آیا استفاده از ضمیر جمع برای خدا در قرآن، با یگانگی او منافاتی ندارد؟
علمای علم عقاید و کلام اسلامی دلایل متعدّد عقلی بر یگانه بودن خدا آورده اند و یگانه بودن خدا بدین معنا است که تنها او است که مستقلا و بدون نیاز به هیچ کس و هیچ چیز، خلق می کند و روزی می دهد و هدایت می کند و می میراند و... که در علم کلام از اینها به توحید در خالقیت و توحید در رازقیت و… تعبیر شده است.هر چند خداوند یگانه است و می بایست هر گاه از افعال خود خبر می دهد، از کلمه و ضمیر مفرد استفاده کند، چنانکه بارها در قرآن به این نحو از خود تعبیر آورده است،[1] اما در این کتاب شریف مشاهده می شود که در موارد متعدد از ضمیر جمع برای بیان افعال خداوند متعال استفاده گردیده است. در زیر به برخی از علل این نحوه استفاده اشاره می کنیم:
علل استفاده از ضمیر جمع در قرآن
٫۱ قرآن کریم زبان محاوره ای مردم را که بهترین وسیلۀ ارتباط با آنها است برگزیده است و مردم در زبان محاوره ای خود گاهی می گویند فلانی جوانمرد است. در حالی که اصولاً ممکن است زن باشد نه مرد.در قرآن کریم هم داریم که انتم الفقراء الی الله… و ضمیر انتم مذکر است، در حالی که خطاب عمومی است و زن و مرد را در بر می گیرد و هر عاقلی می فهمد که منظور همۀ انسان ها هستند نه فقط مردان. در مورد ضمیر جمع و مفرد نیز می بینیم که بارها افراد به جای ضمیر مفرد از ضمیر جمع استفاده می کنند؛ مثلاً ما آمدیم شما نبودید. که هم در ضمیر “ما” و هم در ضمیر “شما” که حالت جمع دارد، منظور گوینده و شنونده مفرد است، اما برای تعظیم، احترام و شخصیت بخشیدن از ضمیر جمع استفاده شده است. در مورد خداوند تبارک و تعالی نیز گاه از باب تشریف و تعظیم از “نحن” یا دیگر ضمایر جمع استفاده می شود.[2]
به هر حال متکلم برای این که عظمت خود را به مخاطب گوشزد کند، به جای این که بگوید “من”، از کلمۀ “ما” استفاده می کند که دلالت بر عظمت و بزرگی متکلم دارد. برای مثال خداوند در آیۀ اوّل سورۀ فتح می فرماید: إِنَّا فَتَحْنَا لَکَ فَتْحاً مُبِینا.
بعضی از مفسران گفته اند: در این جا خداوند به خاطر اشاره به عظمت خود گفته است: ما شهر مکه را فتح کردیم: اما این که چرا در این آیه تعبیر به ما فرمود، براى این است که تعبیر به ما که به عظمت اشاره دارد، با ذکر “فتح” مناسب تر است. این نکته در آیۀ: انا ارسلناک شاهدا … نیز جریان دارد.[3]
٫۲ گاهی هم متکلّم برای نشان دادن عظمت کاری که انجام داده است به جای این که بگوید: من این کار را انجام داده ام میگوید: ما انجام داده ایم؛ مانند: “إِنَّا انزَلْنَاهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْر” یا “إِنَّا أَعْطَیْنَاکَ الْکَوْثَرَ” که بر عظمت قرآن و کوثر دلالت دارد.
٫۳ گاهی هم خداوند متعال برای این که ما را توجه دهد به اسبابی که او برای انجام گرفتن کاری قرار داده است به جای این که بگوید: من انجام دادم، تعبیر به ما می کند. لذا در ذیل آیۀ چهارم از سورۀ رعد در تفسیر المیزان می خوانیم:
و همین تعبیر به «ما»، در آیه:(ما بعضی را بر بعضی برتری دادیم) خالى از اشعار به این معنا نیست که در این بین، غیر از خداى سبحان اسباب الهى نیز در کارند، که به امر او عمل نموده، و همه به خداى سبحان منتهى مى شوند.[4]
همچنین در ذیل آیۀ ۶۱ از سورۀ یونس در تفسیر نمونه چنین آمده است: تعبیر به صیغۀ جمع در مورد خداوند، با این که ذات پاک او از هر جهت یگانه و یکتا است، براى اشاره به عظمت مقام او است و این که همواره مأمورینى سر بر فرمان او دارند، و در اطاعت امرش آماده و حاضرند، و در واقع سخن تنها از او نیست، بلکه از او است و آن همه مأموران مطیع او هستند.[5]
توحید در خالقیت و یا رازقیت به این معنا نیست که کسی و چیزی در خالقیت و رازقیت و مانند آن هیچ نحوه سببیتی ندارد، بلکه حکمت خداوند این گونه اقتضا نموده که خلق کردن و رزق دادن، بلکه غالب افعال خود را از راه اسباب و مجاری خود اجرا می کند.
یادآوری: ممکن است که در یک آیه هر سه حکمت جمع شده باشد؛ یعنی به صورت جمع آمده تا هم نشانگر عظمت فاعل باشد و هم نشانگر عظمت و بزرگی فعل و هم به اسباب توجه شده باشد؛ مانند: “إِنَّا انزَلْنَاهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ” که این سه مورد در این آیه جمع شده است.
بنابراین توحید در خالقیت و یا رازقیت به این معنا نیست که کسی و چیزی در خالقیت و رازقیت و مانند آن هیچ نحوه سببیتی ندارد، بلکه حکمت خداوند این گونه اقتضا نموده که خلق کردن و رزق دادن ، بلکه غالب افعال خود را از راه اسباب و مجاری خود اجرا می کند.[6]
به عنوان مثال هر چند خداوند می تواند که به طور مستقیم و بدون هیچ واسطه ای، بیماران را شفا دهد یا گرسنه ها را سیر کند یا گمراهان را هدایت کند، ولی بر اساس حکمت خود این گونه پسندیده که برای هر کاری مجرا و اسباب خاص قرار داده است و هر کاری را از راه همان مجرا انجام می دهد. پس گرسنه ها را با نانی که خود آفریده است سیر می کند. مریض ها را با داروئی که خود آفریده و به وسیلۀ طبیبی که خود آفریده و تربیت کرده است شفا می دهد.
البته نان و طبیب و دارو و همۀ اسباب، به اذن او اثر می کنند و نتیجۀ خاص خود را دارند و وقتی دارو و طبیب و نان و آب و همه، وجود خود را دائماً از او می گیرند و به خواست او چنین آثاری را دارا هستند، پس این گونه تأثیرات هیچ منافاتی با توحید و یگانگی خدا در ابعاد و زوایای مختلف خود ندارد و آنها شریک خداوند نیستند، بلکه مخلوقاتی هستند که در همه چیزشان از جمله آثاری که دارند محتاج به او هستند.
پی نوشت:
[1]. همانند: “ادْعُونی أَسْتَجِبْ لَکُم…”، غافر،۶۰ و… .
[2]. برای آگاهی بیشتر، نک: مکارم، ناصر، پرسش و پاسخ، ج ۳، ص ۲۵۶٫.
[3]. المیزان، ترجمه، ج ۱۸، ص ۳۸۵٫.
[4]. المیزان، ترجمه، ج ۱۱، ص ۴۰۱٫.
[5]. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج ۶، ص ۳۵۸ ، همچنین در این باره نک: معارف قرآن، مصباح یزدی، ص ۱۰۶- ۱۱۴٫.
[6]. “أَبَى اللهُ أَنْ یُجْرِیَ الْأَشْیَاءَ إِلَّا بِأَسْبَاب”، کلینی، کافی، ج ۱، ص ۱۸۳.
منبع: سایت اهل بیت علیهم السلام