مکاتب و ادیان الهی هدف اصلی خود را انسان سازی معرفی می کنند و برای رسیدن به این مهم توجه بسیار زیادی به بحث تربیت دارند. اسلام نیز به عنوان پرچم دار و کامل ترین دین الهی، تربیت را سرلوحه برنامه ها و دستورات خود قرار داده است.
تربیت از ابعاد حیاتی و پیچیده و بنیادی زندگی انسان اسـت که دستیابی به خوشبختی دلخواه و مطلوب، وابسته به تحقق صحیح آن است. از طرفی صرف دغدغه داشتن نسبت به بحث تربیت کافی نیست و باید روش های مناسب برای رسیدن به این مطلوب را هم در نظر گرفت. بسیاری از موفقیت هایی که مجموعه های فرهنگی و تربیتی به آن ها دست پیدا کرده اند نتیجه گزینش روش تربیت مناسب و صحیح است. یک روش تربیت واحد ممکن است موجب تربیت فردی و در طرف مقابل موجب اختلال در مسیر تربیت فردی دیگر شود. دلیل این امر آن است که در انتخاب روش صحیح تربیت، عوامل گوناگونی اعم از عوامل اجتماعی و شخصیتی و خانوادگی و ... تأثیرگذار است. به عبارت دیگر با توجه به تفاوت اهداف تربیتی ، لازم است روش های تربیتی مختلف نیز موردتوجه قرار گیرد. انتخاب روش تربیتی مناسب نقش اساسی و جدی درراه رسیدن به اهداف تربیتی ایفا می کند.
سـیره و اندیشه ها ی تربیتی معصومین علیهم السلام، منبع بسیار گران بهایی برای استخراج روش های تربیتی است. در این میان فرمایشات امیرالمؤمنین علی علیه السلام ازجمله مهم ترین منابع و مأخذها در این زمینه به حساب می آید. در ادامه به بخشی از آموزه های مولی متقیان حول روش تربیتی اشاره می کنیم؛
١. الگوسازی
انسان همیشه و در همه رفتارها و سکنات خود به دنبال نمونه ای است تا اعمال خود را با آن موردسنجش قرار دهد.امیرالمؤمنین(علیه السلام) نیز در کلمات سرشار از حکمت خود فراوان به این نکته توجه دارند و اهمیت توجه به الگوی مناسب را تذکر می دهند. در خطبه های کتاب شریف نهج البلاغه می فرمایند:وَ اقْتَدُوا بِهَدْیِ نَبِیِّکُمْ فَإِنَّهُ أَفْضَلُ الْهَدْیِ وَ اسْتَنُّوا بِسُنَّتِهِ فَإِنَّهَا أَهْدَى السُّنَن.[3]
از راه هدایت پیغمبرتان پیروى کنید، که آن نیکوترین راه هدایت است و طریقه و سنّت او را بکار بندید، زیرا که سنّت او هدایت کننده ترین سنّت ها و شریعت ها است.[4]
هم چنین در جای دیگری می فرمایند :
قَدْ کَانَ فِی رَسُولِ اللَّهِ ص کَافٍ لَکَ فِی الْأُسْوَة ... فَتَأَسَّ بِنَبِیِّکَ الْأَطْیَبِ الْأَطْهَرِ... فِیهِ أُسْوَةً لِمَنْ تَأَسَّى.[5]
براى تو کافى است که رسول خدا سرمشق تو باشد ... به پیامبر پاک تر و پاکیزه ترت صلوات الله علیه اقتدا کن، که وجودش براى هر که بخواهد به او اقتدا کند سرمشق است.
در دیگر بیانات گوهربار خود می فرمایند:
انْظُرُوا أَهْلَ بَیْتِ نَبِیِّکُم صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ فَالْزَمُوا سَمْتَهُمْ، وَ اتَّبِعُوا أَثَرَهُمْ، فَلَنْ یُخْرِجُوکُمْ مِنْ هُدىً، وَ لَنْ یُعیدُوکُمْ فیرَدى.[6]
اهل بیت پیغمبر را بنگرید از آن سمت بروید که آن ها مىروند، قدم بجاى قدم آنان بگذارید، آن ها شمارا از جاده هدایت بیرون نمىبرند و به جاهلیت بازنمی گردانند.[7]
ایشان در بسیاری از خطبه های نهج البلاغه، اهمیت توجه به الگو را تذکر داده اند؛ بدیهی است که هرچه الگوی انتخابی صحیح تر باشد، فرآیند تربیت بهتر تحقق پیدا می کند.
٢. محبت
از دیدگاه امـام عـلی (علیه السلام) یکی از بنیادی ترین راه های تربیت، مهربانی و محبت است. قدرت محبت در تربیت، تحول آفرین و دگرگون کننده است و اگـر صحیح و به موقع استفاده شود، در محقق شدن تربیت درست بسیار مؤثر است. معصومین و اولیای الهی، مـحبت را مهم ترین زمینه و محور اصلی تربیت می دانند. امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرزند خود امام حسن مـجتبی (علیه السلام) این گونه خطاب می فرمایند:وَجَدْتُکَ بَعْضِی بَلْ وَجَدْتُکَ کُلِّی حَتَّى کَأَنَّ شَیْئاً لَوْ أَصَابَکَ أَصَابَنِی وَ کَأَنَّ الْمَوْتَ لَوْ أَتَاکَ أَتَانِی فَعَنَانِی مِنْ أَمْرِکَ مَا یَعْنِینِی مِنْ أَمْرِ نَفْسِی[8]
چون تو را پارهاى از خویشتن بلکه همه وجود خود می دانم و چنانچه آسیبى به تو برسد بىگمان اثر آن را بر روى دلم می خوانم و اگر مرگ تو را دریابد، گوئى مرا دریافته است.
حضرت علی (علیه السلام) در این روش تربیتی بین خویشاوند خود و مردم عادی جامعه هیچ فرقی قائل نبودند و می فرمودند:
قُلُوبُ الرِّجَالِ وَحْشِیَّةٌ فَمَنْ تَأَلَّفَهَا أَقْبَلَتْ عَلَیْهِ.[9]
دل های مردم گریزان و غیر مأنوساند، هر آن کس به احسان با آن ها پیوند کند بدو روی آور شوند.[10]
رابطه بین محبت و تربیت رابطه بسیار در هم پیچیده ای است و تربیت بدون محبت، کار محال و انجام ناپذیری است زیرا خداوند در خلقت انسان او را محتاج احسان و محبت آفریده است و در کلمات معصومین نیز به این نیاز ذاتی بشر اشاره شده است: مردم فرمان بردار کسی هستند که به آن ها احسان و محبت می کند.
٣. نصیحت و موعظه
در وجود انسان انگیزه ها و کشش هایی نهفته است. درصورتی که این میل ها و کشش ها تحت تربیت قرار نگیرند ممکن است به طریق نادرست و بیراهه کشیده شود.یکی از عواملی که موجب متعادل شدن انگیزه های انسانی می شود، ابزاری به نام موعظه و پند و اندرز است. یکی از کارهای باعظمت و پرارزش و پرمنفعتی که وجود مبارک رسول خدا در طول بیست و سه سال ایام بعثت انجام دادند این بود که روحیه نصیحت خواهی و موعظه خواهی و قبول موعظه را در مردم زنده و تقویت کردند. اگر به کتاب های مهم روایتی یعنی کتاب هایی که از عصر غیبت باقی مانده تا الآن مراجعه شود ، می بینیم مردان وزنانی مخصوصاً در مدینه آمدند محضر پیغمبر عظیم الشأن اسلام و درخواست نصیحت کردند و طلب موعظه کردند. موعظه در لغت به معنای پند و نصیحت هست. پند دادن، نصیحت کردن، اندرز دادن، وصیت کردن، موعظه کردن، همگی در زبان فارسی به یک معنا استعمال شده اند .عالم و غیر عالم همه باید در مجلس وعظ به قصد اندرز گرفتن و متنبه شدن و عمل به آن حاضر شوند، نادان برای دانستن و دانا برای یادآوری . اخبار وارده در فضیلت مجلس موعظه بسیار است و برای شناختن اهمیت آن کافی است دانسته شود موعظه غذای روح و حیات بخش دل است چنانچه حضرت امیر المؤمنین علیه السلام به فرزندش حضرت مجتبی علیه السلام می فرماید: قلب خود را با موعظه زنده نگه دار. درجای دیگری از خطبه های نهج البلاغه در تبیین طریق تربیت مردم زمان جاهلیت توسط رسول الله صلوات الله علیه می فرمایند:
النَّاسُ ضُلَّالٌ فِی حَیْرَةٍ وَ حَاطِبُونَ فِی فِتْنَةٍ قَدِ اسْتَهْوَتْهُمُ الْأَهْوَاءُ وَ اسْتَزَلَّتْهُمُ الْکِبْرِیَاءُ وَ اسْتَخَفَّتْهُمُ الْجَاهِلِیَّةُ الْجَهْلَاءُ حَیَارَى فِی زَلْزَالٍ مِنَ الْأَمْرِ وَ بَلَاءٍ مِنَ الْجَهْلِ فَبَالَغَ (صلىاللهعلیه) فِی النَّصِیحَةِ وَ مَضَى عَلَى الطَّرِیقَةِ وَ دَعَا إِلَى الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ.[11]
به رسالتش فرستاد. درحالی که مردم گمراهانی گم کرده راه بودند و راه صحیح را از مسیر خطا و ناصواب تشخیص نمی دادند و در طریق فتنه قدم می نهادند. هوا و هوس آنان را به سوی خود خوانده بود، از راهشان برده بود و کبر و نخوت از طریق صوابشان منحرف ساخته بود. از وفور نادانى، سبک سر شده بودند و در عین گمراهی و متزلزل بودن در کار ها به بلاى نادانى دچار بودند. رسول الله پند و اندرز را به حد کمال رساند و به مسیر حق هدایتشان کرد و به حکمت و موعظه نیکو دعوتشان نمود.
4. استفاده از مثال
تربیت انسان ها و عبور آن ها از تخیلات و رسیدن به حقیقت ها مسئولیتی است که خداوند بر دوش انبیاء و ائمه اطهار علیهم صلوات الله قرار داده است. قرآن کریم درآیات بسیاری درصدد خارج کردن مؤمنان از وادی توهمات و ورود آن ها به مسیر واقعیات است. در این راه، استفاده از مثل ها نقش بسیار مهمی ایفا می کنند.ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً رَجُلَیْنِ أَحَدُهُما أَبْکَمُ لا یَقْدِرُ عَلى شَیْءٍ وَ هُوَ کَلٌّ عَلى مَوْلاهُ أَیْنَما یُوَجِّهْهُ لا یَأْتِ بِخَیْرٍ هَلْ یَسْتَوی هُوَ وَ مَنْ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ هُوَ عَلى صِراطٍ مُسْتَقیم.[12]
خداوند دو مرد را مثال می زند که یکى لال است و قادر به هیچ کارى نیست و سربار ارباب خویش است و اگر او را به دنبال کارى فرستد، خوب انجام نمی دهد. آیا با آن که امر به عدل و داد می کند و بر راه راست حرکت می نماید، یکسان هست.
امام علی(علیه السلام) نیز به عنوان یکی از برگزیدگان الهی درراه تربیت انسان ها به اهمیت مثال ها اشاره می می فرمایند:
فَقَدْ جَرَّبْتُمُ الْأُمُورَ وَ ضَرَّسْتُمُوهَا وَ وُعِظْتُمْ بِمَنْ کَانَ قَبْلَکُمْ وَ ضُرِبَتِ الْأَمْثَالُ لَکُم.[13]
شما کارها را آزمودهاید و تدبیر آن ها کردهاید، از پیشینیان خود پند گرفتهاید، براى شما مثل ها زده شده است.[14]
علی(علیه السلام) در سفارش به فرزند خود امام حسن مجتبی (علیه السلام) می فرمایند:
یَا بُنَیَّ إِنِّی قَدْ أَنْبَأْتُکَ عَنِ الدُّنْیَا وَ حَالِهَا وَ زَوَالِهَا وَ انْتِقَالِهَا وَ أَنْبَأْتُکَ عَنِ الْآخِرَةِ وَ مَا أُعِدَّ لِأَهْلِهَا فِیهَا وَ ضَرَبْتُ لَکَ فِیهِمَا الْأَمْثَالَ لِتَعْتَبِرَ بِهَا وَ تَحْذُوَ عَلَیْهَا.[15]
ای فرزند کوچک من، من از احوال دنیا و احوال آن و از احوالات آخرت به تو خبر داده ام و از مثال ها و عبرت ها برای تو گفته ام تا راه عبرت گیری برای تو گشوده شود.
نتیجه گیری:
در این پژوهش مشاهده شد که امیرالمؤمنین(علیه السلام) در کلمات گوهربار خود در نهج البلاغه بسیار به فرآیند تربیت توجه دارند و به ابزارهای مهم تربیتی اشاره می فرمایند.پینوشت:
[1] - مجموعه آثار استاد شهید مطهرى، ج22، ص: 551[2] - صحیفه امام خمینی، جلد14، صفحات 153
[3] - خطبه 110 نهجالبلاغه
[4] - ترجمه نهجالبلاغه (انصارى)، صفحهى 297
[5] -خطبه 160 نهجالبلاغه
[6] - خطبه 97 نهجالبلاغه
[7] - ترجمه و شرح فشردهاى بر نهجالبلاغه (آیتالله مکارم)، ج 1، صفحهى 401
[8] - نهجالبلاغه، نامه 31
[9] -کلمات قصار نهجالبلاغه- شماره 47
[10] - ترجمه نهجالبلاغه (انصارى)، صفحهى 1043
[11] - نهجالبلاغه، خطبه 94
[12] - سوره نحل آیه 76
[13] -نهجالبلاغه، خطبه 176
[14] - ترجمه نهجالبلاغه (آیتى)، صفحهى 417
[15] - نهجالبلاغه، نامه 31
16-روشهای تربیت کودک تا هفتسالگی در اندیشه امام علی علیهالسلام، غلامحسین رضایت –فاطمه رضایت