زندگیِ دین‌مدار

انسان های زیادی در دنیا وجود دارند که مدعی دیانت هستند و هر یک، دین و آئینی را برگزیده اند و حتی نسبت به احکام و دستورات دین نیز بی تفاوت نیستند؛ اما آیا می توان گفت ایشان از یک «زندگی دینی» برخوردارند؟
سه‌شنبه، 20 آذر 1397
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: حسین سعدآبادی
موارد بیشتر برای شما
زندگیِ دین‌مدار
انسان های زیادی در دنیا وجود دارند که مدعی دیانت هستند و هر یک، دین و آئینی را برگزیده اند و حتی نسبت به احکام و دستورات دین نیز بی تفاوت نیستند؛ اما آیا می توان گفت ایشان از یک «زندگی دینی» برخوردارند؟
تعداد کلمات: 906 / تخمین زمان مطالعه: 5 دقیقه
زندگیِ دین‌مدار

نویسنده: حسین سعدآبادی
 
انسان های زیادی در دنیا وجود دارند که مدعی دیانت هستند و هر یک، دین و آئینی را برگزیده اند و حتی نسبت به احکام و دستورات دین نیز بی تفاوت نیستند؛ اما آیا می توان گفت ایشان از یک «زندگی دینی» برخوردارند؟
برای پاسخ به این سوال می توان از زاویه ای متفاوت به بحث نگاه کرد. پیشنهاد می شود سری به زندگی های شخصی خودمان بزنیم. براستی چقدر متن زندگی ما با مفاهیم و آموزه های دینی مرتبط است. اگر نماز و روزه و دهه محرم  و... را منها کنیم آیا باز هم عنوان «زندگی دینی» را برای زیست روزانه خود برگزینیم؟!
توضیح بیشتر اینکه انتصاب به یک عنوان دائر مدار اتصاف حداکثری موضوع مورد نظر به ویژگی های آن عنوان می باشد. شاید بتوان در قالب چند مثال، جمله پیش گفته را بیشتر توضیح داد؛ انسانی را در نظر بگیرید؛ وقتی می توان به وی انسان منظم اطلاق کرد که متن زندگی وی مملو از نظم باشد. و یا وقتی می توان به وی خوش اخلاق گفت که در زندگی وی به ندرت بتوان بداخلاقی را مشاهده کرد و ... . حال با توجه به مثال مذکور می توان تلقی بهتری از جمله اول داشت؛ انتصاب به یک عنوان (مثلا منظم) دائرمدار اتصاف حداکثری موضوع مورد نظر (یعنی انسان خاص) به ویژگی های آن عنوان (یعنی نظم و لوازم آن) می باشد.
با این مقدمه می توان به موضوع اصلی پرداخت. وقتی ما می توانیم زندگی خود را اسلامی بدانیم که این زندگی در اکثر شئون خود – اگر گفته نشود در تمام آن- مرتبط و متاثر از دین مبین اسلام باشد. با این وصف سوال اساسی این است که زندگی ما تا چه حدی متأثر از اسلام عزیز است؟ برای اینکه بتوانیم بهتر به این سوال پاسخ بدهیم بد نیست کمی در زندگی خود تامل کنیم:

 

غایت زندگی به مثابه قلّۀ کوه برای کوهنورد

می توان زندگی را به یک کوهنوردی تشبیه کرد. هر کوهنورد قبل از هر گونه حرکتی، ابتدا مقصد نهایی خود را تعیین می کند؛ مثلا تصمیم می گیرد تا فلان قله بلند را فتح کند. در گام دوم متناسب همان مقصد نهایی، هدف گذاری می کند و مثلا تصمیم می گیرد تا نقطه خاص با اتومبیل طی طریق کند و نقطۀ دوم را برای استراحت و تغذیه انتخاب می کند و ... . در گام سوم برای رسیدن به اهداف تعیین شده برنامه ریزی می کند و وسایل مورد نیاز، همراهان با تجربه و .... را تهیه و یا انتخاب می کند. حال با کمی دقت در مثال فوق روشن می شود که نقش مقصد نهایی در تعیین اهداف، برنامه ها و فعالیت های جزئی، کاملا پر رنگ و اثر گذار است. حال اگر بجای قلّۀ بلند مذکور، مقصد اصلی دیگری انتخاب گردد قطعا هدف گذاری ها و نیز برنامه ریزی ها کاملا متفاوت می شود. 
واقعا غایت اصلی در زندگی ما چیست؟ دستیابی به رفاه مادی؟ رسیدن به قدرت و مناصب حکومتی؟ اخذ مدارک تحصیلی و مدارج علمی؟ و یا ....؟ هیچ یک از این غایات نمی تواند به عنوان قله‌ای که اسلامی بودن زندگی را ما تامین کند محسوب شود و این در حالی است که بیشتر مردم تنها و تنها برای رسیدن به اهداف مذکور سعی و تلاش می کنند! 

 

تاملی در غایت و قلّۀ اصلی زندگی

این بخش ـ یعنی غایت اصلی ـ را می توان مهم ترین عنصر تعیین کننده در اسلامی بودن یا نبودن زندگی بر شمرد. واقعا غایت اصلی در زندگی ما چیست؟ دستیابی به رفاه مادی؟ رسیدن به قدرت و مناصب حکومتی؟ اخذ مدارک تحصیلی و مدارج علمی؟ و یا ....؟ هیچ یک از این غایات نمی تواند به عنوان قلهای که اسلامی بودن زندگی را ما تامین کند محسوب شود و این در حالی است که بیشتر مردم تنها و تنها برای رسیدن به اهداف مذکور سعی و تلاش می کنند!  با مراجعه به قرآن کریم در می یابیم که اساسا این جهان قرارگاه نهایی نیست و خداوند آخرت را به عنوان «دار القرار»[1] معرفی می کند. از سوی دیگر در قرآن کریم رسیدن به مقام «عبودیت»[2] را به عنوان هدف نهایی خلقت معرفی می کند؛[3] با این وصف باید تمام زندگی بر مدار این هدف نهایی تنظیم شود.
 

ضرورت هدف گذاری و برنامه ریزی بر اساس غایت نهایی

بعد از تعیین غایت نهایی زندگی، نوبت به اهداف ریز و درشتی می رسد که وصول به هر یک از آنها، بایستی ما را به غایت اصلی زندگی نزدک تر کند. به عنوان مثال دانش آموز در حال تحصیل یکی از اهداف میان مدت خود را می توان تحصیل در مقاطع عالی و دریافت مدارج علمی قرار دهد و البته این هدف باید نسبتی روشن با غایت نهاییِ برآمده از دین داشته باشد. توضیح اینکه اگر رسیدن به مدارج علمی تنها برای شهرت دنیایی و ثروت اندوزی باشد این تنها دانش آموز مذکور را به مقصد نهایی صحیح نزدیک تر نمی کند بلکه تمام تلاش های وی برای رسیدن به هدف پیش گفته، به نوعی تعلق وی به دنیا را زیادتر کرده و وی را از مقصد نهایی دور تر می کند. اما برعکس اگر همین دانش آموز دستیابی به تحصیلات عالی را به عنوان وسیله ای برای خدمت به مردم و نظام اسلامی در نظر بگیرد و آن را بستری برای عبادت و بندگی خداوند ترسیم کند آنگاه تمام برنامه ریزی ها و تلاش های وی در طول مدت تحصیل، نوعی عبادت محسوب می شود و هر لحظه وی احساس می کند که به غایت نهایی خود نزدیک تر می شود. با این وصف می توان گفت دنیای این دانش آموز بر محور و مدار دین می چرخد و نورانیت و معنویت روز افزون را برای وی به ارمغان خواهد آورد.
 


[1] . إِنَّ الْآخِرَةَ هِیَ دَارُ الْقَرَارِ (غافر/ 39)

[2] . وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِیَعْبُدُونِ (ذاریات / 56)

[3] . جهت مطالعه بیشتر رک. موسوی همدانی، سید محمدباقر؛ ترجمه تفسیر المیزان، دفتر انتشارات اسلامی جامعه مدرسین، چاپ پنجم، 1374، ج18، ص 579-584.



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط