دولت اخلاقي از منظر امام علي(ع) – (2)
نويسنده: محمود يوسف وند
اشاره :
دولت اخلاقي مسلمانان:
در ميان دانشمندان مسلمان، امام خميني(ره) در تاريخ اسلام، بزرگترين فيلسوف، فقيه، مرجع تقليد و عالم ديني است كه از «حكومت اسلامي» در مرحله عمل و اجراي آن سخن گفته و به تاسيس دولتي با سازوكار جديد و مبتني بر اخلاق و آموزههاي ديني را اقدام نمود و شخصا رهبري آن را پذيرفت. دولت اسلامي در انديشه امام خميني تبلور و تحقق اسلام راستين است، از نظر امام همه هستي تحت ولايت حق تعالي و ولايت كليه رسول الله و حكومت ظاهري در دنيا، شعبه اي از ولايت كليه رسول الله(ص) مي باشد.
جمهوري اسلامي در ايران، حقيقتي از تحقق ولايت الهي و حكومت اسلامي است. در نگاه امام، دولت اخلاقي، دولتي است اسلامي كه قوانين اسلامي را به اجرا در مي آورد.
از منظر امام، دولت اسلامي در حوزه سياست خارجي دولتي آزاد و مستقل خواهد بود و مادام كه دولتهاي ديگر در امور داخلي آن مداخله نكنند. مي خواهد روابط دوستانه با همه كشورها داشته باشد.
اين دولت نبايد با مردم طوري برخورد كند كه آنها در خانه هايشان مطمئن نباشند، در زندگي، تجارت در كسب مطمئن نباشند. دولت اسلامي بايد مردم را مطمئن كند، در آرامش باشند و ابداً نمي تواند كه تاذي بكند به آنها و نبايد تاذي بكند، و اگر يك كسي تاذي كرد تايب خواهد شد.
امام خميني، نويد دولت اسلامي را مي دهد كه هدف ايجاد آن آدم سازي معرفي خدا و اقامه عدل تربيت انسان بر پايه ايمان به خدا توام با آزادي و امنيت و استقلال،رفاه رعايت حقوق مردم، ضايع نكردن حقوق مردم و تاكيد بر «حيثيت انسان» و عدالت اجتماعي است.
كاركنان و كارگزاران دولت اسلامي بايد معتمد مردم و متعهد به اسلام ، آگاه به قوانين ، عادل ، صالح ، امين ، متخصص، دانشمند و كاردان و... باشند و علاوه بر اصلاح خود ، احكام شرعي را اجرا ، عامل به عدالت و داراي رفتاري اسلامي باشند.
در ادبيات سياسي وي دولت به مثابه نهادي است كه به نظم سياسي مسلمين ياري مي رساند و ارزشهاي فضيلت مدارانه در آن استخدام درآمده اند؛ بدون آن كه دانش مورد نياز تحول و اداره دولت مورد غفلت قرار گيرد. با اين سرآغاز مي توان تجربه دولت ديني در ايران را نمونه آرماني از دولت اخلاقي در دنياي امروز معرفي نمود.
دولت اخلاقي از منظر امام علي(ع):
در رويكرد امام علي حكومت بايد رضايت و خشنودي مردم را كسب نمايد، زيرا خشم عمومي مردم خشنودي خواص را از بين مي برد.
در دولت علوي، حقوق مردم محترم و حدود الهي پاس داشته مي شود. «امر به معروف» براي اصلاح توده هاي نا آگاه، «نهي از منكر» براي بازداشتن بي خردان از زشتيها، «قصاص» را براي پاسداري از خونها، «اجراي حدود» را براي بزرگداشت محرمات الهي، ترك «مي گساري» را براي سلامت عقل، دوري از «دزدي» را براي تحقق عفت، «امامت» را سازمان يافتن امور امت و «فرمانبرداري از امام» را براي بزرگداشت مقام رهبري واجب كرد.
مهمترين وظايف و توانايي هاي دولت اخلاقي امام علي(ع)
بنابراين با زوال اعتماد، كه پايه مشروعيت دولتها را فرهم مي سازد، سامان اجتماعي نيز به خطر مي افتد. از اين رو، دولت هادي و فضيلت محور اسلامي، براي رسيدن به چنين ساماني، تربيت اخلاقي انسان را مورد تاكيد قرار مي دهد.
همچنين از آنجا كه مقاصد نهايي انبيا و اولياي الهي انسانسازي و تهذيب نفس، فراهم ساختن زمينه هاي تربيت الهي انسان است. بنابراين چاره نداريم جز اينكه دستگاه هاي حكومتي عادل و صالح زمام امور را به دست گيرند.
همچنين به اين دليل كه موظفيم شرايط اجتماعي مساعدي براي تربيت افراد مؤمن و با فضيلت فراهم سازيم. بنابراين، شايد بتوان گفت كه موارد ذيل از اهميت بيشتري برخوردارند:
برپايي عدالت اجتماعي
اجراي عدالت الهي، يكي از اهداف اساسي حكومت اسلامي به شمار مي رود؛ همان هدف مهمي كه انبيا و اولياي الهي در پيوند ميان وظيفه عدالت و سعادت بشري، آن را بيان مي كنند.
و در اين دولت اخلاقي با برقراري عدالت به يك عدالت اجتماعي دست مي يابند، عدالتي كه در پرتو آن با تاسيس حكومت، آن هم حكومت عادلانه به ثمر برسد.
از اصول و وظايف دولت اخلاقي امام علي(ع)، رفتار مبتني بر عدالت است. حضرت عدالت را به بهترين وجه تعريف نموده اند: «عدالت هرچيزي را در جاي خود مي نهد».
در خصوص ضرورت استقرار عدالت مي فرمايد: «همانا روشني چشم زمامداران، برقراري عدل در شهرها و آشكار شدن محبت مردم نسبت به رهبر است، كه محبت دلهاي رعيت جز با پاكي قلبها پديد نمي آيد، و خيرخواهي آنان زماني است كه با رغبت و شوق پيرامون رهبر را گرفته، حكومت بارِ سنگيني را بر دوش رعيت نگذاشته باشد، و طولاني شدن مدت زمامداري بر ملت ناگوار نباشد.»
ايشان در فرازهاي زيبايشان عدالت را نقطه مقابل ظلم و ستم مي دانند و مي فرمايد: «با خدا و با مردم و با خويشاوندان نزديك و با افرادي كه آنان را دوست داري، انصاف را رعايت كن، كه اگر چنين نكني ستم رواداشتي.»
باز در جايي ديگر نتيجه ستم به رعيت، به آوارگي و بيداري كشاندن افراد و انجاميدن كار را به جنگ و مبارزه قلمداد مي كنند و ميفرمايد: «دولت داشتن چيزي در نزد تو، در حق ميانه ترين و درعدل فراگيرترين... باشد.»
حضرت، عدالت را امري فراگير دانسته كه بايد نسبت به دشمن هم رعايت شود.
عدالت از منظر حضرت امير(ع) حوزه هاي مختلف اقتصاد و اجتماع را شامل مي شود:
1. عدالت اقتصادي:
2. توزيع عادلانه بيت المال:
سپس فرمود: همان قطعاً بيجا بخشيدن، زياده روي و اسراف است و چنين بخشنده اي در دنيا مشهور و صاحب نام و آوازه، ولي در آخرت بدبخت و زيردست خواهد بود. مردم او را احترام كنند، اما نزد خدا خوار و بي مقدار خواهد بود.
آدمي اگر مال خود را بيجا مصرف كند و به نااهلان دهد، خداوند از سپاس همان ها هم محرومش گرداند، و آنان دوست ديگري را برگزينند. تازه اگر روزي ورق برگردد و به كمكشان روي نياز آورد، به راستي كه بدترين و سرزنش كننده ترين دوست خواهند بود.»
2. عدالت اجتماعي
گزينش كارگزاران دولتي شايسته:
رفتار مهرآميز با مردم:
حضرت در مورد رفتار با مشركاني كه در قلمرو دولت اسلامي زندگي مي كنند به يكي از فرمانداران خويش چنين فرمودند: «از خشونت و قساوت و تحقير كردن مردم و سنگدلي تو شكايت كردند... در رفتار با آنان، نرمي و درشتي را به هم درآميز، رفتاري توام با شدت و نرمش داشته باش، اعتدال و ميانه روي را در نزديك كردن يا دور كردن، رعايت كن.»
تامين امنيت و آسايش عمومي :
امنيت اقتصادي:
«پس اينك شما را فرمان دهم كه با مردم از درِ انصاف درآييد و در انجام نيازهاشان صبر و حوصله به خرج دهيد، كه شما خزانه دار مردم و نمايندگان آنها و سفيران دولت اسلامي هستيد. زنهار كه حاجتمندي را نااميد بر مگردانيد و خواسته اش را بايگاني مكنيد و در گرفتن ماليات «مته به خشخاش» مگذاريد و تنپوش زمستاني و تابستاني و چارپاياني را كه وسيله كارند و بردگان را حراج نكنيد. كسي را به خاطر درهمي تازيانه نزنيد. دست به مال كسي دراز ننماييد - چه مسلمان و چه آن كه در پناه حكومت اسلامي باشد مگر آن كه «اسبي» يا «سلاحي» را نزد آنان بيابيد كه بخواهند با آن بر مسلمانان حمله كنند، كه راستي سزاوار نيست مسلمان اين گونه ابزار را در اختيار دشمنان اسلام بگذارد تا سبب فر و شكوه دشمن شود. هرگز نصيحت و خيرخواهي را فرو مگذاريد، و از برخورد نيكو با سپاهيان غافل مباشيد. كمك و مساعدت را از مردم دريغ ننماييد. دين خدا را نيرو بخشيد و آنچه بر شماست ادا كنيد و واجب الهي را پاس داريد، زيرا خداي سبحان از ما و شما خواسته است كه با تلاش خود او را سپاس گوييم و با تمام توان او را ياري كنيم، كه نيرويي جز از خداوند بلند مرتبه بزرگ نيست.»
«سپس سفارش مرا به بازرگانان و صاحبان صنايع بپذير، و آنها را به نيكوكاري سفارش كن، بازرگاناني كه در شهر ساكنند، يا آنان كه همواره در سير و كوچ كردن مي باشند، و بازرگاناني كه با نيروي جسماني كار مي كنند، چرا كه آنان منابع اصلي منفعت و پديدآورندگان وسايل زندگي و آسايش و آورندگان وسايل زندگي از نقاط دور دست و دشوار مي باشند، از بيابانها و درياها، دشتها و كوهستان ها، جاهاي سختي كه مردم در آن اجتماع نمي كنند، يا براي رفتن به آنجاها شجاعت ندارند. بازرگانان مردمي آرامند و از ستيزهجويي آنان ترسي وجود نخواهد داشت، مردمي آشتي طلبند كه فتنه انگيزي ندارند. در كار آنها بينديش چه درشهري باشند كه تو به سر مي بري، يا در شهرهاي ديگر، با توجه به آنچه كه تذكر دادم.
اين را هم بدان كه در ميان بازرگانان، كساني هم هستند كه تنگ نظر و بدمعامله و بخيل و احتكار كننده اند، كه تنها با زورگويي به سود خود مي انديشند. و كالا را به هر قيمتي كه مي -خواهند مي فروشند، كه اين سودجويي و گرانفروشي براي همه افراد جامعه زيانبار، و عيب بزرگي بر زمامدار است. پس، از احتكار كالا جلوگيري كن، كه رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله و سلم - از آن جلوگيري مي كرد، بايد خريد و فروش در جامعه اسلامي، به سادگي و با موازين عدالت انجام گيرد، با نرخهايي كه بر فروشنده و خريدار زياني نرساند، كسي كه پس از منع تو احتكار كند، او را كيفر ده تا عبرت ديگران شود، اما در كيفر او اسراف نكن.»
امنيت سياسي - اجتماعي
حمايت از آزادي هاي مشروع:
چنين استنباط مي گردد كه واژه آزادي در معاني مختلف اخلاقي، سياسي و حقوقي از سيره عملي حكومتي دولت علوي و در سخنان آن حضرت استفاده مي شود البته از آن جا كه آزادي سياسي و حقوقي مربوط به رفتار دولتها است از آنها بحث مي شود، زيرا از لحاظ سياسي، آزادي به مفهوم امكانات فرد از لحاظ حقوق مدني، اجتماعي و سياسي در برابر قدرت و جامعه مي باشد. به لحاظ حقوقي نيز، آزادي يكي از حقوق اساسي فرد دانسته شده و ضمانتهاي اجرايي آن مورد توجه قرار مي گيرد.
به طور كلي حضرت علي(ع)، انسان را موجودي آزاد مي دانند و اين يكي از مباني ديني آزادي انسان مي باشد، تا آنجا كه مي فرمايند: «برده ديگري مباش، كه خدا تو را آزاد آفريده است.»
ايشان همچنين عزت انساني را در گرو آزادي او بيان مي كنند و مي فرمايند: «با شما به نيكويي زندگي كردم،... و از بندهاي بردگي و ذلت شما را نجات داده.»
اقسام آزاديها
1. آزادي بيان مردم در حكومت (دولت)
ايشان خطاب به مالك اشتر كه از كارگزاران لايق آن حضرت در سرزمين مصر بود چنين مي فرمايد: «پس بخشي از وقت خود را به كساني اختصاص ده كه به تو نياز دارند، تا شخصا به امور آنان رسيدگي كني، و در مجلس عمومي با آنان بنشين و در برابر خدايي كه تو را آفريده فروتن باش، و سربازان و ياران و نگهبانان خود را از سر راهشان دور كن تا سخنگوي آنان بدون اضطراب در سخن گفتن با تو گفت وگو كنند».
2. آزاديهاي سياسي:
امام در نامه اي به آتش افروزان جنگ جمل، بيعت مردم با آن حضرت و امر خلافت را امري اجباري ندانستند و فرمودند:
«پس از ياد خدا، و درود شما مي دانيد - گرچه پنهان مي داريد - كه من براي حكومت در پي مردم نرفته، تا آنان به سوي من آمدند، و من قول بيعت ندادم تا آن كه آنان با من بيعت كردند، و شما دو نفر از كساني بوديد كه مرا خواستيد و بيعت كرديد. همانا بيعت عموم مردم با من نه از روي ترس قدرتي مسلط بود، و نه براي به دست آوردن متاع دنيا. اگر شما دو نفر از روي ميل و انتخاب بيعت كرديد تا دير نشده - از راهي كه در پيش گرفته ايد - بازگرديد، و در پيشگاه خدا توبه كنيد. و اگر در دل با اكراه بيعت كرديد خود دانيد، زيرا اين شما بوديد كه مرا در حكومت بر خويش راه داديد، اطاعت از من را ظاهر، و نافرماني را پنهان داشتيد. به جانم سوگند شما از ساير مهاجران سزاوارتر به پنهان داشتن عقيده و پنهان كاري نيستيد. اگر در آغاز بيعت كنار مي رفتيد - و بيعت نمي كرديد - آسانتر بود كه بيعت كنيد و سپس به بهانه سرباز زنيد.»
تنظيم سياست خارجي دولت:
1. جنگ
«با دشمن جنگ را آغاز نكنيد تا آنها شروع كنند، آن كس را كه پشت كرده نكشيد، و آن را كه قدرت دفاع ندارد آسيب نرسانيد، و مجرمان را به قتل نرسانيد، زنان را با آزار دادن تحريك نكنيد.»
2. صلح
دولت علوي الگوي كاملي از صلح و آسايش را به بشريت عرصه نموده اند، سير عملي آن حضرت در برخورد با دشمنان بيانگر اين رويكرد اخلاقي ايشان است تا جايي كه در يكي از نامه هايش درباره صلح جويي و پذيرش صلح شرافتمندانه مي فرمايند: «هرگز پيشنهاد صلح دشمن را كه خشنودي خدا در آن است رد مكن، كه آسايش رزمندگان و آرامش فكري تو، و امنيت كشور در صلح تامين مي گردد.»
و درباره مباني صلح و سازش مسلمين در ضمن نامه اي مي فرمايد: «اين پيمان نامه اي است كه مردم «يمن» و «ربيعه» آن را پذيرفته اند، چه آنان كه درشهر حضور دارند چه آنان كه در بيابان زندگي ميكنند.
آنان پيرو قرآنند، و به كتاب خدا دعوت مي كنند، و به انجام دستورات آن فرمان مي دهند، و هركس كه آنان را به كتاب خدا بخواند پاسخ مي دهند، نه برابر آن مزدي خواهند، و نه به جاي آن چيز ديگري بپذيرند، و در برابر كسي كه خلاف اين پيمان خواهد، يا آن را واگذارد، ايستادگي خواهند كرد.
بعضي بعض ديگر را ياري مي دهند، همه متحد بوده و به خاطر سرزنش كننده اي، يا خشم خشم گيرنده اي، يا خوار كردن بعضي، يا دشنام دادن قومي، اين پيمان را نمي شكنند.
براين پيمان، حاضران و آنها كه غايبند، دانايان و ناآگاهان، بردباران و جاهلان، همه استوارند، و عهد و پيمان الهي نيز بر آنان واجب گرديده است كه «همانا از پيمان خدا پرسش خواهد شد. »
گفتني است كه از ديدگاه حضرت، صرف بستن پيمان صلح و آشتي نبايد دولت اسلامي ديدگانش را از حركات دشمن بپوشاند، ايشان دراينباره مي فرمايند: «البته هوشياري پس از آشتي و صلح ضروري است و دولت اسلامي بايد دورانديش باشد.»
3. پايبندي به پيمانها
حضرت در اصل پايبندي به پيمانها مفرمايند: «عهد و پيمانها را پاس داريد به خصوص با وفاداران» و نيز در مورد پايبندي به پيمانها منعقد با دشمن چنين مي فرمايد :
«حال اگر پيماني بين تو و دشمن منعقد گرديد، يا در پناه خود او را امان دادي، به عهد خويش وفادار باش، و آنچه بر عهد گرفتي امانت دار باش، و جان خود را سپر پيمان خود گردان، زيرا هيچ يك از واجبات الهي همانند وفاي به عهد نيست، كه همه مردم جهان با تمام اختلافاتي كه در افكار و تمايلات دارند، در آن اتفاق نظر دارند تا آنجا كه مشركين، به عهد و پيماني كه در زمان جاهليت با مسلمانان داشتند وفادار بودند، زيرا كه آينده ناگوار پيمان شكني را آزمودند. پس هرگز پيمان شكن مباش، و در عهد خود خيانت مكن!»
تامين رفاه عمران و آباداني:
«در آباداني زمين تلاش شود چون خراج و ماليات جز با آباداني فراهم نمي گردد عمران و آباداني، عامل ازدياد قدرت تحمل مردم (شهروندان) است، حضرت يكي از ره آوردهاي بعثت پيامبر ـصلي الله عليه و آله و سلم - را آسايش و رفاه مردم دانسته اند.»
و نسبت به رونق اقتصاد جهت نيل به راه و آسايش مردم تاكيد داشته اند. دولت را موظف به برنامه ريزي اقتصادي كرده اند:
«با دانشمندان، فراوان گفت وگو كن و با حكيمان فراوان بحث كن، كه مايه آباداني و اصلاح شهرها، و برقراي نظم و قانوني است كه در گذشته نيز وجود داشت.»
نتيجه گيري
مهمترين وظايف علوي در عرصه سياست، استقرار دولت حق و اصلاح دولتهاي باطل و ارائه دولتي مبتني بر آموزه هاي نبوي، گسترش عدالت و ايجاد قسط، تثبيت صلح و امنيت داخلي و بين المللي، و رفع اختلافها و ستيزه هاست.
در زمينه فرهنگ و دين نيز رشد و تعالي اخلاقي و معنوي مردم، ترويج فضايل اخلاقي و ريشه كن شدن رذايل، حاكميت آيين اسلام و توحيد و يكتاپرستي، جلب رضايت عمومي، توسعه و پيشرفت علم و دانش و شكوفايي انديشه و خرد و ايجاد آرامش روحي و رواني و... به دست خواهد آمد. از نظر اقتصادي و عمراني نيز بشر شاهد برنامه ريزي جهت وفور نعمت و بركت، حيات مجدد و متكامل در روي زمين، رونق كشاورزي، رفاه و آسايش بشري، عمران و آباداني زمين و شهرها و... خواهد بود.
براين اساس مي توان از تعاليم و آموزه هاي ديني، فلسفي، كلامي، سياسي، فلسفه تاريخ و... در توضيح و تبيين دولت اخلاقي امام علي - عليه السلام - بهرمند شد و نظريه اي علمي، نظاممند و فراگير از انديشه كاربردي ايشان ارایه داد.انگاره هاي فوق هر كدام متكفل تبيين و تصوير ابعاد مختلف دكترين امام علي - عليه السلام - مي باشند.
منبع:http://www.pegahhowzeh.com
/س