غرب امروز مديون جهان اسلام است
كتاب هاي انگليسي از نقش مسلمانان در تحولات علمي جهان مي گويند :
در ماه هاي اخير، دو كتاب در انگلستان منتشر شده است كه از نقش مهم مسلمانان در تحولات علمي جهان و به خصوص جهان غرب پرده برمي دارند؛ كتاب هاي «علم و اسلام» اثر احسان مسعود و «سراي دانش: چگونه اعراب، تمدن غربي را متحول كردند» اثر جاناتان ليونز. خوانندگان انگليسي زبان از اين كتاب ها استقبال كرده اند و به واسطه آنها با نام دانشمندان بزرگ جهان اسلام نظير جابر ابن حيان، خوارزمي و حسن بن الهيثم و تاثير دستاوردهاي آنها در علم امروز جهان آشنا شده اند. جالب اين كه كلمه «سراي دانش» معادل فارسي كلمه «بيت الحكمه» (House of Wisdom) است كه در دوران خلفاي عباسي در بغداد تاسيس شده بود و مؤيد اين نكته است كه منشا واژه دانشگاه نيز به آن دوران و جهان اسلام برمي گردد.
در خلال قرن هاي 8 و 14 ميلادي، پژوهشگران در قلمرو مسلمانان به طور چشمگيري توانستند به وسعت گستره علومي چون نجوم، شيمي، مهندسي، رياضيات، پزشكي، فلسفه و ... بيفزايند. آنان بودند كه انواع ساعت ها و دوربين ها را اختراع كردند، نحوه گردش خون را كشف كردند و علم جبر و بسياري علوم ديگر را بنيان نهادند. احسان مسعود در اين كتاب، به توصيف شرايطي مي پردازد كه منجر به چنين تحولي در تفكر علمي شد و از نام سرزمين هاي اسلامي و دانشمنداني كه اين تحول بزرگ علمي را به وجود آوردند و همچنين از دستاوردهاي حيرت انگيز آنها پرده برمي دارد.
«سراي دانش: چگونه اعراب، تمدن غربي را متحول كردند» از كتاب هاي بسيار پرطرفدار وبسايت آمازون (مشهورترين فروشگاه آنلاين كتاب) است، به طوري كه از سوي مشتريان اين وبسايت، پنج ستاره دريافت كرده است.
نوامبر گذشته، دانشمندان با استفاده از تلسكوپ فضايي هابل از ديدن نخستين نشانه هاي يك سياره با انوار قابل رؤيت خبر دادند كه گرد ستاره اي غير از خورشيد ما مي گشت. اين سياره 25 سال نوري از ما فاصله دارد و گرد يكي از درخشان ترين ستارگان آسمان مي چرخد كه نامش Fomalhaut است.
به نظر شما اين نام براي يك ستاره كمي غريب نيست؟ مسلماً نامي اساطيري نيست و بيشتر به نظر مي رسد كه از نام يك ستاره شناس فراموش شده فرانسوي مشتق شده باشد. اما اين هم نيست؛ اين نام در واقع از عبارت عربي «فم الحوت» به معناي دهان ماهي مشتق شده است. «فم الحوت» تنها ستاره اي نيست كه نامي عربي بر خود دارد؛ بيش از 100 ستاره ديگر نيز از اين ويژگي برخوردارند كه از آن جمله است ستارگان Betelgeuse (اِبط الجوزا)، Aldebaran (الدبران) و Deneb (ذنب). اما چه شد كه اين ستارگان را عرب ها نامگذاري كردند؟
پاسخ، طبق آنچه اين دو كتاب به ما يادآوري مي كنند، اين است كه زماني مسلمانان و اعراب، سردمداران عالم نجوم بوده اند. اين دانشمندان مسلمان بودند كه نقشه آسمان را ترسيم مي كردند و جايگاه ما را در آن مي سنجيدند، حال آنكه اين درست در زماني اتفاق مي افتاد كه اروپاييان هنوز فقط با حيرت به آسمان شامگاه زل مي زدند. اگر بخواهيم بر اساس برخي روايت هاي علمي قضاوت كنيم، بايد بگوييم كه سير رهبري علم نجوم از بطلميوس يوناني در قرن دوم ميلادي تا كوپرنيك در دوره رنسانس كشيده شده است. واقعيت اين است كه تقريباً هر چيزي را كه غربي ها در قرن شانزدهم ميلادي درباره اجرام سماوي مي دانستند، وامدار عرب ها بودند؛ چرا كه اين اعراب بودند كه در خلال قرن هاي نهم و سيزدهم ميلادي به ترجمه و تصحيح آثار بطلميوس دست زده بودند. در عين حال، آنها تنها آثار بطلميوس را نخوانده بودند، بلكه به آن افزوده و او را به چالش كشيده بودند و اين همه حاصل مطالعه در رصدخانه هايي بود كه به طور مثال، يكي از آنها در سال 820 ميلادي در بغداد تاسيس شده بود.
اما علم نجوم فقط يك نمونه از وام گزافي است كه غرب مديون دستاوردهاي علمي مسلمانان در دوراني است كه ما هنوز هم اصرار داريم آن را قرون وسطي يا ادوار تاريك بناميم. در حالي كه اروپاييان دست كم تا قرن دوازدهم ميلادي هنوز درگير مقدمات علومي چون رياضيات و طب بودند، اعراب در خلال قرن هاي 8 تا 13 ميلادي سعي در ترويج ديدگاهي خردگرايانه از اسلام داشتند كه مطابق آن، تحقيق و تفحص در آثار جهانيان وظيفه اي مهم محسوب مي شد. آنها اين طرح را از بررسي بقاياي آثار فرهنگي روم و يونان آغاز كردند كه در مكان هايي چون اسكندريه به آن دسترسي مستقيم داشتند. سپس به تهيه نسخه هايي عربي از آثار ارسطو، اقليدس، بطلميوس و ارشميدس پرداختند و مدارس و كتابخانه هايي نظير «بيت الحكمه» (سراي دانش) بغداد را تاسيس كردند.
متفكران مسلمان، هم منابع دانش كلاسيك را حفظ كردند و هم در حوزه هاي مختلف دست به ابداع زدند؛ حوزه هايي چون نجوم، علم اپتيك، نقشه كشي و طب. به طور مثال، جعبه تاريك دوربين كه نوعي دوربين پين هول محسوب مي شود كه وقتي نور از يك سوراخ ريز به آن وارد مي شود، تصوير منظره بيروني روي ديواره محفظه اي تاريك مي افتد، نخستين بار در مطالعات تجربي حسن بن الهيثم در قرن يازدهم ميلادي به چشم مي خورد. بعدها راجر بيكن از اين ابزار براي مطالعه كسوف بهره برد و اساتيد كهن هنر غرب از «ون ايك» گرفته تا «ورمير» نيز احتمالاً از شيوه پروجكشن در اين دوربين براي دستيابي به جزئيات ميكرو رئاليستي شان استفاده كرده اند.
در همين حين، نقشه كش هاي مسلمان نيز نقشه هاي معتبري از اروپا، خليج فارس و شبه قاره هند كشيدند و اين در حالي بود كه غربي ها هنوز داشتند جهاني دايره اي شكل را بيهوده به ربع دايره هايي تقسيم مي كردند. در واقع يكي از همين نقشه هاي مسلمانان بود كه واسكو دا گاما، دريانورد پرتغالي را در اواخر قرن پانزدهم از دماغه «اميد نيك» آفريقا به هند هدايت كرد.
مسلمانان در علم شيمي نيز از تجربه هاي ابتدايي دنياي كلاسيك پا را بسيار فراتر گذاشتند و ما واژگاني چون alkali (قليا)، alcohol (الكل)، alembic (تقطير)، elixir (اكسير) و alchemy (كيميا) را از آنها وام گرفته ايم. نظريه استاندارد استحاله فلزات با علم كيمياگري نخستين بار در دست نوشته هايي ديده شد كه به جابر ابن حيان، دانشمند ايراني قرن هشتم ميلادي نسبت داده مي شود. در اين دست نوشته ها، براي نخستين بار نام اسيد نيتريك، اسيد هيدروكلريك و اسيد سولفوريك كه اساس علم شيمي كاربردي در آن دوره و امروزند، ذكر شده و براي نخستين بار در تجربيات اين دانشمند به كار رفته اند.
مسلمانان از ارتباط با چين نيز سود بسيار بردند و از آنجا بود كه چگونگي تهيه كاغذ را آموختند و همچنين با آنچه از هند آموختند، ارقام عربي را ابداع كردند كه بسيار پيشرفته تر از نظام طاقت فرساي رومي براي محاسبات رياضي بود و در عين حال، مفهوم صفر را ابداع كردند (خود كلمه zero كلمه اي عربي است). اين ها و ديگر ابداعات آنها نيز به موقع خود به غرب راه يافت.
ثمرات عصر طلايي دانش اسلامي به طور خلاصه در كتاب پُر كشش «علم و اسلام» اثر احسان مسعود آمده است. مسعود اين كتاب را به عنوان ضميمه اي بر سريالي تلويزيوني كه اخيراً با موضوع نقش مسلمانان در علم امروز جهان از شبكه تلويزيوني بي بي سي در انگلستان پخش شد، تاليف كرده است. چه او و چه جاناتان ليونز (در كتاب «سراي دانش») مشتاقانه تلاش كرده اند اين افسانه را كه اسلام اساساً با علم ضديت دارد، براندازند و هر دو نشان داده اند كه به قرآن كريم علاوه بر كتابي مقدس مي توان به عنوان منبع دانش و خردي عظيم نيز نگاه كرد.
ليونز نگاه تخصصي تري به اين موضوع داشته كه اين دانش اسلامي چگونه چشمان غربي ها را در قرن دوازدهم ميلادي باز كرده است؛ قرني كه هم اكنون از آن به رنسانسي قرون وسطايي ياد مي شود. قهرمان كتاب او يك مرد انگليسي به نام آدلارد باثي است كه يكي از معدود اروپاييان بي تعصبي بوده كه توانسته است اين موضوع را درك كند كه اروپاييان مي توانند بسيار از مسلمانان بياموزند. به آدلارد اغلب با بي انصافي تمام فقط به عنوان يك مترجم نگاه مي شود، حال آن كه او نه تنها نخستين برداشت هايش را از عناصر اقليدسي، نجوم و جبر خوارزمي (كه نامش تا به امروز در كلمه الگوريتم باقي مانده است)، به جهان غرب ارائه داده است كه خود نيز يك متفكر اصيل بوده كه در معرفي ديدگاه هاي يكتاپرستانه اسلامي به اروپاي قرون وسطي نقش داشته است.
خواندن اين دو كتاب، اين حسرت را براي خواننده باقي مي گذارد كه چرا هم اكنون غرب – و نه شرق – سردمدار علم شده است؟
پاسخ به اين سؤال دشوار به نظر مي رسد اما احتمالاً در قضيه به قدرت رسيدن عثماني ها در اواخر قرن سيزدهم ميلادي نهفته است. سلاطين عثماني به طور مثال، استفاده از ساعت را ممنوع كردند تا فقط مؤذن ها اوقات شرعي را اعلام كنند حال آن كه چنان كه ليونز در كتابش نشان داده است، اعراب دقيقاً به خاطر اهميت زيادي كه براي اوقات شرعي و نماز قائل بودند، به علم نجوم و فنون ساخت انواع ساعت ها روي آورده بودند.
اين چنين شد كه در اواسط قرن نوزدهم، ديگر به جاي اين كه غربي ها در مقابل آموزه هاي شرق حيرتزده شوند، اين سفراي عثماني بودند كه با شگفتي گزارش فناوري هاي جهان غرب را براي كشوري كه جاده هاي اندكي در آن به چشم مي خورد و قطار و تلفن نداشت، به ارمغان مي آوردند. نتيجه اين شد كه كشورهاي اسلامي تا كنون فقط دو برنده جايزه نوبل داشته اند، حال آن كه با توجه به گذشته درخشان علمي شان شايسته بيش از اين ها بودند.
منابع:
تايمز آنلاين
وبسايت ناشران ALLEN&UNWIN
وب سايت انتشارات بلومسبري
منبع : پگاه حوزه / شماره 255
/خ
در ماه هاي اخير، دو كتاب در انگلستان منتشر شده است كه از نقش مهم مسلمانان در تحولات علمي جهان و به خصوص جهان غرب پرده برمي دارند؛ كتاب هاي «علم و اسلام» اثر احسان مسعود و «سراي دانش: چگونه اعراب، تمدن غربي را متحول كردند» اثر جاناتان ليونز. خوانندگان انگليسي زبان از اين كتاب ها استقبال كرده اند و به واسطه آنها با نام دانشمندان بزرگ جهان اسلام نظير جابر ابن حيان، خوارزمي و حسن بن الهيثم و تاثير دستاوردهاي آنها در علم امروز جهان آشنا شده اند. جالب اين كه كلمه «سراي دانش» معادل فارسي كلمه «بيت الحكمه» (House of Wisdom) است كه در دوران خلفاي عباسي در بغداد تاسيس شده بود و مؤيد اين نكته است كه منشا واژه دانشگاه نيز به آن دوران و جهان اسلام برمي گردد.
دوران طلايي؛ علم اسلامي در اوج
در خلال قرن هاي 8 و 14 ميلادي، پژوهشگران در قلمرو مسلمانان به طور چشمگيري توانستند به وسعت گستره علومي چون نجوم، شيمي، مهندسي، رياضيات، پزشكي، فلسفه و ... بيفزايند. آنان بودند كه انواع ساعت ها و دوربين ها را اختراع كردند، نحوه گردش خون را كشف كردند و علم جبر و بسياري علوم ديگر را بنيان نهادند. احسان مسعود در اين كتاب، به توصيف شرايطي مي پردازد كه منجر به چنين تحولي در تفكر علمي شد و از نام سرزمين هاي اسلامي و دانشمنداني كه اين تحول بزرگ علمي را به وجود آوردند و همچنين از دستاوردهاي حيرت انگيز آنها پرده برمي دارد.
اعتراف غرب به وامداري از جهان اسلام
«سراي دانش: چگونه اعراب، تمدن غربي را متحول كردند» از كتاب هاي بسيار پرطرفدار وبسايت آمازون (مشهورترين فروشگاه آنلاين كتاب) است، به طوري كه از سوي مشتريان اين وبسايت، پنج ستاره دريافت كرده است.
مسلمانان؛ سردمداران جهان علم
نوامبر گذشته، دانشمندان با استفاده از تلسكوپ فضايي هابل از ديدن نخستين نشانه هاي يك سياره با انوار قابل رؤيت خبر دادند كه گرد ستاره اي غير از خورشيد ما مي گشت. اين سياره 25 سال نوري از ما فاصله دارد و گرد يكي از درخشان ترين ستارگان آسمان مي چرخد كه نامش Fomalhaut است.
به نظر شما اين نام براي يك ستاره كمي غريب نيست؟ مسلماً نامي اساطيري نيست و بيشتر به نظر مي رسد كه از نام يك ستاره شناس فراموش شده فرانسوي مشتق شده باشد. اما اين هم نيست؛ اين نام در واقع از عبارت عربي «فم الحوت» به معناي دهان ماهي مشتق شده است. «فم الحوت» تنها ستاره اي نيست كه نامي عربي بر خود دارد؛ بيش از 100 ستاره ديگر نيز از اين ويژگي برخوردارند كه از آن جمله است ستارگان Betelgeuse (اِبط الجوزا)، Aldebaran (الدبران) و Deneb (ذنب). اما چه شد كه اين ستارگان را عرب ها نامگذاري كردند؟
پاسخ، طبق آنچه اين دو كتاب به ما يادآوري مي كنند، اين است كه زماني مسلمانان و اعراب، سردمداران عالم نجوم بوده اند. اين دانشمندان مسلمان بودند كه نقشه آسمان را ترسيم مي كردند و جايگاه ما را در آن مي سنجيدند، حال آنكه اين درست در زماني اتفاق مي افتاد كه اروپاييان هنوز فقط با حيرت به آسمان شامگاه زل مي زدند. اگر بخواهيم بر اساس برخي روايت هاي علمي قضاوت كنيم، بايد بگوييم كه سير رهبري علم نجوم از بطلميوس يوناني در قرن دوم ميلادي تا كوپرنيك در دوره رنسانس كشيده شده است. واقعيت اين است كه تقريباً هر چيزي را كه غربي ها در قرن شانزدهم ميلادي درباره اجرام سماوي مي دانستند، وامدار عرب ها بودند؛ چرا كه اين اعراب بودند كه در خلال قرن هاي نهم و سيزدهم ميلادي به ترجمه و تصحيح آثار بطلميوس دست زده بودند. در عين حال، آنها تنها آثار بطلميوس را نخوانده بودند، بلكه به آن افزوده و او را به چالش كشيده بودند و اين همه حاصل مطالعه در رصدخانه هايي بود كه به طور مثال، يكي از آنها در سال 820 ميلادي در بغداد تاسيس شده بود.
اما علم نجوم فقط يك نمونه از وام گزافي است كه غرب مديون دستاوردهاي علمي مسلمانان در دوراني است كه ما هنوز هم اصرار داريم آن را قرون وسطي يا ادوار تاريك بناميم. در حالي كه اروپاييان دست كم تا قرن دوازدهم ميلادي هنوز درگير مقدمات علومي چون رياضيات و طب بودند، اعراب در خلال قرن هاي 8 تا 13 ميلادي سعي در ترويج ديدگاهي خردگرايانه از اسلام داشتند كه مطابق آن، تحقيق و تفحص در آثار جهانيان وظيفه اي مهم محسوب مي شد. آنها اين طرح را از بررسي بقاياي آثار فرهنگي روم و يونان آغاز كردند كه در مكان هايي چون اسكندريه به آن دسترسي مستقيم داشتند. سپس به تهيه نسخه هايي عربي از آثار ارسطو، اقليدس، بطلميوس و ارشميدس پرداختند و مدارس و كتابخانه هايي نظير «بيت الحكمه» (سراي دانش) بغداد را تاسيس كردند.
متفكران مسلمان، هم منابع دانش كلاسيك را حفظ كردند و هم در حوزه هاي مختلف دست به ابداع زدند؛ حوزه هايي چون نجوم، علم اپتيك، نقشه كشي و طب. به طور مثال، جعبه تاريك دوربين كه نوعي دوربين پين هول محسوب مي شود كه وقتي نور از يك سوراخ ريز به آن وارد مي شود، تصوير منظره بيروني روي ديواره محفظه اي تاريك مي افتد، نخستين بار در مطالعات تجربي حسن بن الهيثم در قرن يازدهم ميلادي به چشم مي خورد. بعدها راجر بيكن از اين ابزار براي مطالعه كسوف بهره برد و اساتيد كهن هنر غرب از «ون ايك» گرفته تا «ورمير» نيز احتمالاً از شيوه پروجكشن در اين دوربين براي دستيابي به جزئيات ميكرو رئاليستي شان استفاده كرده اند.
در همين حين، نقشه كش هاي مسلمان نيز نقشه هاي معتبري از اروپا، خليج فارس و شبه قاره هند كشيدند و اين در حالي بود كه غربي ها هنوز داشتند جهاني دايره اي شكل را بيهوده به ربع دايره هايي تقسيم مي كردند. در واقع يكي از همين نقشه هاي مسلمانان بود كه واسكو دا گاما، دريانورد پرتغالي را در اواخر قرن پانزدهم از دماغه «اميد نيك» آفريقا به هند هدايت كرد.
مسلمانان در علم شيمي نيز از تجربه هاي ابتدايي دنياي كلاسيك پا را بسيار فراتر گذاشتند و ما واژگاني چون alkali (قليا)، alcohol (الكل)، alembic (تقطير)، elixir (اكسير) و alchemy (كيميا) را از آنها وام گرفته ايم. نظريه استاندارد استحاله فلزات با علم كيمياگري نخستين بار در دست نوشته هايي ديده شد كه به جابر ابن حيان، دانشمند ايراني قرن هشتم ميلادي نسبت داده مي شود. در اين دست نوشته ها، براي نخستين بار نام اسيد نيتريك، اسيد هيدروكلريك و اسيد سولفوريك كه اساس علم شيمي كاربردي در آن دوره و امروزند، ذكر شده و براي نخستين بار در تجربيات اين دانشمند به كار رفته اند.
مسلمانان از ارتباط با چين نيز سود بسيار بردند و از آنجا بود كه چگونگي تهيه كاغذ را آموختند و همچنين با آنچه از هند آموختند، ارقام عربي را ابداع كردند كه بسيار پيشرفته تر از نظام طاقت فرساي رومي براي محاسبات رياضي بود و در عين حال، مفهوم صفر را ابداع كردند (خود كلمه zero كلمه اي عربي است). اين ها و ديگر ابداعات آنها نيز به موقع خود به غرب راه يافت.
ثمرات عصر طلايي دانش اسلامي به طور خلاصه در كتاب پُر كشش «علم و اسلام» اثر احسان مسعود آمده است. مسعود اين كتاب را به عنوان ضميمه اي بر سريالي تلويزيوني كه اخيراً با موضوع نقش مسلمانان در علم امروز جهان از شبكه تلويزيوني بي بي سي در انگلستان پخش شد، تاليف كرده است. چه او و چه جاناتان ليونز (در كتاب «سراي دانش») مشتاقانه تلاش كرده اند اين افسانه را كه اسلام اساساً با علم ضديت دارد، براندازند و هر دو نشان داده اند كه به قرآن كريم علاوه بر كتابي مقدس مي توان به عنوان منبع دانش و خردي عظيم نيز نگاه كرد.
ليونز نگاه تخصصي تري به اين موضوع داشته كه اين دانش اسلامي چگونه چشمان غربي ها را در قرن دوازدهم ميلادي باز كرده است؛ قرني كه هم اكنون از آن به رنسانسي قرون وسطايي ياد مي شود. قهرمان كتاب او يك مرد انگليسي به نام آدلارد باثي است كه يكي از معدود اروپاييان بي تعصبي بوده كه توانسته است اين موضوع را درك كند كه اروپاييان مي توانند بسيار از مسلمانان بياموزند. به آدلارد اغلب با بي انصافي تمام فقط به عنوان يك مترجم نگاه مي شود، حال آن كه او نه تنها نخستين برداشت هايش را از عناصر اقليدسي، نجوم و جبر خوارزمي (كه نامش تا به امروز در كلمه الگوريتم باقي مانده است)، به جهان غرب ارائه داده است كه خود نيز يك متفكر اصيل بوده كه در معرفي ديدگاه هاي يكتاپرستانه اسلامي به اروپاي قرون وسطي نقش داشته است.
خواندن اين دو كتاب، اين حسرت را براي خواننده باقي مي گذارد كه چرا هم اكنون غرب – و نه شرق – سردمدار علم شده است؟
پاسخ به اين سؤال دشوار به نظر مي رسد اما احتمالاً در قضيه به قدرت رسيدن عثماني ها در اواخر قرن سيزدهم ميلادي نهفته است. سلاطين عثماني به طور مثال، استفاده از ساعت را ممنوع كردند تا فقط مؤذن ها اوقات شرعي را اعلام كنند حال آن كه چنان كه ليونز در كتابش نشان داده است، اعراب دقيقاً به خاطر اهميت زيادي كه براي اوقات شرعي و نماز قائل بودند، به علم نجوم و فنون ساخت انواع ساعت ها روي آورده بودند.
اين چنين شد كه در اواسط قرن نوزدهم، ديگر به جاي اين كه غربي ها در مقابل آموزه هاي شرق حيرتزده شوند، اين سفراي عثماني بودند كه با شگفتي گزارش فناوري هاي جهان غرب را براي كشوري كه جاده هاي اندكي در آن به چشم مي خورد و قطار و تلفن نداشت، به ارمغان مي آوردند. نتيجه اين شد كه كشورهاي اسلامي تا كنون فقط دو برنده جايزه نوبل داشته اند، حال آن كه با توجه به گذشته درخشان علمي شان شايسته بيش از اين ها بودند.
منابع:
تايمز آنلاين
وبسايت ناشران ALLEN&UNWIN
وب سايت انتشارات بلومسبري
منبع : پگاه حوزه / شماره 255
/خ