آسیب‌های موجود در خانواده و ایجاد اختلال کمبود اعتماد به نفس

رویارویی با نارسایی‌های موجود

بیش‌ترین سن شروع اختلال کمبود اعتماد به نفس در دوران نوجوانی است. اما آسیب‌هایی که به فرد وارد می‌شود تا چنین اختلالی ایجاد گردد، به یک باره و در دوره‌ی نوجوانی اتفاق نمی‌افتد، بلکه عوامل
دوشنبه، 28 خرداد 1397
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
رویارویی با نارسایی‌های موجود
رویارویی با نارسایی‌های موجود

نویسنده: سعید کاوه
 


بیش‌ترین سن شروع اختلال کمبود اعتماد به نفس در دوران نوجوانی است. اما آسیب‌هایی که به فرد وارد می‌شود تا چنین اختلالی ایجاد گردد، به یک باره و در دوره‌ی نوجوانی اتفاق نمی‌افتد، بلکه عوامل زمینه‌ساز آن از دوران کودکی آغاز شده و در دوران نوجوانی عوامل آشکار‌ساز باعث بروز علائم آن می‌شود. علت دیگری که همسران ناسالم، فرزندان‌شان دچار مشکل می‌شوند، بدین خاطر است که اغلب همسران مشکل‌دار یکی یا هر دو آنان دارای اختلال‌های رفتاری و شخصیتی نیز هستند، زیرا و به طور معمول همسرانی که دارای رفتار و شخصیت سالم، بالغ و رشد یافته‌ای باشند، مشکلات موجود میان خود را به هر نحوی و در نهایت قادرند که حل و برطرف نمایند. در بسیاری از موارد ملاحظه می‌گردد که عوامل آسیب زننده به شخص از همان دوران کودکی فعال بوده و آسیب‌هایی را ایجاد نموده است. خانواده به واسطه‌ی این که پایه‌های اصلی تربیت شخص در آن شکل می‌گیرد، به همین جهت در وضعیت و شرایطی که کودک آسیب‌پذیری‌های گوناگونی را دارد، عوامل خانوادگی و ویژگی‌های رفتاری، ارتباطی و پرورشی والدین می‌تواند آسیب‌ها و مشکل‌آفرینی‌هایی را برای فرزند به همراه داشته باشد که به بعضی از عمده‌ترین آنها به قرار زیر اشاره می‌شود.
1- زوج ناسالم و والدینی ناتوان از تربیت فرزندان
2- فرزندانی که مورد توهین و تحقیر قرار می‌گیرند.
3- فرزندانی که مورد آزار و اذیت واقع می‌شوند.
4- فرزندانی که توجه و مراقبت لازم را دریافت نمی‌کنند.
5- بعضی از فرزندان آسیب‌پذیری بیش‌تری دارند.
6- آدمی در نهایت اسیر دست عوامل خانوادگی نیست.
توضیحاتی در ارتباط با موارد عنوان شده‌ی فوق ارائه می‌شود.

1- زوج ناسالم و والدینی ناتوان از تربیت فرزندان

در وضعیت و شرایطی که همسران ارتباط سالم و سازنده‌ای با هم نداشته باشند، بدیهی است که درگیری‌ها و ناآرامی‌های گوناگونی را با هم تجربه نمایند. چنین عواملی مقدار قابل توجهی از نیروی فکری و ذهنی آنان را مصرف نموده و بدیهی است که درگیری‌هایی را نیز میان آنها به وجود خواهد آورد. در این گونه شرایط طبیعی است که در حد و اندازه‌هایی فرزندان مورد غفلت قرار می‌گیرند و آن طور که باید نیازهای تربیتی و پرورشی آنان برآورده نمی‌گردد.
البته علت دیگری که همسران ناسالم، فرزندان‌شان دچار مشکل می‌شوند، بدین خاطر است که اغلب همسران مشکل‌دار یکی یا هر دو آنان دارای اختلال‌های رفتاری و شخصیتی نیز هستند، زیرا و به طور معمول همسرانی که دارای رفتار و شخصیت سالم، بالغ و رشد یافته‌ای باشند، مشکلات موجود میان خود را به هر نحوی و در نهایت قادرند که حل و برطرف نمایند.
در واقع پدر و مادری که دارای شخصیت رشد یافته‌ای نباشند، قادر به درک فرزند نبوده و همین امر باعث می‌شود تا نیازهای اصلی و اساسی فرزند شناسایی نشده و همین کمبودها در نهایت باعث ایجاد اختلال کمبود اعتماد به نفس شود. البته این مطالب بدان معنی نیست که پدر و مادر رشد نیافته و مشکل‌دار از نظر رفتاری و شخصیتی فرزندشان را دوست ندارند و از روی عمد فرزند خود را دچار مشکل می‌نمایند.
بلکه بر عکس چنین والدینی مانند همه‌ی پدران و مادران فرزندشان را دوست دارند و هر گونه فداکاری و ایثاری را که از عهده‌ی آنان بر آید نسبت به آنها اعمال می‌نمایند، اما آنها به واسطه‌ی نقص و اختلالی که در رفتار و شخصیت خود دارند، قادر به درک یکدیگر و ایجاد ارتباط و زندگی مشترک سالمی با همسر نبوده و در نهایت نیز همین امر مشکل‌آفرینی‌های گوناگونی را برای فرزند ایجاد خواهد نمود.
مهسا 15 ساله به اتفاق مادرش پروین 42 ساله به مرکز مشاوره آمدند. پروین با مهسا که فرزند دومش بود، مشکلات مختلفی را داشت. بدین صورت که او حرف شنوی لازم را از والدین و به ویژه مادرش نداشت و در کارهای منزل مشارکتی از خود نشان نمی‌داد. گوشه‌گیر و کم حرف بود. البته از پدر حرف شنوی بیش‌تری داشت. مهسا در عین حال مبتلا به کمبود اعتماد به نفس بود و قادر به ارتباط برقرار کردن با دیگر افراد نبود و حتی در یک خرید ساده نیز به همراهی و کمک مادرش نیاز داشت.
والدین مهسا زوج سالمی نبودند و مشکلات گوناگونی را در زندگی با یکدیگر داشتند. آن طور که پروین بیان می‌کرد، مداخله‌های بسیاری، خانواده شوهرش در زندگی آنها داشتند. البته پس از حدود 18 سال که منزل‌شان را عوض می‌کنند و میان آنها به واسطه‌ی فاصله مکانی که ایجاد می‌شود، مداخله‌شان نیز به تدریج خیلی کم‌تر می‌شود. اما آنان هم چنان مشکلات دیگری با هم داشتند که حل نشده بود و روابط و زندگی‌شان را به سردی با هم ادامه می‌دادند و رابطه سالم و خوشایندی میان‌شان وجود نداشت.
مهسا شاهد درگیری‌های بسیار میان پدر و مادرش بوده و هر وقت آنها میان‌شان درگیری ایجاد می‌شده، مهسا منزوی می‌شده و از آنان فاصله می‌گرفته است. در هر صورت مشکلات موجود میان والدین مهسا اثر خود را روی فرزندشان گذاشته و او به اختلال کمبود اعتماد به نفس مبتلا شده بود. البته او مشکلات دیگری از نظر رفتاری داشت، اما عمده‌ترین آن همان کمبود اعتماد به نفس بود.

بیشتر بخوانید: اعتماد به نفسِ پائین در دانش آموزان

 

2- فرزندانی که مورد توهین و تحقیر قرار می‌گیرند

این امر واقعیت ناخوشایندی است که بعضی از فرزندان مورد توهین و تحقیر سایر اعضای خانواده قرار می‌گیرند. چنین امری بیش‌تر توسط والدین، خواهران و برادران بزرگ‌تر و سایر اعضای فامیل و در مواردی نیز هم بازی‌ها، بچه‌های کوچه و خیابان و در مدرسه توسط همکلاسی‌ها و دیگران انجام می‌شود.
اغلب افرادی که فرزندان را مورد تحقیر قرار می‌دهند با قصد و نیت آسیب زدن و بیمار کردن فرد مورد تحقیر اقدام به چنین رفتاری نمی‌نمایند، زیرا اگر از نتایج رفتار خود آگاه می‌شدند به طور حتم از چنین رفتاری خودداری می‌کردند. البته توهین و تحقیر در مورد بعضی از افراد نتایج آسیب‌زا و مشکل‌آفرینی را به همراه دارد و همه‌ی اشخاصی که مورد توهین و تحقیر قرار می‌گیرند، دچار کمبود اعتماد به نفس نمی‌شوند، بلکه بعضی از آنها مبتلا به عوارض منفی تحقیرهای اعمال شده می‌گردند.
هم چنین مقدار و شدت توهین و تحقیرهای اعمال شده نیز مؤثر است، به عبارتی توهین و تحقیر چنان چه شدید و برای مدت‌های طولانی اعمال شود، می‌تواند عوارض نامطلوب خود را بر جا بگذارد.
در هر حال آدمی برای توهین و تحقیر آفریده نشده و چنان چه این امور در زندگی و به ویژه در مراحل رشد و در دوران کودکی اعمال شود، می‌تواند عوارض نامطلوبی مانند کمبود اعتماد به نفس را نیز به همراه داشته باشد.

3- فرزندانی که مورد آزار و اذیت واقع می‌شوند

البته مورد آزار و اذیت قرار گرفتن با مورد قبلی که مورد توهین و تحقیر قرار گرفتن بود، تا اندازه‌ای هم پوشی دارد. اما در مواردی فرزند مورد توهین و تحقیر قرار نمی‌گیرد، اما آزار و اذیت‌هایی را در زندگی تجربه می‌نمایند. چنین اموری در بعضی از فرزندان اثرات نامطلوبی را به همراه داشته و می‌تواند کمبود اعتماد به نفس ایجاد نماید.

4- فرزندانی که توجه و مراقبت لازم را دریافت نمی‌کنند

در مواردی نیز توهین، تحقیر و یا آزار و اذیتی نسبت به فرزندان اعمال نمی‌شود، اما حداقل توجه و مراقبت لازم نسبت به فرزندان انجام نمی‌گردد و همین امر باعث می‌شود تا نوعی غفلت نسبت به فرزند صورت پذیرد. در چنین شرایطی فرزند خود را نیافته و قادر نخواهد بود تا خویشتن را از نظر رفتاری به انسجام برساند و در نتیجه به شناخت‌ها و مهارت‌های لازم و مورد نیاز مجهز نشده و در نهایت فرزند به اختلال کمبود اعتماد به نفس مبتلا می‌گردد.

5. بعضی از فرزندان آسیب‌پذیری بیش‌تری دارند

تمامی موارد عنوان شده و سایر نکاتی که برای اختصار به آنها اشاره نشد، در مجموع شرایطی را در خانواده ایجاد می‌کنند که می‌تواند به بعضی از فرزندان آسیب وارد نموده و ایجاد اختلال کمبود اعتماد به نفس نماید. به عبارتی فقط بعضی از فرزندان که لطیف‌تر، شکننده‌تر و آسیب‌پذیرتر هستند، مبتلا به چنین پیامدهای آسیب‌گونه‌ای می‌شوند. اما همه‌ی فرزندان چنین خانواده‌هایی که دچار مشکل هستند، به آسیب‌های ناشی از آن مبتلا نمی‌شوند.
البته خانواده‌ای که دارای زوج سالمی نباشد و روابط متقابل میان اعضای آن به شیوه‌ای سازنده حاکم نباشد، خواه ناخواه آسیب‌هایی را به همراه دارد، طوری که کلیه‌ی اعضای چنین خانواده‌ای از پیامدهای ناگوار و آسیب‌ زننده‌ی آن مصون نمی‌مانند.
در واقع همان فرزندانی هم که آسیب‌پذیری کم‌تری دارند، نیز دچار مشکل و آسیب می‌شوند، منتهی آنها به وضعیتی نمی‌رسند که دچار اختلال در رفتار شوند، یا کمبود اعتماد به نفس پیدا کنند، بلکه در رشد و پیشرفت‌شان دچار مشکل و نارسایی‌هایی می‌گردند. به عبارتی آنها ممکن است حدود 30 تا 40 درصد به رشد و پیشرفت برسند، در حالی که اگر شرایط و محیط خانواده برای‌شان بهتر فراهم می‌شد، به رشد و پیشرفت به مراتب بیش‌تری و در حد 70 تا 80 درصد می‌توانستند دست یابند.
در هر صورت خانواده‌ای غیر منسجم و نابسامان آسیب‌ها و مشکل‌آفرینی‌هایی را برای اعضا و به ویژه فرزندان فراهم می‌نماید، منتهی بعضی از فرزندان که آسیب‌پذیرتر هستند متحمل پیامدهای ناگوار بیش‌تری از این بابت می‌گردند.

6- آدمی در نهایت اسیر دست عوامل خانوادگی نیست

عنوان این مطلب با سایر عناوین تا اندازه‌ای متضاد به نظر می‌رسد.
خانواده‌ی ناسالم، والدین مشکل‌دار و ایجاد روابطی مشکل آفرین و آسیب زننده در درون خانواده پیامدهای ناگوار و مشکل آفرین خود را دارد و به افراد حاضر در خانواده به ویژه آنهایی که آسیب‌پذیری بیش‌تری دارند، صدمه‌هایی را وارد می‌نماید.
اما یک نکته‌ی بسیار قابل توجهی که در آدمی وجود دارد، خصلتی است که می‌تواند حتی برخلاف جریان آب حرکت نماید. اغلب افراد موفق و به ویژه روشنفکران، اندیشمندان و مصلحان اجتماعی در بدترین وضعیت و شرایطی که اکثریت امور بر علیه شرایط رشد آدمی بوده، انسان‌هایی بزرگ و متعالی با همت و تلاش‌های خود به رشد و تعالی رسیده و مردم و اجتماع را نیز به رشد و تحولات مورد نیاز رسانده‌اند.
از سوی دیگر زوج و خانواده‌ی بدون مشکلی را نمی‌توان یافت، در واقع اکثریت قریب به اتفاق زوج‌ها و خانواده‌ها دارای مشکل هستند و تنها تفاوتی که میان زوج‌ها و خانواده‌های سالم و ناسالم وجود دارد، همین مطلب است که زوج و خانواده‌ی سالم مشکلات خود را حل و برطرف می‌نمایند، اما زوج و خانواده‌ی ناسالم قادر به حل و برطرف نمودن مشکلات‌شان نیستند.
در هر حال قرار گرفتن در خانواده‌ای که دارای مشکلاتی باشد، امری اجتناب‌ناپذیر است، اما نکته‌ی دیگر در این مورد میزان و درصد مشکلات است. خانواده‌ای که دارای 20 یا 30 درصد مشکل است با خانواده‌ای که 60 تا 70 درصد مشکل دارد، متفاوت از هم هستند. در هر صورت خانواده‌ای که میزان مشکلاتش بیش‌تر باشد، طبیعی است که آسیب‌های بیش‌تری را برای اعضای خود و به ویژه فرزندان فراهم می‌نماید.
در هر حال آدمی موجودی اسیر دست عوامل خانوادگی نیست و چنان چه متوجه شود که چگونه بعضی عوامل موجود در خانواده بر رفتار و شخصیت‌اش تأثیر می‌گذارند، همین اثر در ذهنش شرایطی را ایجاد می‌نماید تا به نحوی مانع از اثرگذاری عوامل موجود شوند.
هم چنین ماهیت آسیب‌های رفتاری، عاطفی و شخصیتی بدین صورت نیست که ماندگاری و اثرگذاری مادام‌العمری داشته باشند، بلکه نوعی آسیب هستند و در صورت آگاهی و اراده، جهت برطرف نمودن آن می‌توان آسیب‌ها و اختلال‌های موجود را برطرف نمود.
در هر حال آسیب‌ها و اختلال‌های رفتاری چنان چه آگاهی لازم نسبت به آن ایجاد نشود و اقدامی هم جهت برطرف نمودن آن انجام نگیرد، در رفتار ثبات پیدا کرده و جزیی از رفتار و تمامیت وجودی فرد می‌گردد.
البته لازم به یادآوری است که آدمی اگرچه و تا حد و اندازه‌هایی از عوامل خانوادگی، اجتماعی، فرهنگی، تاریخی و فردی تأثیرپذیری دارد، اما اسیر آنها نیست و این توانایی و اراده را دارد تا برخلاف عوامل حاکم بر تقدیر و سرنوشت خود امور موجود را تغییر داده و شرایط را برای رشد خود و سایرین برای دستیابی به تعالی، تحولات وجودی و شکوفایی فراهم نماید.
در هر حال اغلب خانواده‌ها دچار مشکلات و نارسایی‌هایی هستند و خانواده‌ی بدون مشکل و آسیبی‌ را نمی‌توان یافت. هم‌چنین فردی یافت نمی‌شود که بتواند ادعا کند که تمامی امور تربیتی و پرورشی خود را در خانواده و از والدین به طور کامل دریافت کرده باشد. بنابراین رویارویی با کمبود کاستی و نارسایی‌های موجود در خانواده امری طبیعی است. از این رو به ندرت فردی را می‌توان یافت که با این گونه نارسایی‌ها و آسیب‌ها روبرو نشده باشد.
در مجموع آسیب‌هایی از سوی خانواده نسبت به فرزندان اعمال می‌شود که در نهایت می‌تواند مشکل‌آفرینی‌هایی را در رفتار و شخصیت فرد به همراه داشته باشد. به نحوی که آسیب‌هایی را در رفتار فرد ایجاد کرده و در عین حال کمبود اعتماد به نفس به وجود آورد، که به بعضی از عمده‌ترین آنها اشاره گردید. اما در نهایت فرد قادر است با آگاهی‌های گوناگونی که به دست می‌آورد مانع از شکل‌گیری چنین آسیب‌هایی شود.
منبع مقاله :
کاوه، سعید، (1387)، کمبود اعتماد به نفس: شناخت و بررسی اختلال کمبود اعتماد به نفس و راه‌کارهایی در جهت درمان و بر طرف نمودن آن، تهران: سخن، چاپ اول.
 
.


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط