شبهه شرور و عرفان

عالمان برای نجات روانی افراد گرفتار شر، رنج و درد، به بیان برخی کارکردهای تربیتی شرور پرداخته اند و بر این باورند که مصیبتها و شداید، نقش مهمی در تکامل فردی و اجتماعی دارند
پنجشنبه، 11 مهر 1398
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
شبهه شرور و عرفان
عارفان با نگرش کل۔ نگرانه به حل این مسأله پرداخته اند که به اختصار بیان می گردد :
 
1. جزء نگری، منشأ شرور: شرور، ناشی از نگرش جزء نگری است؛ اگر انسان از منظر کل نگری به جهان طبیعت توجه کند، وجود شرور را نیز مناسب و ضروری می داند، بلکه شری، دردی و رنجی نمی بیند. ما انسانها به علت جزءنگری، ناملایمات را شر و رنج می بینیم و در نارضایتی دائمی به سر می بریم. اگر انسانی با دید کلی به تمام منزل بنگرد، وجود چاه و مکان های بهداشتی آن را ضروری می شمارد و آنها را شر نمیداند؛ ولی اگر فقط به بوی بد چاه منزل توجه کند، به شر و پلیدی آن حکم می کند. این پاسخ هم با وجود درست بودنش، یک راه کار عرفان عملی برای جلوگیری از نادیده گرفتن شرور و ناملایمات است؛ ولی نمی تواند مشکل فعلی کسانی را که به این دستاورد عرفانی نرسیده اند، حل کند.
 
۲. نگرش به شر: برخی از شرور با دیده دنیانگری، شرند، ولی اگر به عالم آخرت نیز توجه شود، شری در کار نیست؛ برای مثال، مرگ، برای انسان دنیاگرا، امری ش و رنج آور است؛ ولی برای مؤمن به قیامت، انتقال از عالمی به عالم دیگر است. این سخن صحیح است و برای برخی شرور، گره گشایی می کند، ولی مشکل همه شرور را حل نمی کند. شایان ذکر است که لازم نیست مشکل روانی و عاطفی شرور تنها از یک طریق، حل گردد؛ می توان راههای مختلفی را برای حل مصادیق گوناگون شر، به کار گرفت.
 
عالمان برای نجات روانی افراد گرفتار شر، رنج و درد، به بیان برخی کارکردهای تربیتی شرور پرداخته اند و بر این باورند که سختیها، گرفتاری ها، مصیبتها و شداید، نقش مهمی در تکامل علمی، معنوی، صنعتی، فردی و اجتماعی دارند؛ پس شرور، منشا خیرات فراوان اند و از این رو، منظری از خیرات را دارا هستند. این پاسخ با وجود درستی، مشکل پیش گفته را حل نمی کند. پرسش این است که آیا نمی توان به گونه ای، خیرات را بدست آورد که نیاز به مقدمات شری نباشد؟
 
نگارنده، همه پاسخهای پیش گفته کلامی،فلسفی، عرفانی و تربیتی را می پذیرد؛ ولی با توجه به پرسش از حکمت وجود شر و این که چرا به گونه ای حوادث طبیعی تحقق نیافت تا مشکل شر و ناملایمت های بشری پیش نیاید، به دیدگاه دیگری رو آورده است. توضیح این که برخی از شرور، رابطه تکوینی با اعمال انسانها دارند؛ مانند برخی عذاب های دنیوی و همه عذاب های اخروی؛ لذا نکته ای که باید توجه کرد، این است که رابطه عمل و جزا در آخرت و برخی جزاهای دنیوی، از نوع قراردادی نیست، بلکه از سنخ رابطه علت و معلولی است. در سخنی دقیق تر جزا، عین عمل است که در عالم آخرت ظهور کرده است. این ادعا درباره حیات پس از مرگ، در مسئله تجسم اعمال اثبات می گردد. نگارنده، بر این باور است که این جواب، بهتر به تبیین حکمت فاعل الهی نسبت به تحقق شرور می پردازد. تبیین مطلب این است که شر بودن حوادث ناگوار، نسبت به نوع ارتباطی است که با انسان پیدا می کند. حوادث طبیعی در بیابان اتفاق می افتد و برای هیچ انسانی، شر محسوب نمی شود یا حادثه ای برای شخصی، شر و برای دیگری خیر به شمار می آید. شر بودن حوادث ناگوار، وقتی اتفاق می افتد که ناملایمت، درد و رنجی برای انسان فراهم آورد. متکلمان به همین دلیل در بحث شرور از تعبیر آلام استفاده کرده اند. فلاسفه، چون دغدغه هستی شناسی پدیده ها را دارند به وجود یا عدم بودن شر می پرداختند. پس اگر بخواهیم بحث فلسفی درباره شر داشته باشیم، بی شک، تمام حوادثی که منشأ شرور هستند، امور عدمی را تحقق می بخشند. شروری مانند: موت، قطع عضو، زوال مال و غیره جملگی امور عدمی هستند، ولی همه آنها برای انسان، منشأ الم و دردی می باشند که از سنخ علم حضوری و امری وجودی است و مشکلات روان شناختی فراوانی برای انسان به وجود می آورد. پس سؤال کلامی درباره حکمت الهی، نسبت به تحقق آلام مطرح می گردد. پاسخ نگارنده این است که تمام شرور طبیعی همچون شرور اخلاقی، زاییده اراده و افعال ارادی انسانها است و حکمت و قضای الهی اقتضا می کند که اراده انسانها در طول اراده الهی قرار گیرد و خداوند اراده کرده است که با اراده انسان ها، خیر و شر را تحقق بخشد. این حقیقت، توسط عقل، شهود، تجربه بشری، فلسفه، عرفان و علوم تربیتی به دست نمی آید. این حقیقت، توسط آموزه‌های دینی، قرآن و سنت پیشوایان دین کشف می گردد. برای این که نقش اساسی دین الهی این است که روابط پنهان میان اعمال آدمیان و پاداش و جزای دنیوی و اخروی را به انسانها نشان دهد.
 
با وجود پاسخ گفته شده، هنوز پرسش دیگری باقی است. پرسش این است که اگر چه تمامی شرور طبیعی و اخلاقی، زاییده اراده انسانها هستند؛ ولی همه شرور، زاییده اراده خود انسان مبتلای به شر نیست. گاهی انسانی به شری مبتلا می شود که زاییده اراده انسان دیگر است. جمعی از انسانها، جامعه را با گناهان خود آلوده می کنند و مشمول عذاب الهی می گردند. در آن جامعه، انسانهای بی گناه نیز آسیب می بینند یا انسان گنه کاری با اعمال زشتی، مانند سرقت، قتل و تجاوز، به انسان های بی گناه آسیب می رساند. سؤال این است که چنین انسانی چرا باید به شر مبتلا گردد و حکمتش چیست؟ پاسخ این است که گاهی انسانهای بی گناه، نسبت به گناه شایع در جامعه سکوت با ابراز رضایت می کنند و امر به معروف و نهی از منکر نمی کنند. چنین انسانهای بی گناهی، به گناه دیگری به نام سکوت و رضایت مبتلا شدند و همین کافی است تا مشمول عذاب الهی گردند یا انسان به ظاهر بی گناهی توسط اراده انسانی، عمدة یا سهوا آسیب می بیند و برای مثال تصادف می کند یا مالش به سرقت میرود؛ همه اینها می تواند معلول برخی اعمال خودش باشد. بی حرمتی به والدین یا رعایت نکردن حقوق بستگان و همسایگان، می تواند منشأ برخی آسیب های ناگهانی گردد. این حقیقت به خوبی در نصوص دینی آشکار شده است.
 
گاهی در واقع، انسان مبتلا به شرور ارادی، بی گناه است و نسبت به گناه دیگران ابراز رضایت نکرده و حتی به جهت امر به معروف و نهی از منکر، اسیب دیده و به شری مبتلا شده است؛ مانند: حادثه دردناک کربلا که توسط انسان های حیوان صفت، نسبت به اولیای الهی به جهت نپذیرفتن طاغوت و معصیت به وجود آمد یا انسان بی گناهی بدون دلیل، توسط گناه کاری به قتل می رسد. حکمت این امور را باید در بحث انفکاک ناپذیری اراده انسان از عملش و انفکاک ناپذیری عمل خوب یا بد از پیامدهای تکوینی اش دانست. توضیح این است که حکمت الهی اقتضا کرده است که انسانها با اراده خود به کارهای خوب یا بد بپردازند؛ حال آیا می توان فرض کرد که انسانی، اراده فعل خوب یا بد را بکند و فعلش تحقق نیابد؛ آن گاه که نسبت اراده انسان به فعلش، نسبت جزء اخیر علت تامه برای معلول باشد؟ یا فعلش در خارج تحقق یابد و اثر تکوینی اش موجود نشود؛ تیر را پرتاب بکند و به بدنش اصابت بکند و بدن، آسیب نبیند و زخم نشود؟ یا وارد آتش بشود و نسوزد؟ پاسخ به دلیل تحقق اجتماع نقیضین، منفی است. آری آتش میتواند به گلستان تبدیل شود و نسوزاند، ولی تا زمانی که آتش، آتش است، می سوزاند. حال که چنین اتفاق ناگواری، حتمی و ضروری است؛ تکلیف انسان بی گناه چیست؟ نصوص دینی اسلام، در اینجا بحثی به نام اعواض مطرح کرده اند؛ با این بیان که خداوند حکیم و عادل، برای جبران مصائب ضروری این افراد، عوض می دهد. برای مثال: مصیبت برای آنها، کفاره گناهانشان، قلمداد می شود یا به جهت صبر در مصیبت از نعمتهای مادی و معنوی دنیایی مانند: یافتن نفس ملهمه یا نفس مطمئنه یا رشد علمی برخوردار می گردند یا عذاب اخروی ایشان برطرف می شود یا کاهش می یابد.
 
منبع: کلام نوین اسلامی، عبدالحسین خسروپناه، انتشارات تعلیم و تربیت اسلامی، چاپ اول، قم 1390


مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.