نظریه پردازش اطلاعات، رویکردی برای رشد شناختی یک انسان است، که به مطالعه و تجزیه و تحلیل دنباله وقایعی که در هنگام دریافت برخی از اطلاعات جدید در ذهن فرد رخ میدهند، میپردازد. نظریه پردازش اطلاعات، همان طور که امروز میدانیم، توسط جورج میلر ایجاد نشده بلکه توسط او توسعه یافته است.
وی پردازش اطلاعات در انسان را با یک مدل رایانهای مقایسه کرد. وی همچنین گفت که یاد گیری به سادگی تغییری در دانشی است که توسط حافظه ذخیره شده است. به طور خلاصه، آنالیزِ روشی است که انسان چیزهای جدید را از طریق آن میآموزد. یک الگوی ثابت از وقایع وجود دارد که در چنین شرایطی اتفاق میافتد و با شناختن این الگو میتوانیم کودکان و بزرگسالان را با تواناییهای ویژه قادر سازیم که سریعتر چیزهای جدید را یاد بگیرند.
پردازش اطلاعات و رایانهها
این تئوری ادعا میکند که ذهن انسان تا آن جا که مربوط به پردازش و تجزیه و تحلیل اطلاعات است بسیار شبیه ذهن رایانههاست. همچنین بیان میکند که هر اطلاعات جدیدی که وارد مغز میشود ابتدا آنالیز میشود و سپس قبل از ذخیره شدن در برخی دهلیزهای ذهن در معرض تست چندین معیار قرار میگیرد. از آن جا که این اقدامات با سرعت بسیار بالایی اتفاق میافتد، ما قادر به مشاهده آنها در عمل نیستیم. حسگرهای حسی یک انسان به همان روشی که سخت افزار رایانه انجام میدهد عمل میکنند و طرز فکر و قواعد و راهکارهای اتخاذ شده توسط شخص هنگام یاد گیری، معادل نرم افزاری است که توسط رایانهها استفاده میشود. در صورت تغییر این حسگرها و قواعد، میتوان سیستم پردازش اطلاعات شخص را ارتقا داد. نمودار زیر ایده اصلی در مورد عملکرد مدل پردازش اطلاعات را ارائه میدهد.مدل پردازش اطلاعات
در اینجا نموداری است که مدل پردازش اطلاعات را با جزئیات شرح میدهد.مدل فروشگاه
این تفکیک مدل است که میگوید اطلاعاتی که دریافت شده میتواند در هر یک از واحدهای پردازش یا کانالهایی که از طریق آن عبور میکند ذخیره شود. این کانالها عبارتند از ثبت حسی، حافظه کوتاه مدت و حافظه بلند مدت.ثبت حسی
این بخشی از واحد پردازش ذهنی است که کلیه اطلاعات را دریافت میکند و سپس به طور موقت یا دائمی آن را ذخیره میکند. بدن انسان مجموعهای از سلولهای گیرنده حسی را دارد که به تبدیل انرژی خارجی به پیام برای مغز کمک میکنند. این فرآیند تبدیل انرژی باعث ایجاد حافظه کوتاه مدت میشود. مراجعه به اطلاعات در این مرحله برای انتقال آن به مرحله بعدی ضروری است. اگر محرک ویژگیهای جالبی داشته باشد یا الگوی شناخته شدهای را فعال کند، میتواند پاسخ مؤثری داشته باشد. حس و ثبت اطلاعات هنگامی که مهم، تحریک کننده یا قابل درک باشد بهترین حالت انجام را دارد.حافظه کوتاه مدت / حافظه کاری
این بخشی از ثبت حسی است که اطلاعات به طور موقت در آن ذخیره میشود. پس از اتخاذ تصمیم در مورد اطلاعات، آن را دور ریخته یا به حافظه بلند مدت منتقل میکنید. مدت زمان آن 15 تا 20 ثانیه خواهد بود. اما در صورت فراخوان تا 20 دقیقه وجود دارد. سازمان دهی و تکرار مفاهیم اصلی، نگهداری اطلاعات را تشکیل میدهند. انواع عمده سازماندهیها عبارتند از مؤلفه تشکیل دهنده، توالی، مربوط بودن و انتقالی. همچنین از تکه تکه کردن دادهها برای ذخیره اطلاعات در حافظه کوتاه مدت استفاده میشود. همچنین اطلاعات به حافظه بلند مدت منتقل خواهد شد. مغز ما وقتی که ما در حال یاد گیری چیزی جدید هستیم، تکرار را اعمال میکند.حافظه بلند مدت
این بخشی است که تمام اطلاعات به طور دائم در آن ذخیره میشود. بعداً میتوان آنها را، همان طور و هنگامی که نیاز آن ظاهر شود، بازیابی کرد. رمزگذاری اطلاعات در حافظه کوتاه مدت با اتصال آن به دانش موجود اتفاق میافتد. اطلاعات با کمک دو فرآیند به نام شرح دقیق و ممارست توزیع شده به حافظه بلند مدت منتقل میشوند. یک قطعه از اطلاعاتِ به خوبی برنامه ریزی شده و سازمان یافته میتواند به راحتی رمز گذاری و ذخیره شود. ذهن، محرک را دریافت میکند، آن را پردازش میکند، آن را ذخیره میکند، آن را تعیین مکان میکند و سپس به آن پاسخ میدهد. شرح دقیق مربوط به تصویر برداری، موقعیت، اعداد، قافیه دار کردن کلمه و غیره است. اطلاعات در حافظه بلند مدت توسط ساختارهای اعلامی، رَویهای و / یا تشبیهی سازمان دهی میشوند.فراخوانی / بازیابی اطلاعات
برای آن که اطلاعات به راحتی فراخوانی شود، ابتدا باید در حافظه کوتاه مدت رمز گذاری شود. جدا از این، میتوان با استفاده از نشانههای درست محیطی، اطلاعات را به راحتی فراخوانی کرد.ستونهای مدل پردازش اطلاعات
در زیر چهار ستون اساسی آمده است که از تئوری پردازش اطلاعات پشتیبانی میکنند.فکر کردن
در هر زمان، اگر فردی در حال درک اطلاعات، ذخیره اطلاعات، رمزگذاری اطلاعات، نمایاندن اطلاعات یا باز یابی اطلاعات به یا از ذهن خود باشد، گفته میشود که او فکر میکند.تحلیل محرکها
در این فرآیند، اطلاعات رمز گذاری شده تغییر مییابد تا مناسب شود برای فرایند تفسیر و درک مغز برای تصمیم سازی. چهار فرایند فرعی؛ رمزگذاری، استراتژی سازی، تعمیم و خودکار سازی، به نتیجه گیری در مورد اطلاعات یا محرکهای رمز گذاری شده کمک میکنند. این به عنوان تحلیل محرکها شناخته میشود.تعدیل موقعیتی
هنگامی که یک مشکل یا معضل به وجود آمده است، فرد باید اطلاعات حساس را در مورد این مشکل رمز گذاری کند و سپس از اطلاعاتی که از قبل ذخیره شده است برای حل این مشکل استفاده کند. یک فرد از تجربه خود یعنی خاطرات ذخیره شده خود برای مقابله با اوضاع استفاده میکند. اگر اختلاف کمی در اوضاع وجود داشته باشد، او از تجربه قبلی خود استفاده میکند و آن را اصلاح میکند تا در آینده روشهای جدیدتری برای مقابله با مشکلات مشابه ایجاد کند، بدون آن که همان اشتباهات را انجام دهد. این به عنوان اصلاح موقعیتی شناخته میشود.ارزیابی مانع
در این مرحله، جدا از سطح رشد یک فرد، باید پیچیدگی مسأله را نیز در هنگام تعیین قوه درک، ذکاوت شناختی و قدرت حل مسئله فرد مورد توجه قرار داد. این به عنوان ارزیابی موانع شناخته شده است. اطلاعات غلط همچنین ممکن است به ابهام و سردرگمی منجر شود. این ممکن است فرد را از برخورد موفقیت آمیز با وضعیتی که در یک مناسبت قبلی ممکن بود به راحتی انجام دهد باز دارد.مدل پردازش اطلاعات حافظه چیزی بسیار گسترده و پیچیده برای مطالعه است و همه اینها فقط نوک کوه یخ است. دانستن در مورد این نظریه میتواند با توضیح چگونگی عملکرد این فرآیند، روند یاد گیری کودکان و بزرگسالان را ارتقا بخشد. این نظریه همچنین در مطالعه هوش مصنوعی، رفتار سازمانی مشاغل، سیستمهای خانوادگی و غیره کاربرد دارد.
منبع: رحول تادانی - PsycholoGenie