در خانه ای که فضای مستبدانه حاکم است، فرزندان به اطاعت بی چون و چرا ملزماند. آنها در تصمیم گیری های خانواده کمتر نقش دارند. گاه با اینکه فرزندان اغلب خوش رفتار و باادب هستند، به آنها توجهی نمی شود. این گونه فرزندان در آینده با کمترین انگیزه، یاغی و سرکش می شوند. در این نوع خانوادهها فرزند حق دارد اظهارنظر کند، اما فقط چیزی را بگوید که پدر و مادر به شنیدن آن مایل هستند. طبیعی است که فرزندان در چنین فضایی طرد و تحقیر می شوند. از اینکه والدینشان سخت گیرند، احساس می کنند موفق نخواهند شد و اضطراب و نگرانی آنها، همیشگی است. این خانواده ها بسیار بر تنبیه تکیه می کنند. آنها به جای تکیه بر بازخورد مثبت، به تنبیه و مجازات رو می آورند. در نتیجه، این موارد پدید می آید:
- به جای اینکه با بازخورد مثبت، احساس خوبی در فرد پدید آید، با بازخورد منفی، احساس ناخوشایند و خشم به وجود می آید؛
- به جای آنکه بر رفتارهای مثبت تأکید شود، رفتارهای منفی جلب توجه می کند؛ - به جای انگیزه مثبت، انگیزه منفی افزایش می یابد؛ - به جای احساس موفقیت، احساس شکست پدید می آید؛ - به جای عزت نفس و اعتماد به نفس، حقارت و بی اعتمادی شکل می گیرد؛
- به جای استقامت و پیگیری کار برای رسیدن به هدف، و امید به خوشبختی، تردید و نامیدی آموزش داده می شود؛
- به جای مسئولیت پذیری، مسئولیت گریزی ملاک قرار می گیرد؛
- به جای روابط سالم در نهاد خانواده، بیگانگی و خصومت شکل می گیرد؛
- به جای برون گرایی و رابطه قوی، بی ارتباطی و انزوا رخ میدهد؛ - به جای رفتارهای مثبت و عاطفی با دیگران، رفتارهای پرخاشگرانه تولید میشود؛ - به جای دل به دست آوردن، دل شکستن فراوان می شود.
در حد امکان، باید تلاش کرد با رو آوردن به بازخورد مثبت در برابر رفتار مثبت، از تنبیه در برابر رفتار منفی دوری جست. این نوع مقابله با رفتار منفی، یعنی بازخورد مثبت به رفتار مثبت و ترک آن درباره رفتار منفی، آسیب کمتری دارد. امام علی می فرمایند: «خطاکار را با پاداش دادن به نیکوکار، از خطا دور کن».بیشک آزادی های بیش از حد برای هیچ کس مفید نیست و برای فرزندان به دلیل تجربه کم و ناآگاهی، ممکن است بسیار مضر باشد. ضرر این نوع آزادی، کمتر از استبداد و اسارت فرزند نیست. برای اینکه به این افراط وتفریط دچار نشویم و راه اعتدال را بپیماییم، باید شیوه استفاده از بازدارنده ها را بیاموزیم. از میان راههای بازدارندگی، به موارد مهم تر اشاره می کنیم :
- به جای اینکه با بازخورد مثبت، احساس خوبی در فرد پدید آید، با بازخورد منفی، احساس ناخوشایند و خشم به وجود می آید؛
- به جای آنکه بر رفتارهای مثبت تأکید شود، رفتارهای منفی جلب توجه می کند؛ - به جای انگیزه مثبت، انگیزه منفی افزایش می یابد؛ - به جای احساس موفقیت، احساس شکست پدید می آید؛ - به جای عزت نفس و اعتماد به نفس، حقارت و بی اعتمادی شکل می گیرد؛
- به جای استقامت و پیگیری کار برای رسیدن به هدف، و امید به خوشبختی، تردید و نامیدی آموزش داده می شود؛
- به جای مسئولیت پذیری، مسئولیت گریزی ملاک قرار می گیرد؛
- به جای روابط سالم در نهاد خانواده، بیگانگی و خصومت شکل می گیرد؛
- به جای برون گرایی و رابطه قوی، بی ارتباطی و انزوا رخ میدهد؛ - به جای رفتارهای مثبت و عاطفی با دیگران، رفتارهای پرخاشگرانه تولید میشود؛ - به جای دل به دست آوردن، دل شکستن فراوان می شود.
در حد امکان، باید تلاش کرد با رو آوردن به بازخورد مثبت در برابر رفتار مثبت، از تنبیه در برابر رفتار منفی دوری جست. این نوع مقابله با رفتار منفی، یعنی بازخورد مثبت به رفتار مثبت و ترک آن درباره رفتار منفی، آسیب کمتری دارد. امام علی می فرمایند: «خطاکار را با پاداش دادن به نیکوکار، از خطا دور کن».بیشک آزادی های بیش از حد برای هیچ کس مفید نیست و برای فرزندان به دلیل تجربه کم و ناآگاهی، ممکن است بسیار مضر باشد. ضرر این نوع آزادی، کمتر از استبداد و اسارت فرزند نیست. برای اینکه به این افراط وتفریط دچار نشویم و راه اعتدال را بپیماییم، باید شیوه استفاده از بازدارنده ها را بیاموزیم. از میان راههای بازدارندگی، به موارد مهم تر اشاره می کنیم :
1- امرونهی
از آنجا که فرزندان درباره مسائل پیرامونشان، تیزبینی لازم را ندارند و طبع آزادی خواه آنها به سمت تجربه کردن برخی رفتارهاست که ممکن است عواقب تلخی داشته باشد، والدین باید آنها را به رفتارهای مثبت دعوت کنند و از رفتارهای منفی باز دارند. این امرونهیها زندگی سالم را برای آنها فراهم می آورد.
آنچه در این بخش اهمیت دارد، این است که فرزندان به ویژه در پایان دوره نوجوانی و دورة جوانی از امرونهی دیگران ناراحت می شوند و آن را سلطه طلبی می دانند. بدین جهت، باید در امرونهی به این نکات توجه شود:
برای از بین بردن غفلت، «تذکر» ضروری است و این تنها به فرزندان اختصاص ندارد. همه به تذکر نیازمندیم و البته هرچه زمینه غفلت بیشتر باشد، ضرورت تذکر نیز بیشتر است.- امرونهی، تنها راه نفوذ به دنیای فرزندان نیست، بلکه در موارد فراوان، همدلی و همراهی راه دستیابی به نتیجه را هموارتر می کند؛
- والدین، خود را بی نقص و کامل، فهیم و تیزبین و در مقابل، فرزند را نادان، ساده و در معرض خطر معرفی نکنند. فکر نکنند این کار باعث اعتماد بیشتر فرزندان به آنها میشود. فرزندان این کار را تحقیر و توهین میدانند؛
- امرونهی را فقط برای امور مهم و اساسی به کار برید و بی رویه و فزاینده از آن استفاده نکنید. به عبارت دیگر، تا ضرورتی پدید نیامده است، امرونهی نکنید؛
- هدف دعوت ما باید به طور کامل روشن باشد تا فرزندمان دچار ابهام و تردید نشود؛
- لحن مستبدانه از امرونهی برداشته شود؛ زیرا فرزندان حتی قبل از نوجوانی نیز چنین لحنی را تحمل نمی کنند؛
- کاری که به نظر پدر و مادر ضروری باشد و به طور حتم باید انجام شود، قابل نظرخواهی از فرزند نیست؛ زیرا چنانچه پاسخ فرزند منفی باشد، ادامه کار دشوار می شود؛
- در نظر گرفتن ظرفیت و توان فرزندان، محیطی که در آن زندگی می کنند، فضای ارزشی حاکم بر گروه همسال و زمان شناسی، شاخصهایی هستند که در انتخاب محدودة امرونهی و نوع آن تأثیرگذارند؛
- باور فرزند به اینکه والدین از سر دلسوزی، خیرخواهی، بی طرفی و انصاف، وی را به کاری ترغیب می کنند یا از کاری باز می دارند، اهمیت دارد. او باید باور داشته باشد که والدین از سر کینه و برای انتقام یا آزاررسانی سخن نمی گویند؛
- توجه به زبان ملموس برای فرزندان، استدلال کردن به دلایل قابل توجیه برای آنها، و به زبان خودشان سخن گفتن، کارهایی است که باید انجام شود تا پذیرش افزایش یابد؛
- تحقیر و سرزنش نکردن، از اصول حاکم بر دعوت همه افراد بشر است تا مشکل جدیدی به مشکلات افزوده نشود.
آنچه در این بخش اهمیت دارد، این است که فرزندان به ویژه در پایان دوره نوجوانی و دورة جوانی از امرونهی دیگران ناراحت می شوند و آن را سلطه طلبی می دانند. بدین جهت، باید در امرونهی به این نکات توجه شود:
برای از بین بردن غفلت، «تذکر» ضروری است و این تنها به فرزندان اختصاص ندارد. همه به تذکر نیازمندیم و البته هرچه زمینه غفلت بیشتر باشد، ضرورت تذکر نیز بیشتر است.- امرونهی، تنها راه نفوذ به دنیای فرزندان نیست، بلکه در موارد فراوان، همدلی و همراهی راه دستیابی به نتیجه را هموارتر می کند؛
- والدین، خود را بی نقص و کامل، فهیم و تیزبین و در مقابل، فرزند را نادان، ساده و در معرض خطر معرفی نکنند. فکر نکنند این کار باعث اعتماد بیشتر فرزندان به آنها میشود. فرزندان این کار را تحقیر و توهین میدانند؛
- امرونهی را فقط برای امور مهم و اساسی به کار برید و بی رویه و فزاینده از آن استفاده نکنید. به عبارت دیگر، تا ضرورتی پدید نیامده است، امرونهی نکنید؛
- هدف دعوت ما باید به طور کامل روشن باشد تا فرزندمان دچار ابهام و تردید نشود؛
- لحن مستبدانه از امرونهی برداشته شود؛ زیرا فرزندان حتی قبل از نوجوانی نیز چنین لحنی را تحمل نمی کنند؛
- کاری که به نظر پدر و مادر ضروری باشد و به طور حتم باید انجام شود، قابل نظرخواهی از فرزند نیست؛ زیرا چنانچه پاسخ فرزند منفی باشد، ادامه کار دشوار می شود؛
- در نظر گرفتن ظرفیت و توان فرزندان، محیطی که در آن زندگی می کنند، فضای ارزشی حاکم بر گروه همسال و زمان شناسی، شاخصهایی هستند که در انتخاب محدودة امرونهی و نوع آن تأثیرگذارند؛
- باور فرزند به اینکه والدین از سر دلسوزی، خیرخواهی، بی طرفی و انصاف، وی را به کاری ترغیب می کنند یا از کاری باز می دارند، اهمیت دارد. او باید باور داشته باشد که والدین از سر کینه و برای انتقام یا آزاررسانی سخن نمی گویند؛
- توجه به زبان ملموس برای فرزندان، استدلال کردن به دلایل قابل توجیه برای آنها، و به زبان خودشان سخن گفتن، کارهایی است که باید انجام شود تا پذیرش افزایش یابد؛
- تحقیر و سرزنش نکردن، از اصول حاکم بر دعوت همه افراد بشر است تا مشکل جدیدی به مشکلات افزوده نشود.
٢. تذکر دادن مستمر
غفلت، عامل مهم ارتکاب رفتارهای منفی است و میتوان گفت: این عامل بیش از جهل و نادانی زمینه رفتارهای منفی را فراهم می سازد. برای از بین بردن غفلت، «تذکر» ضروری است و این تنها به فرزندان اختصاص ندارد. همه به تذکر نیازمندیم و البته هرچه زمینه غفلت بیشتر باشد، ضرورت تذکر نیز بیشتر است. این روش آن قدر اهمیت دارد که خداوند منان به پیامبر رحمت می فرماید: إما أنت ذگر؛ «همانا تو تذکر دهنده هستی». به مؤمنان نیز توصیه میکند که برای سودبخشی به یکدیگر، از عامل تذکر استفاده کنند: وذگر فإن الذکرى تنفع المؤمنین؛ «و تذکر بده؛ که تذکر، مؤمنین را سود می بخشد». یادآوری پیامدهای رفتار به فرزندان و از غفلت در آوردن آنها، راه مناسبی برای بازدارندگی است، البته به شرط آنکه با ملایمت انجام شود، در خفا و دور از چشم دیگران باشد و در تذکر دادن افراط صورت نگیرد تا شائبه مداخله در امور فرزند پیش نیاید.
٣. قهر و فراق
یکی از راههای تربیت که گاه نتایج سودمند دربردارد، قهر است؛ رابطه عاطفی و پیوند مهربانی برای مدت کوتاهی بریده شود. نیاز فرزند به انس و عاطفه والدین به حدی است که فراق کوتاه مدت عاطفی نیز باعث میشود از رفتار منفی صرف نظر کند. گاه برای فرزند نه هماهنگی رفتارش با قانون آرام بخش است و نه تضاد آن دو او را نا آرام می سازد، بلکه فقط برایش مهم این است که رفتارش مطابق نظر پدر و مادرش باشد. او می خواهد والدین، او را بپذیرند و تأیید کنند. قهر و قطع رابطه کوتاه مدت به او این احساس را القا می کند که اگر از قانون پیروی نکند پذیرفته نمی شود و باید در تنهایی و سکوت زندگی کند.
ادامه دارد..
منبع: خانوادۀ موفق، علی حسین زاده، چاپ دوم، مؤسسۀ آموزشی وپژوهشی امام خمینی(ره)، کاشان1391
ادامه دارد..
منبع: خانوادۀ موفق، علی حسین زاده، چاپ دوم، مؤسسۀ آموزشی وپژوهشی امام خمینی(ره)، کاشان1391