سخنرانى مقام معظم رهبرى در جمع رزمندگان اسلام

جهاد فى‏سبيل‏الله كه اين همه داراى فضيلت است شرط اصلى‏اش اين است كه در راه خدا باشد. اگر تلاشى انجام بگيرد و اين تلاش با فداكارى توام باشد؛ اما براى خدا نباشد اين اسمش جهاد فى‏سبيل‏الله نيست. الان در مقابل...
يکشنبه، 27 دی 1388
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
سخنرانى مقام معظم رهبرى در جمع رزمندگان اسلام
سخنرانى مقام معظم رهبرى در جمع رزمندگان اسلام
سخنرانى مقام معظم رهبرى در جمع رزمندگان اسلام






بسم‏الله الرحمن الرحيم
جهاد فى‏سبيل‏الله كه اين همه داراى فضيلت است شرط اصلى‏اش اين است كه در راه خدا باشد. اگر تلاشى انجام بگيرد و اين تلاش با فداكارى توام باشد؛ اما براى خدا نباشد اين اسمش جهاد فى‏سبيل‏الله نيست. الان در مقابل شما كسانى هستند كه دارند مى‏جنگند، كشته هم مى‏شوند. بيشتر از شما، ضربت هم مى‏خورند بيشتر از شما و بيچاره‏ها باز هم مجبورند باشند؛ اما از زير آتش شما كه جانشان از بدن خارج شد مى‏روند بيرون و وارد آتش جهنم مى‏شوند؛ با اينكه تلاش هم مى‏كنند، كوشش هم مى‏كنند. در هويزه كه عراقى‏ها آنجا بودند، بعد از اينكه وارد شهر شدند ديدند روى ديوار به عربى نوشته است ما براى سه چيز مى‏جنگيم (اين نشان دهنده طرز فكرى عراقى است): براى سيگار و شراب و زن. اين همان چيزى است كه بهش مى‏گويند "خسرالدنيا والاخره ".
شرط جهاد فى‏سبيل‏الله و آن همه جهاد و آن همه فضيلت اين است كه واقعا فى‏سبيل‏الله باشد.
فى‏سبيل‏الله بودن به چه معناست؟ به اين معناست كه انسان براى حاكميت قانون الهى بجنگد. شما داريد اين كار را مى‏كنيد و در اين هيچ شكى نيست، برادرانى كه به حاكميت قانون الهى مذعن و معتقد هستند و در اين جزع‏ها، در اين فضاى سخت، زير آتش دشمن و دور از خانواده و با محروميت زندگى مى‏كنند و مى‏جنگند، بدون ترديد حركتشان جهاد فى‏سبيل‏الله است.
اگر كسى دارد مى‏جنگد؛ اما نه براى حاكميت "الله " بلكه براى حاكميت طاغوت، اين جهاد نيست. اگر كسى دارد مبارزه مى‏كند براى هواى نفس تا بگويند كه فلانى عجب آدم دلدار و شجاع و نترسى است، اين جهاد فى‏سبيل‏الله نيست. پيامبر فرمود آنكه مى‏رود براى غنيمت يا سياحت يا زورآزمايى براى نشان دادن مردى و مردانگى، مجاهد فى‏سبيل‏الله نيست. الان كسانى در پشت جبهه‏ها، در داخل شهرها، دم از مبارزه با امپرياليزم مى‏زنند. اگر يك ساعت از شرايط شما را بخواهند به آنها بدهند حاضر نيستند قبول كنند. خب، اين دم از مبارزه با امپرياليسم زدن هم دروغ است. در راه خدا كه نيست بماند، بلكه با شيطان و امپرياليسم هم نيست. مجاهد واقعى، مبارز واقعى، ضديت كننده واقعى با امپرياليسم همين كسانى هستند كه دارند در اين جبهه‏ها دارند مبارزه مى‏كنند و مى‏جنگند. اين‏ها مطالب واضحى است؛ يعنى شما بدون گفتن من هم اين‏ها را مى‏دانيد. شايد تا آخر صحبت من را همه شما بدانيد، اشكالى هم ندارد، اين از خصوصيات زمان ماست كه فرهنگ انقلابى و فرهنگ سياسى درست ميان همه مردم، كمابيش مشترك است؛ اما من دو - سه مطلب كوتاه را در عين حال عرض مى‏كنم.
يك مطلب اين است: ما اگر ان‏شاءالله در اين جنگ پيروز بشويم، يك سد بزرگى از سر راه انقلاب اسلامى برداشته مى‏شود، مثل سد وجود محمد رضاخان كه برداشته شد؛ يعنى يك جنگ معمولى نيست اين جنگ.
اوايل جنگ من در نماز جمعه گفتم كه جنگ ما با رژيم وابسته عراق مثل جنگ احزاب است كه رسول خدا فرمود آن روزى كه شما در جنگ احزاب پيروز بشويد، آن روز ديگر نوبت دفاع سر آمده است؛ چون تا آن تاريخ پيامبر در مدينه بود و نيروهاى دشمن از چپ و راست به پيامبر حمله مى‏كردند و پيامبر بايد دفاع مى‏كرد. فرمود بعد از جنگ خندق (كه همان جنگ احزاب باشد) نوبت حمله است. اگر در اين جنگ به فضل الهى نيروهاى ما بتوانند اين مانع را بردارند، ديگر نوبت دفاع جمهورى اسلامى سرآمده است و نوبت حمله است. چرا؟ براى خاطر اين كه دشمن اصلى در منطقه اسرائيل و بعد از اسرائيل هم نيروهاى مرتجع منطقه هستند. عراق وقتى كه دست نيروهاى اسلامى افتاد، اردن قابل مقاومت نيست و نمى‏تواند مقاومت كند. آن سه كشور هم به دست عناصر اسلامى خواهد افتاد. آن وقت جبهه‏اى كه با اسرائيل مى‏جنگد در جبهه شرقى (كه همان جبهه اردن باشد) عمقى پيدا خواهد كرد تا انتهاى ايران. سه كشور اردن، عراق و ايران عمق جبهه‏اى خواهد بود كه با اسرائيل از طرف شرقى مى‏جنگند. اگر يك چنين نيروى عظيمى در مقابل اسرائيل قرار بگيرد و بايستد، اسرائيل تاب مقاومت نخواهد داشت. پس ما اگر در اين جنگ پيروز شديم، مسأله ديگر مسأله حمله است؛ يعنى مى‏توانيم انقلاب اسلامى را به معناى واقعى كلمه به صورت يك نيروى مهاجم به پيش ببريم. مطلب بعدى اين است كه آخرين زورى كه آمريكا عليه ما مى‏تواند به كار ببرد همين جنگ با عراق است. اين آخرين زورش است و بيش از اين ديگر آمريكا نمى‏تواند يك ضربه قاطعى و صف‏آرايى تعيين‏كننده‏اى عليه ايران داشته باشد. چرا؟ براى خاطر اين كه كودتا را تجربه كرد، نشد. حمله مداخله مستقيم را تجربه كرد (قضيه طبس) نشد. حمله سياسى سراسر دنيا را تجربه كرد، نشد. محاصره اقتصادى را ده‏ها ماه تجربه كرد، نشد. محاصره تبليغاتى را تجربه كرد (الان اگر شما مطبوعات دنيا را بخوانيد، مى‏بينيد كه تمام مطبوعات دنيا عليه ايران حرف مى‏زنند، تمامشان پول مى‏گيرند از دستگاه‏هاى امپرياليستى براى اين‏كه با ايران مخالفت تبليغاتى بكنند يا چيزى بنويسند يا در راديوهايشان عليه ايران حرف بزنند، اين كار را آمريكا كرد و حمله تبليغاتى از حمله سياسى و گاهى از حمله نظامى خطرناك‏تر است و زمينه‏ساز حمله نظامى است) اين كار را هم كرد و موفق نشد. در تنها كارى كه مى‏توانست موفق بشود همين جنگ ايران و عراق بود. جنگ ايران و عراق را هم راه انداخت و مى‏بينيد بعد از گذشت نه ماه از آغاز جنگ الان نيروهاى ما بزرگ‏تر، سنگين‏تر، از لحاظ روحيه شاداب، از لحاظ قدرت و ميل تعرض از اولشان خيلى بهتر، انسجام بيشتر، هماهنگى بيشتر، كارآيى و كارآزمودگى نظامى بيشتر [است] مگر سپاه امروز مثل همان سپاه اول است؟ سپاه امروز ده برابر سپاه آن روزى كه جنگ شروع شد امتياز و فرق دارد. نه ماه بعد از شروع جنگ ما اين همه پيش رفته‏ايم و اين برخلاف تمام معادلاتى است كه ممكن است وجود داشته باشد، برخلاف تمام درس‏هاى جنگ است. برخلاف تمام درس‏هاى ستادى است، آمريكا در اين هم موفق نشد. بعد از عراق نوبت كجاست كه با ما بجنگد؟ پاكستان؟ تركيه؟ مگر مى‏توانند؟ خوشبختانه دولت‏هايى كه همسايه ما هستند و امكان نفوذ نظامى آنها به مرزهاى ما هست از قبيل تركيه و پاكستان، دولت‏هايى هستند كه ملت‏هايشان آن‏ها را قبول ندارند، مثل وضعيت صدام. ملت‏هايشان با اين‏ها ضديت دارند. اگر امروز پاكستان عليه ما تجاوز و تعرض نظامى بكند ملت پاكستان به كمك شما همان حكومت را سرنگون خواهد كرد. من مى‏خواهم بگويم باز اگر عراق مى‏توانست با تمسك به عربيت و از اين حرف‏ها - كه ما داريم سرزمين عربى را چنين و چنان مى‏كنيم - مى‏توانست چهار تا ساده‏لوح عراق را با خودش همراه كند، آن ديگرى‏ها كه همين شعارها را هم ندارند. پس حربه آمريكا ديگر كند شد. پس دو تا حرف تا حالا فهميديم، اولى اين است كه اگر ما در اين جنگ پيروز شديم، ان‏شاءالله خواهيم توانست ضربات كوبنده تهاجمى‏مان را شروع كنيم.
