1. همدلی و همراهی
بعضی ها دانسته یا ندانسته، با استناد به قرآن مبنی بر سرپرستی مردان بر زنان،(نساء/34) خانواده قرآنی را مرد سالارمی پندارند، که فقط دیدگاه و خواسته ی مرد در آن حاکم است و زن چاره ای جز تسلیم و رضا ندارد، در چنین خانواده ای از همدلی و همراهی خبری نیست.در حالی که سرپرستی مردان به معنای استبداد گرایی و خود محوری نیست، زیرا قرآن با استبداد و تحکم رأی مخالف است.( نساء/32) بلکه سرپرستی مردان به معنای قیام به انفاق بر زنان است. « الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاءِ بِمَا فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ وَ بِمَا أَنْفَقُوا مِنْ أَمْوَالِهِمْ »
حتی پیامبر گرامی اسلام (ص) هم گاهی درکارهای شخصی و گاه در امور جاری مسلمانان با همسران خود نیز مشورت می نمودند؛ چنان که در ماجرای صلح حدیبیه چنین کرد.(1)
البته مشورت نکردن با همسر جرم نیست و تعقیب قانونی ندارد، بلکه حکمی اخلاقی است وهر دو موظف به رعایت آن هستند.(2)
این قانون ضرورت همدلی و همراهی زن و شوهر را با یکدیگر می رساند. خانواده مانند ماشینی است که باهمراهی اعضای آن، به سوی کمال و هدف نهایی رهسپار است. این ماشین هنگامی مسیر خود را به درستی و در زمانی مناسب طی می کند که سرنشینان، متحد و در یک جهت حرکت کنند.
یکی از زمینه های مهم هماهنگی و همدلی در خانواده و به ویژه زن و شوهر، انتخاب نوع غذا است اگر همسران درغذا و خوراک تفاهم داشته باشند و شرایط همدیگر را مراعات کنند، بسیاری از مشکلات و اختلافات حل می شود. رسول اکرم می فرمایند: «انسان با ایمان مطابق میل و خواسته ی عیالش غذا می خورد و خانواده انسان منافق، مطابق میل و خواسته ی وی غذا می خورند.»(3)
2. دلجویی، بدرقه و استقبال
خانواده، کانون آسایش و آرامش است. مردی که بیرون از منزل با مشکلات بسیاری درگیر است و با ناملایمات فراوانی مواجه می شود، دوست دارد هنگام برگشت به خانه، کسی از او دلجویی کند؛ حرف دلش را بشنود و با سخنان آرام بخش خود، مرهم دردهای او باشد، هنگامی که دررا می گشاید، کسی با چهره باز و گشاده، لبی خندان و لحنی عاطفی از او استقبال نماید و آن چه را که در دست دارد، با لبخند از او بگیرد. چنین زنی از دوستان خداست و پاداش بزرگی خواهد داشت و این عمل موجب تقویت مودت در خانواده می شود.مردی به محضر رسول خدا آمد و گفت: «یا رسول الله من همسری دارم که هر گاه وارد خانه می شوم به استقبالم می آید و چون می خواهم از منزل بیرون بروم، مرا بدرقه می کند. اگر مرا اندوهگین ببیند می گوید: چه چیزی تو را غمگین کرده؟ اگر برای مخارج زندگی ناراحتی، مطمئن باش که خداوند عهده دار آن است و اگر برای آخرت (گرفتاری های قبر و قیامت)غصه می خوری، خداوند اندوهت را زیاد کند. رسول خدا فرمود: خداوند در روی زمین کارگزارانی دارد و این زن یکی از آنهاست، برای او نصف پاداش شهید است.(4)
البته برعکسش هم همین طور است، اگر زن احساس دلتنگی یا تنهایی می کند مرد باید دلجویی کند تا غم و غصه از دل او بیرون شود.
3. ابراز محبت و اظهار علاقه
خداوند متعال اصل محبت و علاقه و عشق نسبت به یکدیگر را در قلب زن و شوهر قرار داده و آن را از نشانه های وجود خود دانسته است. زوج جوانی که پیمان زناشویی می بندند، علاقه درونی و عشق پاکی دارند، ولی آن چه در اسلام تأکید شده که بنیان خانواده را تقویت می کند و محبت و الفت را میان زن و شوهر افزایش می دهد، اظهار و ابراز علاقه است. پیغمبر اسلام فرمودند: قَولُ الرَّجُلِ للمرأةِ : «إنّی اُحِبُّکِ» لا یَذهَبُ مِن قَلبِها أبدا. (5) این سخن مرد به زن که «دوستت دارم» هرگز از دل زن بیرون نرود .امام صادق (ع) می فرمایند: «کسی را که دوست می داری، به او بگو؛ زیرا این اظهار دوستی، عشق و علاقه شما را نسبت به هم افزون تر و مستحکم تر می کند.»(6)
به انسان دستور داده شده به همه کسانی که مستحق عشق و علاقه و محبت هستند، محبت داشته باشد. در حدیث قدسی آمده: الخلق عیال الله؛فاحب الناس الی الله من احسن الی عیاله.(7) آفریده ها عیال خدا هستند؛ محبوب ترین آن ها نزد خداوند، کسی است که به خانواده نیکی کند.
4. گذشت و بخشش
زن و شوهر ممکن است گاهی نسبت به یکدیگر مرتکب خطا و اشتباه شوند؛ اشتباه و خطایی که از هر دو طرف قابل گذشت است.عفو و گذشت از موارد احسان و به فرموده قرآن، محبوب خدا است.(آل عمران/134)عفو و گذشت به اندازه ای مهم است که قرآن مجید، اجر عفو کننده را بر خدا می داند: من عفا و اصلح فاجره علی الله.(8) کسی که گذشت کند و اصلاح نماید، اجرش بر خداست.
از مهم ترین نیکی ها در حق همسر، گذشت و چشم پوشی از خطای اوست. گذشت مایه انسجام خانواده و کم شدن کینه ها و افزایش محبت و آرامش در خانواده است. امیرمؤمنان فرمودند: قلّه العفو اقبح العیوب و التسرع الی الانتقام اعظم الذنوب.(9) کم گذشتی، زشت ترین عیب و عجله در انتقام از بزرگترین گناهان است.
بر اساس روایات و آیات قرآن، عفو از مکارم دنیا و آخرت، موجب نجات از جهنم و همرنگی با اهل بیت است، و کم گذشتی نشان دهنده ی بیماری و شرارت نفس انسان است. مرد و زن اگر راه عفو و گذشت را در پیش گیرند و تمرین و ممارست اندکی داشته باشند، پس از اندک زمانی به این صفت ملکوتی آراسته می گردند.
5. چشم پوشی از خطاها
چشم پوشی به معنای دیدن عیب و نقص یا بعضی از اشتباهات رفتاری در دیگری و نادیده گرفتن آن است. نقطه ی مقابل این ویژگی، شتاب زدگی در انتقام و مقابله به مثل یا تمسخر می باشد.طبعا شرایط زندگی مشترک به گونه ای است که زن و شوهر بیش از دیگران از حالتها و روحیات یکدیگر آگاه و زودتر از عیوب و ایرادهای یکدیگر باخبر می شوند؛ حال اگر در این هنگام، به بازگو نمودن اشتباهات و عیب جویی از یکدیگر بپردازند، فضای زندگی آنها آکنده از بی اعتمادی، بدبینی و خصومت خواهد شد.
ازسوی دیگر، اگر بزرگ منشی و گذشت پیشه کنند و عیب پوشی در اصطلاح تغافل را به جای عیب جویی و انتقام برگزینند، بیش از هرچیز کرامت و بزرگواری خود را نمایان کرده، باعث جلب محبت و احترام طرف مقابل و زمینه ساز اصلاح عیوب در او خواهند شد.
امام علی (ع) در ضمن حدیثی فرمودند: عظموا اقدارکم بالتغافل عن الدنی من الامور. (10) با چشم پوشی (تغافل) از چیزهای کوچک، خود را بزرگ کنید و بر قدر و منزلت خویش بیفزایید.
اصل تغافل و چشم پوشی از خطاها در تداوم زندگی مشترک، به اندازه ای دارای اهمیت است که بیشترین سفارش اسلام درباره ی مسائل خانوادگی، گذشت و چشم پوشی زن و شوهر از لغزشها و کج خلقیهای یکدیگر است.
اگر زن و شوهر به این اصل بی توجه باشند، به زودی فضای صمیمیت و آسایش حاکم در خانواده، به محیطی آکنده از اضطراب، بدبینی و عیب جویی مستمر هر یک از آنها به دیگری تبدیل خواهد شد. خداوند در قرآن کریم سفارش میکند که از خطاهای دیگران چشم پوشی کنید، بلکه خطای آنان را نادیده بگیرید. (نور/22)
پی نوشت ها:
(1) سبحانی، جعفر، فروغ ابدیت، ج٢، ص 451.(2) مصباح یزدی، محمد تقی، اخلاق در قرآن،ج ٣، ص 81.
(3) حرعاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج ١٥، ص 250.
(4) همان، ج ١٤،ص ١٧.
(5)کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ج5، ص569.
(6) کلینی، محمد بن یعقوب، همان،ج ٢،ص ٤٦٦.
(7) همان،ج ٢، ص ١٦٤.
(8) ورام، محمد بن عیسی، مجموعه ورام آداب و اخلاق در اسلام، ج ٢، ص ١١٩.
(9) تیمی آمدی، عبدالواحد، غررالحکم، ح ١٠٦٩٢.
(10) حرانی (ابن شعبه)، حسن بن علی، تحف العقول، ص 224؛ مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج، 75ص64.