نویسنده: سعید کاوه
اعتماد به نفس را چنان چه به زبان ساده بیان نماییم، میزان پذیرش، قبول داشتن و اتکایی است که شخص نسبت به خود دارد و حاضر است که با تکیه بر محتوای رفتاری و وجودیاش خود را در میان جمع نزد سایرین مطرح نماید. در واقع میزان آگاهی فرد از ظرفیتها و تواناییهایش و تکیه بر همین عوامل در ارتباط با افراد، اتکاء و اعتماد به نفس را تشکیل میدهد. مناسبترین، طبیعیترین، متداولترین و سالمترین وضعیت برای اعتماد به نفس همین وضعیت است که شخص اعتماد به نفساش منطبق با تواناییها و ظرفیتهای وجودیاش باشد. اعتماد به نفس موجود در افراد میتواند سه حالت زیر را داشته باشد.
1- اعتماد به نفس منطبق با تواناییها و ظرفیتهای وجودی
2- اعتماد به نفس کمتر از تواناییها و ظرفیتهای وجودی
3- اعتماد به نفس بیشتر از تواناییها و ظرفیتهای وجودی
توضیحاتی در ارتباط با سه وضعیت موجود اعتماد به نفس ارائه میگردد.
1- اعتماد به نفس منطبق با تواناییها و ظرفیتهای وجودی
هر فردی دارای استعداد، توانایی، ظرفیتها و ویژگیهای خاص خود است. البته استعداد، توانایی و ویژگیهای فردی میتوانند به صورت بالقوه و بالفعل در شخص وجود داشته باشند. به عبارتی استعداد، توانایی و ظرفیتهایی میتوانند در فرد به صورت بالقوه وجود داشته باشند، اما تا زمانی که شخص فعالیت، تلاش و سرمایهگذاری لازم از نظر فکری و زمانی را بر روی این ظرفیتها به انجام نرسانده تا استعداد و ظرفیتهای وجودیاش به صورت بالفعل، آشکار و شکوفا شود.برای مثال یک دانهی سیب به صورت بالقوه توانایی تبدیل به درخت و در نهایت تولید میوهی سیب را نیز به همراه دارد. هم چنین شخص نوجوانی میتواند استعداد حسابدار ماهر و خبرهای را به صورت بالقوه داشته باشد، اما لازم است تلاشهایی را در این زمینه از خود نشان دهد و تحصیلات دانشگاهی و تجربههای عملی و حرفهای را در این زمینه کسب کرده و پشت سر بگذارد تا استعداد حسابداری بالقوهاش در وی به فعل در آید.
البته داشتن ظرفیت، استعداد و تواناییهای گوناگون در شخص، هم به صورت بالقوه و بالفعل میتواند وجود داشته و شخص دارای اعتماد به نفس باشد و هم میتواند این گونه ظرفیتها در شخص به صورت بالقوه و بالفعل وجود داشته باشد و فرد اعتماد به نفس لازم را نداشته باشد. اما در شرایطی که شخص هنوز نتوانسته تواناییهای بالقوه خویش را به فعل برساند، احتمال ابتلا به کمبود اعتماد به نفس بیشتر خواهد بود.
در هر حال مناسبترین، طبیعیترین، متداولترین و سالمترین وضعیت برای اعتماد به نفس همین وضعیت است که شخص اعتماد به نفساش منطبق با تواناییها و ظرفیتهای وجودیاش باشد.
برای مثال چنان چه فردی حدود 60 درصد توانایی و ظرفیت داشته باشد، برآوردی که از خود دارد، همان 60 درصد است و به همان میزان 60 درصد خود را نشان داده و در میان جمع ظاهر شود، اعتماد به نفس وی در حد توانایی و ظرفیتهای وجودیاش خواهد بود.
البته اشخاصی که به سلامت رفتاری نزدیکتر باشند، جزو این گروه قرار میگیرند، یا به عبارتی افراد هر قدر دارای رفتار و شخصیت سالمتری باشند، ظرفیتها و تواناییهای وجودی خود را به همان میزان و اندازهای که هست میپذیرند و در همان حد و اندازه نیز ظاهر میشوند و از این که دیگران به میزان و اندازهی ظرفیتها و تواناییهای آنان پی ببرند، نگرانی ندارند.
2- اعتماد به نفس کمتر از تواناییها و ظرفیتهای وجودی
در حالت اول که اعتماد به نفس فرد مطابق با توانایی و ظرفیتهای وجودیاش باشد، شخص در حالتی توأم با آرامش و سلامت رفتاری به سر خواهد برد. اما در حالت دوم که موضوع نوشتههای موجود را شامل میشود، وضعیتی است که شخص به ظرفیتها و تواناییهای وجودیاش اتکاء لازم را ندارد. البته احتمال دارد که استعداد و توانمندیهای درونی شخص به فعل رسیده و یا به صورت بالقوه در وی نهفته بوده، اما تواناییها و ظرفیتهای وجودیاش را قبول نداشته باشد.در هر صورت در چنین وضعیتی فرد مبتلا خود را قبول نداشته و نوعی احساس تهی بودن و ناباوری نسبت به خویش در وی ایجاد میگردد. یا به عبارتی فرد مبتلا دچار کمبود اعتماد به نفس میشود. چنین وضعیتی حالت آسیبشناختی و بیمارگونه دارد و با تغییر شناختها و ایجاد مهارتهای تازه و در بعضی موارد و به ویژه در شرایطی که میزان آسیب موجود خارج از توانایی فرد برای اصلاح و برطرف نمودن کمبود اعتماد به نفس موجود از طریق مشاوره روانشناختی و روان درمانی، میتوان اعتماد به نفس فرد را به حالت طبیعی رساند که منطبق با ظرفیتهای درونیاش باشد.
3- اعتماد به نفس بیشتر از تواناییها و ظرفیتهای وجودی
در این حالت که شخص خود را به مراتب بیشتر از ظرفیتها و تواناییهای درونیاش تصور میکند، برخلاف مورد دوم که فرد خود را کمتر از آن چه هست میپندارد، خود را به مراتب بیشتر و بالاتر از ظرفیتها و تواناییهای حقیقیاش میپندارد. چنین امری علل و انگیزههای گوناگونی دارد که از جمله عمدهترین علت آن به رشد نرسیدن و از قوه به فعل درنیامدن تواناییها و ظرفیتهای وجودی فرد است.بیشتر بخوانید: « خودباوری » چگونه در انسان شکل می گیرد؟
در واقع فردی که استعداد، توانایی و ظرفیتهای وجود خود را شناخته و یا در صورتی که شناخته باشد، فرصت و شرایطی برایش ایجاد نشده و یا نتوانسته از فرصتهای موجود به درستی استفاده نماید و به رشد مورد نظر دست یابد. چنین امری را فرد آگاهانه متوجه میشود و چنان چه به بینش لازم در این زمینه نرسد، به صورتی ناخودآگاه اقدام به رفتارهایی گول زننده مینماید.
این گونه رفتارهای تصنعی و بیمحتوا برای از بین بردن رنج ناشی از کم رشدی، عکس و متضاد همان نقص و کمرشدی است و در واقع شخص تظاهر به رشد، پیشرفت و تعالی میکند، بدین صورت که با رفتارهایی نمایشی و یا صحبتهایی که انطباق چندانی با حقایق، وضعیت و شرایط موجود ندارد، خود را به مراتب بیشتر و بالاتر از آن چه هست نشان میدهد. در واقع در وضعیتی هم که فرد خود را پایینتر از آن چه که هست تصور میکند و ابراز وجودی از خود ندارد نیز به آرامشی کاذب و فریبنده دست مییابد و اجازه نمیدهد که سایرین از حقارت و کم رشدی وی مطلع شوند.
البته این افراد در حد و اندازهای چنین باورهایی که پایه و اساسی در حقایق ندارد را برای خود و در زمینههایی نیز برای سایر افراد ارائه میکنند. در هر حال چنین اعمال و رفتاری که پایه و اساسی در حقایق موجود ندارد تا حدودی رنج و اضطراب ناشی از کم رشدی را به طور موقت کاهش میدهد و نوعی رضایت کاذب برای فرد ایجاد میکند. شدیدترین و بارزترین حالت این امر در میان افراد مبتلا به اختلال شخصیت نمایشی ملاحظه میشود.
در مجموع اعتماد به نفس بایستی در حد و اندازهی توانایی و ظرفیت وجودی فرد باشد و بیش از اندازه بودن اعتماد به نفس نیز مانند کمبود اعتماد به نفس امری آسیب زننده و مشکل آفرین است و ریشه در نوعی اضطراب و کم رشدی دارد. از این رو و اگر چه در کوتاه مدت بعضی از اضطرابها و کم رشدیهای موجود فرد را به شیوهای فریبنده تسکین میدهد، اما در نهایت افراد آگاه و مطلعی هستند که متوجه این گونه رفتارهای بیپایه و اساس و غیر حقیقی میشوند.
منبع مقاله :
کاوه، سعید، (1387)، کمبود اعتماد به نفس: شناخت و بررسی اختلال کمبود اعتماد به نفس و راهکارهایی در جهت درمان و بر طرف نمودن آن، تهران: سخن، چاپ اول.