تصادفی بودن ادراکات

واقع گرایی سازه گرا را میتوان در تقابل با دو موضع واقع گرایی خام و سازه گرایی خام، و قرار گرفتن در موضعی میانه تبیین کرد.
چهارشنبه، 1 آبان 1398
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
تصادفی بودن ادراکات
همراهی با سازه‌ها به معنای تصادفی بودن ادراکات و قطع نسبت آدمی با واقعیت نیست. در واقع، سازه گرایان و به عبارتی همه مخالفان واقع گرایی، با توسل به اینکه واقعیت جهان آنچنانکه هست برای ما دسترس پذیر نیست، به این قطب روی آورده اند که بر قالبهای ذهنی و زبانی در دانش تاکید ورزند. از سوی دیگر، واقع گرایی سازه گرا را میتوان در تقابل با دو موضع واقع گرایی خام و سازه گرایی خام، و قرار گرفتن در موضعی میانه تبیین کرد. از این رو، ادامه بحث به بیان نسبت واقع گرایی سازه گرا با دو موضع مذکور اختصاص یافته است.
 
در یک سوی طیف، واقع گرایی خام قرار دارد که واقعیت را امری مستقل از انسان، ساده و قابل دستیابی میداند و معتقد است در فرایند دستیابی آدمی به واقعیت، ذهن وی، منفعل و تاثیر پذیر و تنها به کار انطباع و ثبت واقعیت مشغول است. لورنس بونجور (BonJour) در دائره المعارف فلسفی استفورد (۲۰۰۵)، واقع گرایی خام را اعتقاد به این همانی دریافتهای ما و واقعیت های بیرونی مستقل از ما می داند. باسکار (2008) نیز معتقد است واقع گرایی خام دارای دو مبنای فلسفی و اجتماعی است. مبنای فلسفی این دیدگاه تجربه گرایی و مبنای اجتماعی آن، اثبات گرایی است. تجربه گرایی در درجه نخست واقعیت را به واقعیت های قابل تجربه فرومی کاهد و در درجه دوم، بر این همانی تجربیات ما با واقعیت تاکید می کند. استعاره دوربین عکاسی در این دیدگاه، انگاره رایجی است که برای توضیح نقش ذهن در فرایند درک واقعیت به کار میرود.
 
دو ایده مقوم این موضع معرفت شناسی را می توان ساده انگارانه دانست. ایده نخست که واقعیت را ساده، خالی از عمق و پیچیدگی و قابل فرو کاهش به تجربیات حسی آدمی می داند، در نحوه تبیین واقعیت دچار ساده انگاری است. ساده انگاری دیگر در ایده دوم آن نهفته است. این ایده ذهن را در فرایند ادراک واقعیت، منفعل و غیرفعال در نظر می گیرد. واقع گرایی سازه گرایانه با پرهیز از این ساده انگاریها از واقع گرایی خام فاصله می گیرد: «از نظر واقع گرای سازه گرا، نه واقعیت ساده و یک لایه است، و نه شناخت آن توسط ذهن، به صورتی انفعالی و به سادگی رخ می دهد. تا جایی که به واقعیت مربوط می شود، واقع گرای سازه گرا بر آن است که واقعیت، نه تنها پیچیده و هزارتو، بلکه غول آسا و مهیب است. غول آسا بودن واقعیت جهان در آن است که آدمی را در حیطه خود گرفته است و حکایت آدمی در شناخت جهان، همچون تلاش مگسی در بطری در بسته ای است برای آنکه تصویری از فراز آن فراهم آورد» (باقری، ۱۳۸۹، ص ۷۰).
 
همین پیچیدگی واقعیت، آدمی را بر آن می سازد تا از ترفندهای مختلف استفاده کند و از زوایای مختلف بدان نزدیک شود و با سازه های متنوع، سعی در به دام انداختن آن کند. همین امر موجب میشود تا ذهن در فرایند شناخت واقعیت، از عنصری منفعل به مولفهای فعال، سازنده و خلاق تبدیل گردد و ساده انگاری دوم واقع گرایی خام نیز پشت سر نهاده شود.با پذیرش ضریب انکسار ادراک انسانی، می توان گفت که انسان بر اساس سازه های خویش و میزان هم آوایی آنها با واقعیت، همواره می تواند بهره ای از واقعیت داشته باشداز سوی دیگر، واقع گرایی سازه گرا، با سازه گرایی افراطی نیز در تعارض قرار دارد. در حالی که سازه گرایی خام، در مسیر تاکید بر ذهن و سازه های آن، تا مرز انکار دستیابی انسان به واقعیت و حتی انکار واقعیت نیز پیش می رود، واقع گرایی سازه گرا بر امکان این دستیابی و وجود مستقل واقعیت تاکید می ورزد.
 
ایده محوری سازه گرایان آن است که تجربه و ادراک آدمی در چنبره زبان، قالبهای فرهنگی۔ تاریخی و در نهایت، ساختارهای ذهنی وی اسیر است و این زندان آنچنان تو در تو و پیچیده است که آدمی را یارای رهایی از آن نیست. بنابراین، هیچگاه زمان آزادی و ملاقات بی واسطه آدمی با واقعیت فرانخواهد رسید. طرح جایگزین هایی چون «سازگاری» یا «کارآمدی» به جای مفاهیمی چون صدقیا «حقیقت» و جایگزینی واقعیت با سازه های ذهنی را نیز می توان به همین تغییر موضع نسبت داد.
 
فن گلازرزفلد (Von Glaserfeld) از سازه گرایان رادیکال، در تعریف دانش چنین می گوید: «ساختارهای مفهومی که فاعلان معرفتی، با توجه به گستره تجربه کنونی در حیطه سنت فکری و زبانی خود، آنها را کارآمد در نظر می گیرند.» (فن گلازرفلد، ۱۹۸۹، ص ۱۲۴). همچنین وی تلاش می کند تا کارآمدی" را جایگزین "درستی" سازد: «اگر معلوم شود که یک پیش بینی درست بوده است، سازه گرا تنها می تواند بگوید که دانشی که بر اساس آن، پیش بینی انجام شده، نشان داده است که در شرایط مربوط به مورد مذکور، کارآمد بوده است.» (فن گلازرزفلد، ۱۹۹۳، ص ۲۶) (به نقل از باقری، ۱۳۸۹)
 
 
آنچه در مورد این موضع سازه گرایان می توان گفت آن است که در عین قبول تاثیر قالبهای ذهنی- زبانی - فرهنگی در فرایند ادراک واقعیت و کژتابیهایی که این قالب ها در شناخت ما از واقعیت ایجاد می کنند، نمی توان آنچنان این تاثیر را پر رنگ ساخت که شناخت آدمی را کاملا منفک از واقعیت در نظر گرفت و سازه‌های ذهنی وی را جایگزین صدق و درستی کرد. به سخن دیگر، هر چند در ادراک عالم، دستیابی کامل به واقعیت ممکن نیست، اما نمی توان درصدهای پایین تری از این دستیابی را نیز انکار کرد و خود را از کسب معرفت - هرچند ناقص و همراه با کژتابی - نسبت به هستی، محروم و معاف دانست.
 
بنابراین، با پذیرش ضریب انکسار ادراک انسانی، می توان گفت که انسان بر اساس سازه های خویش و میزان هم آوایی آنها با واقعیت، همواره می تواند بهره ای از واقعیت داشته باشد: «هنگامی که امکان شناخت، حتی به همراه ضریب انکساری معینی، پذیرفته شود، راهی متفاوت از راه سازه گرایان در پیش روی ما گشوده خواهد شد. در واقع گرایی سازه گرایانه، همان گونه که می توان از بهره ای از واقعیت سخن گفت که آدمی به آن دسترسی دارد، از بهره ای از حقیقت نیز می توان سخن گفت که در شناخت آدمی حاصل می شود. بنابراین، به لحاظ معرفت شناختی، درواقع گرایی سازه گرایانه می توان و باید از مطابقت با واقع، در حد شناخت آدمی، سخن گفت و نمی توان آن را کنار گذاشت یا به کارآمدی کاهش داد» (باقری، ۱۳۸۹، ص ۷۵). همچنین دقت در معیار کارآمدی نشان میدهد که این معیار نیز نمی تواند منفک از مطابقت با واقعیت به حیات خویش ادامه دهد و در بن خویش، نشانه ای از مطابقت با واقعیت است.
 
منبع: تبارشناسی و تعلیم و تربیت، نرگس سجادیه، انتشارات دانشگاه تهران، چاپ اول، تهران، 1394


مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط