سيره ي معصومان در برخورد با جهان گردان
برخورد پيامبر و امامان و نيز رابطه ي جامعه ي اسلامي معاصر آنان با جهاگردان، به سان رابطه ي ميزبان با ميهمان بوده است. سواي آن گروه از سياحان که براي خراب کاري و يا جاسوسي وارد سرزمين اسلامي مي شدند، ساير جهان گرداني که براي پژوهش وتحقيق در مسائل فرهنگي و اعتقادي و يا کسب دانش و يا گشت و گذار وارد حوزه ي اسلام مي شدند، در امنيت کامل بوده و در مدت اقامت در سرزمين اسلام سير و سياحت مي کردند.
پيامبر پيش از مکه با مسافران و ديگر سرزمين ها برخورد بسيار داشت. مکه پايگاهي بود عبادي و تجاري که مورد احترام مشرکان بود و حتي نصارا نيز بر روي ستون هاي کعبه تصوير مريم و عيسي و ابراهيم را نقش کرده بودند، از اين روي، اين شهر در طول سال، ويژه درماه هاي حرام، آکنده از زائران بود. علاوه بر آن، مکه بر سر راه تجارت مشرق و درياي مديترانه واقع بود و عراق و شام را به يمن متصل مي ساخت و وسيله ي ارتباط آفريقا و آسيا بود. اين، خود، مکه را به شهري سياحتي تبديل کرده بود. پيامبر از اين موقعيت جغرافيايي استفاده مي کرد و به ديدن مسافران مي آمد و باآنان گفت و گو مي گرد و در اصل، به يکي از عوامل گسترش اسلام در مناطق دور از مکه وجود همين گردش گران بود. بعيد نيست پيامبر توسط سياحان، از موقعيت مناسب سرزمين حبشه آگاه شده ومسلمانان را براي رهايي از ستم قريش به آن جا فرستاده باشد.
پس از هجرت پيامبر به مدينه، اين شهر شاهد ورود گردش گراني بود که براي تحقيق درباره ي اين دين جديد به مدينه مي آمدند و با افرادي براي ديدن خويشاوندان عرب و يا يهودي خود، به آن جا آمده و کنجکاوي، آنان را وادار به پژوهش در اسلام ميکرد. پيامبر و مسلمانان به آنان رابطه برقرار مي کردند و ويژگي هاي اسلام را برايشان برمي شمردند. به ويژه پيش از صلح حديبيه و کاهش تشنج ميان مکه و مدينه، مدينه شاهد و ورود گردش گراني بودکه براي آگاهي از اسلام به اين شهر مي آمدند. پس از فتح، مکه شمار سياحان رو به فزوني نهاد و سيل قبيله هاي عرب براي آگاهي از اين نداي نو، وارد مدينه مي شدند. پيامبر از اين گروه هاي اعزامي و گردش گران پذيرايي مي کرد. با ايشان دوستانه به گفت و گو مي نشست و برسر يک سفره با آنان غذا مي خورد. (1)
گروه اعزامي ترسايان نجران که براي مذاکرات مذهبي به مدينه آمده بودند، در مسجد جاي يافتند و مراسم عبادي خود را در مسجد به جاي مي آورند. (2)
و نيز پيامبر، گردش گران ثقيف را که مشرک بودند و در نظر داشتند پيرامون رابطه ي مذهبي خود با پيامبر گفت و گو کنند، درمسجد جاي داد. آن حضرت هر شب، پس از نماز خفتن در جمع آنان حاضر شده و با ايشان گفت و گو مي کرد. (3)پيامبر به برخي از مسافران و گروه هاي اعزامي غير مسلمان که در پي دشمني با مسلمانان نبودند، هديه مي داد (4) و نيز هديه ي آنان رامي پذيرفت. پيامبر از اکيدر دومه، يکي از بزرگان ترساي عرب، پيش از مسلماني (5) و نيز از يکي از بزرگان مشرک پارس هديه قبول کرده است.(6)
کافران حربي، هنگامي که جنگ افزار را کنار نهاده و خواهان روابط دوستانه با مسلمانان مي شدند، به درخواست آنان ترتيب اثر داده مي شد. اين افراد مي توانستند. با رعايت شرايط تأمين و درخواست و ضمانت يکي از مسلمانان براي تحقيق درباره ي اسلام و يا سير و سياحت وارد سرزمين اسلام شوند و کسي متعرض آنان نمي شد.
ابن عباس روايت مي کند:
مردي از مشرکان ازعلي بن ابي طالب پرسيد: اگر بخواهيم پس از پايان مهلت چهار ماهه [ که در سوره ي توبه براي مشرکان جنگي تعيين گرديده ] براي شنيدن کلام خداوند و يا اهداف ديگر، به ديدار پيامبر بياييم، آيا کشته مي شويم؟
علي عليه السلام فرمود: نه خدواند فرموده است:
هرگاه يکي از مشرکان به تو پناه آورد، پناهش ده تا کلام خدا را بشنود، پس او را به مکان امن برسان. (7)
امام صادق عليه السلام ازجمله سفارشات پيامبر به فرماندهان سپاه خود که براي نبرد، راهي مناطق جنگي بودند، فرموده است:
هر مردي از مسلمانان، از هر طبقه و گروه، به يکي ازمشرکان پناه دهد، او در امان است. پس آن گاه که سخن خدا را شنيد، اگر مسلمان شد، او برادر شماست و اگر به راه خود رفت، از خدا کمک بگيريد و او را به جايگاه امنش برسانيد. (8)
پس از پيامبر، آمد و شد گردش گران به مرا کز اسلامي بيشتر شد. سياحان که بيشتر اهل کتاب بودند، براي پژوهش و تحقيق به مدينه مي آمدند و مسلمانان، به ويژه امام علي با آنان ديدار و درباره اسلام و ديگر اديان با يک ديگر گفت و گو مي کردند.
در يک مورد، جهان گردي يوناني که پزشک بود، به مدينه آمد. او ادعا داشت که سخنان بنيان گذار اسلام برخاسته از اختلال رواني وبيماري جسماني است!
علي عليه السلام با او ملاقات کرد و با برهان علمي سخنان او را باطل ساخت. (9)
پس از آن نيز، سيرت مسلمانان بر اين روش استوار بوده است. به ويژه در زمان بني عباس که مذاهب و مکتب ها و آزادي بيشتري داشتند و مباحث کلامي جديدتري مطرح بود. جهان گردان از روم و هند و چين..... وارد سرزمين اسلام مي شدند و با علما و فرهنگيان جامعه ديدار مي کردند برخي از دانشمندان جهان گرد به خدمت امامان رسيده و علاقه مند بودند اسلام را ازديدگاه خاندان پيامبر بشناسند.
در موردي، در مجلس منصور دوانيقي امام صادق عليه السلام با جهان گرد هندي که در پزشکي سر رشته داشت. برخورد کرد و درباره ي مسائل کلامي با او گفت و گو کرد. جهان گرد هندي درپايان ملاقات امام مسلمان شد. (10)
در ماجراي ديگر، امام صادق عليه السلام با جهان گردي هندي که منکر وجود خدا بوده و با آن حضرت بسيار مباحثه مي کرده، به هنگامي که او مشغول تهيه دارويي براي بيماري بوده، وارد بحث شده و وجود خداوند را از راه دليل هاي عقلي و موضوعاتي که مورد علاقه و کار آن جهان گرد بوده، ثابت کرده، او را مسلمان کرده است. اين گفت و گو به مسئله اهليجه معروف شد. (11)
بريهه ازترساياني بوده، که با گروهي از اهل کتاب براي آشنايي نزديک با اسلام، به مدينه آمده است. او، پس از ديدار و گفت و گو با هشام بن حکم و به خدمت امام کاظم عليه السلام. رسيد و پس از گفت و گوهاي بسيار درباره ي اسلام و پيامبر، به اسلام گرويد. (12)
امام رضا عليه السلام. نيز درخراسان با جهان گردان بسياري، که براي آشنايي با اسلام و يا تبليغ مکتب خود به حوزه اسلام آمده بودند، مانند جاثليق و نسطاص رو مي گفت و گو مي فرمود است. (13)
اين گفت و گو، درانتشار اسلام درخراسان و سرزمين هاي اطراف آن، بسيار مؤثر بوده است.
بنابر دستور حکومتي زمان هارون، از کساني که براي جهان گردي و يا تجارت و... وارد حوزه اسلام مي شدند.، به نيکويي پذيرايي شده و تنها از تاجران عشر دريافت مي شد. (14)
بيت المقدس ازمراکزي بود که از آغاز مورد توجه همه ي اديان آسماني بود و پس از فتح آن به وسيله مسلمانان، مسيحيان در آن باقي ماندند و مراکز عبادت آنان در دست شان و باقي ماند و آنان با نگه داشت و شرايط ذمه از حقوقي به سان مسلمانان برخوردار بودند.
علاوه بريهوديان و مسيحيان داخل و سرزمين اسلامي، که به زيارت بيت المقدس مي رفتند، يهوديان و ترسايان خارج حوزه ي اسلام نيز، در طول سال به ديدن و بيت المقدس مي آمدند و در کمال آزادي زيارت و سياحت مي کردند. (15)
اين سيره تا پيش از جنگ هاي صليبي، هم چنان ادامه داشته و غير مسلمانان از بلاد روم و مغرب، گروه گروه براي زيارت اماکن مقدسه و يا بازديد از خويشان خود به قدس مي آمده اند. و ناصر خسرو در قرن پنجم خبر مي دهد:
و از ديار روم و ديگر بقاع هم ترسايان و جهودان بسيار آن جا روند، به زيارت کليسا و کنشت که آن جا است. (16)
/خ
پيامبر پيش از مکه با مسافران و ديگر سرزمين ها برخورد بسيار داشت. مکه پايگاهي بود عبادي و تجاري که مورد احترام مشرکان بود و حتي نصارا نيز بر روي ستون هاي کعبه تصوير مريم و عيسي و ابراهيم را نقش کرده بودند، از اين روي، اين شهر در طول سال، ويژه درماه هاي حرام، آکنده از زائران بود. علاوه بر آن، مکه بر سر راه تجارت مشرق و درياي مديترانه واقع بود و عراق و شام را به يمن متصل مي ساخت و وسيله ي ارتباط آفريقا و آسيا بود. اين، خود، مکه را به شهري سياحتي تبديل کرده بود. پيامبر از اين موقعيت جغرافيايي استفاده مي کرد و به ديدن مسافران مي آمد و باآنان گفت و گو مي گرد و در اصل، به يکي از عوامل گسترش اسلام در مناطق دور از مکه وجود همين گردش گران بود. بعيد نيست پيامبر توسط سياحان، از موقعيت مناسب سرزمين حبشه آگاه شده ومسلمانان را براي رهايي از ستم قريش به آن جا فرستاده باشد.
پس از هجرت پيامبر به مدينه، اين شهر شاهد ورود گردش گراني بود که براي تحقيق درباره ي اين دين جديد به مدينه مي آمدند و با افرادي براي ديدن خويشاوندان عرب و يا يهودي خود، به آن جا آمده و کنجکاوي، آنان را وادار به پژوهش در اسلام ميکرد. پيامبر و مسلمانان به آنان رابطه برقرار مي کردند و ويژگي هاي اسلام را برايشان برمي شمردند. به ويژه پيش از صلح حديبيه و کاهش تشنج ميان مکه و مدينه، مدينه شاهد و ورود گردش گراني بودکه براي آگاهي از اسلام به اين شهر مي آمدند. پس از فتح، مکه شمار سياحان رو به فزوني نهاد و سيل قبيله هاي عرب براي آگاهي از اين نداي نو، وارد مدينه مي شدند. پيامبر از اين گروه هاي اعزامي و گردش گران پذيرايي مي کرد. با ايشان دوستانه به گفت و گو مي نشست و برسر يک سفره با آنان غذا مي خورد. (1)
گروه اعزامي ترسايان نجران که براي مذاکرات مذهبي به مدينه آمده بودند، در مسجد جاي يافتند و مراسم عبادي خود را در مسجد به جاي مي آورند. (2)
و نيز پيامبر، گردش گران ثقيف را که مشرک بودند و در نظر داشتند پيرامون رابطه ي مذهبي خود با پيامبر گفت و گو کنند، درمسجد جاي داد. آن حضرت هر شب، پس از نماز خفتن در جمع آنان حاضر شده و با ايشان گفت و گو مي کرد. (3)پيامبر به برخي از مسافران و گروه هاي اعزامي غير مسلمان که در پي دشمني با مسلمانان نبودند، هديه مي داد (4) و نيز هديه ي آنان رامي پذيرفت. پيامبر از اکيدر دومه، يکي از بزرگان ترساي عرب، پيش از مسلماني (5) و نيز از يکي از بزرگان مشرک پارس هديه قبول کرده است.(6)
کافران حربي، هنگامي که جنگ افزار را کنار نهاده و خواهان روابط دوستانه با مسلمانان مي شدند، به درخواست آنان ترتيب اثر داده مي شد. اين افراد مي توانستند. با رعايت شرايط تأمين و درخواست و ضمانت يکي از مسلمانان براي تحقيق درباره ي اسلام و يا سير و سياحت وارد سرزمين اسلام شوند و کسي متعرض آنان نمي شد.
ابن عباس روايت مي کند:
مردي از مشرکان ازعلي بن ابي طالب پرسيد: اگر بخواهيم پس از پايان مهلت چهار ماهه [ که در سوره ي توبه براي مشرکان جنگي تعيين گرديده ] براي شنيدن کلام خداوند و يا اهداف ديگر، به ديدار پيامبر بياييم، آيا کشته مي شويم؟
علي عليه السلام فرمود: نه خدواند فرموده است:
هرگاه يکي از مشرکان به تو پناه آورد، پناهش ده تا کلام خدا را بشنود، پس او را به مکان امن برسان. (7)
امام صادق عليه السلام ازجمله سفارشات پيامبر به فرماندهان سپاه خود که براي نبرد، راهي مناطق جنگي بودند، فرموده است:
هر مردي از مسلمانان، از هر طبقه و گروه، به يکي ازمشرکان پناه دهد، او در امان است. پس آن گاه که سخن خدا را شنيد، اگر مسلمان شد، او برادر شماست و اگر به راه خود رفت، از خدا کمک بگيريد و او را به جايگاه امنش برسانيد. (8)
پس از پيامبر، آمد و شد گردش گران به مرا کز اسلامي بيشتر شد. سياحان که بيشتر اهل کتاب بودند، براي پژوهش و تحقيق به مدينه مي آمدند و مسلمانان، به ويژه امام علي با آنان ديدار و درباره اسلام و ديگر اديان با يک ديگر گفت و گو مي کردند.
در يک مورد، جهان گردي يوناني که پزشک بود، به مدينه آمد. او ادعا داشت که سخنان بنيان گذار اسلام برخاسته از اختلال رواني وبيماري جسماني است!
علي عليه السلام با او ملاقات کرد و با برهان علمي سخنان او را باطل ساخت. (9)
پس از آن نيز، سيرت مسلمانان بر اين روش استوار بوده است. به ويژه در زمان بني عباس که مذاهب و مکتب ها و آزادي بيشتري داشتند و مباحث کلامي جديدتري مطرح بود. جهان گردان از روم و هند و چين..... وارد سرزمين اسلام مي شدند و با علما و فرهنگيان جامعه ديدار مي کردند برخي از دانشمندان جهان گرد به خدمت امامان رسيده و علاقه مند بودند اسلام را ازديدگاه خاندان پيامبر بشناسند.
در موردي، در مجلس منصور دوانيقي امام صادق عليه السلام با جهان گرد هندي که در پزشکي سر رشته داشت. برخورد کرد و درباره ي مسائل کلامي با او گفت و گو کرد. جهان گرد هندي درپايان ملاقات امام مسلمان شد. (10)
در ماجراي ديگر، امام صادق عليه السلام با جهان گردي هندي که منکر وجود خدا بوده و با آن حضرت بسيار مباحثه مي کرده، به هنگامي که او مشغول تهيه دارويي براي بيماري بوده، وارد بحث شده و وجود خداوند را از راه دليل هاي عقلي و موضوعاتي که مورد علاقه و کار آن جهان گرد بوده، ثابت کرده، او را مسلمان کرده است. اين گفت و گو به مسئله اهليجه معروف شد. (11)
بريهه ازترساياني بوده، که با گروهي از اهل کتاب براي آشنايي نزديک با اسلام، به مدينه آمده است. او، پس از ديدار و گفت و گو با هشام بن حکم و به خدمت امام کاظم عليه السلام. رسيد و پس از گفت و گوهاي بسيار درباره ي اسلام و پيامبر، به اسلام گرويد. (12)
امام رضا عليه السلام. نيز درخراسان با جهان گردان بسياري، که براي آشنايي با اسلام و يا تبليغ مکتب خود به حوزه اسلام آمده بودند، مانند جاثليق و نسطاص رو مي گفت و گو مي فرمود است. (13)
اين گفت و گو، درانتشار اسلام درخراسان و سرزمين هاي اطراف آن، بسيار مؤثر بوده است.
بنابر دستور حکومتي زمان هارون، از کساني که براي جهان گردي و يا تجارت و... وارد حوزه اسلام مي شدند.، به نيکويي پذيرايي شده و تنها از تاجران عشر دريافت مي شد. (14)
بيت المقدس ازمراکزي بود که از آغاز مورد توجه همه ي اديان آسماني بود و پس از فتح آن به وسيله مسلمانان، مسيحيان در آن باقي ماندند و مراکز عبادت آنان در دست شان و باقي ماند و آنان با نگه داشت و شرايط ذمه از حقوقي به سان مسلمانان برخوردار بودند.
علاوه بريهوديان و مسيحيان داخل و سرزمين اسلامي، که به زيارت بيت المقدس مي رفتند، يهوديان و ترسايان خارج حوزه ي اسلام نيز، در طول سال به ديدن و بيت المقدس مي آمدند و در کمال آزادي زيارت و سياحت مي کردند. (15)
اين سيره تا پيش از جنگ هاي صليبي، هم چنان ادامه داشته و غير مسلمانان از بلاد روم و مغرب، گروه گروه براي زيارت اماکن مقدسه و يا بازديد از خويشان خود به قدس مي آمده اند. و ناصر خسرو در قرن پنجم خبر مي دهد:
و از ديار روم و ديگر بقاع هم ترسايان و جهودان بسيار آن جا روند، به زيارت کليسا و کنشت که آن جا است. (16)
پی نوشت ها
1-ابن سعد، الطبقات الکبري، ج 1، ص 342
2- همان، ص 357
3- همان، ص 313
4- شيخ طوسي، التبيان و في تفسير القرآن، ج 3، ص 284، مکتب الاعلام الاسلامي.
5- قاضي ابو يوسف، کتاب الخراج، ص 90، دارالمعرفه، افست مؤسسه نشر منابع الثقافيه الاسلاميه، قم.
6-جلاء الاذهان، ج 3، ص 41
7- زمخشري، کشاف من حقايق التنزيل و عيون الاقاويل، ج 2، ص 175 دارالمعرفه
8-برقي، المحاسن، ص 355، باب 13.
9-بحارالانوار، ج 10، ص 70
10- همان، ص205 - 207
11- همان، ج 3، ص 153
12- همان، ج 10، ص 234
13- همان، ص 299
14- کتاب الخراج، ص185
15-جعفر الخليلي، الموسوعه العتبات، المقدسه، ج 5، ص 131، مؤسسه اعلمي، بيروت.
16- سفرنامه ناصر خسرو، ص 35.
/خ