كرامت انساني درسيره امام علي (ع)
نويسنده: علي اكبر عليخاني
«انسان» به عنوان مهمترين موضوع خلقت، هميشه جايگاه مهمي در انديشه ها و مكاتب مختلف فلسفي داشته و «انسان شناسي» بخش عمده اي از معرفت بشري را در تاريخ علم به خود اختصاص داده است. بديهي است تا ابعاد مختلف وجود انسان مورد تحقيق و بررسي قرار نگيرد، نمي توان تصوير روشني از نحوه و حدود و ثغور زندگي اجتماعي انسان ارائه داد و نقش و جايگاه او را درجامعه تعيين نمود.
با توجه به ضرورت تبيين ديدگاههاي اسلام دراين مورد، اين مقاله بر آن است تا «كرامت انساني» را در سيره سياسي حضرت علي (علیه السّلام) - از بعد نظري و عملي - مورد بررسي قراردهد. مقاله با تبيين ديدگاههاي حضرت علي (علیه السّلام) درمورد «كرامت انساني درخلقت» و «ضرورت شناخت كرامت انساني» بحث را آغاز نموده و با طرح جلوه هاي تحقق كرامت انساني وارد موضوع اصلي شده است. نگارنده سپس اصول برابري، حفظ عزت نفس انساني، و تكريم و احترام به شخصيت انسان را از مهمترين شاخصها يا شيوه هاي تجلي كرامت انساني از ديدگاه امام علي (علیه السّلام) برمي شمارد و در پايان مقاله، طي بحث كوتاهي در مورد موانع تحقق كرامت انساني، مسئله فقر را به عنوان مانع بروز و ظهور كرامت انساني از ديدگاه امام(علیه السّلام)، مورد تجزيه و تحليل قرار مي دهد. با هم آن را مي خوانيم.
اين ويژگي مهم كه خداوند افتخار آن را فقط به اشرف مخلوقات خود داد، موجب تمايز انسان از ساير موجودات گرديد و تمام فرشتگان مأمور شدند دربرابر اين كرامت، سرتعظيم فرود آورند. حضرت علي(علیه السّلام) براين عقيده اند كه خضوع و خشوع و سجده فرشتگان در برابر انسان، به خاطر كرامت او بود و به تعبير ديگر فرشتگان در برابر كرامت انساني به سجده افتادند. امام علي(علیه السّلام) پس از بيان خلقت انسان توسط خالق يكتا، تصريح مي فرمايند كه:
«آن گاه خداوند سبحان از فرشتگان خواست كه به پيمان خويش عمل كنند و بروصيت الهي گردن بگذارند و در برابر كرامت انساني، به نشانه خضوع و خشوع سجده آورند. پس به آنان گفت:«درمقابل آدم به سجده در آييد...» (1)
بنابر اين آنچه فرشتگان مكلف به سجده و تعظيم در برابر آن شدند، نه گوشت و پوست و استخوان، و نه قامت كشيده انسان، بلكه «كرامت انساني» بود و موجودي كه در برابر اين كرامت سر تعظيم فرود نياورد از درگاه الهي رانده شد و دشمن خدا قلمداد گرديد:
«... پس همگي بي هيچ استثنايي سجده اش كردند جز ابليس» كه كبر ورزيد و با تكيه بر اصل و نژاد برترش بر آدم فخر فروخت و به دام تعصب افتاد چنين بود كه ابليس دشمن خدا، پيشواي متعصبان و بناي مستكبران شد.»(2)
خداوند متعال از ميان تمام موجوداتي كه خلق كرد فقط يكي را برگزيد و عطيه اي به نام «كرامت انساني» به او عطا فرمود و به فرشتگان فرمان داد تا در مقابل اين عطيه باارزش و بي مانند سر تعظيم فرود آورند، تعظيم و سجده، بالاترين مرتبه احترام و خضوع و خشوع است كه جز در برابر خداوند، شرك محسوب مي شود ولي كرامت انساني به حدي داراي ارزش بود كه اين تعظيم به امر خداوند در مقابل آن صورت گرفت و شيطان كه از تعظيم استنكاف ورزيد مورد خشم و غضب الهي قرار گرفت و از درگاه الهي رانده شد.
بدون شك انسان آن گوهر ارزشمند و كرامت والاي انساني را با خود به عرصه اين خاك و زندگي دنيايي اش آورد و اين خصلت والا- كه از روح دميده شده خدا در انسان نشأت مي گرفت، - جزء ماهيت بشر گرديد. بدهي است هركس در اين دنيا نسبت به اين ويژگي منحصر به فرد انسان بي حرمتي روا دارد و كرامت نفس ساير همنوعان خود را پاس نداشته و آن را مورد خدشه قرار دهد سرنوشتي بهتر از ابليس نخواهد داشت.
«دانا كسي است كه قدر خود را بشناسد و در ناداني مرد اين بس كه پايه (ارزش) خويش را نشناسد»(3)
بدون ترديد غوطه ور شدن انسان در دام دنياي دني و فريفته ظواهر زندگي مادي و تجملات دنيايي شدن، با هدف خلقت الهي و كرامت والايي كه خداوند با دميدن روح خود در انسان، آن را در نهاد بشر به وديعت نهاد، ناسازگار است. حضرت علي(علیه السّلام) تأكيد مي فرمايند كه مرا نيافريده اند كه چون چارپايان، خوردنيهاي گوارا سرگرمم سازد يا به زيورهاي دنيا فريفته شوم و در چنگال آن گرفتار آيم.(4) اين دنيايي كه در آرزوي آنيم و موجب خشم و خشنودي، مي شود نه خانه ماست و نه جايگاهي است كه ما را براي آن آفريده اند.(5) ارزش و عظمت كرامت انساني و هدفي كه انسان براي آن خلق شده است بسيار بالاتر و والاتر است. حداقل ارزشي كه مي توان براي كرامت نفس انسان تعيين كرد بهشت است:
«آيا آزاده اي نيست كه اين خرده طعام مانده در كام - دنيا- را بيفكند و براي آنان كه درخورش هستند نهد؟ جانهاي شما را بهايي نيست جز بهشت جاودان، پس مفروشيدش جز بدان.»(6)
و فروختن عزت نفس و كرامت انساني به بهاي بهشت، حداقل بهايي است كه فقط انسانهايي كه نگرش كاسبكارانه دارند به آن مبادرت مي ورزند و اولياي خداوند و بزرگان عرفان و معرفت در پي اتصال به كرامت مطلق هستند و حتي به بهشت هم راضي نمي شوند.
«و مهرباني بر رعيت و دوستي ورزيدن با آنان و مهرباني كردن با همگان را براي دل خود پوششي گردان و مباش همچون جانوري شكاري كه خوردنشان را غنيمت شماري، چرا كه رعيت دو دسته اند: دسته اي برادر ديني تواند و دسته ديگر در آفرينش با تو همانند».(7)
حضرت علي(علیه السّلام) حتي براي حاكمان و رهبران جامعه هيچگونه حق تقدمي قائل نشده و به مالك اشتر تصريح مي فرمايند كه:
«بپرهيز از آنكه چيزي را به خود مخصوص داري كه- بهره- همه مردم در آن يكسان است.»(8)
و البته اين يكساني بهره همه مردم حتي حاكمان، فقط در حقوقي است كه خداوند براي انسان- بماهو انسان- قرار داده است و شكي نيست كه در زندگي فردي و اجتماعي هر كس بيشتر تلاش كند بهره بيشتري خواهد برد.
حضرت علي(علیه السّلام) هنگام خلافت خود روزي در صدد تقسيم بيت المال برآمد، خطاب به مردم فرمود: «اي مردم... از آدم(علیه السّلام) فرزندي به عنوان غلام يا كنيز متولد نگرديد، تمام مردم آزاده هستند و امروز به خاطر شرايط و مقتضياتي، برخي بنده و مملوك شما قرارگرفته اند... مقداري از اموال مسلمين نزد من جمع شده كه بايد در ميان شما از سياه پوست و سفيدپوست تقسيم شود. بعد حضرت به هر نفر سه دينار داد، مردي از انصار و غلام سياهش كه روز گذشته آزاد شده بود هر كدام سه دينار گرفتند. مرد انصاري اعتراض كرد كه: يا علي، من اين غلام را ديروز آزاد نموده ام آيا سهم مرا با او به يك اندازه مي پردازي؟ امام(علیه السّلام) پاسخ دادند: من در كتاب خدا نگاه كردم، هيچ برتري بين فرزندان اسماعيل (كه كنيززاده بودند) و فرزندان اسحاق (كه آزاد بودند) نديدم.(9)
برابري، يكي از اصول كرامت انساني و يكي از شيوه هاي ارج نهادن و تحقق كرامت انساني در جامعه به شمار مي رود. همه انسانها به خاطر شرافت و كرامت انساني خود قابل احترامند و همه شهروندان در مقابل قانون از حقوق يكسان برخوردارند.(10)
فضيل بن جعد گويد: «مهمترين عاملي كه موجب دست كشيدن عرب از حمايت حضرت علي(علیه السّلام) گرديد مسائل مالي بود، زيرا امام(علیه السّلام) شريف را بر غير شريف و عرب را بر عجم برتري نمي داد و با رؤسا و بزرگان قبايل آن طور كه پادشاهان رفتار مي كردند رفتار نمي كرد و تلاش نمي نمود كسي را (با اعطاي صله و مال) به خود متمايل كند، در حالي كه معاويه عكس اين عمل مي كرد و به همين جهت مردم علي(علیه السّلام) را ترك كرده و به معاويه مي گرويدند.(11)
حتي نزديكان و ياران حضرت به او گفتند به خاطر تقويت و حفظ نظام نوپاي سياسي، قدري از اين اموال را به آنان كه بيم مخالفت و گريزشان به سوي معاويه مي رود عطاكن، ولي حضرت برآشفت و فرمود:(12)
«مرا فرمان مي دهيد تا پيروزي را بجويم به قيمت ستم كردن درباره آنكه والي اويم؟ به خدا كه نپذيريم تا جهان سرآيد و ستاره اي در آسمان پي ستاره اي برآيد، اگر مال از آن من بود همگان را برابر مي داشتم- كه چنين تقسيم الزامي است- تا چه رسد كه مال، مال خداست.(13)
حضرت(علیه السّلام) هنگام عزيمت به صفين در حال عبور از شهر «انبار» بودند. كشاورزان اين شهر طبق رسوم و تشريفات ايرانيان به استقبال امام(علیه السّلام) آمدند و ابتدا پيشاپيش آن حضرت دويدند. حضرت دليل اين كار را پرسيدند، آنان پاسخ دادند: بدين كار اميران خود را بزرگ مي شماريم.(16) حضرت ضمن نهي اين عمل خطاب به آنان فرمودند:
«به خدا كه اميران شما از اين كار سودي نبردند و شما در دنيايتان خود را بدان به رنج مي افكنيد و در آخرتتان بدبخت مي گرديد، و...»(17)
در بازگشت از صفين نيز امام(علیه السّلام) به تيره اي از قبيله «همدان» برخورد كرد، «حرب بن شرحبيل شبامي» كه بزرگ قبيله بود پياده در ركاب حضرت به راه افتاد در حالي كه امام(علیه السّلام) سوار بود، حضرت خطاب به وي فرمود: برگرد كه اينگونه راه رفتن تو موجب فريفته شدن والي و خواري مومن است. (18)
«مسلماني را مترسان و اگر او را خوش نيايد بر سر وي مران و بيش از حق خدا از مال او مستان، چون به قبيله رسي بر سر آب آنان فرود آي و به خانه هاشان در مياي، پس آهسته و آرام سوي ايشان رو تا به ميان آنان رسي، و سلامشان كن و در درود گفتن كوتاهي مكن، سپس بگو بندگان خدا، مرا ولي خدا و خليفه او سوي شما فرستاد تا حقي را كه خدا در مالهايتان نهاده از شما بگيرم، آيا خدا را در مالهاي شما حقي هست تا آن را ادا سازيد و به ولي او بپردازيد؟ اگر كسي گفت نه متعرض او مشو و اگر كسي گفت آري با او برو، بي آنكه او را بترساني يا بيمش دهي يا بر او سخت گيري يا كار را بر او سخت گرداني.آنچه از زر يا سيم به تو دهد بگير واگر او را گاو و گوسفند و شترهاست بي رخصت او ميان آن در مشو كه بيش آن رمه او راست، و چون به رمه رسيدي چونان كسي به ميانشان مرو كه بر رمه چيرگي دارد يا خواهد كه آنها را بيازارد و چارپايان را از جا مگريزان و مترسان و با صاحب آن در گرفتن حق خدا بدرفتاري مكن، پس مال را دو بخش كن و صاحب مال را مميز گردان و هر بخش را كه برداشت متعرض او مشو، پس پيوسته چنين كن تا آنچه از مال او باقي مي آيد حق خدا را ادا كردن شايد. پس حق خدا را ازاو بگير- و اگر گمان زياد كند- و خواهد آنچه را قسمت شده به هم زند بپذير سپس هر دو بخش را به هم بياميز و همچون بار نخست قسمت كن تا حق خدا را از مال او بستاني». (19)
مساله زكات يكي از اركان اقتصادي حكومت امام علي (علیه السّلام) به حساب مي آمد و فراز فوق بخشي از يكي از فرمانهاي امام (علیه السّلام) به مامورين زكاتش است. طبق روال معمول بايد محور بحث امام (علیه السّلام) در نامه فوق، گرفتن ماليات باشد ولي چنانكه مي بينيم نكات اخلاقي، نحوه برخورد انساني و احترام به شخصيت انسانها همه چيز را تحت تاثير قرار داده و محور نامه امام (علیه السّلام) را به خود اختصاص داده است. يكي از نكات جالب توجه در نامه اين است كه امام(علیه السّلام) مي فرمايد به صاحب مال بگو:«آيا خدا را در مالهاي شما حقي است تا آن را ادا سازيد و به ولي او بپردازيد؟ اگر كسي گفت نه متعرض او مشو».
اين همه اعتماد به اعراب باديه نشين كه گاهي بر سر يك گوسفند و شتر همديگر را مي كشتند واقعاً اعجاب برانگيز است. طبيعي است كه امام (علیه السّلام) مي دانست ممكن است برخي از مردم به دروغ بگويند مالي براي پرداخت نداريم و چه بسا مامور امام (علیه السّلام) ازاين دروغ مردم آگاه باشد، ولي هيچ گاه امام (علیه السّلام) اجازه تحقيق وتجسس وحتي اجازه وارد كردن شبهه بر پاسخ مردم را نمي دهد و مامورش را مكلف مي كند كه به پاسخ «نه»، اعتماد كند. اعتماد به مردم- حتي اگر شبهه دروغ وجود داشته باشد- بالاترين مصداق تكريم و احترام به شخصيت انساني است و ضمن اينكه اعتماد متقابل مردم و نظام سياسي را افزايش مي دهد. موجب مي شود كه مردم در دفعات بعد شخصيت خود را بالاتر ازآن بدانند كه بخواهند بخاطر امور دنيوي دروغ بگويند. حضرت در نامه اي ديگر خطاب به يكي از مامورين زكاتش مي نويسند: «به او فرمان مي دهم كه -زيردستان خود را- نرنجاند و دروغگوشان نداند و به خاطر امير بودن روي ازايشان برنگرداند». (20)
امام علي (علیه السّلام) حتي ازاين هم فراتر رفته و مامورين زكات خود را نه تنها به رعايت و حفظ حرمت واحترام مردم سفارش مي نمود، بلكه به آنان تاكيد مي كرد آنچه را براي مردم مطلوب است براي آنان پذيرا باشيد وآنها را از مطلوبشان باز مداريد و حتي تا آنجا كه مي توانيد نيازهاي آنان را برآورده سازيد. حضرت در اين نامه كه باز هم مملو ازنكات اخلاقي وارزشهاي الهي است به مامورينش دستور مي دهد كه پوشش زمستاني وتابستاني و مركب و غلام افراد را به خاطر گرفتن زكات نفروشيد، و اوج نامه هنگامي است كه امام(علیه السّلام) مي فرمايند:
«و براي درهمي كسي را تازيانه مزنيد و دست به مال كسي مبريد، نمازگزار باشد يا غيرمسلماني كه در پناه اسلام است»(21)
يعني به خاطر پول و جمع آوري ماليات هيچ انساني اعم از مسلمان و غيرمسلمان نبايد مورد هتك حرمت و خشونت قرار گيرد. اگرچه ممكن است اين موضوع در دنياي امروز امري عادي تلقي شود ولي در مقايسه با يكصد سال قبل و به طريق اولي در مقايسه با يك هزار و سيصد سال قبل كه حكام با زور و خشونت از مردم ماليات مي گرفتند بسيار حائز اهميت است. رعايت حقوق انسان به بهترين وجه و تكريم و احترام شخصيت انساني در بالاترين درجه، از ويژگيهاي منحصر به فرد حكومت و نظام سياسي حضرت علي(علیه السّلام) بود.
«خدايا آبرويم را با بي نيازي نگهدار و با تنگدستي، شخصيت مرا لكه دار مفرما كه از روزي خواران تو، روزي طلب كنم و از بدكاران، عفو و بخشش بخواهم»(27)
فرمايش حضرت علي(علیه السّلام) با صراحت بر اين نكته دلالت دارد كه فقر و تنگدستي آبروي انسان را از بين برده و باعث ضايع شدن حرمت او مي شود. انسان فقير مجبور است گوهر عزت و مناعت خود را زير پا نهاده و چشم اميد به بندگان خدا بدوزد و از آنها انتظار لطف و مرحمت داشته باشد و در اينجاست كه زمينه هاي ستايش و تملق افراد فراهم مي شود و با ستايش و تملق انساني ديگر به خاطر بهره ناچيز مادي، عزت نفس و كرامت والاي انساني به پائين ترين حد خود انحطاط پيدا مي كند و در اين مرحله است كه مي توان گفت انسان هيچ ندارد، و هيچ نيست، چرا كه ماهيت انسانيش را كه فرشتگان در مقابلش سجده كردند از دست داده است. بنابراين فقر مهمترين آفت كرامت انساني است.
منبع: روزنامه کیهان
/خ
با توجه به ضرورت تبيين ديدگاههاي اسلام دراين مورد، اين مقاله بر آن است تا «كرامت انساني» را در سيره سياسي حضرت علي (علیه السّلام) - از بعد نظري و عملي - مورد بررسي قراردهد. مقاله با تبيين ديدگاههاي حضرت علي (علیه السّلام) درمورد «كرامت انساني درخلقت» و «ضرورت شناخت كرامت انساني» بحث را آغاز نموده و با طرح جلوه هاي تحقق كرامت انساني وارد موضوع اصلي شده است. نگارنده سپس اصول برابري، حفظ عزت نفس انساني، و تكريم و احترام به شخصيت انسان را از مهمترين شاخصها يا شيوه هاي تجلي كرامت انساني از ديدگاه امام علي (علیه السّلام) برمي شمارد و در پايان مقاله، طي بحث كوتاهي در مورد موانع تحقق كرامت انساني، مسئله فقر را به عنوان مانع بروز و ظهور كرامت انساني از ديدگاه امام(علیه السّلام)، مورد تجزيه و تحليل قرار مي دهد. با هم آن را مي خوانيم.
كرامت انساني درخلقت:
اين ويژگي مهم كه خداوند افتخار آن را فقط به اشرف مخلوقات خود داد، موجب تمايز انسان از ساير موجودات گرديد و تمام فرشتگان مأمور شدند دربرابر اين كرامت، سرتعظيم فرود آورند. حضرت علي(علیه السّلام) براين عقيده اند كه خضوع و خشوع و سجده فرشتگان در برابر انسان، به خاطر كرامت او بود و به تعبير ديگر فرشتگان در برابر كرامت انساني به سجده افتادند. امام علي(علیه السّلام) پس از بيان خلقت انسان توسط خالق يكتا، تصريح مي فرمايند كه:
«آن گاه خداوند سبحان از فرشتگان خواست كه به پيمان خويش عمل كنند و بروصيت الهي گردن بگذارند و در برابر كرامت انساني، به نشانه خضوع و خشوع سجده آورند. پس به آنان گفت:«درمقابل آدم به سجده در آييد...» (1)
بنابر اين آنچه فرشتگان مكلف به سجده و تعظيم در برابر آن شدند، نه گوشت و پوست و استخوان، و نه قامت كشيده انسان، بلكه «كرامت انساني» بود و موجودي كه در برابر اين كرامت سر تعظيم فرود نياورد از درگاه الهي رانده شد و دشمن خدا قلمداد گرديد:
«... پس همگي بي هيچ استثنايي سجده اش كردند جز ابليس» كه كبر ورزيد و با تكيه بر اصل و نژاد برترش بر آدم فخر فروخت و به دام تعصب افتاد چنين بود كه ابليس دشمن خدا، پيشواي متعصبان و بناي مستكبران شد.»(2)
خداوند متعال از ميان تمام موجوداتي كه خلق كرد فقط يكي را برگزيد و عطيه اي به نام «كرامت انساني» به او عطا فرمود و به فرشتگان فرمان داد تا در مقابل اين عطيه باارزش و بي مانند سر تعظيم فرود آورند، تعظيم و سجده، بالاترين مرتبه احترام و خضوع و خشوع است كه جز در برابر خداوند، شرك محسوب مي شود ولي كرامت انساني به حدي داراي ارزش بود كه اين تعظيم به امر خداوند در مقابل آن صورت گرفت و شيطان كه از تعظيم استنكاف ورزيد مورد خشم و غضب الهي قرار گرفت و از درگاه الهي رانده شد.
بدون شك انسان آن گوهر ارزشمند و كرامت والاي انساني را با خود به عرصه اين خاك و زندگي دنيايي اش آورد و اين خصلت والا- كه از روح دميده شده خدا در انسان نشأت مي گرفت، - جزء ماهيت بشر گرديد. بدهي است هركس در اين دنيا نسبت به اين ويژگي منحصر به فرد انسان بي حرمتي روا دارد و كرامت نفس ساير همنوعان خود را پاس نداشته و آن را مورد خدشه قرار دهد سرنوشتي بهتر از ابليس نخواهد داشت.
شناخت كرامت انساني
«دانا كسي است كه قدر خود را بشناسد و در ناداني مرد اين بس كه پايه (ارزش) خويش را نشناسد»(3)
بدون ترديد غوطه ور شدن انسان در دام دنياي دني و فريفته ظواهر زندگي مادي و تجملات دنيايي شدن، با هدف خلقت الهي و كرامت والايي كه خداوند با دميدن روح خود در انسان، آن را در نهاد بشر به وديعت نهاد، ناسازگار است. حضرت علي(علیه السّلام) تأكيد مي فرمايند كه مرا نيافريده اند كه چون چارپايان، خوردنيهاي گوارا سرگرمم سازد يا به زيورهاي دنيا فريفته شوم و در چنگال آن گرفتار آيم.(4) اين دنيايي كه در آرزوي آنيم و موجب خشم و خشنودي، مي شود نه خانه ماست و نه جايگاهي است كه ما را براي آن آفريده اند.(5) ارزش و عظمت كرامت انساني و هدفي كه انسان براي آن خلق شده است بسيار بالاتر و والاتر است. حداقل ارزشي كه مي توان براي كرامت نفس انسان تعيين كرد بهشت است:
«آيا آزاده اي نيست كه اين خرده طعام مانده در كام - دنيا- را بيفكند و براي آنان كه درخورش هستند نهد؟ جانهاي شما را بهايي نيست جز بهشت جاودان، پس مفروشيدش جز بدان.»(6)
و فروختن عزت نفس و كرامت انساني به بهاي بهشت، حداقل بهايي است كه فقط انسانهايي كه نگرش كاسبكارانه دارند به آن مبادرت مي ورزند و اولياي خداوند و بزرگان عرفان و معرفت در پي اتصال به كرامت مطلق هستند و حتي به بهشت هم راضي نمي شوند.
جلوه هاي تحقق كرامت انساني
1- برابري
«و مهرباني بر رعيت و دوستي ورزيدن با آنان و مهرباني كردن با همگان را براي دل خود پوششي گردان و مباش همچون جانوري شكاري كه خوردنشان را غنيمت شماري، چرا كه رعيت دو دسته اند: دسته اي برادر ديني تواند و دسته ديگر در آفرينش با تو همانند».(7)
حضرت علي(علیه السّلام) حتي براي حاكمان و رهبران جامعه هيچگونه حق تقدمي قائل نشده و به مالك اشتر تصريح مي فرمايند كه:
«بپرهيز از آنكه چيزي را به خود مخصوص داري كه- بهره- همه مردم در آن يكسان است.»(8)
و البته اين يكساني بهره همه مردم حتي حاكمان، فقط در حقوقي است كه خداوند براي انسان- بماهو انسان- قرار داده است و شكي نيست كه در زندگي فردي و اجتماعي هر كس بيشتر تلاش كند بهره بيشتري خواهد برد.
حضرت علي(علیه السّلام) هنگام خلافت خود روزي در صدد تقسيم بيت المال برآمد، خطاب به مردم فرمود: «اي مردم... از آدم(علیه السّلام) فرزندي به عنوان غلام يا كنيز متولد نگرديد، تمام مردم آزاده هستند و امروز به خاطر شرايط و مقتضياتي، برخي بنده و مملوك شما قرارگرفته اند... مقداري از اموال مسلمين نزد من جمع شده كه بايد در ميان شما از سياه پوست و سفيدپوست تقسيم شود. بعد حضرت به هر نفر سه دينار داد، مردي از انصار و غلام سياهش كه روز گذشته آزاد شده بود هر كدام سه دينار گرفتند. مرد انصاري اعتراض كرد كه: يا علي، من اين غلام را ديروز آزاد نموده ام آيا سهم مرا با او به يك اندازه مي پردازي؟ امام(علیه السّلام) پاسخ دادند: من در كتاب خدا نگاه كردم، هيچ برتري بين فرزندان اسماعيل (كه كنيززاده بودند) و فرزندان اسحاق (كه آزاد بودند) نديدم.(9)
برابري، يكي از اصول كرامت انساني و يكي از شيوه هاي ارج نهادن و تحقق كرامت انساني در جامعه به شمار مي رود. همه انسانها به خاطر شرافت و كرامت انساني خود قابل احترامند و همه شهروندان در مقابل قانون از حقوق يكسان برخوردارند.(10)
فضيل بن جعد گويد: «مهمترين عاملي كه موجب دست كشيدن عرب از حمايت حضرت علي(علیه السّلام) گرديد مسائل مالي بود، زيرا امام(علیه السّلام) شريف را بر غير شريف و عرب را بر عجم برتري نمي داد و با رؤسا و بزرگان قبايل آن طور كه پادشاهان رفتار مي كردند رفتار نمي كرد و تلاش نمي نمود كسي را (با اعطاي صله و مال) به خود متمايل كند، در حالي كه معاويه عكس اين عمل مي كرد و به همين جهت مردم علي(علیه السّلام) را ترك كرده و به معاويه مي گرويدند.(11)
حتي نزديكان و ياران حضرت به او گفتند به خاطر تقويت و حفظ نظام نوپاي سياسي، قدري از اين اموال را به آنان كه بيم مخالفت و گريزشان به سوي معاويه مي رود عطاكن، ولي حضرت برآشفت و فرمود:(12)
«مرا فرمان مي دهيد تا پيروزي را بجويم به قيمت ستم كردن درباره آنكه والي اويم؟ به خدا كه نپذيريم تا جهان سرآيد و ستاره اي در آسمان پي ستاره اي برآيد، اگر مال از آن من بود همگان را برابر مي داشتم- كه چنين تقسيم الزامي است- تا چه رسد كه مال، مال خداست.(13)
2- حفظ عزت نفس انساني
حضرت(علیه السّلام) هنگام عزيمت به صفين در حال عبور از شهر «انبار» بودند. كشاورزان اين شهر طبق رسوم و تشريفات ايرانيان به استقبال امام(علیه السّلام) آمدند و ابتدا پيشاپيش آن حضرت دويدند. حضرت دليل اين كار را پرسيدند، آنان پاسخ دادند: بدين كار اميران خود را بزرگ مي شماريم.(16) حضرت ضمن نهي اين عمل خطاب به آنان فرمودند:
«به خدا كه اميران شما از اين كار سودي نبردند و شما در دنيايتان خود را بدان به رنج مي افكنيد و در آخرتتان بدبخت مي گرديد، و...»(17)
در بازگشت از صفين نيز امام(علیه السّلام) به تيره اي از قبيله «همدان» برخورد كرد، «حرب بن شرحبيل شبامي» كه بزرگ قبيله بود پياده در ركاب حضرت به راه افتاد در حالي كه امام(علیه السّلام) سوار بود، حضرت خطاب به وي فرمود: برگرد كه اينگونه راه رفتن تو موجب فريفته شدن والي و خواري مومن است. (18)
3- تكريم و احترام به شخصيت انسان
«مسلماني را مترسان و اگر او را خوش نيايد بر سر وي مران و بيش از حق خدا از مال او مستان، چون به قبيله رسي بر سر آب آنان فرود آي و به خانه هاشان در مياي، پس آهسته و آرام سوي ايشان رو تا به ميان آنان رسي، و سلامشان كن و در درود گفتن كوتاهي مكن، سپس بگو بندگان خدا، مرا ولي خدا و خليفه او سوي شما فرستاد تا حقي را كه خدا در مالهايتان نهاده از شما بگيرم، آيا خدا را در مالهاي شما حقي هست تا آن را ادا سازيد و به ولي او بپردازيد؟ اگر كسي گفت نه متعرض او مشو و اگر كسي گفت آري با او برو، بي آنكه او را بترساني يا بيمش دهي يا بر او سخت گيري يا كار را بر او سخت گرداني.آنچه از زر يا سيم به تو دهد بگير واگر او را گاو و گوسفند و شترهاست بي رخصت او ميان آن در مشو كه بيش آن رمه او راست، و چون به رمه رسيدي چونان كسي به ميانشان مرو كه بر رمه چيرگي دارد يا خواهد كه آنها را بيازارد و چارپايان را از جا مگريزان و مترسان و با صاحب آن در گرفتن حق خدا بدرفتاري مكن، پس مال را دو بخش كن و صاحب مال را مميز گردان و هر بخش را كه برداشت متعرض او مشو، پس پيوسته چنين كن تا آنچه از مال او باقي مي آيد حق خدا را ادا كردن شايد. پس حق خدا را ازاو بگير- و اگر گمان زياد كند- و خواهد آنچه را قسمت شده به هم زند بپذير سپس هر دو بخش را به هم بياميز و همچون بار نخست قسمت كن تا حق خدا را از مال او بستاني». (19)
مساله زكات يكي از اركان اقتصادي حكومت امام علي (علیه السّلام) به حساب مي آمد و فراز فوق بخشي از يكي از فرمانهاي امام (علیه السّلام) به مامورين زكاتش است. طبق روال معمول بايد محور بحث امام (علیه السّلام) در نامه فوق، گرفتن ماليات باشد ولي چنانكه مي بينيم نكات اخلاقي، نحوه برخورد انساني و احترام به شخصيت انسانها همه چيز را تحت تاثير قرار داده و محور نامه امام (علیه السّلام) را به خود اختصاص داده است. يكي از نكات جالب توجه در نامه اين است كه امام(علیه السّلام) مي فرمايد به صاحب مال بگو:«آيا خدا را در مالهاي شما حقي است تا آن را ادا سازيد و به ولي او بپردازيد؟ اگر كسي گفت نه متعرض او مشو».
اين همه اعتماد به اعراب باديه نشين كه گاهي بر سر يك گوسفند و شتر همديگر را مي كشتند واقعاً اعجاب برانگيز است. طبيعي است كه امام (علیه السّلام) مي دانست ممكن است برخي از مردم به دروغ بگويند مالي براي پرداخت نداريم و چه بسا مامور امام (علیه السّلام) ازاين دروغ مردم آگاه باشد، ولي هيچ گاه امام (علیه السّلام) اجازه تحقيق وتجسس وحتي اجازه وارد كردن شبهه بر پاسخ مردم را نمي دهد و مامورش را مكلف مي كند كه به پاسخ «نه»، اعتماد كند. اعتماد به مردم- حتي اگر شبهه دروغ وجود داشته باشد- بالاترين مصداق تكريم و احترام به شخصيت انساني است و ضمن اينكه اعتماد متقابل مردم و نظام سياسي را افزايش مي دهد. موجب مي شود كه مردم در دفعات بعد شخصيت خود را بالاتر ازآن بدانند كه بخواهند بخاطر امور دنيوي دروغ بگويند. حضرت در نامه اي ديگر خطاب به يكي از مامورين زكاتش مي نويسند: «به او فرمان مي دهم كه -زيردستان خود را- نرنجاند و دروغگوشان نداند و به خاطر امير بودن روي ازايشان برنگرداند». (20)
امام علي (علیه السّلام) حتي ازاين هم فراتر رفته و مامورين زكات خود را نه تنها به رعايت و حفظ حرمت واحترام مردم سفارش مي نمود، بلكه به آنان تاكيد مي كرد آنچه را براي مردم مطلوب است براي آنان پذيرا باشيد وآنها را از مطلوبشان باز مداريد و حتي تا آنجا كه مي توانيد نيازهاي آنان را برآورده سازيد. حضرت در اين نامه كه باز هم مملو ازنكات اخلاقي وارزشهاي الهي است به مامورينش دستور مي دهد كه پوشش زمستاني وتابستاني و مركب و غلام افراد را به خاطر گرفتن زكات نفروشيد، و اوج نامه هنگامي است كه امام(علیه السّلام) مي فرمايند:
«و براي درهمي كسي را تازيانه مزنيد و دست به مال كسي مبريد، نمازگزار باشد يا غيرمسلماني كه در پناه اسلام است»(21)
يعني به خاطر پول و جمع آوري ماليات هيچ انساني اعم از مسلمان و غيرمسلمان نبايد مورد هتك حرمت و خشونت قرار گيرد. اگرچه ممكن است اين موضوع در دنياي امروز امري عادي تلقي شود ولي در مقايسه با يكصد سال قبل و به طريق اولي در مقايسه با يك هزار و سيصد سال قبل كه حكام با زور و خشونت از مردم ماليات مي گرفتند بسيار حائز اهميت است. رعايت حقوق انسان به بهترين وجه و تكريم و احترام شخصيت انساني در بالاترين درجه، از ويژگيهاي منحصر به فرد حكومت و نظام سياسي حضرت علي(علیه السّلام) بود.
موانع تحقق كرامت انساني
فقر، مهمترين مانع تحقق كرامت انساني:
«خدايا آبرويم را با بي نيازي نگهدار و با تنگدستي، شخصيت مرا لكه دار مفرما كه از روزي خواران تو، روزي طلب كنم و از بدكاران، عفو و بخشش بخواهم»(27)
فرمايش حضرت علي(علیه السّلام) با صراحت بر اين نكته دلالت دارد كه فقر و تنگدستي آبروي انسان را از بين برده و باعث ضايع شدن حرمت او مي شود. انسان فقير مجبور است گوهر عزت و مناعت خود را زير پا نهاده و چشم اميد به بندگان خدا بدوزد و از آنها انتظار لطف و مرحمت داشته باشد و در اينجاست كه زمينه هاي ستايش و تملق افراد فراهم مي شود و با ستايش و تملق انساني ديگر به خاطر بهره ناچيز مادي، عزت نفس و كرامت والاي انساني به پائين ترين حد خود انحطاط پيدا مي كند و در اين مرحله است كه مي توان گفت انسان هيچ ندارد، و هيچ نيست، چرا كه ماهيت انسانيش را كه فرشتگان در مقابلش سجده كردند از دست داده است. بنابراين فقر مهمترين آفت كرامت انساني است.
منبع: روزنامه کیهان
/خ