زن دویست ساله

حبابه با حاء مفتوحه است و تشدید باء اول از غلط‌های مشهور به شمار می‌آید. قاموس، صراحت به تخفیف باء دارد.
جمعه، 7 ارديبهشت 1397
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
زن دویست ساله
 زن دویست ساله

نویسنده: جواد جعفری

حبابه با حاء مفتوحه است و تشدید باء اول از غلط‌های مشهور به شمار می‌آید. قاموس، صراحت به تخفیف باء دارد. (1)
والبیه: با کسره لام، مؤنث والبی است. کنیه حبابه ام نداء است. (2)
حبابه دختر جعفر از قبیله اسد است. نام ایشان در چهار کتاب از هشت کتاب رجالی شیعه آمده، ولی شرح حالی از او نقل نشده است. (3)
تنها می‌توان از احادیث نقل شده بعضی از اطلاعات را به دست آورد، مانند این که ایشان در زمان امیرالمؤمنین (علیه السلام) می‌زیسته و زمان امام رضا (علیه السلام) را نیز درک کرده است. یک بار به ‌اشاره امام سجاد (علیه السلام) و بار دیگر به عنایت امام رضا (علیه السلام) به دوره جوانی بازگشته است و نه ماه بعد از دیدار با امام رضا (علیه السلام) در دویست سالگی درگذشته است. (4) امام رضا (علیه السلام) او را در پیراهن مبارک خودشان کفن کردند.(5)

حدیث اول

عبدالکریم از حبابه نقل می‌کند:
امیرالمؤمنین (علیه السلام) را در جمع فرماندهان سپاه دیدم که با تازیانه گروهی را تعزیر می‌کرد. چیزی از امیرالمؤمنین (علیه السلام) پرسیدند و ایشان جواب دادند. بسیار زیبا سخن می‌گفتند و من دنبال ایشان رفتم تا وارد مسجد شدند و نشستند. عرض کردم نشان امامت چیست؟ به سنگی کوچک (حصاة) اشاره کردند و فرمودند: آن را بیاور. به محضرشان بردم. با انگشتر خود بر سنگ مهر زدند.
سپس فرمودند: ای حبابه، هر وقت کسی ادعای امامت کرد و توانست چنان که دیدی روی سنگ مهر کند، بدان او امام است و اطاعت از او واجب. امام کسی است که هر چه می‌خواهد در دسترس او باشد.
حبابه می‌گوید: پس از شهادت امیرالمؤمنین (علیه السلام)، خدمت امام حسن (علیه السلام) رسیدم که جای امیرالمؤمنین (علیه السلام) نشسته بود و مردم از ایشان سؤال می‌کردند. امام (علیه السلام) به من فرمود: حبابه آن چه نزد توست بیاور. سنگ را به ایشان دادم. مانند مهر امیرالمؤمنین (علیه السلام)، سنگ را مهر کردند. سپس نزد امام حسین (علیه السلام) رفتم که در مسجد رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) نشسته بود. مرا به نزد خویش خواند و جایی برایم باز کرد و فرمود: برای راه‌نمایی تو دلیلی نزد ما وجود دارد، آیا آن دلیل را می‌خواهی؟ عرض کردم: بله، سرورم. فرمود: آن چه را همراه داری بده. من سنگ را در اختیارشان نهادم و برایم مهر کرد. در زمان امام سجاد (علیه السلام) نزد ایشان رفتم. در حالی که پیر شده بودم و دست و پایم می‌لرزید. در آن زمان صد و سیزده سال داشتم. دیدم امام در حال عبادت است. از راه نمایی ایشان مأیوس شدم. با انگشت سبابه اشاره کرد و جوانی من برگشت. امام (علیه السلام) فرمود: آن چه همراه داری بیاور. من سنگ را به ایشان دادم و برایم مهر کرد. بعد در زمان امام باقر (علیه السلام) خدمت ایشان رسیدم و روی همان سنگ برایم مهر زد. سپس محضر امام صادق (علیه السلام) رسیدم. ایشان نیز چنین کردند و بعد امام کاظم (علیه السلام) و امام رضا (علیه السلام) هم بر آن سنگ مهر زدند. (6) از امام صادق (علیه السلام) روایت شده که حبابه از کنار امیرالمؤمنین (علیه السلام) می‌گذشت. حضرت فرمودند: «چیست آن چه با خود می‌بری؟» عرض کرد: «برادرم بیمار شده و گفته‌اند مارماهی برایش مفید است.» امام (علیه السلام) فرمودند: «ای حبابه، خداوند شفا را در چیز حرام قرار نداده.» حبابه تا این سخن را شنید، آن را بر زمین انداخت و گفت: «به خاطر حمل آن از خدا طلب آمرزش می‌کنم.» (8) این جریان را سید هاشم بحرانی با تفصیل بیشتری از رُشید هجری نقل می‌کند:
حَبابه نزد امیرالمؤمنین (علیه السلام) آمد و سلام کرد و گریست و عرض کرد: واحسرتا از غنیمتی که بدون شما از دست می‌رود! ای امیرالمؤمنین (علیه السلام)، از پیش شما نخواهم رفت، مگر این که بدانم بعد از شما چه کسی جانشین شماست. البته من بر استمرار امامت یقین دارم و حقیقت نزد من روشن است، ولی شما می‌دانید که خواسته‌ام چیست. حضرت دست خویش را دراز کرد و سنگ کوچک سفید رنگی را که می‌درخشید و بسیار صیقلی و صاف بود، از ایشان گرفت و انگشترش را درآورد و بر آن مهر زد و فرمود: خواست شما این بود؟ حبابه عرض کرد: بله. به خدا سوگند، ای امیرالمؤمنین (علیه السلام) همین را می‌خواستم! زیرا شنیده‌ام که بعد از شما در میان شیعیان اختلاف می‌افتد. از این رو، این برهان را خواستم تا اگر بعد از شما زنده ماندم- و ای کاش زنده نمانم و من و خانواده‌ام فدای شما شویم- در صورتی که شیعه به جانشین شما شک کرد، این شن را عرضه کنم و هر که توانست کار شما را انجام دهد، بدانم او جانشین شماست. البته امیدوارم اجل مهلت چنین کاری را به من ندهد. امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمودند: حبابه تو تا زمان امام رضا (علیه السلام) زنده‌ای و من بشارت می‌دهم که تو در شمار زنانی هستی که همراه مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) خواهی بود. (7)

بیشتر بخوانید: بانوان حکومت جهانی - حبّابه‏ی والبیّه

 

حدیث دوم

از امام صادق (علیه السلام) روایت شده که حبابه از کنار امیرالمؤمنین (علیه السلام) می‌گذشت. حضرت فرمودند: «چیست آن چه با خود می‌بری؟» عرض کرد: «برادرم بیمار شده و گفته‌اند مارماهی برایش مفید است.» امام (علیه السلام) فرمودند: «ای حبابه، خداوند شفا را در چیز حرام قرار نداده.» حبابه تا این سخن را شنید، آن را بر زمین انداخت و گفت: «به خاطر حمل آن از خدا طلب آمرزش می‌کنم.» (8)

حدیث سوم

ابوبصیر از امام صادق (علیه السلام) نقل می‌کند:
وقتی مردم به دیدار معاویه می‌رفتند، حبابه به دیدار امام حسین (علیه السلام) می‌رفت. او زنی بسیار کوشا، و بر اثر عبادت پوست شکمش خشک شده بود. روزی با عموزاده خود به محضر امام سجاد (علیه السلام) رسید و عرض کرد، آیا ایشان را از شیعیان خود و نجات یافتگان می‌بینید. حضرت (علیه السلام) فرمودند: بله. ایشان نزد ما هستند و نجات یافته‌اند. (9)

حدیث چهارم

روزی حبابه به محضر امام حسین (علیه السلام) رسید. امام فرمودند: «ای حبابه، چه باعث شده که دیر به دیدار ما بیایی؟» حبابه عرض کرد: «چیزی جز بیماری (برص) باعث تأخیر نشده است.» امام (علیه السلام) دست روی محل بیماری نهاد و مدام دعا خواند. دست مبارکشان را که برداشتند، خداوند بیماری را از بین برده بود. امام حسین (علیه السلام) فرمودند: «در این امت کسی جزء ملت ابراهیم نیست، مگر ما و شیعیان ما، سایر مردم از امت ابراهیم نیستند.»؟ (10)

حدیث پنجم

ابوحمزه ثمالی نقل می‌کند:
حبابه نزد امام باقر (علیه السلام) رفت و عرض کرد: ای پسر رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) شما در «أظله» (11) چه بودید؟ امام (علیه السلام) فرمود: ما قبل از خلق مخلوقات نوری نزد خداوند بودیم، بعد خداوند مخلوقات را خلق کرد و ما تسبیح خداوند را گفتیم و آنها نیز تسبیح گفتند. ما لا إله إلّا الله گفتیم و آنها نیز گفتند. ما تکبیر گفتیم، آنها نیز تکبیر گفتند و این معنای آیه‌ای است که خداوند می‌فرماید: «وَأَنْ لَوِ اسْتَقَامُوا عَلَى الطَّرِیقَةِ لَأَسْقَینَاهُمْ مَاءً غَدَقًا)؛ (12) اگر [مردم] در راه درست پایداری ورزند، قطعاً آب گوارایی بدیشان نوشانیم. راه حبّ حضرت على (علیه السلام)، راه درست (مورد اشاره قرآن) بوده، آب گوارا (آب فرات)، ولایت آل محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) است. (13)

حدیث ششم

داوود رقی می‌گوید:
محضر امام صادق (علیه السلام) بودم که حبابه وارد شد. او از امام (علیه السلام) درباره حلال و حرام پرسید. ما از زیبایی این پرسش شگفت زده شدیم. وقتی امام (علیه السلام) فرمودند: آیا پرسش‌هایی زیباتر از پرسش‌های حبابه شنیده‌اید؟ عرض کردیم، ایشان را در چشم و قلب ما بسیار عزیز و بزرگ کردید. در این حال اشک از چشمان حبابه جاری شد. امام (علیه السلام) فرمود: چرا گریه می‌کنی؟ عرض کرد: من بیمارم و نزدیکانم می‌گویند اگر امام شما همان‌گونه که می‌گوید واجب الاطاعه است، دعا کند تا بیماری تو بهبود یابد. البته من خوشحالم و می‌دانم این بیماری برای امتحان و تصفیه من است و کفاره گناهانم به حساب می‌آید. امام (علیه السلام) دعایی فرمود و بعد گفت: به نزد زنان برو و لباس خود را کنار بزن. ببین چیزی مانده است یا خیر و به آنها بگو این نشانه کسی است که به وسیله او می‌توان به خدا نزدیک شد. (14)

نمایش پی نوشت ها:
1. تنقیح المقال، ج3، کتاب النساء، ص74-75.
2. همان.
3. رجال طوسی، ص94، 96 و 151؛ رجال کشی، ج2، ص114؛ رجال برقی، ص62، رجال ابن داوود، ص98.
4. شرح اصول کافی مازندرانی، ج6، ص287؛ تنقیح المقال، ج3، کتاب النساء، ص74-75. البته سن ایشان را علامه مامقانی 236 یا 239 یا 242 سال می‌داند.
5. غیبت طوسی، ص76.
6. کافی، ج1، ص346؛ کمال الدین، باب49، با تلخیص و تصرف.
7. الهدایة الکبرى، ص167؛ إرشاد القلوب إلى الصواب، ج2، ص: 288؛ مدینة المعاجز، ج3، ص190-191.
8. الخرائج والجرائح، ج1، ص191.
9. بصائر الدرجات، ص191.
10. رجال کشی، ج2، ص115.
11. منظور از أظله همان عالم ذر، یعنی عوالم قبل از دنیاست. (نک: المیزان، ج8، ص263).
12. جن (72): 16.
13. بحارالأنوار، ج25، ص24، ح چهلم.
14. طب الائمه، ص104؛ شبیه این جریان از امام باقر (علیه السلام) در کتاب دلائل الامامه، ص241، نقل شده است.

منبع مقاله :
جعفری، جواد؛ (1392)، بانوان رجعت کننده، قم: بنیاد فرهنگی حضرت مهدی موعود (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، چاپ اول.
 


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط