پیش از افلاطون (347 ق م) مراد از روح، نیروی زندگی بود و پس از جدایی از بدن به صورت سایه در تولدهای مجدد یا در دوزخ به زندگی ادامه میداد و در نتیجه مرگ نا پذیر بود. آن چه افلاطون دربارهی روح و سرنوشت آن پس از جدایی از بدن میاندیشد، چیزی برتر از این اندیشهها است. به نظر او روح ذات خردمند آدمی است. وی گاهی روح را متشکل از سه جزء خردمند و دلیر و پایبند به هوس میداند، همان گونه که برای جامعه سه گروه فیلسوفان حکمران، سپاهیان و کارگران را تصور میکند.(1) افلاطون میگوید: روح پس از جدایی از تن و گذاراندن مراحلی دشوار وارد چرخهای میشود که در آن سه زن به نامهای لاخه سیس، کلوثو و آتروپوس با جامههای سفید و تاج گلی بر سر روی تختهای نشسته اند. سپس کسی شبیه به کاهنان قرعهها و نمونههای از شیوههای گوناگون زندگی از دامن لاخه سیس بر میدارد و به ارواح میگوید: «ای ارواح یک روزه، با شما زندگی نسلی تازه از جانداران فانی آغاز میشود. افلاطون با این ادعا که روح از ایده زندگی برخوردار است، دلایلی برای مرگ ناپذیری روح مطرح میسازد. (2) وی در فایدون (3) روح را یک امر بسیط و مبداء شناسی و حیات میداند. همچنین، در چند بند به بحث دربارهی تناسخ میپردازد و از زبان سقراط میگوید که ارواح مردم ناپاک پس از مرگ محکوم به سرگردانی میشوند و سرانجام در کالبد جانوران گوناگون جای میگیرند. (4) برخی در کالبد کرکسها و گرگها و بازها، بعضی دیگر در بدن جانوران بهتری مانند مورچگان و زنبورهای عسل جای میگیرند. (5) امّا، افلاطون در فایدروس (6) قائل است که روح مبدأ ازلی حرکت و جنبش است و کائن (امور مادی که کون و فساد میپذیرد) نیست، پس فاسد هم نمیشود. همچنین، تمثیل ارابه و رابه ران را مطرح میسازد که بر اساس آن ارابه ران (جز خردمندی روح) باید دو اسب تمایلات و شجاعت را تحت کنترل خویش درآورد. افلاطون در رسالهی تیمایوس (7) هم از تناسخ سخن میگوید و بیان میدارد که روح انسان درستکار و به ستارهی خود بازمی گردد و زندگی سعادتمندش را در آنجا سپری میکند. امّا، روح انسان بدکار زندگی دومی را در کالبد یک زن تجربه می کند، و اگر در این حیاتش نیز از گناه و نقصان نپرهیزد، باید به شکل حیوانی که شبیه ماهیت و صفات خود اوست، درآید و هیچ آرامشی از این مشقت تبدیلات ندارد، مگر اینکه آشفتگی غیر عقلانی طبیعتش را توسط قدرت استدلال عقل مهار کند و دوباره به صورت اولیه خود بازگردد.
افلاطون در رسالهی جمهوری (8) به تفصیل بیشتر در این باره میپردازد و بیان میدارد که هر چیز آفتی دارد که آفت روح را ظلم است. از طرفی، میدانیم که روح ظالم میشود، امّا نابود نمیشود. پس روح مادی نیست و مرگ ناپذیر است. افلاطون میگوید: روح پس از جدایی از تن و گذاراندن مراحلی دشوار وارد چرخهای میشود که در آن سه زن به نامهای لاخه سیس، کلوثو و آتروپوس با جامههای سفید و تاج گلی بر سر روی تختهای نشسته اند. سپس کسی شبیه به کاهنان قرعهها و نمونههای از شیوههای گوناگون زندگی از دامن لاخه سیس بر میدارد و به ارواح میگوید: «ای ارواح یک روزه، با شما زندگی نسلی تازه از جانداران فانی آغاز میشود. قرار برآن نیست که سرنوشت به سراغ شما بیاید و شما را بگزیند، بلکه شما سرنوشت خود را بر خواهید گزید...» (9) هر روح پس از اتمام این سخنان قرعهای را برمی دارد و در مییابد که از حیث نوبت چندمین است. در این قرعهها نمونههای مختلفی از زندگی وجود دارد و هر روح بر اساس تجربهای که از زندگی پیشین خویش کسب کرده دست به انتخاب میزند و نزد لاخه سیس باز میگردد. لاخه سیس فرشته پاسدار هر روح را برای او میگمارد تا پاسدار او باشد. فرشتهی پاسدار روح را نزد کلوثو میبرد و سرنوشت آن را مسجل میکند. پس از آن روح به سمت آتروپوس میرود و در این مرحله سرنوشت او قطعی و تغییر ناپذیر میگردد. پس از گذشتن از این مراحل روحها به سوی جرگهای فراموشی میروند و از آن جا آبی مینوشند و همه چیز را از یاد میبرند. آن گاه طوفانی آغاز میشود و هر یک را به گوشهای از جهان پرتاب میکند. (10)
بیشتر بخوانید: تاثیر افلاطون بر فلسفه اسلامی
نمایش پی نوشت ها:
1. کارل یاسپرس، افلاطون، ص134.
2. نگاه کنید به کتاب ماه فلسفه، شماره 38، دلایل مرگ ناپذیری روح از نظر افلاطون، نگارنده مائده پناهی آرللو.
3. افلاطون، دوره آثار افلاطون، جلد اول، فایدون، ص 451.
4. فایدون، ص 483.
5. همان، ص 484.
6. افلاطون، دوره آثار افلاطون، جلد سوم، فایدون، ص 1211.
7. افلاطون، دوره آثار افلاطون، جلد سوم ، تیمائوس، ص 1709.
8. افلاطون، دوره آثار افلاطون، جلد دوم، جمهوری، کتاب دهم، ص 1188.
9. همان، ص 1196.
10. همان، ص 1200.
11. تلبیس ابلیس، ص 73.
12. برای پرهیز از طولانی شدن مطلب، تنها به مرور اجمالی مفهوم تناسخ در فلسفه ی اسلامی اکتفا می نماییم.
13. امیل بریه یکی از استادان تاریخ فلسفه در دانشگاه پاریس می گوید: «اعتقاد به تناسخ ارواح در اجساد انسان و حیوان ... به فیثاغورث نسبت داده شده امّا نتیجه تفکر فلسفی تنها او نبوده است... پس، اصل تاریخی تناسخ را هرگز نمی توان به دقت معین ساخت» بریه، امیل، تاریخ فلسفه در دوره یونانی، ص 63.
14. یوزاسف یا بوذاسف. قطب الدین شیرازی یوزاسف را یک حکیم تناسخی اهل هندوستان و بنیان گذار دین صائبه، امّا، برخی دیگر وی را اهل بابل قدیم دانسته اند که وقوع طوفان در سرزمینش را پیش بینی کرده است. از طرفی، بعید نیست که یوزاسف حکیم همان بودا بوده که از سرزمین هند برخاسته و اکنون بیش تر پیروان وی از مردمان چین و ژاپن هستند.
15. فرهنگ و اصطلاحات شیخ اشراق، ص 119.
16. حکمة الاشراق، ص 246.
17. شعاع اندیشه و شهود در فلسفه سهروردی، ص 524و 525.
18. مجموعه مصنّفات، مشارع و مطارحات، ص 493 و499.
19. مجموعه مصنّفات، ج 1، مقاومات ص 186 ش.
20. مجموعه مصنّفات، ج 1، تلویحات، صص 81 تا 85.
21. مجموعه مصنّفات، جلد 3، الواح عمادیه، ص 170.
22. مجموعه مصنّفات، جلد 3، پرتونامه، ص 74.
23. یکی از دلایلی که در رد نظریه تناسخ از طرف مشاییان مطرح شد و مورد پذیرش سهروردی نیز قرار گرفت، چنین است: اعتقاد به تناسخ مستلزم اعتقاد به تساوی اعداد ابدان کاین با نفوس مفارق از ابدان فاسد است. زیرا در غیر این صورت یا باید بعضی از نفوس معطل بمانند، یا باید چند نفس به یک بدن تعلق گیرد که این محال است.نمایش منبع ها:
منبع مقاله :
1. الاصلاح، احمد ابوحاتم رازی، به کوشش حسن مینوچهری و مهدی محقق، تهران: 1377 ش.
2. تلبیس ابلیس، عبدالرحمان ابن جوزی، بیروت 1421 ق/ 2001 م.
3. شعاع اندیشه و شهود در فلسفه سهروردی، غلامحسین ابراهیم دینانی، چاپ ششم، تهران: انتشارات حکمت، 1383.
4. افلاطون، دورهی آثار، ترجمهی محمد علی لطفی، چهار جلد، چاپ سوم، انتشارات خوارزمی، مهرماه 1380.
5. تاریخ فلسفه در دورهی یونانی، امیل بریه، ترجمهی علی مراد داوودی، انتشارات دانشگاه تهران.
6. فلسفهی افلاطون، غلامرضا رحمانی، چاپ اول، تهران: موسسهی بوستان کتاب، 1389.
7. حکمة الاشراق، شهاب الدین یحیی سهروردی، ترجمهی دکتر فتحعلی اکبری، چاپ اول، تهران، انتشارات علم، 1388.
8. مجموعه مصنّفات، شهاب الدّین یحیی سهروردی، جلد 1، تصحیح و مقدمهی هانری کربن، تهران: انجمن فلسفهی ایران، 1372 هجری قمری.
9. مجموعه مصنّفات، شهاب الدّین یحیی سهروردی، جلد 3، تصحیح مقدّمهی سیّد حسین نصر، چاپ دوّم، تهران: پژوهشگاه 1372.
10. فرهنگ و اصطلاحات آثار شیخ اشراق، سیّد محمّد خالد غفاری، چاپ اوّل، انجمن آثار و مفاخر فرهنگی 1380.
11. افلاطون، کارل یاسپرس، ترجمهی محمد حسن لطفی، چاپ اول، انتشارات خوارزمی، آذرماه 1357.
ماهنامهی تخصصی کتاب ماه فلسفه، سال ششم، شمارهی 68، اردیبهشت 1392