حرف دوممان اين بود كه آمريكا يعنى بزرگترين دشمن ما آخرين تلاش خودش را با اين كار انجام داد.
بيشتر از اين؛ بهتر از اين، بلكه مانند اين تلاشى كه بتواند عليه جمهورى اسلامى به كار ببرد ندارد. خب تكليف ما چيست حالا؟
اصل قضيه اين جاست. ما به‏عنوان عناصر مؤمن به اين خط و معتقد به حاكميت اسلام آيا كافى است كه دلمان را خوش كنيم به اين كه آمريكا دندان‏هايش كشيده شد و ديگر نمى‏تواند ما را بدرد، آيا كافى است؟ نه! دو چيز را برادران با دقت و وسواس به ياد داشته باشيد و تعقيب كنيد: يكى خودسازى است؛ اگر ما نتوانيم خودمان را بسازيم و استحكامى در روحيه و در ايمان و در بنيه معنوى خودمان به‏وجود بياوريم اين پيروزى‏ها به درد ما نخواهد خورد. اين پيروزى‏ها آن وقتى به درد مى‏خورد كه مال اسلام و مسلمين باشد و اين در صورتى خواهد بود كه من، حضرتعالى از مسلمين باشيم؛ يعنى مسلمان واقعى. اگر پيروزى به‏دست آورديم اما خودمان فاسد شديم، خودمان خراب شديم، فرق بين ما و محمدرضا چيست؟ همچنانى كه در فرهنگ ما و از نظر ما پيروزى براى صدام بد است، پيروزى براى محمدرضا بد است، پيروزى براى مايى هم كه آن پيراستگى، آن خلوص، آن تقوا و آن ايمان را نداشته باشد هم بد است. اول خودسازى!
خودسازى با توجه به خدا، با نماز، با دعا، با ذكر، با كتابخوانى. با مواسات با برادران. همه چيز را براى ديگران خواستن. شما كه از جانتان داريد مى‏گذريد، شما كه حاضريد موجودى خودتان را كف دست بگذاريد، بايستى اخلاق برادرى را (كه بحمدالله مراعات هم مى‏كنيد) هر چه بيشتر در خودتان تقويت كنيد. خودسازى اولين توصيه‏اى است كه ما براى صحت و ادامه اين پيروزى‏ها بهش نياز داريم. توصيه دوم حفظ خط سياسى مملكت است. ما اگر قرار باشد پيروزى به‏دست بياوريم و بدهيم بدست آقايان غيرمعتقد به اسلام و به فقاهت، اين پيروزى به درد نمى‏خورد. اگر قرار باشد جوان ما كه معتقد به لزوم اطاعت از ولى فقيه است، بجنگد به فرمان ولى فقيه و براى قرآن و بعد قرار باشد كسانى از اين پيروزى‏ها بهره‏بردارى كنند كه اين‏ها به فرمان قرآن تسليم نيستند، اين پيروزى نيست؛ بلكه شكست است. پس ما همچنانى كه در جبهه مى‏جنگيم (البته شما مى‏جنگيد، ما كه تماشاچى جنگ شما هستيم) آن كسانى كه در جبهه‏ها مى‏جنگند بايد در دل و در عمق نيت خودشان عازم و جازم باشند كه در آينده (امروز كه بحمدالله آنچنان خطى در حاكميت ايران نيست) اگر خطوط انحرافى و ضدالهى و ضدفقاهت و ضدقرآن يا بى‏تفاوت به قرآن بخواهد حكومت كند بايد براى حفظ دست‏آوردهاى اين جنگ در مقابل آن خطوط بايستند. (تكبير حضار)
بنابراين كار سياسى و مبارزه و تلاش سياسى جزئى از جهاد فى سبيل‏الهى است كه انجام مى‏دهيد. شاخص هم دارد، كلى‏گويى نمى‏كنيم. براى اين كه بدانيم كدام حركت امروز بر طبق اسلام است بايد نگاه كنيم و ببينيم در جامعه كدام جريان‏ها هستند كه با قوانين اساسى مملكت و با قانون اساسى مملكت موافقند و كدام با آنها مخالفند. هر جريانى كه با قانون اساسى موافقت داشت آن جريان در خط انقلاب است و هر جريانى كه با قانون اساسى مخالفت كرد برخلاف خط انقلاب است و برخلاف انقلاب اسلامى هم برخلاف اسلام است. اين ضابطه است كه به آن معتقديم. البته بنده نه توصيه مى‏كنم و نه مايلم كه شما در صحنه جنگ و هنگامى كه اين‏جا هستيد ذهنتان را مشغول كنيد به مسائل سياسى. ابدا، ذهنتان را به مسائل سياسى در تهران كه آدم‏هاى بيكار دارند تعقيب مى‏كنند منعطف نكنيد. يك عده‏اى واقعا نشسته‏اند دارند شب و روزشان را صرف اين مى‏كنند كه كجا بتوانند يك برد سياسى بكنند. در جبهه چه مى‏گذرد، در اقتصاد مملكت چه مى‏گذرد، در ارگان‏هاى دولتى چه مى‏گذرد، چه مشكلاتى در مملكت هست يا چه كسانى دارند زحمت مى‏كشند و... اصلاً برايشان مطرح نيست. شب و روز دارند فكر مى‏كنند كه خودشان و دستيارانشان كدام حرف و كلمه را مى‏توانند بزنند كه با آن بشود يك بهره سياسى برد. شما كه اين جا در جبهه داريد مى‏جنگيد من توصيه نمى‏كنم و راضى نيستم كه ذهنتان را بفرستيد تهران و پشت جبهه و جاى آدم‏هاى راحت و بى‏خيال و كارهاى سياسى آن‏ها [را] تعقيب كنيد. ابدا و اصلاً. اين جا فقط به جنگ بينديشيد، جنگ در راه خدا البته. اما براى آينده مى‏گويم، وقتى كه شما از جبهه جنگ ان‏شاءالله، ان‏شاءالله، ان‏شاءالله به سلامت برگرديد به خانه‏ها و سرزمين خودتان بعد از پيروزى، وقتى برگشتيد بايد تبديل به عناصرى بشويد كه با ذره ذره وجود و احساس و انگيزه خودشان از خط اصيل انقلاب دفاع مى‏كنند و اجازه نمى‏دهند افرادى سياسى كار بيايند تمايل به قدرت‏ها و شرق و غرب را در روش‏ها و شگردهاى سياسى‏شان اعمال كنند (تكبير حضار)
ان‏شاءالله اميدواريم كه برادرها از لحاظ روح و جسم سلامتى و شادابى را داشته باشيد و حفظ كنيد و قدم به قدم به مقاصد خودتان نزديك بشويد. يك توصيه هم اين جا در بين برادران سپاهى من لازم مى‏دانم كه عرض كنم. پيش برادران ارتشى هم كه مى‏روم آن طرف قضيه را مى‏گويم. برادران سپاه ان‏شاءالله كوشش كنند كه حركات و فعاليت و تلاش‏هايشان با برادران ارتشى هماهنگ و توام با نهايت صميميت و مهربانى انجام بگيرد. همان‏طور كه ملاحظه كرديد امام سعى‏شان در اين است كه حتى در تعبيرات، اين دو برادر را در كنار هم هميشه ذكر كنند. اين نكته‏اى است كه امام به آن توجه دارند و بايد كوشش شود در سطح فرماندهان و رهبران و هم در سطح پرسنل در گفته‏ها، اظهارات و برخوردهايتان [رعايت كنيد] و در روابطتان سعى كنيد هر چه بيشتر به هماهنگى و صميميت ان‏شاءالله برسيد.
والسلام عليكم و رحمه‏الله و بركاته
منبع:http://www.farsnews.net




ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط