نویسنده: آشا سانیان
مترجم: مرتضی شوشتری
مترجم: مرتضی شوشتری
گروهی از عالمان دینی و پیروان آنان که در اصل از جنوب آسیا هستند و جهانبینی خود را به تعالیم احمدرضاخان بَریلوی (د. 1921) میرسانند. بریلویان خود را «اهل سنت و جماعت» مینامند و عنوان «بریلوی» را رد کرده و توهینآمیز میدانند، زیرا معنای ضمنی آن این است که عقاید آنان محلی و منحرف است نه جهانی و رایج. با این همه، اصطلاح «بریلوی» به طور گستردهای هر جا که این جنبش هست رواج دارد؛ امروزه آنها نه تنها در جنوب آسیا، بلکه همچنین در بریتانیا، اروپای قارهای و آفریقای جنوبی و دیگر نقاط جهان زندگی میکنند.
بریلویان به صورت جنبشی منسجم در دههی 1880 تحت رهبری احمدرضا خان پدید آمدند. او قویاً با تفسیرهایی که چهرههای مهم معاصر از اسلام عرضه میکردند مخالفت کرد. این چهرهها شامل میرزا غلام احمد (د. 1908) مؤسس احمدیه، دئوبندیان، اهل حدیث، ندوة العلماء و همچنین روشنفکران نوگرای مسلمان مانند سیداحمدخان (د.1898) اهل علیگره و مولانا ابوالکلام آزاد (د. 1958) بودند. در سدهی بیستم، بریلویان با تفسیرهای مودودی (د.1979) و جنبش او، جماعت اسلامی، هم مخالفت کردند.
آنچه میان بریلویان و گروههای پیش گفته در سدهی نوزدهم مورد بحث و نزاع بود در درجهی نخست به باورهایی دربارهی پیامبر اسلام مربوط میشد. عقیدهی رایج بریلویان دربارهی پیامبر که او را شفیع مؤمنان در نزد خداوند میدانند همیشه به ویژه با اهل حدیث که اهمیت شفاعت پیامبر را منکر بودند مورد اختلاف بوده است. همچنین با موضع سیداحمد بریلوی (د. 1831) و محمد اسماعیل (د. 1831)، رهبران جنبش «طریقهی محمدیه» که پایگاه آن در دهلی بود، تضاد داشت. احمدرضاخان این گروه و گروههای مذهبی دیگر را که چنین فکری داشتند «وهابی» میخواند، که اشاره به جنبش مذهبی متعصبی بود که در شبه جزیرهی عربستان شایع شد و توحید را مهمترین موضوع خود میدانست. بریلویان همچنین با این گروهها در مسائل مربوط به تصوف مخالف بودند. اهل حدیث و دیگران دشمن اندیشهی «واسطههای مقدس» (اولیا) بودند، در حالی که بریلویان اولیا را واسطههایی ضروری برای ایجاد ارتباط محبتآمیز با پیامبر و سرانجام با خداوند میدانند.
منابع تفسیر بریلویان از اسلام و به ویژه پیامبرشناسی آنان همان منابع سنتی قرآن، حدیث و فقهاند. در خور توجه است که احمدرضا خان در وهلهی اول فقیه و عالم دینی بود نه یک صوفی. او مواضع خود دربارهی پیامبر را در وهلهی نخست به متون منقول از منابع فقهی و نه به نوشتههای صوفیانه مستند میکرد. نمونهای از این امر را میتوان در نظرات وی دربارهی مسئلهی علم غیب پیامبر دید، که در چندین نوشته به آن پرداخته است. به طور اختصار، موضع احمدرضاخان این بود که خداوند به پیامبر علم غیب عنایت کرد، که شامل پنج موضوع مطرح در آیهی 34 لقمان میشود که تنها برای خدا دانسته شده است: «خداست که علم به قیامت نزد اوست و باران را فرو میفرستد و آنچه را که در رحمهاست میداند و کسی نمیداند فردا چه به دست میآورد و کسی نمیداند در کدامین سرزمین میمیرد». احمدرضا خان بر آن بود که این موضوعات پنج گانه در واقع بخش کوچکی از مجموعهی علم نبوی است که شامل علم به آسمان، جهنم، قیامت، فرشتگان، ذات و صفات خداوند و موضوعات بسیار دیگر هم میشود. نقطهی مرکزی استدلال او این آیه است که «و خداوند بر آن نیست که شما را از غیب آگاه گرداند، ولی خدا از میان فرستادگانش هرکه را بخواهد برمیگزیند» (آل عمران: 179) و نیز این آیه: «او دانای نهان است و کسی را بر غیب خود آگاه نمیکند، جز پیامبری را که از او خشنود باشد». (جن: 26-27).
در فتاوای رسمی احمدرضاخان که در سال 1905 در مکه نوشته شده و عنوان آن «الدولة المکیة بمادة الغیبیّة» است، چنین استدلال شده که هر زمان آیه یا سورهای وحی میشد، علم پیامبر افزایش مییافت. گرچه برخی از آیات، برای مثال به فقدان علم پیامبر نسبت به پیامبران و کسانی که قرآن آنها را منافق مینامد اشاره دارند، این امر تنها به آن علت است که قرآن هنوز به طور کامل بر او نازل نشده بود. بدینسان، این آیات را آیات متأخرتر، مانند آنچه پیشتر نقل شد، نسخ کردهاند و در زمانی که وحی کامل شد، پیامبر علمی مفصل و واضح به همه چیز داشت (احمدرضاخان، الدولة، 105). وی در جای دیگری از همان کتاب (175-191) نوشته است که اگر گاهی اوقات پیامبر دربارهی برخی چیزها، مانند اینکه روز قیامت کی خواهد آمد، سکوت میکرد بدینسبب بود که به او امر شده بود که اینگونه مسائل را آشکار نکند. گاهی نیز برخی چیزها را به طور موقت فراموش میکرد، زیرا فکرش مشغول دیگر موضوعات مهم بود. احمدرضا خان میگوید: «فراموش کردن چیزی به معنای نداشتن علم (به آن) نیست. بلکه مستلزم این است که او قبلاً این مطلب را میدانسته است». (همانجا، 110-112).
احمدرضاخان مفهوم نسخ را بار دیگر در مجموعهای از مباحث که در سالهای 1919-1920 پدید آمد به کار گرفت. در آن هنگام، عالمان دینی هند در اینباره بحث میکردند که آیا از جنبش عدم همکاری حزب کنگره- که غالباً هندو مذهب بودند- حمایت کنند یا نه؟ و آیا از حزب کنگره دعوت کنند تا جنبش خلافت آنان را تأیید کند؟ احمدرضاخان در میان اصول تفسیری که قابلیت مخالفت با این جنبشها را داشتند از همان اصل تفسیری که بر مبنای آن برخی از آیات اولیهی قرآن را آیات متأخرتر نسخ کردند بهره میبرد و میگفت مضمون آیات 8-9 ممتحنه، که به مسلمانان میگویند که میتوانند با غیرمسلمانها تا وقتی که با آنها نمیجنگند رابطهی دوستانه داشته باشند، با آیهی 73 توبه، که معیارهای سختگیرانه را در مقابل «کافران» و «منافقان» تأیید میکند، نسخ شده است.
احمدرضاخان، در کنار قرآن، بر منقولات روایی و متون فقه اسلامی هم تکیهی فراوان داشت. او حتی احادیث ضعیفی را که شأن پیامبر را بالاتر نشان میدهند، میپذیرفت. نکتهی جالب این است که توجه کنیم که در موضوعات گوناگون مربوط به پیامبر او به مواضعی رسید که نزدیک به باورهای شیعی است، با اینکه دلایل او مبتنی بر منابع سنی و نه شیعی بوده است. این موضوعات شامل این موارد میشوند: مفهوم حضور پیشین نور پیامبر، که خلقت آن قبل از خلقت عالم معنا یا عالم ماده و پیش از آفرینش نخستین پیامبر یعنی آدم بوده است؛ این عقیده که خداوند جهان را به خاطر پیامبر آفرید؛ این نظر که اجداد پیامبر مؤمن بودهاند؛ این اعتقاد که پیامبر از نور آفریده شده و سایه نداشته است.
ترجمهی احمدرضاخان از قرآن، با عنوان کنزالایمان فی ترجمةالقرآن، را که در سال 1911 در مرادآباد هند انتشار یافت، اخیراً حنیف اختر فَطمی به انگلیسی ترجمه و مؤسسهی «تبلیغ جهانی اسلام» در انگلیس منتشر کرده است. این ترجمه در میان پیروان انگلیسی زبان جنبش بریلوی به طور شایع مورد استفاده است، با این حال، توجهی عالمانه را میطلبد.
منابع تحقیق :
خواننده گرامی! منابع مقاله را در نسخه ی چاپی ملاحظه فرمایید.
منبع مقاله :
مک اولیف، جین دَمن؛ (1390)، دائرةالمعارف قرآن (جلد اول آ-ب)، ترجمهی: حسین خندق آبادی، مسعود صادقی، مهرداد عباسی، امیر مازیار، تهران: انتشارات حکمت.
بریلویان به صورت جنبشی منسجم در دههی 1880 تحت رهبری احمدرضا خان پدید آمدند. او قویاً با تفسیرهایی که چهرههای مهم معاصر از اسلام عرضه میکردند مخالفت کرد. این چهرهها شامل میرزا غلام احمد (د. 1908) مؤسس احمدیه، دئوبندیان، اهل حدیث، ندوة العلماء و همچنین روشنفکران نوگرای مسلمان مانند سیداحمدخان (د.1898) اهل علیگره و مولانا ابوالکلام آزاد (د. 1958) بودند. در سدهی بیستم، بریلویان با تفسیرهای مودودی (د.1979) و جنبش او، جماعت اسلامی، هم مخالفت کردند.
آنچه میان بریلویان و گروههای پیش گفته در سدهی نوزدهم مورد بحث و نزاع بود در درجهی نخست به باورهایی دربارهی پیامبر اسلام مربوط میشد. عقیدهی رایج بریلویان دربارهی پیامبر که او را شفیع مؤمنان در نزد خداوند میدانند همیشه به ویژه با اهل حدیث که اهمیت شفاعت پیامبر را منکر بودند مورد اختلاف بوده است. همچنین با موضع سیداحمد بریلوی (د. 1831) و محمد اسماعیل (د. 1831)، رهبران جنبش «طریقهی محمدیه» که پایگاه آن در دهلی بود، تضاد داشت. احمدرضاخان این گروه و گروههای مذهبی دیگر را که چنین فکری داشتند «وهابی» میخواند، که اشاره به جنبش مذهبی متعصبی بود که در شبه جزیرهی عربستان شایع شد و توحید را مهمترین موضوع خود میدانست. بریلویان همچنین با این گروهها در مسائل مربوط به تصوف مخالف بودند. اهل حدیث و دیگران دشمن اندیشهی «واسطههای مقدس» (اولیا) بودند، در حالی که بریلویان اولیا را واسطههایی ضروری برای ایجاد ارتباط محبتآمیز با پیامبر و سرانجام با خداوند میدانند.
منابع تفسیر بریلویان از اسلام و به ویژه پیامبرشناسی آنان همان منابع سنتی قرآن، حدیث و فقهاند. در خور توجه است که احمدرضا خان در وهلهی اول فقیه و عالم دینی بود نه یک صوفی. او مواضع خود دربارهی پیامبر را در وهلهی نخست به متون منقول از منابع فقهی و نه به نوشتههای صوفیانه مستند میکرد. نمونهای از این امر را میتوان در نظرات وی دربارهی مسئلهی علم غیب پیامبر دید، که در چندین نوشته به آن پرداخته است. به طور اختصار، موضع احمدرضاخان این بود که خداوند به پیامبر علم غیب عنایت کرد، که شامل پنج موضوع مطرح در آیهی 34 لقمان میشود که تنها برای خدا دانسته شده است: «خداست که علم به قیامت نزد اوست و باران را فرو میفرستد و آنچه را که در رحمهاست میداند و کسی نمیداند فردا چه به دست میآورد و کسی نمیداند در کدامین سرزمین میمیرد». احمدرضا خان بر آن بود که این موضوعات پنج گانه در واقع بخش کوچکی از مجموعهی علم نبوی است که شامل علم به آسمان، جهنم، قیامت، فرشتگان، ذات و صفات خداوند و موضوعات بسیار دیگر هم میشود. نقطهی مرکزی استدلال او این آیه است که «و خداوند بر آن نیست که شما را از غیب آگاه گرداند، ولی خدا از میان فرستادگانش هرکه را بخواهد برمیگزیند» (آل عمران: 179) و نیز این آیه: «او دانای نهان است و کسی را بر غیب خود آگاه نمیکند، جز پیامبری را که از او خشنود باشد». (جن: 26-27).
در فتاوای رسمی احمدرضاخان که در سال 1905 در مکه نوشته شده و عنوان آن «الدولة المکیة بمادة الغیبیّة» است، چنین استدلال شده که هر زمان آیه یا سورهای وحی میشد، علم پیامبر افزایش مییافت. گرچه برخی از آیات، برای مثال به فقدان علم پیامبر نسبت به پیامبران و کسانی که قرآن آنها را منافق مینامد اشاره دارند، این امر تنها به آن علت است که قرآن هنوز به طور کامل بر او نازل نشده بود. بدینسان، این آیات را آیات متأخرتر، مانند آنچه پیشتر نقل شد، نسخ کردهاند و در زمانی که وحی کامل شد، پیامبر علمی مفصل و واضح به همه چیز داشت (احمدرضاخان، الدولة، 105). وی در جای دیگری از همان کتاب (175-191) نوشته است که اگر گاهی اوقات پیامبر دربارهی برخی چیزها، مانند اینکه روز قیامت کی خواهد آمد، سکوت میکرد بدینسبب بود که به او امر شده بود که اینگونه مسائل را آشکار نکند. گاهی نیز برخی چیزها را به طور موقت فراموش میکرد، زیرا فکرش مشغول دیگر موضوعات مهم بود. احمدرضا خان میگوید: «فراموش کردن چیزی به معنای نداشتن علم (به آن) نیست. بلکه مستلزم این است که او قبلاً این مطلب را میدانسته است». (همانجا، 110-112).
احمدرضاخان مفهوم نسخ را بار دیگر در مجموعهای از مباحث که در سالهای 1919-1920 پدید آمد به کار گرفت. در آن هنگام، عالمان دینی هند در اینباره بحث میکردند که آیا از جنبش عدم همکاری حزب کنگره- که غالباً هندو مذهب بودند- حمایت کنند یا نه؟ و آیا از حزب کنگره دعوت کنند تا جنبش خلافت آنان را تأیید کند؟ احمدرضاخان در میان اصول تفسیری که قابلیت مخالفت با این جنبشها را داشتند از همان اصل تفسیری که بر مبنای آن برخی از آیات اولیهی قرآن را آیات متأخرتر نسخ کردند بهره میبرد و میگفت مضمون آیات 8-9 ممتحنه، که به مسلمانان میگویند که میتوانند با غیرمسلمانها تا وقتی که با آنها نمیجنگند رابطهی دوستانه داشته باشند، با آیهی 73 توبه، که معیارهای سختگیرانه را در مقابل «کافران» و «منافقان» تأیید میکند، نسخ شده است.
احمدرضاخان، در کنار قرآن، بر منقولات روایی و متون فقه اسلامی هم تکیهی فراوان داشت. او حتی احادیث ضعیفی را که شأن پیامبر را بالاتر نشان میدهند، میپذیرفت. نکتهی جالب این است که توجه کنیم که در موضوعات گوناگون مربوط به پیامبر او به مواضعی رسید که نزدیک به باورهای شیعی است، با اینکه دلایل او مبتنی بر منابع سنی و نه شیعی بوده است. این موضوعات شامل این موارد میشوند: مفهوم حضور پیشین نور پیامبر، که خلقت آن قبل از خلقت عالم معنا یا عالم ماده و پیش از آفرینش نخستین پیامبر یعنی آدم بوده است؛ این عقیده که خداوند جهان را به خاطر پیامبر آفرید؛ این نظر که اجداد پیامبر مؤمن بودهاند؛ این اعتقاد که پیامبر از نور آفریده شده و سایه نداشته است.
ترجمهی احمدرضاخان از قرآن، با عنوان کنزالایمان فی ترجمةالقرآن، را که در سال 1911 در مرادآباد هند انتشار یافت، اخیراً حنیف اختر فَطمی به انگلیسی ترجمه و مؤسسهی «تبلیغ جهانی اسلام» در انگلیس منتشر کرده است. این ترجمه در میان پیروان انگلیسی زبان جنبش بریلوی به طور شایع مورد استفاده است، با این حال، توجهی عالمانه را میطلبد.
منابع تحقیق :
خواننده گرامی! منابع مقاله را در نسخه ی چاپی ملاحظه فرمایید.
منبع مقاله :
مک اولیف، جین دَمن؛ (1390)، دائرةالمعارف قرآن (جلد اول آ-ب)، ترجمهی: حسین خندق آبادی، مسعود صادقی، مهرداد عباسی، امیر مازیار، تهران: انتشارات حکمت.