تولی و نبری به روایت آیت الله علوی تهرانی

تولِی و تبری به دوستی با خدا و دوستان وی و دشمنی با دشمنان خدا اطلاق می شود.از مهمترین مبانی دین، تبری و بیزاری جستن از بنیانگذاران حکومت ظلم و فساد و دشمنان ائمه هدی است، و این در پی تَولی و اظهار محبت و تحیّت به پیشوایان دینی است.
چهارشنبه، 9 بهمن 1398
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
تولی و نبری به روایت آیت الله علوی تهرانی

تـولّــی و تـبـــرّی

در این گفتار ابتدا تعریف دین و تقسیم بندی تعالیم آن تحت عنوان اعتقادات، اخلاق و احکام مطرح شده است. سپس به بررسی جنبه نظری و رفتاری این تقسیمات پرداخته شده است. ریشه های تولّی و تبرّی بعنوان دو بخش از فروع دین،در قرآن و روایات بیان شده و ارزش و اهمیت آن تبیین شده و بررسی شده است که این دو امر به چه کسانی اختصاص دارد. ثمرات تولّی و تبرّی و جلوه های رفتاری آن نیز در ادامه آمده است که زیارت عاشورا یکی از بارزترین این نمادهاست.
 

تعریف دین و اجزاء تعالیم دین

در کتب کلامی برای واژه دین، تعاریفی ارائه شده که معتبرترین تعریف اینست:«دیـن مجموعه ای از تعالیم است که از جانب خداوند متعال توسط انبیاء برای هدایت بشر آمده است.»

دین مبین اسلام کامل ترین ادیان و جامع ترین تعالیـم است. این گزاره قابل اثبات است اما در این مبحث، قصد پرداختن به آن را نداشته و در مجال دیگری به آن خواهیم پرداخت. 

تعالیم آسمانی دین اسلام در سه بخش ارائه شده است:

الف- اصول دین که شامل اعتقادات است.

ب- اخلاق.

ج- احکام.

این مجموعه از تعالیم بواسطه ی ابزاری به نام عقل فهمیده می شوند. برای عقل هم تقسیم بندی وجود دارد. در علم کلام، عقل را به دو حوزه تقسیم می کنند که این تعالیم در قالب این دو حوزه عقلی درک می شود:

الف- عقـل نظـری که بواسطه آن، مجموعه علوم نظری و تئوری ها فهمیده می شود. بعبارت دیگر مجموعه  هست ها و نیست ها در حـوزه عقـل نظـری ادراک می شوند. بنابراین تقسیم بندی، اعتقادات در حوزه ی عقل نظری درک می شود. اعتقادات شامل مفاهیمی است که هست ها و نیست ها را دربر می گیرد، مثل: خدا هست، پیامبر هست، امام هست، معاد هست، دنیا فانی است، آخرت باقی است پس در حوزه ی عقل نظری است. اعتقادات ما دانستنی است یعنی باید آن را بدانیم.

ب- عقل عملی که مجموعه ای از ادراک رفتاری ماست. بعبارت دیگر بایدها و نبـایدها در ایـن حوزه ادراک می شود بنابراین اخلاق و احکام که ناظر به رفتار انسان است، در این حوزه قرار می گیرد. اخلاق و احکام شامل مفاهیمی هستند که بایدها و نبایدها را دربر می گیرند، مانند: باید نماز خواند، نباید غیبت کرد و ...
بنابراین برخی از تعالیم اسلام، ناظر به حوزه ی عقل نظری و برخی دیگر ناظر به حوزه ی عقل عملی است.
 

فروع دین

احکام تکلیفی دین اسلام در قالب علم فقه ارائه شده و بعنوان فروع دین معرفی شده است. البته آنچه در این بحث مطرح می شود کلیات احکام است و نه مسـائل احکام. فروع دین ده قسم است: صلاة (نماز)، صوم (روزه)، خمس، زکات، حج، جهاد، امر به معروف، نهی از منکر، تولی، تبری. چون این ده فرع در حوزه عقل عملی است پس باید به مرحله عمل برسد.

یعنی قبول داشتن آن بتنهایی کفایت نمی کند. مثلا اگر کسی بگوید من قبول دارم که در شبانه روز باید ۱۷ رکعت نماز خواند. این کفایت نمی کند بلکه باید ۱۷ رکعت نماز در شبانه روز بخواند. یا اینکه شخصی بگوید من قبول دارم که در ماه رمضان باید از طلوع فجر تا اذان مغرب امساک کرد. این کافی نیست، باید روزه بگیرد.

دو مورد از فروع دین، تولّی و تبرّی است. یعنی مودت و اظهار دوستی با اهل بیت عصمت و برائت و ابزار نفرت از دشمنان آنان. این دو امر نیاز به اظهار عملی دارد. صرف قبول داشتن آن کفایت نمی کند. زیرا فروع دین از احکام است و احکام در حوزه عقل عملی قرار دارد و باید انجام شود.
 

تولّی و تبرّی از دیدگاه قرآن 

تولّی یعنی دوست داشتن و ابراز آن و تبرّی یعنی نفرت داشتن و اظهار آن. ما با مراجعه به قرآن، می خواهیم بدانیم باید چه کسانی را دوست داشت و چه کسانی را باید دشمن دانست؟

قرآن در این باب خطاب به پیامبر اکرم می فرماید: « قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبى‏ »  علماء امامیه (شیعه) و علماء اهل تسنن در کتب معتبر خود از وجود مبارک پیامبر اکرم نقل کرده اند که منظور از ذوی القربی، حضرت امیر المؤمنین علی (علیه السلام)، حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیه) و فرزندان معصوم آن دو بزرگوار هستند. به استناد این آیه قرآن، باید آنان را دوست داشت. تولّی، دوستی اهل بیت (علیه السلام) است که به عنوان اجر و مزد رسالت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) بیان شده است و چون تولّی از فروع دین است باید اظهار شود.

اما در خصوص تبرّی خداوند متعال در سوره ی توبه می فرماید: « بَراءَةٌ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ ... »  این برائت و بیزاری از جانب خدا و رسول اوست که از دشمنان دین دارند. یا در جای دیگری فرموده است: « أَلا لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الظَّالِمینَ »  . پس این برائت ریشه در قرآن دارد.

ملاک و معیار تبرّی از دشمنان خدا و رسول او، آیه ای است که در ضمن آن خداوند متعال در سوره ی مبارکه احزاب آیه ۵۷ چنین می فرماید: « إِنَّ الَّذینَ یُؤْذُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ وَ أَعَدَّ لَهُمْ عَذاباً مُهیناً » هرکس که خدا و رسولش را اذیت کند، خداوند او را در دنیا و آخرت لعن می کند و در آخرت برایش عذابی خوار کننده قرار خواهد داد.

در احادیث گرانقدر از پیامبر اکرم مکرر نقل شده که آزار و اذیت اهل بیت را مساوی با آزار و اذیت خود می دانند. به مستند این احادیث - که یک نمونه آن را در ادامه ذکر خواهم کرد - لعنت ابدی خداوند بر دشمنان اهل بیت جاری خواهد بود. پس تبرّی ریشه در قرآن دارد و لعن کردن دشمنان خدا و رسول خدا و اهل بیت ایشان، امری مستد به آیات قرآن است که هیچ شک و شبهه ای در آن نیست.
 

ثمرات تولّی و تبرّی

روایات در خصوص تولّی و تبرّی به حد استفاضه رسیده است. یعنی از خبر واحد بیشتر است و به حد شهرت روایی یا استفاضه رسیده است.

در حدیثی از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) نقل شده که حضرت فرمودند: « مَن أحَبََّ هؤلاءِ فَقَد أَحَبَّنی وَ مَنْ أَحَبَّنِی فَقَدْ أَحَبَّ اللَّهَ وَ مَنْ أَبْغَضَ هؤلاءِ فَقَدْ أَبْغَضَنِی وَ مَنْ أَبْغَضَنِی فَقَدْ أَبْغَضَ اللَّهَ، هرکس اینان را - حضرت امیر (علیه السلام) ، حضرت زهرا (سلام الله علیه) و دو فرزند بزرگوارشان - را دوست داشته بدارد مرا دوست داشته و  هرکس مرا دوست بدارد خدا را دوست داشته است، و هرکس با اینان بغض و دشمنی داشته باشد با من بغض و دشمنی دارد و هرکس نسبت به من بغض داشته باشد با خداوند دشمنی دارد. » 

این مضمون و مفهوم روایت متعددی است که در کتب معتبر شیعه و کتب مورد استناد اهل سنت نقل شده است. در حقیقت، این روایت ثمره ی تولّی اهل بیت (علیه السلام)، را دوستی با خدا و نتیجه تبرّی از دشمنان آنان را تبرّی از دشمنان خداوند بیان کرده است.

خداوند متعال در حدیث قدسی خطاب به حضرت موسی (علیه السلام) چنین می فرماید:

« هَلْ عَمِلْتَ لِی عَمَلًا قَطُّ قَالَ إِلَهِی صَلَّیْتُ لَکَ وَ صُمْتُ لَکَ وَ تَصَدَّقْتُ وَ ذَکَرْتُکَ کَثِیراً قَالَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى أَمَّا الصَّلَاةُ فَلَکَ بُرْهَانٌ وَ الصَّوْمُ جُنَّةٌ وَ الصَّدَقَةُ وَ الذّکرُ نُورٌ وَ ذِکْرُکَ لِی قُصُورٌ فَأَیَّ عَمَلٍ عَمِلْتَ لِی »

آیا تاکنون برای من کاری انجام داده ای؟ موسی عرض می کند: خدایا برایت نماز خوانده ام و روزه گرفته ام و در راه تو صدقه داده ام و ذکر تو را همواره و در همه جا داشته ام. خداوند تبارک و تعالی پاسخ می دهد: نماز خواندی تا نشانه ایمانت باشد، روزه گرفتی تا سپری در برابر آتش باشد، صدقه دادی تا در روز حشر سایبان تو باشد. ذکر من را گفتی تا مانند نور برای تو باشد تا بتوانی از پل صراط بگذری. اینها برای تو بود، پس چه عملی برای من انجام داده ای؟

موسی به خداوند عرض می کند: « قَالَ مُوسَى دُلَّنِی عَلَى الْعَمَلِ الَّذِی هُوَ لَکَ » خدایا مرا به عملی راهنمایی کن که وقتی آن را انجام دهم برای تو باشد و ثمره اش به تو برسد؟ خداوند به موسی فرمود: « قَالَ یَا مُوسَى هَلْ وَالَیْتَ لِی وَلِیّاً قَطُّ وَ هَلْ عَادَیْتَ لِی عَدُوّاً قَطُّ فَعَلِمَ مُوسَى أَنَّ أَفْضَلَ الْأَعْمَالِ الْحُبُّ فِی اللَّهِ وَ الْبُغْضُ فِی اللَّهِ »  ای موسی! آیا بخاطر من تا کنون کسی را دوست داشته ای؟ و آیا تا بحال تنها بخاطر من با کسی دشمنی کرده ای؟

موسی دانست که بهترین اعمالی که به خدا برمی گردد دوستی بخاطر خدا و دشمنی بخاطر خداست.

بنابراین نتیجه ی تولّی و تبرّی که قرآن ما را بدان راهنمایی می کند، تنها عملی است که برای خداست و خدا آن را دوست دارد.
 

ملاک حبّ اهل بیت (علیه السلام)

از کجا بدانیم که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) و اهل بیت ایشان را واقعاً دوست داریم؟ برخی از شرق شناسان که مسلمان هم نبوده اند، می گویند ما پیامبر و اهل بیت او را دوست داریم. در فضایل ایشان کتاب هم نوشته اند. عده ای از اهل تسنن در مناقب امیرمؤمنان (علیه السلام) کتاب نوشته اند.

شافعی ها اهل بیت (علیه السلام) را دوست دارند. آنهایی که به قبرستان بقیع مشرّف شده اند، پیروان این فرقه را دیده اند که می آیند و در مقابل مزار ائمه بقیع قرار می گیرند و عرض ادب می کنند. حال چه فرقی بین ما و آنهاست؟ آنها می گویند ما اهل بیت(علیه السلام) را دوست داریم، ما هم که همین را می گوییم.

پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) در حدیثی فرمودند: « لَا یُؤْمِنُ عَبْدٌ حَتَّى أَکُونَ أَحَبَّ إِلَیْهِ مِنْ نَفْسِهِ وَ یَکُونَ عِتْرَتِی أَحَبَّ إِلَیْهِ مِنْ عِتْرَتِهِ وَ یَکُونَ أَهْلِی أَحَبَّ إِلَیْهِ مِنْ أَهْلِهِ وَ یَکُونَ ذَاتِی أَحَبَّ إِلَیْهِ مِنْ ذَاتِهِ »  زمانیکه من، خانواده ام و  آنهایی که منسوب به من هستند را بر خود، خانواده ات و منسوبین خودت مقدم داشتی، بدان که مرا دوست داری.

بنابراین هرگاه پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) و اهل بیت (علیه السلام) را بر خود و خانواده خود مقدم داشتیم، آنان را واقعاً دوست داریم.

معاویه چهل جمعه متوالی در نماز جمعه، بدون صلوات و درود بر پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) خطبه اش می خواند. خطبه ی نماز جمعه شرایطی دارد، باید ابتدا با بسم الله آغاز شود و بعد حمد و ثناء خداوند متعال باشد و به دنبال آن درود بر پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) باشد. بعد آیات قرآن خوانده شود و سپس موعظه صورت گیرد. این جزء واجبات خطبه است. البته شیعه سلام و صلوات بر اهل بیت را هم واجب می داند.

این دو خطبه با نماز در حکم یک عمل هستند. معاویه چهل جمعه خطبه می خواند ولی درود بر پیا مبر (صلی الله علیه و آله) نمی فرستاد. عمروعاص از او پرسید: چرا درود بر پیامبر (صلی الله علیه و آله) نمی فرستی؟ گفت: فرزندان پیامبر (صلی الله علیه و آله) در خطبه های نماز جمعه می آیند. وقتی درود بر پیامبر (صلی الله علیه و آله) بفرستم، آنان سرشان را بالا می گیرند و با افتخار می گویند درباره ی جدّ ما رسول خدا (صلی الله علیه و آله) سخن می گوید. من این کار را نمی کنم.

می دانید چرا مردم به سادات احترام می گذارند؟ چون با این رفتار می خواهند فرزندان رسول خدا را  بر خود مقدم بشمارند. تنها بخاطر پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) این کار را می کنند وگرنه سادات موضوعیتی ندارند. هر آنچه هست پیامبر و اهل بیت اوست. این یک علامت و نشانه است. هر زمان که دیدیم پیامبر و خانواده اش را بیشتر از خود و خانواده مان دوست داری، بدانیم که محبّ ایشان هستیم.

ابوحمزه ثمالی نقل می کند که امام سجاد (علیه السلام) در مسجد الحرام از ما سؤال پرسیدند: « أَیُّ الْبِقَاعِ أَفْضَلُ فَقُلْنَا اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ ابْنُ رَسُولِهِ أَعْلَمُ فَقَالَ أَمَّا أَفْضَلُ الْبِقَاعِ مَا بَیْنَ الرُّکْنِ وَ الْمَقَامِ وَ لَوْ أَنَّ رَجُلًا عُمِّرَ مَا عُمِّرَ نُوحٌ ع فِی قَوْمِهِ أَلْفَ سَنَةٍ إِلَّا خَمْسِینَ عَاماً یَصُومُ النَّهَارَ وَ یَقُومُ اللَّیْلَ فِی ذَلِکَ الْمَکَانِ ثُمَّ لَقِیَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ بِغَیْرِ وَلَایَتِنَا لَمْ یَنْفَعْهُ ذَلِکَ شَیْئاً»  

« با فضیلت ترین بقعه – در مسجد الحرام - کدام است؟ عرض کردیم: خداوند و پیامبرش و فرزند پیامبر بهتر می دانند - یعنی رعایت احترام به بزرگتر- بعد امام فرمودند: برترین بقعه بین رکن - حجرالأسود- و مقام حضرت ابراهیم (علیه السلام) است. اگر کسی عمر حضرت نوح داشته باشد، یعنی ۹۵۰ سال عمر کند و روزهای عمر را روزه بگیرد و شبهای آن را شب زنده داری کند و در میان رکن و مقام بمیرد، بدون اینکه ما را دوست داشته باشد این عبادات برایش فایده ای ندارد. »

بنابراین اعمال بدون محبت اهل بیت (علیه السلام) هیچ اثر و بهره ای ندارد.
 

جلوه های تولّی و تبرّی چیست؟

پس نتیجه بحث این شد که تولّی و تبرّی امری اجرایی و عملیاتی است که باید در رفتار انسان بروز و ظهور کند. حال چگونه به ظهور  می رسد؟ اظهار این دوستی و دشمنی چگونه است؟

اظهار تولّی بمعنای دوستی، یک امر عرفی است. برای اینکه ثابت کنیم دوست کسی هستیم، در شادی او شاد و در غم و اندوه او مغموم می شویم. امام صادق (علیه السلام) نیز در این خصوص فرموده اند: « شیعَتُنا یَفْرَحُونَ لِفَرَحِنَا وَ یَحْزَنُونَ لِحُزْنِنَا »  شیعیان ما کسانی هستند که به شادی ما شاد و به عزای ما محزون می شوند. از مصادیق این حزن، پوشیدن لباس مشکی و گریه بر مصائب اهل بیت در مجالس عزا است.

اظهار تبرّی نیز در لعن کردن دشمنان اهل بیت (علیه السلام) است. لعن کردن امری احساسی نیست، بلکه امری قرآنی است که مستندات آن را هم ذکر کردیم.
 
زیارت عاشورا، جلوه بارز تولّی و تبرّی
زیارت عالیه ی عاشورا، عالی ترین و والاترین جلوه ی اظهار تولّی و تبرّی در عمل است. بهترین کاری که می توان برای اظهار این دو فریضه انجام داد، خواندن زیارت عاشورا است. زیارت عاشورا حدیث قدسی است که در باب آن و در خصوص سند آن در جلسه ی دیگری مفصلاً بحث خواهم کرد. اما همین مقدار بگویم که در سند زیارت و در عبارات آن مخصوصاً فقرات مربوط به لعن دشمنان بنحوی که نقل شده، هیچ شک و شبهه ای راه ندارد.

در کتاب شریف مفاتیح الجنان اثر محدث بزرگوار، مرحوم حاج شیخ عباس قمی در حکایت مفصلی نقل است که برای مرحوم سید رشتی مشکلی پیدا شد. در پی حل آن به امام زمان (عج) متوسل شد. توفیق رفیق او شد و خدمت امام  شرفیاب شد، درحالیکه حضرت را نمی شناخت. حضرت برای حل مشکلات او فرمودند: « صلاة اللیل، صلاة اللیل، صلاة اللیل » سه بار فرمودند که چرا نماز شب نمی خوانی؟

بعد حضرت فرمودند: « عاشورا، عاشورا، عاشورا » سه بار فرمودند که چرا زیارت عاشورا نمی خوانی؟ و سپس فرمودند: « جامعة، جامعة، جامعة » سه بار فرمودند که چرا زیارت جامعه کبیره نمی خوانی؟ این دستورالعمل امام زمان (علیه السلام) است که قطعاً به نتیجه می رسد.


منبع: سایت عصر شیعه


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط