نویسنده: سعید کاوه
موضوع دیگری که لازم بود تا بدان پرداخته شود و توضیحاتی نیز در ارتباط با آن ارائه گردد، موضوع شیوه و نوع برخورد مبتلایان به کمبود اعتماد به نفس است که آنان مردم و سایر افراد اعم از آشنایان، اعضای خانواده و حتی افراد غریبه را مقدم و ارجحتر از خود میدانند. این امر باعث میشود تا افراد مبتلا به کمبود اعتماد به نفس در بسیاری از امور عقبنشینیهایی بی مورد نموده و از حقوق اولیه، ابتدایی و انسانی خویش به سادگی بگذرند. چنین مواردی به دلیل این که بیش از اندازه اتفاق میافتد، در درجهی اول برای خود آنها مشکلآفرین میشود، اما در ادامه برای اعضای خانواده و اطرافیان شخص نیز مشکلآفرینیهایی را به همراه خواهد داشت. در واقع موضوع زندگی بعضی افراد است که زمین یا خود حقیقی و خویشتن خویش را گم میکنند و کارها، اقدامها و اعمالی را انجام میدهند که نیاز آنان نبوده، بلکه نیاز سایرین را برآورده مینماید. طوری که پس از مدتها تلاش و فعالیت به این نتیجه میرسند که اشتباه بزرگ آنها این بوده که زمین خود و یا خویشتن خویش را گم کرده بودند و همین امر موجب هدر رفتن تلاشها و فرصتهایشان میشود. شهلا 45 ساله، مشکلاتی در ارتباط با دخترش سیما 16 ساله داشت، بدین صورت که در مواردی کنترل فرزند از دست او خارج شده بود و همسرش هم دخالت چندانی در امور تربیتی فرزندان نداشت و حاضر به همکاری با مرکز مشاوره نبود. شهلا با شوهرش نیز دچار مشکلاتی بود و تفاهم چندانی با وی نداشت.
در مطالبی که شهلا مطرح میکرد، مشخص شد که او در حد و اندازههایی دچار کمبود اعتماد به نفس است و همین امر مشکلآفرینیهایی را برای او در ارتباط با اطرافیانش ایجاد کرده بود. شهلا در صحبتهایش خاطر نشان کرد که مادرش نیز در خواستهایی را از وی دارد و او با قرار گرفتن در رودربایستی نمیتواند از انجام دادن آنها خودداری کند و همین امر ناراحتیها و رنجشهایی را در روابط متقابل با مادر به وجود آورده بود.
در ادامه مشخص شد که او نه تنها در ارتباط با مادر بلکه در برابر همسر و فرزندانش نیز به راحتی از حقوق اولیه خود گذشت کرده و در وضعیتی که باستی به امور خود رسیدگی کند، خواستهها و نیازهای دیگران را برآورده مینماید. در واقع شهلا سادهترین و ابتداییترین نیازهای خود را در برابر خواستههای نابجا و بیمورد دیگران نادیده میگرفت و در جهت برآورده نمودن تقاضای سایرین قدم برمیداشت.
او بیجهت و در مواردی غیر ضروری دیگران را مقدم و ارجحتر از خود میدانست و به واسطهی این که چنین امری ناشی از کمبود اعتماد به نفس او بود، در حد و اندازههایی در ارتباط وی با همسر، فرزند و اطرافیان از جمله مادر او نیز تأثیر گذاشته بود، بدین صورت که کارها و اموری که مادرش به تنهایی قادر به انجام دادن آنها بود را از او میخواست تا برایش انجام دهد.
البته مقدم و ارجح دانستن دیگران نسبت به خود در افراد مبتلا به کمبود اعتماد به نفس نه فقط در ارتباط با خویشاوندان و اعضای خانواده، بلکه در ارتباط با همکاران و در اجتماع نیز با شهروندان نیز صورت میگیرد و انجام این امور رنجشها و مشکلآفرینیهای دیگری را نیز برای شخص فراهم میکند. بدین صورت که آنها با مقدم و ارجح دانستن دیگران نسبت به خود و پس از انجام عقبنشینیهای بیمورد در ارتباط با خود و حقوق خویش، احساس ناخوشایندی پیدا میکنند و خود را نالایق و ناتوان در برخوردهای اجتماعی و بین فردی میبینند و رسیدگی نکردن به زندگی و امور فردیشان را به واسطهی مقدم شمردن سایرین، کمبودها و کاستیهایی را نیز در زندگیشان ایجاد مینماید و همین امر کمبود اعتماد به نفس آنان را تشدید مینماید.
عمدهترین نکتهای که در این مورد لازم است در نظر گرفته شود، موضوع یافتن جایگاه اصلی و حقیقی خویش است. زیرا تا شخص خود به جایگاه وجودیاش پی نبرد و نیازهای خود را نیابد و قدمی هم در جهت برآورده نمودن آنها برندارد، هیچ فرد دیگری چنین اقدامی را برای او انجام نخواهد داد. از سوی دیگر هر فردی لازم است تا به نیازهای خود حقیقیاش حداقلی از توجه را داشته باشد و سپس در جهت برآورده نمودن آنها گام بردارد. چنین اقدامی فقط توسط خود فرد میتوان به انجام برسد.
البته جایگاه خود را بیشتر از آن چه که هست در نظر گرفتن و به شیوههایی خودخواهانه و خود شیفتهوار به کفر برآورده نمودن خواستههای خود بودن نیز نه تنها حالت سالم و سازندهای ندارد، بلکه مشکلآفرینیها و آسیبهای ویژهای را به همراه خواهد داشت. اما در حدی متعادل، معقول و منطقی، خود و نیازهای خویش را در نظر داشتن و اقدامهای مورد نیاز جهت رفع و برآورده نمودنشان را به انجام رساندن به سلامت عاطفی و رفتاری افراد کمک مینماید و مانع از ایجاد مشکل خواهد شد.
در واقع چنین رویه و برخوردی که بعضی افراد و به ویژه مبتلایان به کمبود اعتماد به نفس دارند و دیگران را مقدم و ارجحتر از خود میدانند، البته نه در حد یک تعارف بلکه در حد و اندازههایی مشکلآفرین است، به نحوی که نیازهای طبیعی، معقول و منطقیشان برآورده نمیشود، اما به شیوهای افراطی به دنبال برآورده نمودن خواستهها و نیازهای دیگران هستند و برآورده شدن تقاضای دیگران را بر خواستههای خویش مقدم و ارجح میدانند. در واقع و از دیدگاهی چنین رفتاری نوعی واکنش دفاعی در مقابل برآورده نشدن نیازهایشان است که به طور معمول برآورده نمیگردد و انتظار دارند که سایرین آن را برآورده کنند، اما در عوض آنها به صورتی افراطی چنین امری را برای دیگران برآورده مینمایند.
بیشتر بخوانید: آیا خود واقعیتان را نشان میدهید؟
داستانی را مولوی در مثنوی مطرح نموده که فردی در زمینی اقدام به ساختن خانهای میکند و پس از تلاشهای فراوان که خانه ساخته میشود، او متوجه میگردد که زمینی را که در آن خانه ساخته، زمینش متعلق به فرد دیگری است. به عبارتی معلوم نبوده که آیا صاحب زمین راضی به ساخته شدن چنین خانهای بوده؟ اما بزرگترین ضرر متوجه خودش شده که زحمتهایش به جای زمین خود در زمین فرد دیگری به ثمر نشسته است. در هر صورت اشتباه بزرگ او این بوده که به جای یافتن زمین خود در زمین دیگران خانه ساخته بود.
این داستان در واقع موضوع زندگی بعضی افراد است که زمین یا خود حقیقی و خویشتن خویش را گم میکنند و کارها، اقدامها و اعمالی را انجام میدهند که نیاز آنان نبوده، بلکه نیاز سایرین را برآورده مینماید. طوری که پس از مدتها تلاش و فعالیت به این نتیجه میرسند که اشتباه بزرگ آنها این بوده که زمین خود و یا خویشتن خویش را گم کرده بودند و همین امر موجب هدر رفتن تلاشها و فرصتهایشان میشود.
در هر صورت توجه ننمودن به نیازهای حقیقی و موجود خویش و به جای قدم برداشتن برای رفع این گونه نیازها در حدی معقول و منطقی نه تنها مشکلآفرینیهایی را به همراه خواهد داشت، بلکه کمبود اعتماد به نفس را نیز تشدید مینماید. البته مقدم و ارجح دانستن سایرین هم میتواند از کمبود اعتماد به نفس نشأت بگیرد و هم در ادامه میتواند کمتر اعتماد به نفس را تشدید نموده و پیامدهای آسیبزای دیگری را نیز به همراه داشته باشد.
در هر حال این نکتهی بسیار مهم در ارتباط با برطرف نمودن کمبود اعتماد به نفس را بایستی در نظر داشت که برای برطرف شدن اختلال کمبود اعتماد به نفس فرد مبتلا لازم است در دو زمینه حرکت نموده و اقدامهایی را به قرار زیر به اجرا درآورد.
1- رفتارهای مخرب و مشکلآفرین پیشگیری و متوقف شود.
2- اقدامها و رفتارهایی سازنده ایجاد و یا جایگزین رفتارهای مشکلآفرین شود.
در ارتباط با این امر نیز شخص مبتلا به اختلال کمبود اعتماد به نفس چنان چه این رفتار را در خود ملاحظه نماید، لازم است به این شناخت برسد که در صورت ادامه چنین رفتاری مشکلآفرینیهای بیشتری را برای خود فرد مبتلا فراهم خواهد نمود و هم چنین زمان، تلاش، نیروی فکری و ذهنی که بایستی برای خود به مصرف برسد را صرف اموری مینماید که بازدهی چندانی برایش به همراه نخواهد داشت.
البته فردی که مدتها و یا سالها به چنین شیوههایی از تعامل و ارتباط عادت داشته، احتمال دارد که به راحتی از عهدهی انجام این امر که به امور خود بپردازد و قدم برداشتن برای خود و هم چنین خویشتن را در مواردی مهمتر و ارجحتر از سایرین بداند، کار چندان ساده و راحتی نباشد.
در هر حال انجام چنین امری نه تنها عیب و ایرادی ندارد، بلکه عین سلامت فکری، رفتاری و ارتباطی است. زیرا در وضعیتی که شخصی دچار مشکلاتی شود، همان افرادی را که مقدم و ارجحتر دانستته اقدام چندان سازنده و مفیدی برای برطرف نمودن مشکلات موجود فرد از آنها ساخته نیست.
در هر حال به پایان رساندن این نگرش که سایرین مقدم و ارجحتر از خود فرد هستند، امری است که بایستی برای برطرف شدن کمبود اعتماد به نفس به اجرا درآید. چنان چه و در صورتی که به یک باره نتوان آن را به پایان رساند، میتوان به تدرج آن را به انجام رساند و از موارد سطحی و جزیی و در ارتباط با افرادی که برخورد با آنان آسانتر و راحتتر از دیگران است، شروع نمود و به تدریج آن را به موارد دیگری تسری داد و اقدامهای هر چند کوچک و جزیی زمینهساز اقدامهای موفقیتآمیز بعدی خواهد بود.
منبع مقاله :
کاوه، سعید، (1387)، کمبود اعتماد به نفس: شناخت و بررسی اختلال کمبود اعتماد به نفس و راهکارهایی در جهت درمان و بر طرف نمودن آن، تهران: سخن، چاپ اول.