پدر، درد می‌کشی؟

قنواء به فتح قاف و سکون نون و فتح واو. رشید به ضم راء و فتح شین مصغر است. هجری به فتح هاء و جیم و کسر راء منسوب به هَجَر، آبادیی در یمن است. البته روستایی نزدیک مدینه منوره نیز نامیده
شنبه، 8 ارديبهشت 1397
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
پدر، درد می‌کشی؟
 پدر، درد می‌کشی؟

نویسنده: جواد جعفری

قنواء به فتح قاف و سکون نون و فتح واو. رشید به ضم راء و فتح شین (1) مصغر است. هجری به فتح هاء و جیم و کسر راء منسوب به هَجَر، آبادیی در یمن است. البته روستایی نزدیک مدینه منوره نیز نامیده می‌شود و به تمام یمن نیز می‌گویند. (2)
قنواء با آن که از محدثان امامیه است و ابوحیان بجلی از او روایت می‌کند و نام او در کتاب‌های گوناگون آمده، ولی از خصوصیات زندگی وی چیزی نقل نشده و همین قدر معلوم است که او دختر رُشید هَجَری، یار و رازدار امیرالمؤمنین (علیه السلام) است؛ کسی که حضرت على (علیه السلام) نحوه شهادتش را به او خبر داد. در روایتی ابوحیان چنین نقل می‌کند:
قنواء را ملاقات کرده و به او گفتم آن چه از پدرت شنیده‌ای، به من بگو. گفت: پدرم از امیرالمؤمنین (علیه السلام) شنید چگونه صبور خواهی بود، وقتی نابکارزاده بنی امیه، کسی را دنبال تو بفرستد و دست و پا و زبان تو را قطع کند؟ عرض کردم یا امیرالمؤمنین، آیا آخر آن بهشت خواهد بود؟ فرمود: ای رشید، تو در دنیا و آخرت، همراه من خواهی بود. قنواء ادامه داد: به خدا سوگند، مدتی نگذشت که [عبیدالله بن زیاد] او را دعوت به بیزاری از امیرالمؤمنین (علیه السلام) کرد، اما پدرم نپذیرفت. او گفت: سرورت مرگ تو را چگونه خبر داده است؟ پدرم گفت: دوستم به من خبر داد که تو مرا به برائت از او می‌خوانی و من قبول نمی‌کنم و تو دست و پا و زبان مرا قطع می‌کنی. گفت: اینک خبر او را درباره تو، به دروغ مبدل می‌کنم. او دستور داد دستان و پاهای پدرم را قطع کنند و زبان او را رها نمودند. در حالی که پدرم لبخند می‌زد، من دست و پای او را جمع کرده و برداشتم و گفتم: پدر درد می‌کشی؟ گفت: نه دخترم، فقط به‌اندازه‌ای که بین جمعیت انبوه در فشار باشم، درد می‌کشم. وقتی پدرم را برداشته، از قصر بیرون رفتیم، مردم اطرافمان جمع شدند. پدرم گفت: قلم و کاغذی بیاورید تا آن چه را تا قیامت اتفاق خواهد افتاد و مولایم امیرالمؤمنین (علیه السلام) خبر داده، برایتان بگویم. قلم آوردند و پدرم مدام می‌گفت و اخبار آینده را می‌نوشتند. خبر به [ابن] زیاد رسید و او حجام را فرستاد تا زبان او را قطع کند و همان شب، پدرم به شهادت رسید. (3)

بیشتر بخوانید: زنان در حکومت امام زمان (ع)


مرحوم علامه مامقانی می‌گوید:
من جلالت مقام قنوا و قدرت دیانت و غرق محبت الهی بودن او را که مانع از انجام دادن گناه است، از کلام او به پدرش که پرسید: آیا احساس درد می‌کنی، استفاده می‌کنم؛ زیرا اگر او به درجه عالی ایمان و تقوا نرسیده بود، احتمال نمی‌داد که پدرش درد نکشد و این سؤال را از او بکند. پرسش او نشان می‌دهد، ایمانش مانند پدرش است و او میوه همان شجره طیبه به حساب می‌آید. (4)
ابوجارود می‌گوید:
«قنواء می‌گفت: پدرم از من خواسته بود، حدیث را کتمان کنم و قلبم را محل امانت قرار بدهم.» (5)
این روایت نشان می‌دهد، دختر رشید نیز اسرار را می‌دانسته، ولی پدرش اجازه بیان آنها را به او نداده است.
علامه مجلسی هم در باب فضل انتظار و مدح شیعه در زمان غیبت، چنین روایت می‌کند:
قنواء می‌گوید: به پدرم عرض کردم، شما چقدر شدید تلاش می‌کنید؟ فرمود: دخترم قومی بعد از ما می‌آیند که در دینشان بصیرت دارند و تلاش و کوشش آنان برتر از گذشتگان خواهد بود. (6)

نمایش پی نوشت ها:
1. ابن داوود، رجال، ص153.
2. تنقیح المقال، ج3، کتاب النساء، ص82.
3. رجال کشی، ج1، ص290؛ امالی طوسی، ص165؛ اختصاص (منسوب به شیخ مفید)، ص77؛ الخرائج والجرائح، ج1، ص228. در بعضی از منابع روایی ما (امالی طوسی، رجال کشی، روضة الواعظین)، این جریان به «ابن زیاد» نسبت داده شده، اما در منابع دیگر (ارشاد، ج1، ص325؛ بحارالأنوار، ج34، ص303 و ج41، ص345) از «زیاد» نام برده شده است. منابع معتبر اهل سنت (میزان الاعتدال، ج2، ص52؛ سیر اعلام النبلاء، ج4، ص310؛ لسان المیزان، ج2، ص461؛ کتاب المجروحین، ج1، ص298؛ شرح ابن ابی الحدید، ج2، ص394 نیز همه به «زیاد» اشاره کرده‌اند. از متن روایت نیز که امیرالمؤمنین (علیه السلام) می‌فرماید: دعی بنی اُمیّه (زنازاده بنی امیه) او را فرا می‌خواند، معلوم است که باید «زیاد» باشد، زیرا این لقب به او اختصاص دارد. علامه تستری نیز بعد از چند صفحه بحث، «زیاد» را معتبر می‌داند. (قاموس الرجال، ج3، ص368-375) بنابراین شواهد و اقوال، می‌توان نتیجه گرفت، این جریان در زمان خلافت زیاد در کوفه اتفاق افتاده است و مربوط به دوران حکومت ابن زیاد نیست.
4. تنقیح المقال، ج1، ص431.
5. الاختصاص، ص78.
6. محاسن، ج1، باب یقین و صبر در دین، ص251؛ بحارالأنوار، ج52، ص130، ح27.

منبع مقاله :
جعفری، جواد؛ (1392)، بانوان رجعت کننده، قم: بنیاد فرهنگی حضرت مهدی موعود (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، چاپ اول.
 


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط