واژه decor در اینجا به معنای شکل وصفی اش یعنی decorum می باشد که توسط رواقیون به کار می رفت و شاید بتوان بهترین ترجمه آن را همان «تناسب» (Suitability) دانست. در آن روزگار این واژه معنای مدرن خودش را به دست نیاورد و با تزئین و زینت هیچ ارتباطی نداشت. ویتروویوس معتقد بود، برای تصمیم در این باره که آیا یک ساختمان متناسب است یا نه، بایستی سه عامل را لحاظ کرد: طبیعت، سنت (statio) و عرف (consuetudo). طبیعت بذاته مشخص میکرد که برای مثال چه نوری مناسب است: لازم بود که اتاق های خواب رو به جنوب باشند. اما در بیشتر موارد تناسب یک ساختمان به عقاید انسان نیز بستگی داشت. بر این اساس سنت می طلبید که معبدهای آتنه و آرس ( Athene , Ares ) معابدی گریسی، معبدهای آفرودیت و نیمفس ( Aphrodite , nymphs ) معابدی کورینتی و معبدهای هرا و دیونوسیوس معابدی أیونی باشند، زیرا تنها این فرم ها متناسب دانسته می شدند. عرف نیز می طلبید که به قسمت های داخلی و باشکوه ساختمان از طریق راهروهای مزین راه باز شود و نیز از آمیخته شدن و ادغام سبک های دریسی و آیونی احتراز گردد.
بنابراین، می توانیم نظم و معنایی عمیق تر را در شش عنصر مربوط به ترکیب معماری بیابیم که توسط ویتروویوس مشخص شده بودند. سه تای اولی با تناسب و سودمندی (اما در صورت وجود، به طور غیرمستقیم با زیبایی)، و سه تای آخری صرفا با زیبایی در ارتباط بودند. symmetria به طور خاص با شرایط عینی زیبایی، خوش ریتمی با شرایط روان شناسانه آن و decor با شرایط اجتماعی آن مرتبط بود.
دستگاه مفهومی ویتروویوس
تجزیه و تحلیل معماری توسط ویتروویوس تا حدود زیادی در چهارچوب فنی زیباشناسی یونانیگرا قرار می گرفت، اما با دیدگاههای انسان گرایانه ای که فیلسوفان، شاعران، خطباء و حتى نقاشان و مجسمه سازان معاصرش اتخاذ می کردند، در تقابل بود. با این حال مسائل موجود در معماری تا حدودی متفاوت بود. دعوا و مشاجرهای درباره اولویت فرم یا محتوا وجود نداشت، در حالی که مسائل اجتماعی و نوری زیباشناسی برجسته بودند.ایک مورخ نه تنها به این شش مفهوم عمده که توسط ویتروویوس فهرست شده است، بلکه به موارد بیشتر و در برخی موارد حتی به مفاهیم کلیتری نیز که ویتروویوس در تعریف آن شش مفهوم از آنها کمک گرفته است و بدون آنها تصویر کاملی از دستگاه مفهومی مربوط به زیباشناسی یونانی گرا حاصل نمیشد، علاقمند است. مهمترین این مفاهیم طبیعتا آنهایی بودند که به مزیت های هنری دلالت میکردند. اگر بخواهیم مزیت های فنی نظیر قدرت و سودمندی را کنار بگذاریم، باز سه گروه باقی خواهد ماند. یعنی مزیت های نوری، ریاضی و اجتماعی.
گروه اول شامل مفاهیمی میشود که چشم از آنها لذت می برد. در این باره، بیش از همه می توان دو مفهوم aspects و species (چشم انداز و شکل) را نام برد که هر دو برای زیباشناسی هنرهای بصری ضروری بودند. حتی یک مفهوم کلی تر دیگری نیز که به زیبایی بصری دلالت میکرد venustas (symmetria به یک گروه دیگر تعلق داشت) بود، در حالی که elegantia در نوع با ارزش تری از زیبایی بصری به کار گرفته می شد. در این گروه می توانیم مفهوم دیگری را نیز که توسط ویتروویوس به کار رفته است، یعنی effectus نام ببریم، که به معنای تأثیر یک اثر بر انسان است.
گروه دوم شامل مفاهیم نسبت، عدد و اندازه است که میزان موفقیت اجرا و زیبایی اثر را تعیین میکنند. مهم ترین مفهوم، مفهوم proportio بود و مفاهیم دیگر commodulatio (یعنی به کارگیری یک واحد و یک اندازه واحد)، consensus membrorum (هماهنگی در میان خود اجزاء)، convenientia (تناسب اجزاء)، compositio (نظم)، conlocatio (ترتیب) و commoditas (تطابق) را در بر می گرفت. از طریق پیشوند -con (با هم)، تمام واژه های این مجموعه به همدیگر مرتبطند. برخی نظیر commodulatio commoditas مشتق از واژه modus بودند که یکی از معانی آن و معنایی که در نظریه معماری به کار رفته «اندازه» بود. درست همان گونه که گروه اول ویژگیهای حسی را دربرمیگرفت، به همین منوال گروه دوم نیز شامل ویژگیهای عقلانی می شد. این دوگانگی و ثنویت کاملا طبیعی است. نظریه پردازان دوران باستان از این مسئله آگاه بودند که معماری لذت بخش و خوشایند است زیرا یا مخاطب را به طور بیواسطه، حسی و بصری ارضاء میکند و یا مخاطب در آن اندازه های مناسب و راه حل های موفقیت آمیز را تشخیص می دهد.
با وجود این ویتروویوس گروه سومی از مفاهیم را نیز داشت. این مفاهیم دارای ویژگی اجتماعی بودند و به شرایط اجتماعی مربوط به معماری خوب دلالت میکردند. اینها مفاهیمی نظیر probatio (آزمایش) و auctoritas پذیرش عمومی را شامل میشد. درست مثل گروه نخست که عمدتا در خدمت تعریف خوش ریتمی و گروه دوم که در خدمت تعریف symmetria بود، گروه سوم نیز تناسب را و تا حدودی اقتصاد معماری را مشخص میکرد.
ویتروویوس مفاهیمش را در معماری به کار برد، اما اکثر آنها کاربردهای وسیع تری نیز داشتند. اما قدما آن را کمابیش در مجسمه سازی، نقاشی و حتی موسیقی و خط نیز به کار بردند. خود ویتروویوس سبک های معماری و خطابه را با هم مقایسه می کرد. در فصلی که او درباره هارمونی نگاشته است، معماری را با موسیقی میسنجد. او نه تنها در جستجوی شباهتی میان معماری و هنرهای دیگر، بلکه میان معماری و طبیعت بود. بر این اساس آثار معماری را با بدن انسان و سبک های معماری را با فرم های انسانی مقایسه میکرد: سبک دریسی از لحاظ نسبت هایش به نظر او سبکی مردانه (virilis) سبک دریسی زنانه (muliebris) و سبک کورینتی دخترانه (virginalis) بود.
منبع: تاریخ زیباشناسی، جلد اول، ووادیسواف تاتارکیوچ، ترجمه: سید جواد فندرسکی، صص571-568، نشر علم، تهران، چاپ أول، 1392