نویسنده: علی شیرازی
«اصمعی» كه مردی متمكن و وزیر مأمون بود، برای شكار به بیابانی رفت و در تعقیب صید، از قافله عقب ماند و گم شد.
هوا بسیار گرم بود و تشنگی او را از پای درآورده بود. نگاهش به خیمهای در وسط آن بیابانِ بیآب و علف افتاد. به طرف آن رفت و در خیمه، زن جوان و زیبایی را دید كه تنها نشسته است.
میگوید: «تا چشم آن زن به من افتاد، سلام كرد و گفت:
بفرمایید داخل! من هم به خیمهی او وارد شدم و از وی تقاضای آب كردم. رنگ از رخسارهاش پرید و گفت: در خیمه آب هست، ولی اجازه ندارم از ان به تو بدهم. ولی مقداری شیر برای ناهار دارم، این را به تو میدهم و خود «ناهار» نمیخورم!
شیر را به من داد و من آن را خوردم. آن زن با من حرف نمیزد.
یك مرتبه دیدم كه حالش دگرگون شد. نگاه كردم، دیدم یك سیاهی از دور میآید.
زن ظرف آب را برداشت و بیرون خیمه منتظر ماند. پیرمردی سیاه و لنگ كه شوهر این زن بود، با شترش آمد.
زن كه به استقبال شوهر رفته بود، او را از شتر پیاده كرد و روی زمین نشاند، پاها و دست و رویش را شست و بسیار احترامش كرد تا به درون خیمه آمد.
هر چه زن ملاطفت، محبّت و خوش اخلاقی میكرد، مرد بدخُلق و خشن بود و خستگیاش را سر آن زن بیچاره تلافی میكرد!
از اخلاق آن مرد بدم آمد و این منظرهی عجیب را نتوانستم تحمل كنم. از جا بلند شدم و ترجیح دادم از زیر سایهی خیمه به زیر آفتاب سوزان بروم.
از خیمه بیرون رفتم، زن مرا مشایعت كرد. وقتی این احترام را از آن زن جوان دیدم، به او گفتم: ای خانم! حیف از جوانی و جمالت نیست؟! جوانی و جمال و اخلاق خود را در ازای چه چیزی در اختیار این مرد گذاشتهای؟! او نه جوان است و نه جمال و ثروتی دارد. پس چرا این قدر در مقابل وی تواضع میكنی و به او احترام میگذاری؟!
زن با شنیدن این حرفها، رنگش پرید، سخت برآشفت و گفت: افسوس بر تو! من تصور نمیكردم، تو كه وزیر مملكت اسلامی هستی، بخواهی سخن چینی كنی و با این سخنان پوچ، محبّت همسرم را از دلم بیرون ببری!
سپس به من گفت: اصمعی! میدانی چرا این چنین میكنم؟
من میخواهم به این روایت پیغمبر اسلام صلی الله علیه عمل كنم كه میفرمود: «الإیمان نصفُه الشّكرُ و نصفُه الصبرُ»
ایمان دو بال دارد، یكی، صفت صبر و دیگری، صفت شكر است.
من باید خداوند را به واسطهی این كه به من جمال، جوانی و اخلاق خوب داد، شكر كنم آن این است كه با شوهرم بسازم.
سپس افزود: دنیا! چه خوب و چه بد، چه تلخ و چه شیرین میگذرد؛ ولی مهم این است كه انسان با ایمان از دنیا برود!» (1)
پینوشتها:
1. خانواده در اسلام، ص 102.
منبع مقاله :شیرازی، علی؛ (1394)؛ زنان نمونه، قم: مؤسسه بوستان كتاب (مركز چاپ و نشر تبلیغات اسلامی)، چاپ هشتم.