اشکال سکولاریسم

الائیسیسم در تمسک به تعریفی خاص از دین و سپس کنار گذاشتن آن از سیاست، هر دو موضوع را به شیوه ای خاص تعریف می کند. لائیسیسم، حوزه سکولار را تعیین می کند و آن را با اقتدار عمومی، عقل سلیم، استدلال عقلانی، عدالت، مدارا و منافع عمومی پیوند میدهد
جمعه، 7 تير 1398
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
اشکال سکولاریسم
امروزه در جوامع متنوع مذهبی، تلاش‌ها برای مدیریت برداشت های گوناگون از دین، به منازعه بین لائیسیست ها کسانی که مرزهای حوزه عمومی را سیاست گذاری می کنند و رقبایشان ( کسانی که این سیاستگذاری را به عنوان بسط مذهب تحت عنوان مجموعه ای بدیل از فرضیه های متافیزیک نگاه می کنند) منجر می شود. همان طور که تیلور توضیح می دهد:
 
آنچه برای یک گروه، کاربرد دقیق و مداوم اصول "بی طرفی" است، برای گروه دیگر به عنوان جانبداری تلقی می شود. آنچه گروه دوم آن را ظهور عمومی و مشروع "تعلق مذهبی" می بیند، گروه اول آن را به عنوان برتری دادن اعتقادات گروهی بر گروه دیگر مورد انتقاد قرار میدهد. زمانی که جامعه به واسطه ادیان غیر یهودی-مسیحی متنوع می شود، این مشکل نیز پیچیده تر می شود. گر چه برخی مسیحیان طرفدار اخلاق مستقل " پسا۔ مسیحیت هستند، باور آن برای مسلمانان سخت خواهد بود.
 
الائیسیسم در تمسک به تعریفی خاص از دین و سپس کنار گذاشتن آن از سیاست، هر دو موضوع را به شیوه ای خاص تعریف می کند. لائیسیسم، حوزه سکولار را تعیین می کند و آن را با اقتدار عمومی، عقل سلیم، استدلال عقلانی، عدالت، مدارا و منافع عمومی پیوند میدهد، همچنین حوزه مذهبی را به روشی سلبی تعریف می کند و مذهب را با خدایی شخصی و عقاید درباره آن "خدا" پیوند می دهد. بنابراین، لائیسیسم به سادگی به معنی عدم گفتمان مذهبی یا الهی نیست بلکه بسیار پیچیده تر از دوگانگی آشکار و متضاد لائیسیسم و دین است و اصالتا به عنوان نوع خاصی از گفتمان الهیات عمل می کند. لائیسیسم، مذاهبی را که تحت نظارت خود دارد را در حوزه الهیات مورد بحث قرار میدهد، یعنی به لحاظ اصول الهیات شناختی درباره آنها بحث و استدلال می کند، یا در الهیات تأمل می کند.
 
کانلی می نویسد برای بسیاری از سکولارها، دین به عنوان "اصطلاحی جهانی تلقی می شود که همیشه می تواند از فرهنگ های متعدد در زمان های گوناگون ناشی شود تا این که اسلوب خاصی از زندگی معنوی برآمده از فضای عمومی سکولار (ناشی از مسیحیت) را ارائه کند." میلبانک، با استدلال در چارچوب هستی شناسی مسیحیت به "اجتناب ناپذیر بودن انتقاد از موضوعات الهی و متافیزیکی" اشاره می کند و معتقد است شباهت های متعددی از این نوع در نوشته های آلاسدایر مک اینتایر ، گیلیان رز، رنه گیرارد؟، گای لاردرو و کریستیان ژامبته وجود دارد. استفن وایت از موضع هستی شناختی ضعیف خود استدلال می کند که "دیدگاه غیرهستی شناختی بی طرفانه در واقع دیدگاهی است که با تمایل هستی شناختی برای حفظ مرکز مقتدرانه ای در روند زندگی سیاسی آمیخته شده است..... تمایل برای مرکزی معین، چیزی است که باید گسترش یابد. این اندیشمندان با دیدگاه های مختلف بر این نکته توافق دارند که هر چند لائیسیسم به نظر میرسد فراتر از حوزه مناقشه آمیز دین و سیاست قرار می گیرد، اما چنین نیست. بلکه آن در طیف سیاست وابسته به علوم الهی جا می گیرد.
 
الائیسیسم در قوی ترین اشکال خود به عادی سازی و هنجارسازی ادیان و بازیگران مذهبی متعدد برای مشارکت در سیاست دموکراتیک- به شیوه ای مناسب یا نا مناسب منجر می شود. همان طور که تیلور در خصوص سیاست جهانی اظهار می کند "لائیسیسم که در چارچوب بی اعتقادی و بی باوری غربی تعریف و دنبال شده است به عنوان تحمیل دیدگاهی متافیزیکی بر دیگران و همچنین دیدگاهی مغایر برداشت می شود. لائیسیسم در وضع کردن اصطلاحاتی که به واسطه آنها حوزه های سکولار و مذهبی تعریف و تجربه می شوند.نظریه پردازان لائیک برای همراهی با دیدگاه بونه هونیگ درباره فضیلت، از سیاست های قبلی خود فاصله می گیرند و این رویکرد آنها را قادر می سازد تا نسبت به دیگران که نهادهای دموکراتیک را گسترش داده اند، رفتاری مبنی بر مدارای دموکراتیک اتخاذ کنند. همان طور که رکسانه یوبن نشان داده استانواع خاصی از پیوندها بین دین چنان که لائیسیسم آن را تعریف می کند و حوزه های قدرت و اقتدار از قبیل دانش، حقوق و سیاست در چارچوب دولت ها را ممنوع می کند. لائیسیسم در تعیین محدودیت های سیاست فارغ از نفوذ مذهب، به عنوان الگویی برای مدیریت کثرت گرایی مذهبی در داخل دولت ها و اعمال حاکمیت دولت بین آنها عمل می کند.
 
الائیسیسم در تعیین نقطه شروع شکل گیری حوزه مذهبی به تکوین مقوله‌های پیشینی مذهب، کمک می کند. در حالی که این روند، غیرقابل رویت و پنهان باقی می ماند، لائیسیسم بسیار قوی است و خود را به عنوان نظم طبیعی ارائه می کند که در صورت عدم وجود ایدئولوژی های دیگر ظهور خواهد کرد.) لائیسیسم خود را به عنوان امری عمومی، بی طرف و فارغ از ارزش مطرح می کند در حالی که دین، بازیگران مذهبی و نهادهای مذهبی به عنوان امری خصوصی، جانبدارانه و ارزشی مطرح می شوند. از این دیدگاه، دین به عنوان حوزه خشونت، غیرعقلانی و غیر دموکراتیک تعریف شده است. بنابراین، کاوانوف استدلال می کند که "نظریه پردازان لیبرال... فرض می کنند که ایمان عمومی گرایش خطرناکی به خشونت دارد." و آپلبی به "خرد متعارف اشاره می کند که بر اساس آن تب مذهبی - تعهد مذهبی سرکش۔ به طور اجتناب ناپذیری خود را در خشونت و عدم مدارا بروز می دهد.۱۲ لائیسیسم همان "خرد متعارفی" است که نظریه پردازان لیبرال مورد نظر کاوانوف مطرح کرده اند. حوزه عمومی سکولار به عنوان حوزه خرد، عینیت، سنجش و عدالت و حوزه خصوصی دین به عنوان حوزه ذهنی، ماورایی، سستی و تظاهر تلقی شده است. لائیسیسم در حوزه عمومی در مقابل دین قرار می گیرد؛ نیروی مذهبی به عنوان امری غیرطبیعی، مسری، غیردموکراتیک و حکمرانی دینی نگریسته می شود.
 
نظریه پردازان لائیک برای همراهی با دیدگاه بونه هونیگ درباره فضیلت، از سیاست های قبلی خود فاصله می گیرند و این رویکرد آنها را قادر می سازد تا نسبت به دیگران که نهادهای دموکراتیک را گسترش داده اند، رفتاری مبنی بر مدارای دموکراتیک اتخاذ کنند. همان طور که رکسانه یوبن نشان داده است، این موضوعات مذهبی به نگرانی لائیسیست ها درباره روابط میان سیاست، دین و خشونت تبدیل شده اند.
 
منبع: دین و نظریه روابط بین الملل، جک اسنایدر، ترجمه سیدعبدالعلی قوام، رحمت حاجی مینه، چاپ اول، نشر علم تهران ۱۳۹۳


مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط