اقتصاد جهان و ملحقات اجتماعی فرهنگی آن
چکیده :
آنهایی که بر مبنای «تقدس» همه سنت های بومی از نسبی گرایی جهانی طرفداری میکنند، در زمره معتقدان به تناظر قرار میگیرند و آنهایی که به مملکت مرکزی جهان»، «جامعه سرنوشت» یا «جامعه فرادست» باور دارند، در دسته نخست جای می گیرند.
تعداد کلمات: 2165 کلمه / تخمین زمان مطالعه: 10 دقیقه
آنهایی که بر مبنای «تقدس» همه سنت های بومی از نسبی گرایی جهانی طرفداری میکنند، در زمره معتقدان به تناظر قرار میگیرند و آنهایی که به مملکت مرکزی جهان»، «جامعه سرنوشت» یا «جامعه فرادست» باور دارند، در دسته نخست جای می گیرند.
تعداد کلمات: 2165 کلمه / تخمین زمان مطالعه: 10 دقیقه
نویسنده : رونالد رابرتسون
برگردان : کمال پولادی
برگردان : کمال پولادی
در ابتدا چهار انگاره از نظم جهان یا سامان جهان را ارائه میدهم و بعد آن را با اطلاعات تجربی تبیین میکنم:
گمن شفت جهانی (مفهوم جماعتی از جهان)
۱. این انگاره از وضعیت جهانی بر این نکته تکیه میکند که جهان تنها به صورت سلسله ای از جوامع ملی نسبتا بسته می تواند و باید سامان پیدا کند. نوعی از این پنداشت که معتقد به تناظر است، جوامع ملی را به لحاظ ارزش سنتهای فرهنگی، نهادها و افرادی که در آن به تولید مشغولند، کم و بیش برابر می داند. نوعی که معتقد به عدم تناظر است، تعداد کمی از جوامع ملی را ضرورت مهم تر از بقیه می پندارد. آنهایی که بر مبنای «تقدس» همه سنت های بومی از نسبی گرایی جهانی طرفداری میکنند، در زمره معتقدان به تناظر قرار میگیرند و آنهایی که به مملکت مرکزی جهان»، «جامعه سرنوشت» یا «جامعه فرادست» باور دارند، در دسته نخست جای می گیرند. در اواخر قرن بیستم هر دو دسته از این شیوه نگرش به این نظر گرایش داشتند که افراد فقط در جوامع ملی دارای مرزهای معین می توانند زندگی رضایت مندی داشته باشند. معنی این سخن آن نیست که در این انگاره از جهان بر فردگرایی یا فرد تأکید خاصی است، بلکه در این نگرش نگرانی اصلی متوجه «دربه دری» فرد در برابر «خطرهای جهانی شدن است».
گمن شفت جهانی (مفهوم جماعتی از جهان)
پیش از پرداختن به برخی تفصیلهای تجربی در باره تفاوت های این چهار دیدگاه بد نیست ابتدا این نکته را یادآوری کنم که من با توجه به تأکیدم بر ظهور کم وبیش جدید جلوه های جهان بودگی به عنوان وجهی از شعور معاصر، بیشتر بر ایدئولوژیها، آموزه ها و سایر معارف معطوف به جهان تکیه داشته ام. نگاه صراحتا معطوف به جهان را دیدگاهی تعریف میکنم که وجه مرکزی پیام و مشی خود را دلمشغولی به انگاره نظم جهان در کلیت آن قرار میدهد. بنابراین در این تعریف گرایشهای مخالف موضوع جهان بودگی نیز در این دسته بندی قرار میگیرند.
۲- این تصویر از وضع جهان مبتنی بر این باور است که نظم جهان تنها در شرایط یک جماعت جهانی تمام عیار دست یافتنی است. به دو تناسب برداشت تناظری و غیر تناظری که در بالا داشتیم، در این جا دو برداشت متمایل به تمرکز و متمایل به عدم تمرکز داریم. نگرۀ اول تأکید میکند که باید نوعی وجدان جمعی از آن گونه که دورکهایم میگوید، در سراسر جهان وجود داشته باشد، در حالی که نگره دوم میگوید که جماعت جهانی بر اساس تکثر هرچه بیشتر میسر است. در این هر دو برداشت نوع بشر به عنوان جزء محوری جهان فرض می شود. بر حسب این دو انگاره با مخاطرات جهانی شدن باید از طریق التزام به وحدت جماعت گونه نوع بشر مقابله کرد.
گزل شفت جهانی (مفهوم جامعه ای از جهان)
1-جهان در این انگاره به عنوان یک گزل شفت (جامعه) و به صورت مجموعه ای از جوامع باز با سطح گسترده ای از تبادل و تعامل اجتماعی - فرهنگی در میان آنها دیده میشود. در قرائت تناظری از این انگاره تمام جوامع از لحاظ سیاسی برابر دانسته میشوند و از لحاظ مادی و فرهنگی روابط متقابل و سودمندی میان آنها مشاهده می شود، اما قرائت غیر متناظر چنین می پندارد که باید برخی جوامع دارای هژمونی و سرکردگی باشند و در حفظ نظم جهان نقش راهبردی ایفا کنند. به نظر آنها نظم جهان با چنین سازوکاری میسر می شود. در هر دو قرائت جوامع ملی وجه مرکزی سازنده وضعیت جهان پنداشته میشوند. بنابراین با این دیدگاه مسئله جهانی شدن را، باید با همکاری گسترده و همه جانبه یا به شیوه سلسله مراتبی در روابط بیناجامعهای (بین کشورها) حل و فصل کرد.
گزل شفت جهانی (مفهوم جامعه ای از جهان)
۲- بر حسب این انگاره از نظم جهان سامان جهانی تنها بر مبنای یک سازمان جهانی رسمی و برنامه ریزی شده حاصل شدنی است. قرائت تمرکزگرای این انگاره معتقد است سامان جهانی تنها بر مبنای یک سازمان جهانی رسمی و برنامه ریزی شده حاصل شدنی است. قرائت تمرکزگرای این انگاره معتقد به یک جامعه جهانی فراملی است، در حالی که قرائت غیرتمرکزگرا از چیزی شبیه یک فدراسیون جهانی طرفداری میکند. این هر دو قرائت در این نظر سهیمند که یگانه راه مؤثر برای مقابله با مخاطرات جهانی شدن سازماندهی نظام مند این فرایند است. : پیش از پرداختن به برخی تفصیلهای تجربی در باره تفاوت های این چهار دیدگاه بد نیست ابتدا این نکته را یادآوری کنم که من با توجه به تأکیدم بر ظهور کم وبیش جدید جلوه های جهان بودگی به عنوان وجهی از شعور معاصر، بیشتر بر ایدئولوژیها، آموزه ها و سایر معارف معطوف به جهان تکیه داشته ام. نگاه صراحتا معطوف به جهان را دیدگاهی تعریف میکنم که وجه مرکزی پیام و مشی خود را دلمشغولی به انگاره نظم جهان در کلیت آن قرار میدهد. بنابراین در این تعریف گرایشهای مخالف موضوع جهان بودگی نیز در این دسته بندی قرار میگیرند.
گمن شفت جهانی (مفهوم جماعتی از جهان)
۱. این انگاره از وضعیت جهانی بر این نکته تکیه میکند که جهان تنها به صورت سلسله ای از جوامع ملی نسبتا بسته می تواند و باید سامان پیدا کند. نوعی از این پنداشت که معتقد به تناظر است، جوامع ملی را به لحاظ ارزش سنتهای فرهنگی، نهادها و افرادی که در آن به تولید مشغولند، کم و بیش برابر می داند. نوعی که معتقد به عدم تناظر است، تعداد کمی از جوامع ملی را ضرورت مهم تر از بقیه می پندارد. آنهایی که بر مبنای «تقدس» همه سنت های بومی از نسبی گرایی جهانی طرفداری میکنند، در زمره معتقدان به تناظر قرار میگیرند و آنهایی که به مملکت مرکزی جهان»، «جامعه سرنوشت» یا «جامعه فرادست» باور دارند، در دسته نخست جای می گیرند. در اواخر قرن بیستم هر دو دسته از این شیوه نگرش به این نظر گرایش داشتند که افراد فقط در جوامع ملی دارای مرزهای معین می توانند زندگی رضایت مندی داشته باشند. معنی این سخن آن نیست که در این انگاره از جهان بر فردگرایی یا فرد تأکید خاصی است، بلکه در این نگرش نگرانی اصلی متوجه «دربه دری» فرد در برابر «خطرهای جهانی شدن است».
