نویسنده: سعید کاوه
عمدهترین مواردی که در ارتباط با مسئولیتپذیری و رابطهی آن با اختلال کمبود اعتماد به نفس میتوان مطرح نمود به قرار زیر است.
1- مسئولیت پذیری از ویژگیهای رشد رفتاری و شخصیتی است.
2- پرهیز از مقصر دانستن سایرین
3- درونی شدن محور افکار، اعمال و عملکردهای فرد
4- پر رنگتر شدن نقش خود در قبال زندگی
5- مسئولیتپذیری آموختنی و قابل یادگیری است.
6- در نهایت مسئولیت برطرف نمودن کمبود اعتماد به نفس بر عهدهی خود فرد مبتلاست.
توضیحاتی در ارتباط با موارد عنوان شدهی فوق ارائه میگردد.
1- مسئولیتپذیری از ویژگیهای رشد رفتاری و شخصیتی است.
یکی از ملاکهای قابل توجه برای شناسایی و تشخیص میزان رشد رفتاری افراد، مسئولیتپذیری و قبول مسئولیت در قبال امور مختلف زندگی است. به عبارتی فردی که احساس مسئولیت میکند و امور موجود در زندگی فردی، خانوادگی و اجتماعی خویش را بر عهده میگیرد و در برابر امور گوناگون فردی، آشفتگیها، ناهنجاریها و پیشرفت نداشتن امور موجود در زندگی احساس مسئولیت مینماید، خواه ناخواه اقدامهای موثر و سازندهای را در قبال آنها به انجام میرساند تا اوضاع موجود را به هنجار، پیشرفت، رشد، توسعه و نظم برساند، از سلامت رفتاری به مراتب بیشتری برخوردار است.ذات و ماهیت مسئولیت، تلاش و حرکت را به همراه دارد و همین تلاش و حرکت میتواند شرایط زندگی فرد را به نظمی که زندگی و زیستن را برایش راحت و هموار مینماید را به همراه خواهد داشت. در هر صورت فردی که احساس مسئولیت در قبال امور مختلف زندگی را برعهده دارد، در مرحله بالاتری از رشد قرار دارد تا فردی که مسئولیتی در قبال امور موجود زندگی خویش ندارد.
همچنین فردی که در برابر خانواده و اعضای آن نیز احساس مسئولیت میکند، به مراتب پیشرفتهتر و بالغتر از فردی است که فقط برای خود احساس مسئولیت مینماید. همین طور فردی که در قبال جامعهای که در آن زندگی میکند و بدان تعلق دارد مسئولیت احساس نماید، پیشرفتهتر از فردی است که مسئولیت اجتماعی در خود احساس نمیکند.
نرگس 29 ساله دچار مشکلاتی در ارتباط با همسرش بیژن 32 ساله بود. حدود سه سال از زندگی مشترک آنها میگذشت و فرزندی هم نداشتند. بیژن مدت 5 سال اعتیاد به مواد مخدر داشت و یک سال پیش از ازدواج با نرگس اعتیاد به مواد مخدر را ترک کرده بود.
یکی از ویژگیهای بارز اعتیاد به مواد مخدر نابالغی و کم رشدی فرد معتاد از نظر رفتاری و شخصیتی است، به عبارتی در لایههای زیرین شخصیت یک فرد معتاد، شخصیتی رشد نکرده و نابالغ ملاحظه میشود. البته ماهیت مواد مخدر نیز به نوعی است که حتی فردی با شخصیت سالم و رشد یافته را نیز به تدریج به سمت نابالغی و صفتها و ویژگیهایی که ریشه در کم رشدی دارد، سوق میدهد.
بیژن با وجود گذشت حدود 4 سال از ترک اعتیاد، اما هنوز رفتارها و عملکردهایی را از خود ارائه میکرد که ناشی از رفتارهای رشد نیافته و نابالغ داشت و همین امر مشکلاتی را در زندگی مشترک او با نرگس ایجاد کرده بود. برای مثال او هنوز شغل ثابتی نداشت و پس از مدتی که از اشتغال او در محلی میگذشت، بنا به دلایلی از شغلش کنارهگیری میکرد و مسئولیتی برای تأمین مخارج زندگی در خود احساس نمیکرد.
اما عمدهترین مشکلی که نرگس در زندگی با بیژن داشت، مسئولیتپذیر نبودن او در قبال امور مختلف زندگی بود. البته نرگس در حرفهی آرایشگری مشغول به کار بود و تا اندازهای مخارج زندگیشان را تأمین میکرد. اما در زمان مراجعهی نرگس به مرکز مشاوره بیژن چند ماه بیکار بود. نرگس اشاره کرد که "اگر قبض برق و تلفن برای مدتهای طولانی در منزل باشد و آن را پرداخت نکنم، بیژن مسئولیتی در قبال پرداخت آنها احساس نمیکند و در نهایت خودم مجبور به پرداخت آنها میشوم."
2- پرهیز از مقصر دانستن سایرین
یکی از واکنشها و یا رفتارهای جبرانی که باعث میشود شخص از پذیرش مسئولیت شانه خالی کند، این است که به طور معمول بعضی افراد که در زندگیشان دچار مشکلاتی میشوند، به نحوی که مشکلات موجود را ایجاد شده توسط سایر افراد میپندارند و نابسامانیهای زندگی خویش را بر عهدهی دیگران میاندازند. البته آنها با این کار خود را تبرئه و سایر افراد را مقصر وضعیت موجود محسوب میکنند.چنانچه تجربهی معاشرت و هم صحبتی با چنین افرادی را داشته باشید که در زندگیشان دچار مشکلاتی میشوند، به جای معین کردن اشتباههای خود و پذیرش مسئولیت، به توجیه کردن این که سایر افراد در مشکلات و شکستهای موجود وی نقش داشتهاند، میپردازند.
پیمان 29 ساله پس از حدود 4 ماه که از عقد میان او و فرانک 27 ساله میگذشت، فرانک تقاضای طلاق و او را ترک کرده بود. پیمان در شرایط دشواری به سر میبرد و توسط مادرش به مرکز مشاوره ارجاع داده شد. این موضوع که فرانک دیگر حاضر به ادامهی زندگی با او نبود و یک جانبه تقاضای طلاق کرده بود، تأثیر ناخوشایند و آزاردهندهای را در وضعیت رفتاری و خلقی او به جا گذاشته بود.
بیشتر بخوانید: چگونه اعتماد به نفس را در فرزندان پرورش دهیم
در مشاوره با پیمان بیشتر سعی بر این بود تا او به چنین بینشی برسد که کدام تقصیر و کوتاهی از وی سر زده است. زیرا و به طور معمول در هر طلاقی فرد صددرصد مقصر و طرف مقابل بیتقصیری وجود ندارد و در هر دو طرف ایراد و اشکالهایی ملاحظه میشود. اما پیمان به ظاهر میپذیرفت که دارای نقص و ایرادی بوده، اما در باطن به چنین امری اعتقادی نداشت و طبیعی است که او مسئولیتی را نیز در این مورد نمیپذیرفت و فرانک را عامل و باعث همهی اشتباهها میدانست.
در واقع پیمان دچار اختلال شخصیت بود و برخوردهای تند و خشونتآمیزی را نسبت به فرانک اعمال کرده بود و علت کنارهگیری و تقاضا برای طلاق نیز بیشتر به همین علت بود. در هر حال عمدهترین مشکل پیمان غیر از اختلال در رفتار و شخصیت، مسئولیت نپذیرفتن او در قبال رفتارها و برخوردهای نادرستی بود که در زندگی و به ویژه در ارتباط با فرانک داشت.
3- درونی شدن محور افکار، اعمال و عملکردهای فرد
یکی دیگر از عواملی که باعث میشود تا فرد از مسیر رفتار سالم و سازنده خارج شده و به سمت رفتارهایی مشکلآفرین سوق داده شود. خارج شدن محوریت فرد از عوامل درونی به عوامل بیرونی است، بدین صورت که بعضی افراد، زندگی خویش و عوامل موجود در آن را اعم از ناهنجاریها و شکستها را ناشی از عوامل بیرونی میدانند. این در حالی است که آنها اغلب موفقیتها و پیروزیشان را منسوب به خود میدانند.فرض را بر این بگذاریم که بیشتر عوامل موجود در بیرون از شخص تأثیرگذار و تعیینکنندهی امور موجود، رفتار و در نهایت سرنوشت فرد باشد. در چنین وضعیت و شرایطی هیچ فردی مسئولیتی در قبال ناهنجاریها و شکستهایش نخواهید داشت و همه تبرئه هستند، زیرا عواملی غیر از عملکرد آنان زندگی و سرنوشتشان را رقم میزند.
اما نگرش دیگر بر این باور است که شخص در قبال هم موفقیتها و هم شکستها و کلیهی اموری که در زندگی با آنها در ارتباط است، مسئول میباشد. در واقع عوامل بیرونی در حد و اندازههایی تأثیرگذاریهایی را بر امور موجود دارند و زندگی فرد را میتوانند دچار نوسانها و پیامدهایی بنمایند، اما در نهایت این خود فرد است که با شناختها و شیوهی نگرش خویش میتواند بر روند امور زندگی و تأثیرگذاری عوامل بیرونی مداخلههایی را به انجام رسانده و سرنوشت خود و خوب و بد زندگیاش را در دست بگیرد.
در مجموع فردی که کنترل و اوضاع جاری زندگی را در دستان خود ببیند، تا فردی که عوامل بیرونی را اموری تعیین کننده در سرنوشت خود بداند، تفاوتهای قابل توجهی را در مقایسه با هم خواهند داشت. عمدهترین تفاوت میان آنها مسئولیتپذیری است که فرد معتقد به تعیین کننده بودن عوامل درونی خواهد داشت.
نگارنده با توجه به سوابقی که زمانی در درمان افراد معتاد به مواد مخدر داشته چنین امری را تجربه نموده که آنها به طور معمول و در جلسههای اولیه علت ابتلا به اعتیاد و مواد مخدر را در عوامل بیرونی میدانستند، بدین صورت که خانواده، دوستان ناباب، شکستهای زندگی و سایر امور را علت گرایش به اعتیاد ذکر میکردند و بعضی از آنها که به نسبت واقعبینی بیشتری را در قضاوتشان به کار میبرند، درصد محدودی از علل اعتیاد خود را به اشتباهها و عملکردهای نادرست خود نسبت میدادند، اما پس از گذشت چند جلسه و شناخت به نسبت جامعتری که نسبت به امور موجود پیدا میکردند، قسمت عمدهی علل چنین امری را ناشی از خود و کوتاهیهای خویش در نظر میگرفتند و عوامل بیرونی را کمرنگتر میپنداشتند.
4- پر رنگتر شدن نقش خود در قبال زندگی
عمدهترین ویژگی مسئولیتپذیری در قبال امور مختلف زندگی پر رنگتر و با اهمیتتر شدن نقش فرد در امور جاری زندگی است. این امر در مورد افراد مبتلا به اختلال کمبود اعتماد به نفس از اهمیت بسیار قابل توجهی برخوردار است، زیرا آنها به طور معمول به شیوهای انفعالی در برابر زندگی از خود واکنش نشان میدهند، زیرا کمبود اعتماد به نفس به تدریج باعث میشود تا فرد مبتلا پایینتر از ظرفیتهای وجودی خویش عمل نماید.اما در وقعیتی که شخص در برابر امور موجود زندگی احساس مسئولیت نماید، در موارد مرتبط با زندگی خویش احساس مسئولیت نموده و حالت فعالتری پیدا میکند و همین امر در حد و اندازهای باعث برطرف شدن کمبود اعتماد به نفس خواهد شد.
5- مسئولیتپذیری آموختنی و قابل یادگیری است.
به طور معمول افراد مبتلا به کمبود اعتماد به نفس بعضی از ویژگیها و علائم اختلالهای رفتاری و شخصیتی را نیز تواماً دارند، برای مثال اغلب نوجوانان دختر و پسر که به همراه والدین که اغلب مادران هستند، به مرکز مشاوره مراجعه میکنند. ابتدا مادرشان در ارتباط با کمبود اعتماد به نفس فرزند که مشکلاتی برای او و خانواده ایجاد کرده، مانند بیش از اندازه خجالتی بودن و خیلی کمتر از تواناییاش به امور و کارهایش میپردازد، مانند بعضی از امور که خودشان هم قادر به انجام دادن آنها هستند، اما از اعضای خانواده و به ویژه مادر کمک میگیرند.در میان سایر شکوه و گلایههایی که مادران از این گونه فرزندان دارند، همکاری و مسئولیتپذیری نداشتن در انجام امور شخصی و کارهای جاری منزل است. برای مثال آنها اتاقشان را مرتب نمیکنند و در انجام امور منزل همکاری و مشارکت لازم را ندارند.
در چنین مواردی به شیوههایی که قابل درک برای آنان باشد، از آنها خواسته میشود تا مسئولیتپذیری بیشتری در قبال انجام امور شخصی و کارهای جاری منزل از قبیل همکاری در تمیز و مرتب نگهداشتن اتاق شخصی و هم چنین منزل داشته باشند و در عین حال به والدین نیز تأکید میشود تا این امور را به عنوان وظایف و مسئولیتهای فردی از آنها بخواهند. در اغلب و اکثریت موارد ملاحظه میشود که این گونه فرزندان پس از مدتی تمرین و ممارست، مسئولیتپذیریشان بیشتر میشود.
6- در نهایت مسئولیت برطرف نمودن کمبود اعتماد به نفس بر عهدهی خود فرد مبتلاست.
مسئولیتپذیری امری است که در تمامی زمینههای زندگی جایگاه مهم و تعیین کنندهی خود را دارد. به عبارتی افراد هر قدر به سلامت رفتاری نزدیکتر شوند، مسئولیتپذیری بیشتری در قبال امور مختلف زندگیشان دارند. در هر حال کمبود اعتماد به نفس اختلال قابل درمان و برطرف شدن است و این امر بستگی به میزان مسئولیتپذیری فرد در برابر اختلال موجود و عوامل گوناگون تشکیل دهندهی آن دارد.منبع مقاله :
کاوه، سعید، (1387)، کمبود اعتماد به نفس: شناخت و بررسی اختلال کمبود اعتماد به نفس و راهکارهایی در جهت درمان و بر طرف نمودن آن، تهران: سخن، چاپ اول.