برخورد با رفتارهای سلطه جویانه کودکان (قسمت اول)

مطالعاتی که پیرامون دیدگاه کودکان در خصوص قلدری انجام شده است نشان می دهد که اکثر کودکان، قلدری را دوست ندارند و هر معلمی اطمینان دارد، اکثریت شاگردان کلاس مخالف این خصیصه هستند.
دوشنبه، 14 بهمن 1398
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
برخورد با رفتارهای سلطه جویانه کودکان (قسمت اول)
قدرت، یکی دیگر از جنبه‌های ایجاد روابط اجتماعی است، نمی توان وجود تفاوت قدرت در میان گروه‌های اجتماعی را نفی کرد. برخی از کودکان استعداد بیشتری دارند؛ یعنی قوی ترند، گروهی با تجربه ترند و یا بودن با گروه دیگر باعث می شود افراد بیشتر احساس خوشحالی و شادی کنند. طی مراحل رشد، کودکان و جوانان باید یاد بگیرند که نقاط قوت و ضعف خود و دیگران را باور کنند و به این امر اقرار کنند که این تنوع و اختلاف باعث نوعی غنا می شود، با این حال هنگامی که از این تفاوت قدرت سوءاستفاده می شود مشکلاتی به بار می آید. به عنوان مثال هنگامی که فرد قوی تر از قدرت خود جهت ارعاب و ترساندن هم کلاسی ها و یا پیش بردن منافع خود به ازای زیر پا گذاشتن منافع دیگران استفاده می کند، این نوع رفتار را قلدری می گویند که یکی از عوامل عمده ناراحتی های عاطفی در میان جوانان است. این پدیده پیچیده اجتماعی شامل سه گروه تماشاگران، قلدران و قربانی‌ها می شود.
 
مطالعاتی که پیرامون دیدگاه کودکان در خصوص قلدری انجام شده است  نشان می دهد که اکثر کودکان، قلدری را دوست ندارند و هر معلمی اطمینان دارد، اکثریت شاگردان کلاس مخالف این خصیصه هستند. محققینی همچون ریگبی و سلی در استرالیا، منسینی" و همکارانش در ایتالیا، موریتا در ژاپن، اسلاو اسمیته در انگلیس همگی دریافتند که علی رغم مطرود بودن قلدرها اغلب همکارهایی هم پیدا می کنند که از همکلاسی‌های ضعیف‌تر و یا بیچاره تر متنفر هستند، آنهایی که خود را وارد جریان نمی کنند ( یعنی تماشاگران) و از سوی قربانیان، همکار قلدرها تلقی می شوند. بررسی های نظارتی پیلر در مدارس تورنتو، مدارکی دال بر این امر ارائه می دهد که قلدری رویدادی اجتماعی است و بافت اجتماعی تأثیر بسیار زیادی بر این امر دارد که آیا تماشاگران احساس مسئولیت و دخالت می کنند و یا آنکه به اصطلاح بی طرف باقی می مانند؟ این خانم محقق دریافت که همکلاسان در ٪۸۵ از صحنه های قلدری چه در محوطه و چه در کلاس حاضر بودند و یکی از این نقش‌ها را ایفا کردند؛ کمک به قلدرها، حمایت از قربانی، نظاره گر و دخالت کننده گاه به گاه.
 
سالمیوا لی Salmiva lli (1996)  و همکارانش چنین استدلال می کنند که ۸۷ درصد از دانش آموزان حاضر در صحنه های قلدری نقش شرکت کننده دارند. رایج ترین نقش‌های شرکت کننده عبارتند از: کمک کننده، حمایت کننده، بی تفاوت و دفاع کننده. افراد کمک کننده هر چند شروع کننده کار نبوده اند، ولی مستقیما وارد جریان قلدری می شوند، این افراد به نوعی با نگه داشتن فرد قربانی به فرد قلدر کمک می کنند. حمایت کنندگان تماشاچیانی هستند که صحنه قلدری را تماشا می کنند، به قربانی می خندند و قلدر را تحریک می کنند که به کارش ادامه دهد. این افراد شاید تحت تأثیر صحنه، هیجان زده می شوند و با جملاتی همچون «بیا، دعوا شده! دارن حساب یک نفررو میرسن!» بقیه را صدا می زنند تا بیایند و صحنه جالب را ببینند آنها از دیدن گرفتاری هم کلاس شان واقعا خوشحال می شوند. افراد بی تفاوت بیرون گود باقی می مانند و هیچ عملی انجام نمی دهند و تظاهر میکنند که آن اتفاقات را نمی بینند. این گروه معمولا وقتی هم کلاسی را در گرفتاری می بینند، به خود نمی گویند: «من، حالم خوب است و مهم ترین مسئله همین است.» یا آنکه «به من مربوط نیست.» این افراد احتمالا ادعا می کنند که هیچ چیزی از ناراحتی آن فرد نمی دانند و از این رو از نظر خودشان به اصطلاح بی طرف باقی می مانند. آنها نمی دانند که با چنین عکس العملی آنها از نظر قربانی، همکار فرد قلدر محسوب می شوند.
 
دفاع کنندگان فرد قربانی را تسلی می دهند، بزرگ تری را در جریان می گذارند و یا حتی به قلدرها حمله میکنند. این افراد حتی ممکن است بعدها با قربانی طرح دوستی بریزند و او را تشویق کنند که به نحوی به دنبال کمک باشد. احتمال آن بیشتر است که این افراد به مقابله با قلدرها و کمک کنندگان آنها بپردازند و از آنها بخواهند که از کارشان دست بکشند و یا آنکه به دنبال کمک بروند و شخص دیگری را بیاورند، که جلوی اذیت و آزار را بگیرد. پس از حادثه، فقط این گروه در صحنه باقی می مانند، قربانی را دلداری می دهند و از او حمایت می کنند. آنها هستند که قربانی را تشویق می کنند که جریان را به بزرگتری بگوید. همچنین امکان دارد به قربانی قول بدهند، که در کنارش می مانند تا راهی پیدا کنند که مطمئن بشوند فرد قربانی از خطر دور است.
 
ناهمخوانی میان آنچه کودکان می گویند و کاری که در واقع به هنگام رویارویی با موارد قلدری انجام می دهند، بیانگر این امر است که درون آنها تضادهایی در جریان است که تلمیحاتی به سلامت عاطفی آنها و نیز تلمیحاتی به سلامت شرکت کننده های فعال تر دارد. هازلر چنین استدلال می کند که تماشاگران به یکی از علت های زیر، دست به کاری نمی زنند: نمی دانند چه کار کنند. و می ترسند حمله قلدرها متوجه آنها شود. و می ترسند مبادا کار اشتباهی انجام دهند که باعث بروز مشکلات بیشتری شود. بی خطرترین کار در چنین مواقعی ممکن است مداخله کردن باشد. ولی این اجتناب از مداخله از سوی یک فرد تماشاگر ممکن است ناراحتی‌های خاص خود را به همراه داشته باشد.
ادامه دارد..
 
منبع: مشاوره و حمایت از کودکان در برابر ناملایمات، سونیا شارپ و هلن کاوی، ترجمه: دکتر سوسن آقاجانبگلو، صص82-80،  نشر ورجاوند، تهران، چاپ دهم، 1391


مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.