گمن شفت جهانی (مفهوم جماعتی از جهان)
پیش از پرداختن به برخی تفصیلهای تجربی در باره تفاوت های این چهار دیدگاه بد نیست ابتدا این نکته را یادآوری کنم که من با توجه به تأکیدم بر ظهور کم وبیش جدید جلوه های جهان بودگی به عنوان وجهی از شعور معاصر، بیشتر بر ایدئولوژیها، آموزه ها و سایر معارف معطوف به جهان تکیه داشته ام. نگاه صراحتا معطوف به جهان را دیدگاهی تعریف میکنم که وجه مرکزی پیام و مشی خود را دلمشغولی به انگاره نظم جهان در کلیت آن قرار میدهد. بنابراین در این تعریف گرایشهای مخالف موضوع جهان بودگی نیز در این دسته بندی قرار میگیرند.
۲- این تصویر از وضع جهان مبتنی بر این باور است که نظم جهان تنها در شرایط یک جماعت جهانی تمام عیار دست یافتنی است. به دو تناسب برداشت تناظری و غیر تناظری که در بالا داشتیم، در این جا دو برداشت متمایل به تمرکز و متمایل به عدم تمرکز داریم. نگرۀ اول تأکید میکند که باید نوعی وجدان جمعی از آن گونه که دورکهایم میگوید، در سراسر جهان وجود داشته باشد، در حالی که نگره دوم میگوید که جماعت جهانی بر اساس تکثر هرچه بیشتر میسر است. در این هر دو برداشت نوع بشر به عنوان جزء محوری جهان فرض می شود. بر حسب این دو انگاره با مخاطرات جهانی شدن باید از طریق التزام به وحدت جماعت گونه نوع بشر مقابله کرد.
گزل شفت جهانی (مفهوم جامعه ای از جهان)
1-جهان در این انگاره به عنوان یک گزل شفت (جامعه) و به صورت مجموعه ای از جوامع باز با سطح گسترده ای از تبادل و تعامل اجتماعی - فرهنگی در میان آنها دیده میشود. در قرائت تناظری از این انگاره تمام جوامع از لحاظ سیاسی برابر دانسته میشوند و از لحاظ مادی و فرهنگی روابط متقابل و سودمندی میان آنها مشاهده می شود، اما قرائت غیر متناظر چنین می پندارد که باید برخی جوامع دارای هژمونی و سرکردگی باشند و در حفظ نظم جهان نقش راهبردی ایفا کنند. به نظر آنها نظم جهان با چنین سازوکاری میسر می شود. در هر دو قرائت جوامع ملی وجه مرکزی سازنده وضعیت جهان پنداشته میشوند. بنابراین با این دیدگاه مسئله جهانی شدن را، باید با همکاری گسترده و همه جانبه یا به شیوه سلسله مراتبی در روابط بیناجامعهای (بین کشورها) حل و فصل کرد.
گزل شفت جهانی (مفهوم جامعه ای از جهان)
۲- بر حسب این انگاره از نظم جهان سامان جهانی تنها بر مبنای یک سازمان جهانی رسمی و برنامه ریزی شده حاصل شدنی است. قرائت تمرکزگرای این انگاره معتقد است سامان جهانی تنها بر مبنای یک سازمان جهانی رسمی و برنامه ریزی شده حاصل شدنی است. قرائت تمرکزگرای این انگاره معتقد به یک جامعه جهانی فراملی است، در حالی که قرائت غیرتمرکزگرا از چیزی شبیه یک فدراسیون جهانی طرفداری میکند. این هر دو قرائت در این نظر سهیمند که یگانه راه مؤثر برای مقابله با مخاطرات جهانی شدن سازماندهی نظام مند این فرایند است. : پیش از پرداختن به برخی تفصیلهای تجربی در باره تفاوت های این چهار دیدگاه بد نیست ابتدا این نکته را یادآوری کنم که من با توجه به تأکیدم بر ظهور کم وبیش جدید جلوه های جهان بودگی به عنوان وجهی از شعور معاصر، بیشتر بر ایدئولوژیها، آموزه ها و سایر معارف معطوف به جهان تکیه داشته ام. نگاه صراحتا معطوف به جهان را دیدگاهی تعریف میکنم که وجه مرکزی پیام و مشی خود را دلمشغولی به انگاره نظم جهان در کلیت آن قرار میدهد. بنابراین در این تعریف گرایشهای مخالف موضوع جهان بودگی نیز در این دسته بندی قرار میگیرند.
بیشتر بخوانید : نظریه های جهانی شدن
از نمونه های گرایشی که مدافعانش آن را نگرش «ضد جهانی گری» به مثابه مخالفت با روند «تک جهانی شدن» میخوانند، تلاش کشورهای آمریکای جنوبی برای منع دانش آموزان از قرار گرفتن در معرض این فکر است که شهروندی آنها را نسبی می انگارد. آنچه در بحث حاضر اهمیت دارد این است که این واقعه با یک رسانه نمادی (یا واکنش فرهنگی برای اشاره به خطر جامعه جهانی عرفی و همچنین خطری است که گویا از فرهنگ های دیگر و خود جهان از حیث جهان بودن، متوجه فرهنگ ملی است. در ابتدا ضدیت این جوامع متوجه عرفی بودن مفهوم «ملی» بود که در وجه عالی در بی تفاوتی به دین و رسوم محلی متجلی می شد، اما اکنون با توجه به خطرهای ناشی از اشاعه نسبی انگاری از سوی جهانی شدن، بیشتر مخالفتها متوجه آثار مسموم کننده آموزه ها و فلسفه های بیگانه مثل آموزه ها و فلسفههای اسلامی است. به بیان دیگر مسئله غرب مدرن اکنون به مسئله جهان مدرن به مثابه یک مکان واحد تبدیل شده است و این امر در نظریه پردازی و عمل سیاسی در پهنه جهان (نه قطعأفقط غرب) تجلی تازه ای پیدا کرده است.
به این ترتیب گرایش ها و سمت گیری های اجتماعی - فرهنگی ضد جهانی گری را باید به لحاظ مفهومی در شمار حرکتها و جنبه معطوف به جهان قرار داد. رشد این گرایش ها و سمت گیریها همانقدر نشانه رشد آگاهی در باره جهان بودگی است که رشد جنبش های مربوط به حل مشکلات جهان مثل صلح سبز یا دوستان کره زمین، کلیسای واحد در کره جنوبی با سوکاگاکایی در ژاپن) حاکی از افزایش این آگاهی است. علاوه بر این، حتا گرایشهای ضدجهانیگری که لزوما با مسئله نظم جهان از حیث جهان بودن سروکار ندارند نیز بیشک تا حدود زیادی «خادمان ناخودآگاه» همان چیزی اند که با آن به ضدیت برخاسته اند. این دسته به شیوهای منفی با جهان به عنوان یک کل روبرو می شوند، اما همین خود به طور ضمنی انگارهای در باره ممکن بودن جهان، حتا اگرچه برخی گروههای بنیادگرای مسیحی از ناممکن بودن جهان به شکل جریان سمبولیسم فاجعه بار سخن بگویند.
نگریستن به جهان به عنوان یک کل مرکب از سلسله ای از کشورهای نسبتا بسته (گمن شفت جهانی ۱)، که هر کدام واحدی یکتا و منحصر به فردند، در غرب تقریبا در اواخر قرن هجدهم اساسا با نوشته های هردر ظاهر شد. نوع تناظری این طرز نگرش نیز در قرن بیستم در نظریه نسبی انگاری انسان شناختی و در شرایط رقابت های شدید در سطح جهان پیدا شد نوع نامتناظر آن که بر برتری یک یا تعدادی از جماعتها بر دیگران تأکید می کند، بسیار قدیمی تر است. نمونه پارادایمی این طرز فکر به تصور چینی ها برمیگردد که چین را مملکتی مرکزی فرض می کردند که امتهای دیگر به صورت دایره های تودرتو آن را در میان گرفته اند. از لحاظ تاریخی دیدگاههایی شبیه این در اسلام وجود داشته است. در دوره جدید که انگاره مربوط به جهان بودگی به مراحل رشد یافته تری رسیده است، قرائت نامتناظر از دیدگاه گمن شفت (جماعتی) در تعدادی از جنبش های سیاسی - دینی بنیادگرا در اکناف جهان دیده میشود. بسیاری از این جنبشها طرفدار «بازگشت» امت به وضعیت ناب و بی عیب و رها کردن باقی جهان به حال خود است. جهانی که گویا مرکب از جماعت های بسته ای است که نمی توانند بر این تافته جدا بافته (امت خودی) و بر یکدیگر اثر بگذارند. این نگاه حاوی نوعی انگاره آپارتایدگونه از جهان است که البته لزوما بر اعتقاد به اصل برتری نژادی مبتنی نیست.
گرایش ها و سمت گیری های اجتماعی - فرهنگی ضد جهانی گری را باید به لحاظ مفهومی در شمار حرکتها و جنبه معطوف به جهان قرار داد. رشد این گرایش ها و سمت گیریها همانقدر نشانه رشد آگاهی در باره جهان بودگی است که رشد جنبش های مربوط به حل مشکلات جهان مثل صلح سبز یا دوستان کره زمین، کلیسای واحد در کره جنوبی با سوکاگاکایی در ژاپن) حاکی از افزایش این آگاهی است. علاوه بر این، حتا گرایشهای ضدجهانیگری که لزوما با مسئله نظم جهان از حیث جهان بودن سروکار ندارند نیز بیشک تا حدود زیادی «خادمان ناخودآگاه» همان چیزی اند که با آن به ضدیت برخاسته اند. این دسته به شیوهای منفی با جهان به عنوان یک کل روبرو می شوند، اما همین خود به طور ضمنی انگارهای در باره ممکن بودن جهان، حتا اگرچه برخی گروههای بنیادگرای مسیحی از ناممکن بودن جهان به شکل جریان سمبولیسم فاجعه بار سخن بگویند.
اندیشه نگاه به جهان به عنوان یک جماعت واحد یا دست کم دارای شرایط بالقوه برای تبدیل شدن به جماعت واحد (جماعت جهانی تاریخ درازی دارد و در مفاهیمی مثل بهشت زمینی و سلطنت خدا بر زمین تجلی پیدا کرده است. در دوره جدید نیز تعدادی جنبش دینی جدید پیدا شده اند که مدافع سازماندهی سراسر جهانند و گامهای مشخصی نیز در این مسیر برداشته اند. جنبشی که به حق می تواند ادعا کند که قدیمی ترین سازمان معطوف به جهان است . کلیسای کاتولیک رومی - اخیرا سمت گیری جهانی تأثیرگذاری پیدا کرده است و با طرح داعیه نگرانی برای نوع بشر، به بازیگر مهمی در صحنه جهانی و بخش مهمی ازجهان تبدیل شده است. احتمالا منشأ برجسته ترین جنبش جدید مذهبی در این عرصه به آسیای شرقی بر میگردد که در آنجا هماهنگ کردن جهان بینی های مختلف سابقه ای طولانی دارد. بخش عمده این جنبشها با قرائت تمرکزگرا از دیدگاه گمن شفت جهانی همخوانی دارند، زیرا غالبا خواهان هماهنگ کردن جهان بینی های موجود زیر چتر یک «ارزش مطلق»اند این حکم به ویژه در مورد جنبش کلیسای واحد صادق است. قرائت غیرتمرکزگرای این بینش تا همین اواخر در شاخه های مختلف جنبش صلح و در مارکسیسم رمانتیک دیده میشد (1983,Wiliams). در برخی جنبشهای زیست محیطی معاصر، مثل جنبش زیستی - فمینیستی، نیز چنین نگرشی مشاهده میشود. در اینگونه بینشها واکنش جهان بودگی بدین ترتیب ظاهر می شود که گفته می شود نجات جهان تنها از طریق استقرار جهان جماعتهایی امکان پذیر می شود که برای سنتهای محلی و تنوع فرهنگی احترام کامل قایل است. بنابراین در حالی که قرائت تمرکزگرا در جستجوی یک «الاهیات هماهنگ کننده» در سطح جهان است، قرائت غیرتمرکزگرای این دیدگاه به فرهنگ ها به مثابه نوعی واکنش بومی در باره شرایط و مخمصه های نوع بشر مینگرد (1980 ,Masrui. )تعدادی از جنبش های پرشمار معطوف به الهیات آزادیبخش در اکناف جهان به ویژه در آمریکای لاتین) چنین نگاهی به سامان جهان دارند.
تصویری از سامان جهان که بر اهمیت محوری جوامع ملی تأکید میکند گزل شفت جهانی ۱) در قرائت تناظری متضمن این اندیشه است که ما باید جهان را مجتمع جوامع مختلف ببینیم. این را می توان دیدگاه گزل شفت جهانی کوچک خواند، هر چند که شاخه هایی از این فکر در جوامعی یافت میشود که به هیچ وجه از لحاظ جغرافیایی یا از حیث منابع کوچک نیستند. کانادا یکی از نمونه های آن است. این دیدگاه با نگرۀ غیرتمرکزگرای گمن شفت ۱ نوعی همسانی دارد، از این جهت که به نظر میرسد مدافع نوعی مصلحت گرایی جهانی است که میگوید منافع متفاوت به صورتی کم وبیش متناظر جمع میشوند و منافع کل را می سازند. قرائت نامتناظر از این دیدگاه نمی پذیرد که نظم جهانی یکسان بردوش کلیه جوامع است. این قرائت با سنتی از سیاست بین المللی که به نام واقعگرایی سیاسی معروف شده است، مطابقت دارد و در اینجا به توضیح بیشتری در باب آن نیازی نیست. اما این را می افزاییم که برخی جنبشهای اجتماعی (غیر از سیاستمداران و رهبران قدرت های بزرگ) غیرممکن است که مدافع چنین نظری باشند. صرف نظر از نگرشهای دینی و ایدئولوژیک برخی چنین می پندارند که سامان مبتنی بر نقش قدرتهای بزرگ در نظم جهانی تنها ترتیبی است که مانع آلودگی های فرهنگی می شود. به این ترتیب می توان مثلا قرائت نامتناظر از دیدگاه گزل شفت جهانی را با قرائت نامتناظر گمن شفت ترکیب کرد که در این صورت توجیه نخست در برابر توجیه دوم جنبه ابزاری خواهد داشت. انگاره گزل شفت جهانی ۲، جهان را در درجه اول واجد سرشتی نظام وار میداند، یا دست کم از این نظر دفاع می کند که تنها شکل سیستمی بودن است که می تواند جهان را از هرج و مرج جهان بودگی نجات دهد. این دیدگاه در شکل تمرکزگرایش متضمن تصور یک دولت جهانی قوی است. این اندیشه را در قرن حاضر به کرات گروههای لیبرال از یک طرف، و مارکسیست ها از طرف دیگر پیش کشیده اند. تفاوت بین دو بینش لیبرال و مارکسیستی در این خصوص این است که لیبرالها حکومت جهانی را بیشتر برای جلوگیری از هرج و مرج جهانی می خواهند در حالی که مارکسیست ها آن را برای استقرار و حفظ سوسیالیسم جهانی لازم می دانند و اغلب این مسئله را بی پاسخ می گذارند که آیا این دولت جهانی باید به تدریج محو شود و جایش را به نظم جهانی تازه ای واگذارد یا خیر. و بالاخره شکل غیرتمرکزگرای این دیدگاه خواستار نوعی فدرالیسم جهانی است؛ هر چند که در قلمروی ایدئولوژیک، نگرش والرستینی به وضعیت فعلی جهان نیز در این چهارچوب جای می گیرد. تفاوت عمده بین این دو رویکرد آن است که رویکرد نخست میخواهد با فدرالی کردن نظام بی سامان جهانی بر مشکلات جهان بودگی فایق آید در حالی که رویکرد دوم جهان کنونی را دارای نظم و سامان میداند، اما بر آن است که این جهان با پویایی و تضادهای درونی خود به نظم عالی تری خواهد رسید.
منبع:
جهانی شدن (تئوری اجتماعی وفرهنگ جهانی) ، رونالد رابرتسون ، ترجمه کمال پولادی، نشر ثالث چاپ چهارم (1393)
به این ترتیب گرایش ها و سمت گیری های اجتماعی - فرهنگی ضد جهانی گری را باید به لحاظ مفهومی در شمار حرکتها و جنبه معطوف به جهان قرار داد. رشد این گرایش ها و سمت گیریها همانقدر نشانه رشد آگاهی در باره جهان بودگی است که رشد جنبش های مربوط به حل مشکلات جهان مثل صلح سبز یا دوستان کره زمین، کلیسای واحد در کره جنوبی با سوکاگاکایی در ژاپن) حاکی از افزایش این آگاهی است. علاوه بر این، حتا گرایشهای ضدجهانیگری که لزوما با مسئله نظم جهان از حیث جهان بودن سروکار ندارند نیز بیشک تا حدود زیادی «خادمان ناخودآگاه» همان چیزی اند که با آن به ضدیت برخاسته اند. این دسته به شیوهای منفی با جهان به عنوان یک کل روبرو می شوند، اما همین خود به طور ضمنی انگارهای در باره ممکن بودن جهان، حتا اگرچه برخی گروههای بنیادگرای مسیحی از ناممکن بودن جهان به شکل جریان سمبولیسم فاجعه بار سخن بگویند.
نگریستن به جهان به عنوان یک کل مرکب از سلسله ای از کشورهای نسبتا بسته (گمن شفت جهانی ۱)، که هر کدام واحدی یکتا و منحصر به فردند، در غرب تقریبا در اواخر قرن هجدهم اساسا با نوشته های هردر ظاهر شد. نوع تناظری این طرز نگرش نیز در قرن بیستم در نظریه نسبی انگاری انسان شناختی و در شرایط رقابت های شدید در سطح جهان پیدا شد نوع نامتناظر آن که بر برتری یک یا تعدادی از جماعتها بر دیگران تأکید می کند، بسیار قدیمی تر است. نمونه پارادایمی این طرز فکر به تصور چینی ها برمیگردد که چین را مملکتی مرکزی فرض می کردند که امتهای دیگر به صورت دایره های تودرتو آن را در میان گرفته اند. از لحاظ تاریخی دیدگاههایی شبیه این در اسلام وجود داشته است. در دوره جدید که انگاره مربوط به جهان بودگی به مراحل رشد یافته تری رسیده است، قرائت نامتناظر از دیدگاه گمن شفت (جماعتی) در تعدادی از جنبش های سیاسی - دینی بنیادگرا در اکناف جهان دیده میشود. بسیاری از این جنبشها طرفدار «بازگشت» امت به وضعیت ناب و بی عیب و رها کردن باقی جهان به حال خود است. جهانی که گویا مرکب از جماعت های بسته ای است که نمی توانند بر این تافته جدا بافته (امت خودی) و بر یکدیگر اثر بگذارند. این نگاه حاوی نوعی انگاره آپارتایدگونه از جهان است که البته لزوما بر اعتقاد به اصل برتری نژادی مبتنی نیست.
گرایش ها و سمت گیری های اجتماعی - فرهنگی ضد جهانی گری را باید به لحاظ مفهومی در شمار حرکتها و جنبه معطوف به جهان قرار داد. رشد این گرایش ها و سمت گیریها همانقدر نشانه رشد آگاهی در باره جهان بودگی است که رشد جنبش های مربوط به حل مشکلات جهان مثل صلح سبز یا دوستان کره زمین، کلیسای واحد در کره جنوبی با سوکاگاکایی در ژاپن) حاکی از افزایش این آگاهی است. علاوه بر این، حتا گرایشهای ضدجهانیگری که لزوما با مسئله نظم جهان از حیث جهان بودن سروکار ندارند نیز بیشک تا حدود زیادی «خادمان ناخودآگاه» همان چیزی اند که با آن به ضدیت برخاسته اند. این دسته به شیوهای منفی با جهان به عنوان یک کل روبرو می شوند، اما همین خود به طور ضمنی انگارهای در باره ممکن بودن جهان، حتا اگرچه برخی گروههای بنیادگرای مسیحی از ناممکن بودن جهان به شکل جریان سمبولیسم فاجعه بار سخن بگویند.
اندیشه نگاه به جهان به عنوان یک جماعت واحد یا دست کم دارای شرایط بالقوه برای تبدیل شدن به جماعت واحد (جماعت جهانی تاریخ درازی دارد و در مفاهیمی مثل بهشت زمینی و سلطنت خدا بر زمین تجلی پیدا کرده است. در دوره جدید نیز تعدادی جنبش دینی جدید پیدا شده اند که مدافع سازماندهی سراسر جهانند و گامهای مشخصی نیز در این مسیر برداشته اند. جنبشی که به حق می تواند ادعا کند که قدیمی ترین سازمان معطوف به جهان است . کلیسای کاتولیک رومی - اخیرا سمت گیری جهانی تأثیرگذاری پیدا کرده است و با طرح داعیه نگرانی برای نوع بشر، به بازیگر مهمی در صحنه جهانی و بخش مهمی ازجهان تبدیل شده است. احتمالا منشأ برجسته ترین جنبش جدید مذهبی در این عرصه به آسیای شرقی بر میگردد که در آنجا هماهنگ کردن جهان بینی های مختلف سابقه ای طولانی دارد. بخش عمده این جنبشها با قرائت تمرکزگرا از دیدگاه گمن شفت جهانی همخوانی دارند، زیرا غالبا خواهان هماهنگ کردن جهان بینی های موجود زیر چتر یک «ارزش مطلق»اند این حکم به ویژه در مورد جنبش کلیسای واحد صادق است. قرائت غیرتمرکزگرای این بینش تا همین اواخر در شاخه های مختلف جنبش صلح و در مارکسیسم رمانتیک دیده میشد (1983,Wiliams). در برخی جنبشهای زیست محیطی معاصر، مثل جنبش زیستی - فمینیستی، نیز چنین نگرشی مشاهده میشود. در اینگونه بینشها واکنش جهان بودگی بدین ترتیب ظاهر می شود که گفته می شود نجات جهان تنها از طریق استقرار جهان جماعتهایی امکان پذیر می شود که برای سنتهای محلی و تنوع فرهنگی احترام کامل قایل است. بنابراین در حالی که قرائت تمرکزگرا در جستجوی یک «الاهیات هماهنگ کننده» در سطح جهان است، قرائت غیرتمرکزگرای این دیدگاه به فرهنگ ها به مثابه نوعی واکنش بومی در باره شرایط و مخمصه های نوع بشر مینگرد (1980 ,Masrui. )تعدادی از جنبش های پرشمار معطوف به الهیات آزادیبخش در اکناف جهان به ویژه در آمریکای لاتین) چنین نگاهی به سامان جهان دارند.
تصویری از سامان جهان که بر اهمیت محوری جوامع ملی تأکید میکند گزل شفت جهانی ۱) در قرائت تناظری متضمن این اندیشه است که ما باید جهان را مجتمع جوامع مختلف ببینیم. این را می توان دیدگاه گزل شفت جهانی کوچک خواند، هر چند که شاخه هایی از این فکر در جوامعی یافت میشود که به هیچ وجه از لحاظ جغرافیایی یا از حیث منابع کوچک نیستند. کانادا یکی از نمونه های آن است. این دیدگاه با نگرۀ غیرتمرکزگرای گمن شفت ۱ نوعی همسانی دارد، از این جهت که به نظر میرسد مدافع نوعی مصلحت گرایی جهانی است که میگوید منافع متفاوت به صورتی کم وبیش متناظر جمع میشوند و منافع کل را می سازند. قرائت نامتناظر از این دیدگاه نمی پذیرد که نظم جهانی یکسان بردوش کلیه جوامع است. این قرائت با سنتی از سیاست بین المللی که به نام واقعگرایی سیاسی معروف شده است، مطابقت دارد و در اینجا به توضیح بیشتری در باب آن نیازی نیست. اما این را می افزاییم که برخی جنبشهای اجتماعی (غیر از سیاستمداران و رهبران قدرت های بزرگ) غیرممکن است که مدافع چنین نظری باشند. صرف نظر از نگرشهای دینی و ایدئولوژیک برخی چنین می پندارند که سامان مبتنی بر نقش قدرتهای بزرگ در نظم جهانی تنها ترتیبی است که مانع آلودگی های فرهنگی می شود. به این ترتیب می توان مثلا قرائت نامتناظر از دیدگاه گزل شفت جهانی را با قرائت نامتناظر گمن شفت ترکیب کرد که در این صورت توجیه نخست در برابر توجیه دوم جنبه ابزاری خواهد داشت. انگاره گزل شفت جهانی ۲، جهان را در درجه اول واجد سرشتی نظام وار میداند، یا دست کم از این نظر دفاع می کند که تنها شکل سیستمی بودن است که می تواند جهان را از هرج و مرج جهان بودگی نجات دهد. این دیدگاه در شکل تمرکزگرایش متضمن تصور یک دولت جهانی قوی است. این اندیشه را در قرن حاضر به کرات گروههای لیبرال از یک طرف، و مارکسیست ها از طرف دیگر پیش کشیده اند. تفاوت بین دو بینش لیبرال و مارکسیستی در این خصوص این است که لیبرالها حکومت جهانی را بیشتر برای جلوگیری از هرج و مرج جهانی می خواهند در حالی که مارکسیست ها آن را برای استقرار و حفظ سوسیالیسم جهانی لازم می دانند و اغلب این مسئله را بی پاسخ می گذارند که آیا این دولت جهانی باید به تدریج محو شود و جایش را به نظم جهانی تازه ای واگذارد یا خیر. و بالاخره شکل غیرتمرکزگرای این دیدگاه خواستار نوعی فدرالیسم جهانی است؛ هر چند که در قلمروی ایدئولوژیک، نگرش والرستینی به وضعیت فعلی جهان نیز در این چهارچوب جای می گیرد. تفاوت عمده بین این دو رویکرد آن است که رویکرد نخست میخواهد با فدرالی کردن نظام بی سامان جهانی بر مشکلات جهان بودگی فایق آید در حالی که رویکرد دوم جهان کنونی را دارای نظم و سامان میداند، اما بر آن است که این جهان با پویایی و تضادهای درونی خود به نظم عالی تری خواهد رسید.
منبع:
جهانی شدن (تئوری اجتماعی وفرهنگ جهانی) ، رونالد رابرتسون ، ترجمه کمال پولادی، نشر ثالث چاپ چهارم (1393)
بیشتر بخوانید :
گلوبالیسم یا جهانی شدن
جهانی شدن، مفاهیم و دیدگاه ها
جهانی شدن چیست؟