حسّ لامسه‌ی مرد نابینا

روزگاری مرد نابینایی زندگی می‌کرد که فقط با لمس حیوانات، نام آن‌ها را می‌گفت. با این‌همه یک‌بار وقتی کسی توله گرگی را در میان دست‌های او گذاشت، مرد نابینا مردد ماند.
شنبه، 21 مرداد 1396
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
حسّ لامسه‌ی مرد نابینا
 حسّ لامسه‌ی مرد نابینا

نویسنده: ازوپ
بازنویسی: اس. ای. هندفورد
برگردان: حسین ابراهیمی (الوند)

 
روزگاری مرد نابینایی زندگی می‌کرد که فقط با لمس حیوانات، نام آن‌ها را می‌گفت. با این‌همه یک‌بار وقتی کسی توله گرگی را در میان دست‌های او گذاشت، مرد نابینا مردد ماند.
او پس از کمی دست کشیدن به حیوان سرانجام گفت: «نمی‌دانم این جانور توله‌ی گرگ است یا توله‌ی روباه یا جانوری دیگر، امّا این‌قدر می‌دانم که هر چه هست همدم خوبی برای گوسفندان گلّه‌ نیست.»
به همین‌سان، سرشت پلید آدمیان نیز اغلب از ظاهر آن‌ها قابل تشخیص است.
منبع مقاله :
هندفورد، اس. اِی و دیگران؛ (1392)، افسانه‌های مردم دنیا (جلدهای 9 تا 12)، ترجمه‌ی حسین ابراهیمی (الوند) و دیگران، تهران: نشر افق، چاپ سوم.
 


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط