قلمرو دیادخی‌ها در یونان باستان

در دوره یونانی‌گرایی روش زندگی از بسیاری جهات تغییر کرد. سلطنت مطلقه، کشورهایی با سرزمین‌های پهناور و جمعیت میلیونی، جای دموکراسی آتنی و دولت شهرهای کوچک یونانی را گرفت.
پنجشنبه، 11 ارديبهشت 1399
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
قلمرو دیادخی‌ها در یونان باستان
در دوره دیادخی‌ها یونان کهن به کشوری ضعیف و کوچک تبدیل شد، به ویژه در مقایسه با پادشاهی اسکندر و دیادخی‌ها. یونان از اینکه مرکز فرهنگی و نیروی سیاسی مهمی باشد بازمانده و به سرعت تبدیل به کشوری فقیر و دورافتاده شده بود. این کشور شامل استان‌های کوچکی بود که تلاش می‌کردند با بستن پیمان و قرارداد همچون پیمان آیتولی (Aetolian) یا أخایی (Achaean) خود را حفظ کنند.
 
 در آغاز، زندگی عقلانی در این کشور ضعیف به لحاظ سیاسی، به حالت اولیه باقی ماند، دست کم در آتن، جایی که بنا بر عقیده لوکیان (Lucian) در آن «فلسفی ترین شرایط حکمفرما بود و به بهترین وجهی با آنانی که به درست ترین شیوه می‌اندیشیدند، سازگاری داشت». از اینجا بود که زندگی عقلانی به کشورهای تحت حاکمیت دیادخی‌ها و بعدها امپراتوری روم گسترش و نفوذ پیدا کرد. با این حال، یونان نتوانست به مدت طولانی در رقابت عقلانی و سیاسی تاب آورد و در نتیجه جا را برای کشورهای حاکمان دیادخی خالی کرد.
 
چهار کشور زیر سلطه حاکمان دیادخی بود. از این چهار کشور، مقدونیه که در دستان آنتیگونوس (Antigonus) قرار داشت، به لحاظ فرهنگی و در مقایسه با سه کشور دیگر کمترین اهمیت را دارا بود، اما مهم‌ترین‌شان مصر بود که وارثان بطلمیوس (Ptolemy) در پایتختش اسکندریه حکومت می‌کردند. همچنین سوریه (Syria) تحت سلطه سلوکی‌ها (Seleucids) با پایتختی انطاکیه (Antioch) نیز با اهمیت بود. به همین منوال پادشاهی پرگاموم (Pergamum) تحت سلطه آتالدس‌ها (Attalids) که بعدأ تشکیل شد، امکانات و آرمان‌های بزرگی در زمینه فرهنگ داشت.
 
در دوره یونانی گرایی روش زندگی از بسیاری جهات تغییر کرد. سلطنت مطلقه، کشورهایی با سرزمین‌های پهناور و جمعیت میلیونی، جای دموکراسی آتنی و دولت شهرهای کوچک یونانی را گرفت. این مسئله نمی‌توانست در هنر بی‌تأثیر باشد: فروشندگان و حامیان آثار هنری دیگر تنها مردم نبودند بلکه درباریان و طبقات حاکمان نیز بدین کار مشغول شدند. امکانات مالی اندک جمهوری دموکراتیک یونان چیزی نبود که بتوان آن را با حکومت‌های سلطنتی یونانی‌گرا مقایسه کرد. از نقطه نظر اقتصادی فتح شرق را میتوان با کشف امریکا در یک ردیف دانست.
 
 ثروت هنگفت پارس‌ها و سرزمین‌های پهناور و حاصلخیز به تصرف درآمدند. تجارت به صورت بی سابقه‌ای رشد کرد. کشتی‌های آکنده از جواهرات، رداهای ارغوانی، نقره، شیشه، برنز، عاج، چوب‌ها و سنگ‌های قیمتی بین غرب و شرق در حرکت بودند، توصیفات موجود از جشن‌های آن روزگار حاکی از ثروت‌ها و اشیاء بی‌شماری از طلا و نقره است. شکوه یونانی‌گرایی در تقابلی آشکار با قناعت و سادگی یونانی بود. این تقابل به طور کلی در هنر و فرهنگ قابل تشخیص است. ثروت سلطنتی مصر، سوریه یا پرگاموم که از املاک، امتیازات انحصاری و مالیات به وجود آمده بود، ایجاد مؤسسات بزرگ فرهنگی اعم از مؤسسات علمی و هنری را ممکن می‌ساخت. هنر ارزش مادی بی‌سابقه‌ای را به دست آورده بود: پلینی مبالغی میلیونی را ذکر می‌کند که در آن زمان پادشاهان دوره یونانی گرایی و اشخاص متمول در قبال آثار نقاشی پرداخت می‌کردند.
 

مهاجران یونانی

یونان کهن در اثر جنگ‌ها ویران شده، جمعیتش کاهش یافته و شهرها و معابدش تبدیل به ویرانه شده بود. یونانیان که در کشور خودشان نمی‌توانستند امکانات و درآمدی برای خود پیدا کنند، به دولت شهرهای دیادخی مهاجرت کردند، دولت شهرهایی که علی رغم تعداد اندکشان، فعال‌ترین و فرهیخته‌ترین جمعیت‌های چندزبانی و چندقومی را به وجود آوردند. در میان مهاجران یونانی، از طرفی، ادبا، هنرمندان و فرهیختگان مرفه و بسیار پرطرفدار، و از طرفی دیگر تاجران و بازرگانانی بودند که به خاطر سختکوشی و چابکی یونانی‌شان از مردمان شرق که بی احساس بودند، پیشی گرفتند.
 
 رفاه و آسایش آن‌ها تنها ناشی از کار سخت نبود بلکه به ابتکار عمل آن‌ها نیز بستگی داشت، زیرا در کشاورزی و صنعت و به ویژه در مصر، از برده‌ها استفاده اندکی می‌بردند. این مهاجران یونانی، زبان و فرهنگ یونانی را در قلمروی پهناور گسترش دادند، و این جهان را جهانی یونانی گرا کردند نه یونانی. همین که آن‌ها سرزمین مادری کوچک خود یعنی آتن و تبس (Thebes) را ترک کردند، خود را از شهروندی آتنی و تبسی به شهروندی یونانی تبدیل نمودند. آن‌ها خصوصیت‌های محلی خود را به نفع خصوصیات همگانی و کلی یونان از دست دادند و این در زوال لهجه‌های محلی و جایگزینی آن با زبان پان هلنی کوینه (boine) که زبان یونانی عامه بود، انعکاس یافت. در حالی که یونان کهن کشوری محصور باقی مانده بود که به منابع خود اتکا داشت، جهان یونانی گرا شاهد دگرگونی و جابه جایی آثار، استعدادها، رسوم و فرهنگ بود. ذوق یونانی بر مردمان شرق تأثیر گذاشت اما در این فرآیند خودش نیز تحت تأثیر قرار گرفت، به طوری که ذوق شرقی نشانه‌ای از یونانی‌ها گردید.
 
 سبک آسیایی دوشادوش سبک اتیکایی (Attician) برای خود جایگاهی را در خطابه یونانی باز کرد. موج بزرگی از یونانی شدن (Hellenization) متعاقب پیروزی‌های اسکندر کبیر به وجود آمد، اما صد و پنجاه سال بعد موجی مشابه در جهت شرقی شدن (Orientalization) و تسلیم در برابر ذوق و گرایش شرقی شکل گرفت.
 

جمهوری روم

در این میان جمهوری روم در غرب بر اساس مبانی کاملا متفاوتی در حال رشد و تکامل بود. فعالیت‌ها و فرهنگ عقلانی در اینجا جایگاهی فروتر و دنباله رو داشت و تقریبا هر چیزی را که رومی‌ها در حوزه هنر دارا بودند از جهان یونانی به دست آورده بودند. اولین حکومت‌هایی که مغلوب شدند، ابتدا مقدونیه و یونان در سال ۱۳۴۶ پیش از میلاد و سپس مصر در سال ۳۰ پیش از میلاد بودند. بنابراین، حتی پیش از آغاز دوران ما، تمام «جهان قابل سکونت» بنا به اصطلاح رایج در آن زمان، توسط رومی‌ها متحد شده بود.
 
اکنون فصلی جدید در تاریخ جهان گشوده شده بود. روم بر جهان استیلا یافته، تبدیل به یک جمهوری نشده و به یک امپراتوری مبدل گشته است. همچنین پایتخت جهان و جانشین پایتخت‌هایی شده است که تا مدتی قبل وجود داشته‌اند. البته این پایتخت جدید در غرب واقع شده است و نه در شرق. زبان لاتینی به عنوان زبان حاکمان، جانشین زبان یونانی شده و دیری نپایید که به عنوان زبانی ادبی نیز ظهور پیدا کرد. روم از جهت تصرف سرزمین‌های پهناور و داشتن امکانات مادی، خیلی شبیه کشورهای سلطنتی یونانی‌گرا بود، اما تفاوت بسیاری میان این دو بود، زیرا ثروت‌های رومیان نه از صنعت و تجارت، بلکه از غارت و چپاول به دست آمده بود، بنابراین در توزیع آن نیز نابرابری و بی عدالتی زیادی حاکم بود.
 
منبع: تاریخ زیباشناسی، جلد اول، ووادیسواف تاتارکیوچ، ترجمه: سید جواد فندرسکی،صص343-340، نشر علم، تهران، چاپ أول، 1392


اخبار مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
موارد بیشتر برای شما