سیف فرغانی
سیف فرغانی در زمره قدیمی ترین سخنورانی است که در مرثیه شهیدان کربلا شعر گفته و خلق را به اقامه مراسم تعزیت کشته کربلا و گوهر مرتضی و فرزند رسول و زاری وندبه درین عزا دعوت کرده است.در خانهی دل عشق تو مجمع دارد و از دادن جان کار تو مقطع دارد
در شعر تخلص به تو کردم که وجود نظمی است که از روی تو مطلع دارد
در شعر تخلص به تو کردم که وجود نظمی است که از روی تو مطلع دارد
ای من همه بد کرده و دیده ز تو نیک بد گفته همه عمر و شنیده ز تو نیک
حد بدی و غایت نیکی این است کز من به تو بد به من رسیده ز تو نیک
حد بدی و غایت نیکی این است کز من به تو بد به من رسیده ز تو نیک
بر کردهی خویشتن چو بگمارم چشم بر هم زدن از ترس نمییارم چشم
ای دیدهی شوخ، بین که من چندین سال بد کردم و نیکی از تو میدارم چشم!
ای نور تو آمده نقاب رخ تو خورشید زکاتی ز نصاب رخ تو
هر دل که هوای تو برو سایه فگند در ذره ببیند آفتاب رخ تو
ای سوخته شمع مه ز تاب رویت و ز خط تو افزون شده آب رویت
این طرفه که دل گرم نشد با تو مرا جز وقت زوال آفتاب رویت
هر بوسه کز آن تنگ دهان میخواهی عمری است که از معدن جان میخواهی
در ظلمت خط او نگر زیر لبش از آب حیوة اگر نشان میخواهی
خط تو که ننوشت کسی ز آن سان خوش چون شمع وصال در شب هجران خوش
آورد به بنده شاهدی خوش گرچه شاهد که خط آرد نبود چندان خوش
گر ز آن توام هر دو جهانم بستان با کی نبود، سود و زیانم بستان
بازآی به پرسش و ببین چشم ترم لب بر لب خشکم نه و جانم بستان
عشقت که به دل گرفتهام چون جانش در دست و به صبر میکنم درمانش
وز غایت عزت که خیالت دارد در خانهی چشم کردهام پنهانش
در دیدن این مدینهی زمزم آب از مکه اگر سعی کنی هست صواب
زیرا که درو مقام دارد امروز رکنی که ازو کعبهی دلهاست خراب
دل را چو به عشق تو سپردم چه کنم؟ دل دادم و اندوه تو بردم چه کنم؟
من زنده به عشق توام ای دوست ولیک از آرزوی روی تو مردم، چه کنم؟
ای کرده غم عشق تو غمخواری دل درد تو شده شفای بیماری دل
رویت که به خواب در ندیدهست کسش دیده نشود مگر به بیداری دل
آنی که منور است آفاق از تو محروم بماندم من مشتاق از تو
این محنت نو نگر که در خلوت وصل تو با دگری جفتی و من طاق از تو
شب نیست که از غمت دلم جوش نکرد و از بهر تو زهر اندهی نوش نکرد
ای جان جهان هیچ نیاوردی یاد آن را که تو را هیچ فراموش نکرد
تاریخ ولادت سیف فرغانی معلوم نیست ولادت وی باید در اواسط نیمه اول قرن هفتم مقارن با انقلابات حمله مغول اتفاق افتاده باشد.ای دیدهی شوخ، بین که من چندین سال بد کردم و نیکی از تو میدارم چشم!
ای نور تو آمده نقاب رخ تو خورشید زکاتی ز نصاب رخ تو
هر دل که هوای تو برو سایه فگند در ذره ببیند آفتاب رخ تو
ای سوخته شمع مه ز تاب رویت و ز خط تو افزون شده آب رویت
این طرفه که دل گرم نشد با تو مرا جز وقت زوال آفتاب رویت
هر بوسه کز آن تنگ دهان میخواهی عمری است که از معدن جان میخواهی
در ظلمت خط او نگر زیر لبش از آب حیوة اگر نشان میخواهی
خط تو که ننوشت کسی ز آن سان خوش چون شمع وصال در شب هجران خوش
آورد به بنده شاهدی خوش گرچه شاهد که خط آرد نبود چندان خوش
گر ز آن توام هر دو جهانم بستان با کی نبود، سود و زیانم بستان
بازآی به پرسش و ببین چشم ترم لب بر لب خشکم نه و جانم بستان
عشقت که به دل گرفتهام چون جانش در دست و به صبر میکنم درمانش
وز غایت عزت که خیالت دارد در خانهی چشم کردهام پنهانش
در دیدن این مدینهی زمزم آب از مکه اگر سعی کنی هست صواب
زیرا که درو مقام دارد امروز رکنی که ازو کعبهی دلهاست خراب
دل را چو به عشق تو سپردم چه کنم؟ دل دادم و اندوه تو بردم چه کنم؟
من زنده به عشق توام ای دوست ولیک از آرزوی روی تو مردم، چه کنم؟
ای کرده غم عشق تو غمخواری دل درد تو شده شفای بیماری دل
رویت که به خواب در ندیدهست کسش دیده نشود مگر به بیداری دل
آنی که منور است آفاق از تو محروم بماندم من مشتاق از تو
این محنت نو نگر که در خلوت وصل تو با دگری جفتی و من طاق از تو
شب نیست که از غمت دلم جوش نکرد و از بهر تو زهر اندهی نوش نکرد
ای جان جهان هیچ نیاوردی یاد آن را که تو را هیچ فراموش نکرد
وفات وی به درستی معلوم نیست ولی از یک بیت از اشعارش بر می آید که تا ماه رمضان سال 703 هجری قمری زنده بوده است.
مذهب تشیع در قرن هفتم و هشتم به سرعت راه قوت می پیمود و از مقدماتی که در قرن ششم و اوایل قرن هفتم برای نیرومندی آن فراهم آمده بود مدد می گرفت تا به تدریج به صورت مذهب غالب در ایران درآید.
تظاهرات عادی اهل تشیع در ایام سوگواری و ساختن و خواندن اشعاری در مرثیه امامان و شهیدان هم در این دوره به رواج خود برقرار بود و اشعار شعرا در مجالس سوگواری محرم و به گریه افکندن شنوندگان و به ندبه واداشتن آنان و اظهارتاسف و حزن بر شهادت امام(ع) بوده است.
رواج اشعار دینی همان گونه که گفته شد در قرون اولیه هجری متداول بوده است در بین سرایندگان مسلمان مناقب اهل بیت(ع) و یا مراثی آنان بیشتر در قرن هفتم و هشتم به شیوع و رواج پیدا کرد.
این نکته را باید بدانیم که در قرن هفتم و هشتم احترام وافی نسبت به همه ائمه اثنی عشر در میان علما و نویسندگان و شاعران سنی مذهب، خیلی بیشتر از دوره های پیشین و حتی در بعضی موارد به وضع بی سابقه ای معمول شد و این خود یکی از نتایج انقراض خلافت عباسی و غیررسمی شدن دین اسلام طی چندین سال در ایران و ضعف شدید اسلام و مسلمین علی الخصوص اهل سنت و پیشرفت های سیاسی و اجتماعی شیعه است که درین گیر و دار هم از زمان پادشاهی هلاکو برای خود در تکاپوی قدرت و سیادت بودند.
نتیجه آن است که عده ای از شاعران این عهد اعم از سنی و شیعه دارای مراثی ای برای اهل بیت(ع) هستند مانند سیف الدین محمد فرغانی.
منبع: مرکز مطالعات شیعه