نویسنده این مقاله که اورواشی پوخارنا (Urvashi Pokharna) نام دارد عنوان میکند که از چند هفته گذشته به دلایل شخصی کمی افسرده بوده است. او چندان با دوستان خود صحبت نمیکرد و منزوی شده بود. دوستانش نگران شده بودند که نکند دچار افسردگی شده است؟
به این سخن نویسنده توجه کنید که او منزوی و گوشه گیر شده بود. پس دوستانش از چه طریق متوجه ابتلاء او به افسردگی شده بودند؟ بله حق با شماست از دو واژه شبکه اجتماعی میتوان متوجه شد. او فراموش نکرده بود که وضعیت خود را به طور مداوم در فضای مجازی نشان دهد و اجازه داده بود همه ببینند که چه احساسی داشته و چه سختیهایی را تحمل میکند. آنگاه دوستانش به او پیشنهاد دادند که از این فضا فاصله گرفته و برای مدتی حساب کاربری خود در شبکههای اجتماعی را غیر فعال سازد.
به این سخن نویسنده توجه کنید که او منزوی و گوشه گیر شده بود. پس دوستانش از چه طریق متوجه ابتلاء او به افسردگی شده بودند؟ بله حق با شماست از دو واژه شبکه اجتماعی میتوان متوجه شد. او فراموش نکرده بود که وضعیت خود را به طور مداوم در فضای مجازی نشان دهد و اجازه داده بود همه ببینند که چه احساسی داشته و چه سختیهایی را تحمل میکند. آنگاه دوستانش به او پیشنهاد دادند که از این فضا فاصله گرفته و برای مدتی حساب کاربری خود در شبکههای اجتماعی را غیر فعال سازد.
شبکههای اجتماعی چگونه باعث افسردگی میشوند؟
همه ما چیزهای بسیاری برای به اشتراک گذاشتن داریم و زمان زیادی را صرف مرور شبکههای اجتماعی میکنیم. بنابراین، بدیهی است که زمان کمتری را به ملاقات حضوری با دوستان خود اختصاص داده و بیشتر وقتمان را در فضای مجازی و با دوستان مجازی خود میگذرانیم. این امر انگیزه افراد برای بیرون رفتن را کمتر کرده و هرچه کمتر از خانه خارج شوند، افسردهتر خواهند شد. هرچه باشد انسان حیوانی اجتماعی است. ما نیاز داریم که جهت حفظ ارتباط خود با دیگران، آنها را ملاقات کنیم و در جامعه حضور داشته باشیم.
علاوه بر آن شما حال خوب افراد و تصاویر شادشان را در فضای مجازی مشاهده میکنید (اگر نگویم هیچ کس اما کمتر کسی در زمان ناراحتی از خود عکس گرفته و آن را در شبکههای اجتماعی به اشتراک میگذارد، اینطور نیست؟) و این امر باعث افسردگی شما شده که چرا زندگیتان به خوبی و شادی زندگی آنها نیست و چرا شما به اندازه آنها شاد و خوشبخت نیستید؟
ما به نوعی دوست داریم خودمان را تنها شخصی ببینیم که با مشکلات زیادی دست و پنجه نرم میکندبعلاوه اگر حال بد کسی را در این شبکهها ببینید، باز هم به طور ناخودآگاه بر ریتم عاطفی شما تأثیر گذاشته و مغز شما شروع به فکر کردن به این وضعیت کرده و حال روحیتان را بدتر میسازد. آیا انتظار داشتید مطالب ناراحت کننده شما را سرحال آورد؟ ما به نوعی دوست داریم خودمان را تنها شخصی ببینیم که با مشکلات زیادی دست و پنجه نرم میکند و در حالی که زیر بار مشکلات کمر خم کردهایم، دیگران خوشحال و شاد هستند. در ناخودآگاه ذهنمان تنها بر روی این نکته تمرکز میکنیم که دیگران چقدر شاد و خوشبخت هستند و ما چقدر بدبخت هستیم.
طبق تحقیقات صورت گرفته، اگر مطلبی ناراحت کننده از دوست خود در فضای مجازی ببینید، تقریباً پنجاه درصد احتمال دارد که احساس افسردگی کنید. آنگاه شما کاری نه چندان غیر منتظره انجام داده و وضعیت روحی خود را با یادداشتی واقعاً غمناک توصیف میکنید. این امر موجب میشود که فکر کنید چقدر افسرده و ناراحت هستید. حتی اگر آنقدرها هم حالتان بد نباشد، دیگران برای شما کامنت و یادداشت گذاشته و سعی در تسلیتان میکنند و آنگاه شما خود احساس ترحم نسبت به خود کرده و نقش یک قربانی را به خود میگیرید. توجه داشته باشید که این یک چرخه است.
مگر آنکه دیگر وارد حساب کاربری خود نشده و کمتر در خصوص زندگی دیگران کنجکاوی نمایید. بیشتر به زندگی خود توجه کنید و کمتر راجع به وقایع بدی که اطرافتان اتفاق میافتد صحبت کنید. شاید این کار سخت باشد اما غیر ممکن نیست. این جمله را برای خود بنویسید، گونههای من از شرم و خجالت از آنکه اجازه میدهم احساساتم بر مغزم غلبه کند، گلگون شده است.
آیا به طور خواسته یا ناخواسته تعداد دوستان و فالوورهای دوستان خود را به طور مرتب چک کرده و آن را با فالوورها یا دنبال کنندههای خود مقایسه میکنید؟
شاید به فرزندان خود زودتر از آنچه باید اجازه شرکت در شبکههای اجتماعی را میدهیم. در واقع ما حتی خودمان نمیتوانیم خود را کنترل کرده و به افراط از شبکههای اجتماعی استفاده میکنیم، آنگاه از فرزندمان چه انتظاری داریم؟ توقع دارید اگر به چیزی خو گرفته و بیش از حد از آن استفاده کنید، اتفاقی جالب و «سازنده» رخ خواهد داد؟ به هیچ وجه، ما بیست و چهار ساعته و تمام طول هفته را با گوشی خود به وقت گذرانی در شبکههای اجتماعی صرف میکنیم.
همانطور که در بالا عنوان کردم شبکههای اجتماعی شما را افسرده میسازند. مثل کبک سر خود را زیر برف نکنید. بیایید با واقعیت روبرو شوید. ما وقت زیادی را در شبکههای اجتماعی گذرانده به این دلیل که دوست داریم از انجام وظائف محولهمان طفره رفته یا از انجام کارهایی مانند رسیدگی به فهرست کارهایی که باید انجام دهیم، مقابله با مسائلی مانند مشکلات اضافه وزن، بی کاری، مشکلات مربوط به روابط خانوادگی و بسیاری چیزهای دیگر سرباز زنیم. زمانی که از این شبکهها خارج میشوید تمام مسائل و مشکلات مقابل چشمانتان ظاهر میشوند.
و بعد احساس افسردگی بیشتری میکنید. در واقع بیشتر ما از شبکههای اجتماعی برای این استفاده میکنیم که مجبور نیستیم رودررو با دیگران روبرو شده یا مجبور به صحبت با آنها نخواهیم بود. نمیگویم که شبکههای اجتماعی بد هستند به این دلیل که بسیاری از ما کسب و کار خود را با کمک آنها گسترش داده و توانستهایم با دوستانی که مدتها از آنها خبر نداشتیم ارتباط برقرار کنیم.
ما فقط نمیدانیم در روز چقدر از وقت خود را صرف حضور در شبکههای اجتماعی و فضای مجازی کنیم. شاید مبتلا به سندروم فومو شده باشیم، احساس گم گشتگی و ترس از دست دادگی یعنی احساسی که مانع از حذف حسابهای شبکههای اجتماعیمان میشود. ما تصور میکنیم که از این طریق با افراد معاشرت بیشتری خواهیم داشت، اما در واقع وقت کمتری برای صحبت با دوستان و خانواده و دیدار از آنها صرف میکنیم.
همه ما دوست داریم در کانون توجه قرار داشته باشیم حتی اگر به ظاهر آن را قبول نکنیمهمه ما دوست داریم در کانون توجه قرار داشته باشیم حتی اگر به ظاهر آن را قبول نکنیم. اگر دوستان و فالوورهای زیادی در مقایسه با همسالان خود نداشته باشیم، آن را شاخص زندگی اجتماعی خود دانسته و فکر میکنیم مردم آنقدر که باید ما را دوست ندارند. اگر دوستان زیادی داشته باشیم اما خیلی با ما ارتباط آنلاین برقرار نکنند، تصور میکنیم که دارند از ما دوری میکنند. این کار چه بر سر ما میآورد؟ معلوم است موجب افسردگیمان میشود.
منبع: Urvashi Pokharna - wellnesskeen
علاوه بر آن شما حال خوب افراد و تصاویر شادشان را در فضای مجازی مشاهده میکنید (اگر نگویم هیچ کس اما کمتر کسی در زمان ناراحتی از خود عکس گرفته و آن را در شبکههای اجتماعی به اشتراک میگذارد، اینطور نیست؟) و این امر باعث افسردگی شما شده که چرا زندگیتان به خوبی و شادی زندگی آنها نیست و چرا شما به اندازه آنها شاد و خوشبخت نیستید؟
ما به نوعی دوست داریم خودمان را تنها شخصی ببینیم که با مشکلات زیادی دست و پنجه نرم میکندبعلاوه اگر حال بد کسی را در این شبکهها ببینید، باز هم به طور ناخودآگاه بر ریتم عاطفی شما تأثیر گذاشته و مغز شما شروع به فکر کردن به این وضعیت کرده و حال روحیتان را بدتر میسازد. آیا انتظار داشتید مطالب ناراحت کننده شما را سرحال آورد؟ ما به نوعی دوست داریم خودمان را تنها شخصی ببینیم که با مشکلات زیادی دست و پنجه نرم میکند و در حالی که زیر بار مشکلات کمر خم کردهایم، دیگران خوشحال و شاد هستند. در ناخودآگاه ذهنمان تنها بر روی این نکته تمرکز میکنیم که دیگران چقدر شاد و خوشبخت هستند و ما چقدر بدبخت هستیم.
طبق تحقیقات صورت گرفته، اگر مطلبی ناراحت کننده از دوست خود در فضای مجازی ببینید، تقریباً پنجاه درصد احتمال دارد که احساس افسردگی کنید. آنگاه شما کاری نه چندان غیر منتظره انجام داده و وضعیت روحی خود را با یادداشتی واقعاً غمناک توصیف میکنید. این امر موجب میشود که فکر کنید چقدر افسرده و ناراحت هستید. حتی اگر آنقدرها هم حالتان بد نباشد، دیگران برای شما کامنت و یادداشت گذاشته و سعی در تسلیتان میکنند و آنگاه شما خود احساس ترحم نسبت به خود کرده و نقش یک قربانی را به خود میگیرید. توجه داشته باشید که این یک چرخه است.
مگر آنکه دیگر وارد حساب کاربری خود نشده و کمتر در خصوص زندگی دیگران کنجکاوی نمایید. بیشتر به زندگی خود توجه کنید و کمتر راجع به وقایع بدی که اطرافتان اتفاق میافتد صحبت کنید. شاید این کار سخت باشد اما غیر ممکن نیست. این جمله را برای خود بنویسید، گونههای من از شرم و خجالت از آنکه اجازه میدهم احساساتم بر مغزم غلبه کند، گلگون شده است.
آیا به طور خواسته یا ناخواسته تعداد دوستان و فالوورهای دوستان خود را به طور مرتب چک کرده و آن را با فالوورها یا دنبال کنندههای خود مقایسه میکنید؟
شاید به فرزندان خود زودتر از آنچه باید اجازه شرکت در شبکههای اجتماعی را میدهیم. در واقع ما حتی خودمان نمیتوانیم خود را کنترل کرده و به افراط از شبکههای اجتماعی استفاده میکنیم، آنگاه از فرزندمان چه انتظاری داریم؟ توقع دارید اگر به چیزی خو گرفته و بیش از حد از آن استفاده کنید، اتفاقی جالب و «سازنده» رخ خواهد داد؟ به هیچ وجه، ما بیست و چهار ساعته و تمام طول هفته را با گوشی خود به وقت گذرانی در شبکههای اجتماعی صرف میکنیم.
همانطور که در بالا عنوان کردم شبکههای اجتماعی شما را افسرده میسازند. مثل کبک سر خود را زیر برف نکنید. بیایید با واقعیت روبرو شوید. ما وقت زیادی را در شبکههای اجتماعی گذرانده به این دلیل که دوست داریم از انجام وظائف محولهمان طفره رفته یا از انجام کارهایی مانند رسیدگی به فهرست کارهایی که باید انجام دهیم، مقابله با مسائلی مانند مشکلات اضافه وزن، بی کاری، مشکلات مربوط به روابط خانوادگی و بسیاری چیزهای دیگر سرباز زنیم. زمانی که از این شبکهها خارج میشوید تمام مسائل و مشکلات مقابل چشمانتان ظاهر میشوند.
و بعد احساس افسردگی بیشتری میکنید. در واقع بیشتر ما از شبکههای اجتماعی برای این استفاده میکنیم که مجبور نیستیم رودررو با دیگران روبرو شده یا مجبور به صحبت با آنها نخواهیم بود. نمیگویم که شبکههای اجتماعی بد هستند به این دلیل که بسیاری از ما کسب و کار خود را با کمک آنها گسترش داده و توانستهایم با دوستانی که مدتها از آنها خبر نداشتیم ارتباط برقرار کنیم.
ما فقط نمیدانیم در روز چقدر از وقت خود را صرف حضور در شبکههای اجتماعی و فضای مجازی کنیم. شاید مبتلا به سندروم فومو شده باشیم، احساس گم گشتگی و ترس از دست دادگی یعنی احساسی که مانع از حذف حسابهای شبکههای اجتماعیمان میشود. ما تصور میکنیم که از این طریق با افراد معاشرت بیشتری خواهیم داشت، اما در واقع وقت کمتری برای صحبت با دوستان و خانواده و دیدار از آنها صرف میکنیم.
همه ما دوست داریم در کانون توجه قرار داشته باشیم حتی اگر به ظاهر آن را قبول نکنیمهمه ما دوست داریم در کانون توجه قرار داشته باشیم حتی اگر به ظاهر آن را قبول نکنیم. اگر دوستان و فالوورهای زیادی در مقایسه با همسالان خود نداشته باشیم، آن را شاخص زندگی اجتماعی خود دانسته و فکر میکنیم مردم آنقدر که باید ما را دوست ندارند. اگر دوستان زیادی داشته باشیم اما خیلی با ما ارتباط آنلاین برقرار نکنند، تصور میکنیم که دارند از ما دوری میکنند. این کار چه بر سر ما میآورد؟ معلوم است موجب افسردگیمان میشود.
منبع: Urvashi Pokharna - wellnesskeen