من در اینجا ایستاده‌ام (قسمت اول)

مارتین لوتر به گروه راهبان فرقه آوگوستینی در ارفورت پیوست و در آنجا مشغول تحصیل الهیات شد و توسط شاگردان گابریل بی إل با تعالیم «طریق نوین» آشنا شد. پس از آن در دانشگاه تازه تأسیس ویتنبرگ به مقام استادی الهیات منصوب شد. اما برای لوتر مشکلات و مسائلی، حل نشده باقی مانده بودند.
دوشنبه، 8 بهمن 1397
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
من در اینجا ایستاده‌ام (قسمت اول)
سنت مارتین لوتر
 
چکیده:
مارتین لوتر به گروه راهبان فرقه آوگوستینی در ارفورت پیوست و در آنجا مشغول تحصیل الهیات شد و توسط شاگردان گابریل بی إل  با تعالیم «طریق نوین» آشنا شد. پس از آن در دانشگاه تازه تأسیس ویتنبرگ به مقام استادی الهیات منصوب شد. اما برای لوتر مشکلات و مسائلی، حل نشده باقی مانده بودند.
 
تعداد کلمات: 1025 کلمه / تخمین زمان مطالعه: 5 دقیقه
 
من در اینجا ایستاده‌ام (قسمت اول)
نویسنده: تونی لِین  
ترجمه: روبرت آسریان

مارتین لوتر، آمرزش‌نامه، عهد عتیق، انجیل کینگ جیمز، عشای ربانی مارتین لوتر در سال ۱۴۸۳ در آیسلبن ، واقع در آلمان، چشم به جهان گشود. در سن جوانی وی تصمیم داشت که وکیل شود اما تجربه رویارویی او با مرگ، باعث شد تا به سلک راهبان درآید. مارتین لوتر به گروه راهبان فرقه آوگوستینی در ارفورت پیوست و در آنجا مشغول تحصیل الهیات شد و توسط شاگردان گابریل بی إل  با تعالیم «طریق نوین» آشنا شد. پس از آن در دانشگاه تازه تأسیس ویتنبرگ به مقام استادی الهیات منصوب شد. اما برای لوتر مشکلات و مسائلی، حل نشده باقی مانده بودند. لوتر تعلیم یافته بود که برای خشنود ساختن خدا و شایستگی به دست آوردن فیض او، انسان باید «هر آنچه از دستش بر می آید، انجام دهد» که این امر، شامل محبت کردن به خدا بیشتر از هر چیز دیگری بود. اما این خدا از نظر لوتر به قاضی و داوری می مانست که به قضاوت در مورد شایستگی های او می پرداخت. این امر، لوتر را با مشکل بزرگی مواجه ساخته بود. در واقع، وی نمی توانست خدایی را دوست بدارد که وی را محکوم می ساخت و از سوی دیگر اگر این خدا را دوست نمی داشت، از سوی او پذیرفته نمی شد. (رومیان ۱۷ : ۱) آیه ای از انجیل بود که ذهن لوتر را آرام نمیگذاشت: «که در آن (انجیل) عدالت خدا مکشوف می شود.» لوتر به جهت اینکه خدا به شکلی عادلانه نه فقط توسط شریعت عهد عتیق، بلکه همچنین توسط انجیل انسان را محکوم می ساخت، از او تنفر داشت. اما یک روز، ناگهان چشمان او گشوده شد و معنای عبارت «عدالت خدا» را دریافت. او دریافت که این عدالت عدالتی نیست که ما را محکوم می سازد، بل عدالتی است که ما را توسط ایمان عادل می گرداند. او دریافت که انجیل، عمل نجات بخش و عادل کننده خدا را آشکار می کند و نه محکومیت و غضب او را. هنگامی که لوتر این حقیقت را دریافت، گویی مجدد از نو تولد یافت و قدم به بهشت گذاشت.

  بیشتر بخوانید :   شورای واتیکان اول

این اتفاق در چه زمانی به وقوع پیوست؟ این موضوع از بحث های داغ است و نظرهای متفاوتی را در فاصله بین سالهای ۱۵۰۸ تا ۱۵۱۹ مطرح می سازد. اینک باید توجه داشته باشیم که لوتر به چه حقیقتی ایمان آورد. وی از این باور رهایی یافت که پیش از آنکه خدا به کمک ما بشتابد، ما باید هر آنچه از دستمان بر می آید، انجام دهیم. وی دریافت که خدا سخاوتمندانه ما را توسط فیض، عادل می گرداند و عدالت، عطیه ای است که خدا به ایمانداران می بخشد. بدین سان لوتر نگرش شبه پلاگیانیسم را، که در دامان آن تعلیم و تربیت یافته بود، واگذاشت و نگرش قدیمی تر آوگوستین را اختیار کرد. (لوتر در یکی از آثارش به این موضوع اشاره می کند که با همین باور و نگرش در کتاب روح و کلام مکتوب آوگوستین روبه رو شده است. این تغییر را می توان در آثاری از لوتر که در سالهای (۱۴۱۴-۱۴۱۵) به نگارش در آمده اند، مشاهده کرد. در این زمان بود که لوتر پیر و نگرش آوگوستین در مورد نجات و رستگاری شد؛ اما هنوز آموزه حقیقی پروتستان در مورد عادل شمردگی، به صورت کامل در ذهن او شکل نگرفته بود.
 مارتین لوتر، آمرزش‌نامه، عهد عتیق، انجیل کینگ جیمز، عشای ربانی مارتین لوتر در سال ۱۴۸۳ در آیسلبن ، واقع در آلمان، چشم به جهان گشود. در سن جوانی وی تصمیم داشت که وکیل شود اما تجربه رویارویی او با مرگ، باعث شد تا به سلک راهبان درآید. مارتین لوتر به گروه راهبان فرقه آوگوستینی در ارفورت پیوست و در آنجا مشغول تحصیل الهیات شد و توسط شاگردان گابریل بی إل  با تعالیم «طریق نوین» آشنا شد. پس از آن در دانشگاه تازه تأسیس ویتنبرگ به مقام استادی الهیات منصوب شد. اما برای لوتر مشکلات و مسائلی، حل نشده باقی مانده بودند. لوتر تعلیم یافته بود که برای خشنود ساختن خدا و شایستگی به دست آوردن فیض او، انسان باید «هر آنچه از دستش بر می آید، انجام دهد» که این امر، شامل محبت کردن به خدا بیشتر از هر چیز دیگری بود.
الوتر در مورد باورها و دیدگاه های نوین خود شروع به موعظه و تعلیم کرد. در سال ۱۵۱۷ وی نود و هفت اصل را در دانشگاه ویتنبرگ عرضه نموده تا مورد بحث و بررسی قرار گیرند. در آن زمان طرح اصول و مباحث در دانشگاهها به جهت بررسی و مباحثه، امری رایج بود.
 
وی در این نود و هفت اصل، نگرشی عمیق آوگوستینی را مطرح کرد و شبه پلاگیانسم دوران متأخر قرون وسطا را رد کرده بود. اما بر خلاف انتظار لوتر، این اصول پیشنهادی چندان مورد توجه قرار نگرفتند. پس از گذشت اندک زمانی، لوتر در همان سال، اصول الحاقی دیگری را مطرح کرد که در مقابل، توجه بسیاری را به خود جلب کرد. در نزدیکی ویتنبرگ آمرزش نامه های گناهان به فروش می رسید. فلسفه وجودی این آمرزش نامه ها چنین بود که خرید یک آمرزش نامه، می توانست روحی سرگردان را از برزخ نجات بخشد، اما نمی توانست روحی را که در جهنم بود، نجات دهد. «هنگامی که طنین افتادن سکه در صندوق اعانات بلند می شود، روح وارد بهشت می شود.» اما تودۀ عوام بر این باور بودند که گناهان آنان صرفا با خرید یک آمرزش نامه بخشیده می شود. لوتر از مشاهده این شرایط، به شدت عصبانی بود؛ وی نود و پنج اصل دیگر در مورد آمرزش نامه ها نوشت و یک نسخه آن را برای اسقف منطقه خود و دیگری را برای شاهزاده آلبرتا فرستاد. اما یکی از این نسخ به دست ناشری ماجراجو افتاد و او با مشاهده اهمیت این نسخه، آن را به زبان آلمانی منتشر کرد. نسخه های چاپ شده به سرعت فروش رفت و به واسطه پخش شدن این نسخ، جنب و جوش عظیمی در آلمان به وجود آمد. لوتر در عرض یک شب تبدیل به قهرمان شد. اصول مطروحه، دیدگاهی محافظه کارانه ارائه می کردند و تنها، لزوم اصلاحاتی کوچک در نظام کلیسایی وقت را مطرح می ساختند. برای مثال، لوتر مسئله وجود برزخ، اقتدار پاپ، و اعتبار اندک آمرزش نامه ها را زیر سؤال نبرده بود. اما این اصول از این جهت بسیار اهمیت داشتند که از نظام پاپی در مورد جمع آوری وجوهات و مالیات ها انتقاد کرده بودند. این اصول، باعث تشدید ناراحتی آلمانی ها در مورد پرداخت مالیات های سنگین به روم گردید. به همین دلیل، برای ساکت کردن لوتر، گام هایی برداشته شد، اما وی از حمایت حاکم منطقة ساکس که او در آنجا زندگی می کرد؛ یعنی شاهزاده فردریک که به «فردریک خردمند» شهرت داشت، برخوردار بود.

در سال ۱۵۱۹ لوتر و برخی از همکارانش به لایپزیگ رفتند تا با جان اک ، عالم الهی برجسته، در مورد نود و پنج اصل به بحث و مناظره بپردازند. اما اک مناظره گری هوشمند بود و لوتر را واداشت تا نظریاتی چون امکان خطا کردن شوراهای کلیسایی را تصدیق کند و برخی از تعالیم هوس و ویکلیفه را نیز تأیید نماید. مناظره آنان به مسائل آموزه ای و تعلیمی محدود نگشت و آنان ماهیت اقتدار پاپ را نیز مورد بحث قرار دادند. یک سال پس از آن، پاپ، لوتر را تکفیر کرد و لوتر نیز با سوزاندن حکم پاپ در آتش، نسبت به این عمل وی واکنش نشان داد. این اقدام لوتر به منزله عصیانی آشکار علیه نظام پاپی محسوب می شد.
 
ادامه دارد..

منبع:
تاریخ تفکر مسیحی، تونی لِین، ترجمه روبرت آسریان، چاپ پنجم، فروزان روز، طهران (1396)

  بیشتر بخوانید :
  الاهیات شلایرماخر
  الاهیات پنج گانه مارتین لوتر
  وحی در مسیحیت

 
 


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.