وظایف مهم مربوط به رشد در این دوره عبارتند از:
١- توسعه نظر صحیح درباره خود به عنوان یک موجود رشد کننده: در این زمینه ایجاد عادات لازم برای توجه به بدن، پاکیزه نگاهداشتن آن، محافظت آن و توسعه نظر صحیح و واقعی درباره بدن، لذت بردن از استعمال و بکار بردن اعضا و اندام و داشتن نظر صحیح درباره امور جنسی ضروری است.
از لحاظ تربیتی موفقیت در اجرای این وظیفه، شخصیت متعادلی در فرد بوجود می آورد. در این صورت وضع بدنی فرد خوب و نظر او نسبت به امور جنسی معقول و منطقی است. به این معنی که تشفی غریزه جنسی را منشا لذت می داند ولی متوجه است که این امر باید در دوره های بعدی زندگی انجام شود بنابراین بچه نه احساس تقصیر می کند و نه خود را تسلیم غریزه جنسی می نماید.
توسعه عادات بهداشتی و تعلیم آنها و استفاده از فیلم به منظور نشان دادن قیافه و اندام قهرمانان برای بچه ها مفید است. در مورد تربیت جنسی باید میان مدرسه و خانه ارتباط باشد تا آنچه در خانه بحث می شود بوسیله تعلیمات مدرسه کامل گردد. قبل از ۱۲ سالگی باید حقایقی در باره تولید مثل حیوانات و انسان به بچه ها آموخت.
2- طرز بسر بردن با دیگران، ایجاد رفاقت و انتخاب رفیق و توسعه یک شخصیت اجتماعی: مدرسه جایی است که بچه ها در آن طرز معاشرت با دیگران را فرا می گیرند. بنابراین معلم کیفیت همکاری کودکان را با هم در بازیهای مختلف به ایشان می آموزد و در ایجاد ارتباط صحیح و انتخاب دوست میان بچه ها به ایشان کمک می کند.
3- یادگیری نقشی که به عنوان یک فرد مذکر یا مؤنث از لحاظ اجتماعی به عهده افراد است. منظور این است که پسرها آنچه را که لازمه پسر بودن است و دخترها آنچه را که جامعه از آنها انتظار دارد انجام دهند. باید دانست بچه ها این نقش را ابتدا در خانواده و بعد بتدریج از رفقای همسن خود یاد می گیرند. معلمان بیشتر باید در مورد بچه هایی اقدام کنند که نتوانسته اند این وظیفه را در خانه یا ضمن تماس با بچه های دیگر فرا گیرند.
اگر معلم مستبد و دیکتاتور باشد پچه ها فرصت بسیار کمی برای اجرای استقلال شخصی دارند ولی اگر معلم نقش راهنما و سرپرستی بچه ها را بعهده بگیرد آنها فرصتهای بیشتری برای قبول مسؤولیت در تنظیم مطالعات خود، سازمان دادن فعالیتهای خود و درک ارزش و اهمیت مطالب درسی و آنچه اهمیت و اعتبار دارد بدست خواهند آورد.4- یادگیری مهارتهای اساسی در خواندن، نوشتن و حساب کردن، آنقدر که فرد بتواند در جامعه بسر برد. از لحاظ تربیتی باید توجه داشت که بچه ها در سن شش سالگی کمتر آمادگی برای فراگرفتن خواندن و نوشتن دارند لذا در این سن نباید اصرار درتعلیم خواندن و نوشتن نمود. معمولا بچه ها در سن ۷ یا ۸ سالگی زود تر و آسانتر خواندن و نوشتن را می آموزند و بتدریج مفاهیم ریاضی برای آنها روشن می گردد.
5- رشد مفاهیم و معانی اموری که بچه در زندگی روزمره با آنها سروکار دارد مثلا پاره ای از مفاهیم مربوط به شغل و کار، امور مدنی و اجتماعی. در یاد دادن مفاهیم باید از طریق حسی و از راه تجربه استفاده کرد. بطور کلی اساس برنامه دبستانها در سالهای اولیه تا آنجا که مقدور است باید بر تجربیات حسی قرار داشته باشد. نتیجه تعلیم و تربیت ازطریق حسی این است که تصورات و مفاهیمی که وارد ذهن بچه می شوند نسبتا با واقعیت تطبیق می نمایند. در سالهای آخر دبستان توسعه بعضی از مفاهیم ازراه خواندن اشکالی ندارد. در تدریس موادی از قبیل تاریخ و جغرافیا وحساب باید متوجه این نکته بود که بچه چه موقع مفاهیم اموری مانند زمان، مکان و عدد را در ذهن خود تشکیل می دهد.
6- توسعه و رشد یک قوۀ درونی که امور اخلاقی را تحت نظر قرار دهد، احترام به قوانین اخلاقی و توسعه مقیاس عقلی جهت ارزشها. مدرسه از طرق زیر می تواند در وجدان خلقی و سطح اخلاق بچه تأثیر کند:
الف- از طریق بیان تعلیمات ساده دینی و رفتار پیشوایان معصوم.
ب- از طریق تعلیمات اخلاقی.
ج- از راه تنبیه و پاداشی که معلم یا گروه معمول می دارد.
د- از طرق مثالهایی که معلم بیان می کند.
هـ - از راه تجربیاتی که بچه ها در میان گروه همسن خود کسب می کنند.
بازیها و کارهای جمعی وسیله خوبی برای رشد اخلاقی بچه ها هستند. بچه باید خود بتدریج ارزش اخلاق را درک کند و در رشد رفتار اخلاقی خویش کوشش نماید.
7- اجراء استقلال شخصی: منظور از این وظیفه این است که بچه مستقل بار آید و بتواند شخصا و بدون کمک والدین یا دیگران برای ترتیب و اداره امور فعلی و امور مربوط به آینده خود طرح و نقشه تهیه نماید و به معرض اجرا درآورد.مدرسه و گروه همسن به منزله آزمایشگاهی هستند که بچه ها در آنها حالت استقلال را در خود رشد می دهند. موفقیت و شکست در اجرای این وظیفه بیشتر مربوط به ارتباط میان معلمان و بچه هاست. اگر معلم مستبد و دیکتاتور باشد پچه ها فرصت بسیار کمی برای اجرای استقلال شخصی دارند ولی اگر معلم نقش راهنما و سرپرستی بچه ها را بعهده بگیرد آنها فرصتهای بیشتری برای قبول مسؤولیت در تنظیم مطالعات خود، سازمان دادن فعالیتهای خود و درک ارزش و اهمیت مطالب درسی و آنچه اهمیت و اعتبار دارد بدست خواهند آورد.
8- رشد و توسعه تمایلات نسبت به گروهها و مؤسسات اجتماعی: در اجرای این وظیفه مدرسه باید به بچه ها کمک کند تا نسبت به پیروان مذاهب دیگر، افراد نژاد مختلف، آزادی گفتار و عقیده و سایر حقوق مدنی تحمل و بردباری نشان دهند و حقوق و احترامات دیگران را نیز رعایت نمایند.
منبع: اصول وفلسفه تعلیم وتربیت،علی شریعتمداری،چاپ پنجاه وسوم،مؤسسه انتشارات امیرکبیر،تهران1391
١- توسعه نظر صحیح درباره خود به عنوان یک موجود رشد کننده: در این زمینه ایجاد عادات لازم برای توجه به بدن، پاکیزه نگاهداشتن آن، محافظت آن و توسعه نظر صحیح و واقعی درباره بدن، لذت بردن از استعمال و بکار بردن اعضا و اندام و داشتن نظر صحیح درباره امور جنسی ضروری است.
از لحاظ تربیتی موفقیت در اجرای این وظیفه، شخصیت متعادلی در فرد بوجود می آورد. در این صورت وضع بدنی فرد خوب و نظر او نسبت به امور جنسی معقول و منطقی است. به این معنی که تشفی غریزه جنسی را منشا لذت می داند ولی متوجه است که این امر باید در دوره های بعدی زندگی انجام شود بنابراین بچه نه احساس تقصیر می کند و نه خود را تسلیم غریزه جنسی می نماید.
توسعه عادات بهداشتی و تعلیم آنها و استفاده از فیلم به منظور نشان دادن قیافه و اندام قهرمانان برای بچه ها مفید است. در مورد تربیت جنسی باید میان مدرسه و خانه ارتباط باشد تا آنچه در خانه بحث می شود بوسیله تعلیمات مدرسه کامل گردد. قبل از ۱۲ سالگی باید حقایقی در باره تولید مثل حیوانات و انسان به بچه ها آموخت.
2- طرز بسر بردن با دیگران، ایجاد رفاقت و انتخاب رفیق و توسعه یک شخصیت اجتماعی: مدرسه جایی است که بچه ها در آن طرز معاشرت با دیگران را فرا می گیرند. بنابراین معلم کیفیت همکاری کودکان را با هم در بازیهای مختلف به ایشان می آموزد و در ایجاد ارتباط صحیح و انتخاب دوست میان بچه ها به ایشان کمک می کند.
3- یادگیری نقشی که به عنوان یک فرد مذکر یا مؤنث از لحاظ اجتماعی به عهده افراد است. منظور این است که پسرها آنچه را که لازمه پسر بودن است و دخترها آنچه را که جامعه از آنها انتظار دارد انجام دهند. باید دانست بچه ها این نقش را ابتدا در خانواده و بعد بتدریج از رفقای همسن خود یاد می گیرند. معلمان بیشتر باید در مورد بچه هایی اقدام کنند که نتوانسته اند این وظیفه را در خانه یا ضمن تماس با بچه های دیگر فرا گیرند.
اگر معلم مستبد و دیکتاتور باشد پچه ها فرصت بسیار کمی برای اجرای استقلال شخصی دارند ولی اگر معلم نقش راهنما و سرپرستی بچه ها را بعهده بگیرد آنها فرصتهای بیشتری برای قبول مسؤولیت در تنظیم مطالعات خود، سازمان دادن فعالیتهای خود و درک ارزش و اهمیت مطالب درسی و آنچه اهمیت و اعتبار دارد بدست خواهند آورد.4- یادگیری مهارتهای اساسی در خواندن، نوشتن و حساب کردن، آنقدر که فرد بتواند در جامعه بسر برد. از لحاظ تربیتی باید توجه داشت که بچه ها در سن شش سالگی کمتر آمادگی برای فراگرفتن خواندن و نوشتن دارند لذا در این سن نباید اصرار درتعلیم خواندن و نوشتن نمود. معمولا بچه ها در سن ۷ یا ۸ سالگی زود تر و آسانتر خواندن و نوشتن را می آموزند و بتدریج مفاهیم ریاضی برای آنها روشن می گردد.
5- رشد مفاهیم و معانی اموری که بچه در زندگی روزمره با آنها سروکار دارد مثلا پاره ای از مفاهیم مربوط به شغل و کار، امور مدنی و اجتماعی. در یاد دادن مفاهیم باید از طریق حسی و از راه تجربه استفاده کرد. بطور کلی اساس برنامه دبستانها در سالهای اولیه تا آنجا که مقدور است باید بر تجربیات حسی قرار داشته باشد. نتیجه تعلیم و تربیت ازطریق حسی این است که تصورات و مفاهیمی که وارد ذهن بچه می شوند نسبتا با واقعیت تطبیق می نمایند. در سالهای آخر دبستان توسعه بعضی از مفاهیم ازراه خواندن اشکالی ندارد. در تدریس موادی از قبیل تاریخ و جغرافیا وحساب باید متوجه این نکته بود که بچه چه موقع مفاهیم اموری مانند زمان، مکان و عدد را در ذهن خود تشکیل می دهد.
6- توسعه و رشد یک قوۀ درونی که امور اخلاقی را تحت نظر قرار دهد، احترام به قوانین اخلاقی و توسعه مقیاس عقلی جهت ارزشها. مدرسه از طرق زیر می تواند در وجدان خلقی و سطح اخلاق بچه تأثیر کند:
الف- از طریق بیان تعلیمات ساده دینی و رفتار پیشوایان معصوم.
ب- از طریق تعلیمات اخلاقی.
ج- از راه تنبیه و پاداشی که معلم یا گروه معمول می دارد.
د- از طرق مثالهایی که معلم بیان می کند.
هـ - از راه تجربیاتی که بچه ها در میان گروه همسن خود کسب می کنند.
بازیها و کارهای جمعی وسیله خوبی برای رشد اخلاقی بچه ها هستند. بچه باید خود بتدریج ارزش اخلاق را درک کند و در رشد رفتار اخلاقی خویش کوشش نماید.
7- اجراء استقلال شخصی: منظور از این وظیفه این است که بچه مستقل بار آید و بتواند شخصا و بدون کمک والدین یا دیگران برای ترتیب و اداره امور فعلی و امور مربوط به آینده خود طرح و نقشه تهیه نماید و به معرض اجرا درآورد.مدرسه و گروه همسن به منزله آزمایشگاهی هستند که بچه ها در آنها حالت استقلال را در خود رشد می دهند. موفقیت و شکست در اجرای این وظیفه بیشتر مربوط به ارتباط میان معلمان و بچه هاست. اگر معلم مستبد و دیکتاتور باشد پچه ها فرصت بسیار کمی برای اجرای استقلال شخصی دارند ولی اگر معلم نقش راهنما و سرپرستی بچه ها را بعهده بگیرد آنها فرصتهای بیشتری برای قبول مسؤولیت در تنظیم مطالعات خود، سازمان دادن فعالیتهای خود و درک ارزش و اهمیت مطالب درسی و آنچه اهمیت و اعتبار دارد بدست خواهند آورد.
8- رشد و توسعه تمایلات نسبت به گروهها و مؤسسات اجتماعی: در اجرای این وظیفه مدرسه باید به بچه ها کمک کند تا نسبت به پیروان مذاهب دیگر، افراد نژاد مختلف، آزادی گفتار و عقیده و سایر حقوق مدنی تحمل و بردباری نشان دهند و حقوق و احترامات دیگران را نیز رعایت نمایند.
منبع: اصول وفلسفه تعلیم وتربیت،علی شریعتمداری،چاپ پنجاه وسوم،مؤسسه انتشارات امیرکبیر،تهران1391