نگاهی به موانع یک اتحاد ضروری

موانع وحدت حوزه و دانشگاه

طرح اتحاد شهید مفتح طرحی بسیار تاثیر گذار بود این تاثیر گذاری به حدی بود که دشمن شدیدا از جانب او احساس خطر کرد و در 27 آذر 1361 اقدام به حذف فیزیکی و ترور این شهید بزرگوار نمود.
چهارشنبه، 26 آذر 1399
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
موانع وحدت حوزه و دانشگاه
نهادهای علمی در زمانه ای نه چندان دور در ایران چندان از هم فاصله ای نداشتند و معمولا طبیبان، عالمان دینی، منجمان و معماران در ذیل یک نهاد علمی تحصیل می کردند؛ این ساختار واحد علمی باعث ظهور شخصیت های جامع الاطرافی مانند شیخ بهایی شده بود که از ادبیات عرب تا موسیقی، از ریاضیات تا معماری و از عرفان تا تجارت را می شناخت و در آن صاحب نظر بود؛ اما در صده های اخیر و به خصوص در قرن حاضر که سال آخر آن را سپری می کنیم با گسترش دایره علوم و یا بهتر بگوئیم انفجار علمی در حوزه های مختلف تجربی،‌ریاضی و فنی و نیز پیدایش شاخه های مختلف علوم انسانی و علاوه بر آن تاسیس و گسترش دانشگاه به سبک نوین آرام آرام و چه بسا به سرعت نهاد علمی تک سلولی سابق به دو نهاد کاملا مجزا به اسم حوزه و دانشگاه تبدیل شد و این آغاز یک گارد و یک شکاف بین این دو نهاد تازه استقلال یافته بود؛ روشنفکران دانشگاه ها را برگزیدند و دستگاه حاکم پادشاهی ایران نیز به صورت جدی از دانشگاه حمایت می کرد و در میان حوزه نیز بودند کسانی که به این گارد دامن زده و شروع به تخطئه دانشگاه کردند و این مسائل به همراه حاشیه هایی که بعدا به وجود آمد باعث شد تا حوزه و دانشگاه به دو جزیره علمی در میان امت اسلامی تبدیل شوند.
 

تبعات تفرقه بین حوزه و دانشگاه

همان گونه که وحدت و اتحاد در هر حالتی برکات قابل توجهی دارد تفرقه به عنوان یک بلای عظیم تبعات بسیار زیادی دارد؛ مخصوصا اگر تفرقه میان دو جریان،نهاد و حتی فرد تاثیرگذار باشد؛ حوزه و دانشگاه به عنوان دو نهاد علمی بسیار تاثیر گذار در صورتی که دچار تفرقه شوند تبعات سنگینی را برای جامعه به همراه خواهند داشت که از جمله آن ها می توان به موارد زیر اشاره کرد:
 
موانع وحدت حوزه و دانشگاه
 
دوگانگی در اداره جامعه
سیر و سیره اجتماعی محصول چیزهای زیادی است که مذهب و میل به توسعه را می توان به عنوان دو عنصر بسیار مهم و اصل در تعیین نوع آن نام برد. تصور کنید در جامعه ای که از لحاظ ایدئولوژیک پایبند به مبانی اسلامی است و بین نهاد علمی متولی دین یعنی حوزه و نهاد علمی متولی توسعه یعنی دانشگاه شکاف فکری و اندیشه و حتی عاطفی وجود داشته باشد در این صورت نباید توقع داشت مدل توسعه ای که از دانشگاه بیرون می آید مطابق با ایدئولوژی های دینی باشد؛ نکته مهم این است که این مدل توسعه فقط مربوط به علوم انسانی نمی شود بلکه در سایر علوم مانند علوم تجربی، مهندسی، صنعتی و دها شاخه دیگر مسئله به همین منوال است و دیگر چیزی به اسم توسعه اسلامی علم قابل تصور نیست. در چنین شرایطی علوم حتی جهت گیری اسلامی هم ندارند چه برسد به اینکه اسلامی به معنای خاص باشند.
 
صرف توان در تقابل
توان جبهه اسلام در طول اعصار و قرون به دلایل مختلفی توان بسیار محدودی بوده است و معمولا آنچه ظاهر است این است که جبهه حق در ضعف قرار داشته است؛ یکی از اصلی ترین علل این ضعف صرف توانمندی ها و امکانات در موضوع تقابل های داخلی مانند تقابل بین حوزه و انشگاه است؛ در طول سال هایی که از تاسیس دانشگاه می گذرد سخنرانی ها و نگاشته های زیادی برای پاسخ گویی طرفین به یکدیگر انجام شده است در حالی که این همه توان باید در مسیری دیگر هزینه می شد؛ برای اثبات این ادعا کافی است ماجرای اسرار هزار ساله حکمی زاده و کشف الاسرار امام خمینی و داستان دو قرن سکوت دکترعبدالحسین زرین کوب و خدمات متقابل ایران و اسلام شهید مطهری را بخوانید تا معنی صرف وقت و هزینه برای تقابل را درست درک کنید؛ دکتر زرین کوب با نگاهی ملی گرایانه به تخطئه اسلام برای بالا بردن ملیت و سنگین کردن ترازوی آن پرداخت و شهید مطهری برای آنکه به این شبهات پاسخی مناسب داده باشد حکیمانه کتاب خدمات متقابل ایران و اسلام را به رشته تحریر در آوردند؛ حال در صورتی که زرین کوب به جای آنکه بعدا بارها کتاب خود را مورد ویرایش قرار بدهد نظرات خود را با اندیشمندان منصف مطرح کرده بود، نه وقت خود را برای نگارش و اصلاح چندین باره دو  قرن سکوت صرف می کرد و نه وقت شخصیتی مثل شهید مطهری را برای پاسخگویی به کتاب خود می گرفت.
 
ایجاد حس نفرت
نفرت از زشت ترین و عوامانه ترین احساساتی است که ممکن است در یک انسان دانشمند به وجود بیاید؛ اندیشمندان و دانشمندان حوزه و دانشگاه باید بر اساس مهرورزی به بندگان خدا تمام توان خود را صرف تعالی و آسایش انسان کنند؛ حال اگر به خاطر حرف های عوامانه و بی پایه و فقط بر اساس یک رقابت استعماری به تقابل با یکدیگر بپردازند حتی اگر در راس حوزه دانشگاه چنین نباشد اما در بدنه به یک نفرت فزاینده خواهد رسید و نفرت و کینه در هر جامعه ای به وجود بیاید عامل توقف و پس رفت خواهد بود.
 
موانع وحدت حوزه و دانشگاه
 

شهید مفتح و یک جهاد مبارک

پس از انقلاب و با مسئله انقلاب فرهنگی نگاه حوزه و دانشگاه تا حدودی نسبت به هم تلطیف شد؛ تا آنجا که بسیاری از بزرگان حوزه مانند شهید مرتضی مطهری ، شهید مفتح، شهید بهشتی و دیگر عالمان دینی که البته قبل از انقلاب هم به دانشگاه رفت و آمد داشتند به یک رکن در دانشگاه تبدیل شدند و مباحث آن ها در علوم انسانی و اندیشه سیاسی مورد استقبال قرار گرفت؛ در این بین شهید مفتح مجدانه به دنبال ایجاد اتحاد ایدئولوژیک و استراتیژیک بین حوزه و دانشگاه بود؛ شهید مفتح در راستای بیان ضرورت این اتحاد سخنرانی های فراوانی کرده اند و در جایی در خصوص ضرورت این اتحاد فرمودند:اگر بین دو قشر روحانی و دانشگاهی اختلافی پدید آمد و قشر روشن فکر برای خود راهی پیش گرفت و قشر مذهبی راهی دیگر، مطمئن باشید اولین مرحله شکست و عقب نشینی و بدبختی همین جاست.
 
نکته جالب این جاست که این شهید بزرگوار از سال های قبل از انقلاب به دنبال پیوند نهادهای دینی با دانشگاه بودند و به عنوان مثال در سال 1340 درست در اوج جریان روشنفکری ایران مقاله وحدت مسجد و دانشگاه» را در نشریه مکتب اسلام منتشر کرد که چهار چوب اندیشه ایشان در مورد وحدت بین نهاد های دینی و دانشگاه را به خوبی نشان می دهد.
 
طرح اتحاد شهید مفتح طرحی بسیار تاثیر گذار بود این تاثیر گذاری به حدی بود که دشمن شدیدا از جانب او احساس خطر کرد و در 27 آذر 1361 اقدام به حذف فیزیکی و ترور این شهید بزرگوار نمود.
 

ضرورت وحدت در اندیشه امام خمینی

وصیت نامه ها معمولا مهم ترین حرف های یک انسان هستند؛ امام خمینی با توجه به اهمیت وحدت حوزه و دانشگاه سطوری از وصیتنامه خود را به این مسئله اختصاص داده و می نویسند:
 
توصیه این جانب آن است که نسل حاضر و آینده غفلت نکنند و دانشگاهیان و جوانان برومند عزیز هر چه بیشتر با روحانیان و طلاب علوم اسلامی، پیوند دوستی و تفاهم را محکم تر و استوارتر سازند و از نقشه ها و توطئه های دشمن غدار غافل نباشند و به مجرد آنکه فرد یا افرادی را دیدند که با گفتار و رفتار خود، درصدد است بذر نفاق بین آنان افکند، او را ارشاد و نصیحت نمایند و اگر تأثیر نکرد، از او روگردان شوند و او را به انزوا کشانند و نگذارند توطئه ریشه دواند که سرچشمه را به آسانی می توان گرفت. مخصوصا اگر در اساتید کسی پیدا شد که می خواهد انحراف ایجاد کند، او را ارشاد و اگر نشد، از خود و کلاس خود طرد کنند و این توصیه بیشتر متوجه روحانیون و محصلین علوم دینی است و توطئه ها در دانشگاه ها از عمق ویژه ای برخوردار است و هر دو قشر محترم که مغز متفکر جامعه هستند، باید مواظب توطئه ها باشند.
 
موانع وحدت حوزه و دانشگاه
 

موانع وحدت حوز و دانشگاه

بحث و مناظره در حوزه علم یکی از سنت های دیرینه جوامع علمی بوده است که گاه اختلافاتی را به همراه داشته است؛ اسفبار اینکه این اختلافات گاهی به تقابل می رسید و تقابل ها گاه به حرکات زشتی مانند تکفیر و تقابل فیزیکی منجر می شد. در مورد حوزه و دانشگاه نیز تقابل هایی بوده است اما باید این تقابل ها به وحدت تبدیل شود در این بین موانعی بر سر راه وحدت حوزه و دانشگاه وجود دارد که به اختصار به آن ها می پردازیم:
 
تعریف غلط از وحدت حوزه و دانشگاه
جریان های علمی وقتی به واژه و یا مفهومی می رسند اولین چیزی که در مورد آن فکر می کنند تعرف آن واژه و یا مفهوم است؛ آن ها بعد از تعریف دقیق در مورد تطابق آن با مبانی ایدئولوژیک و مسائل دیگر نسبت به آن حکم صدر کرده، آن را تایید  و یا رد می کنند. در مورد وحدت حوزه و دانشگاه تعارف مختلفی ارائه شده است که برخی از آن ها افراطی و برخی دیگر تفریطی است که همین افراط و تفریط باعث شده است تا عده ای به تقابل با این مفهوم برخاسته و یا آن را بی فایده بدانند.
 
برخی با نگاهی آرمانی و افراطی می گویند وحدت حوزه و دانشگاه به این معناست که حوزه و دانشگاه به یک نهاد علمی واحد تبدیل شوند؛ به گونه ای که یکی در دیگری ادغام شود! این تعریف باعث شده است تا عده ای برای بقائ نهاد متبوع خود به تقابل با این وحدت بپردازند، آن ها چه از حوزه و چه از دانشگاه به نهاد علمی متبوع خود تعلق خاطر دارند و این تعلق خاطر باعث عدم قبول وحدت حوزه و دانشگاه با این تعریف می شود.
 
تعریف دومی که مطرح می کنند یک نگاه تفریطی است و آن این است که این دو نهاد به صورت کاملا مستقل عمل کنند و فقط از هرگونه تقابل بپرهیزند مخالفان این تعریف می گویند وحدت به معنای تعایش بدون تقابل از طرفی باعث نفی تبعات مطرح شده مانند دو گانگی در اداره جامعه نخواهد شد و از طرفی دیگر به خاطر تضادهای ایدئولوژیکی که به وجود می آید عملا امکان ندارد.
 
در این بین تعریف سومی وجود دارد که می توان آن را تعریف صائب و کامل دانست، در این تعریف دو نهاد دانشگاه و حوزه بر مبنای ایدوئولوژی اسلامی با حفظ استقلال نهادی به فعالیت همپوشان برای تعالی ایران اسلامی و توسعه همه جانبه کشور که منجر به اقتدار امت اسلامی است می پردازند این تعریف تعریفی است که هم شدنی است و هم فایده قابل توجهی دارد.
 
امام خمینی با رد وحدت نهادی حوزه و دانشگاه و تلفیق یکی در دیگری وحدت حوزه و دانشگاه را چنین تعریف می کنند: دانشگاه و حوزه های علمیه می توانند دو مرکز باشند برای تمام ترقیات و تمام پیشرفت های کشور و می توانند دو مرکز باشند برای تمام انحرافات و انحطاطات کشور؛ اگر دانشگاه واقعا دانشگاه باشد و دانشگاه اسلامی باشد، یعنی در کنار تحصیلات، در آنجا تهذیب هم باشد، تعهد هم باشد، یک کشوری را اینها می توانند به سعادت برسانند.[1]
 
قدم اول برای وحدت بین حوزه و دانشگاه این است تعریفی دقیق، عمیق و مقبول از وحدت حوزه و دانشگاه ارائه شود تا همگان حول محور آن تعریف برای تحقق این مفهوم تلاش کنند.
 
موانع وحدت حوزه و دانشگاه
 
گارد منفی متقابل
از دیر باز دو تفکر متحجرانه در حوزه و دانشگاه وجود داشته است؛ بخشی از دانشگاهیان تحت تاثیر تبلیغات ضد دینی جریان روشنفکری  به حوزه های علمیه حمله کرده و آن را تخطئه کردند کسانی مثل احمد کسروی و بسیاری دیگر سخنرانی ها و مقاله های زیادی در رد و یاتخطئه حوزه های علمیه نوشته اند؛ از طرفی نگاه متحجرانه برخی از حوزویان به دانشگاه باعث به وجود آمدن یک گارد تقابل بین این دو نهاد شده؛ قدم دیگری که باید برای وحدت حوزه و دانشگاه برداشته شود این است که بزرگان و بدنه حوزه و دانشگاه به جای آنکه به رد و تخطئه و یا تکفیر یکدیگر بپردازند واقعیت لزوم وجود دانشگاه و حوزه را بپذیرند و برای همکاری روز افزون برنامه ریزی کنند.
 
نداشتن برنامه واقعی برای وحدت
یکی از اصلی ترین مشکلاتی که در کشور ما وجود دارد این است که خیلی از مفاهیم به مناسبت تبدیل شده اند و برای آن ها سمینار و مراسم گرفته می شود اما روز بعد از مناسبت آن مفهوم به بایگانی می رود تا سال آینده! یکی از آن مفاهیم مفهوم وحدت حوزه و دانشگاه است؛ در واقع می توان گفت هیچ برنامه عملیاتی و واقعی عینیت یافته و یا حتی در مسیر شدنی برای وحدت حوزه و دانشگاه وجود ندارد و نداشتن برنامه به معنای ذبح این مفهوم در تقویم 27 اذر است.  البته در حال حاضر نهاد نمایندگی ولی فقیه در دانشگاه وجود دارد و بسیاری از روحانیون به دانشگاه رفت و آمد دارند اما نه رفت آمد آن ها دوگانگی در اداره جامع را پایان داده است و نه باعث بازگشایی راه دانشگاه به حوزه شده است و در واقع پلی یک سویه و حاکمیتی وجود دارد که کمکی به وحدت واقعی حوزه و دانشگاه نمی کند.
 
تعریف آرمانی متفاوت
 یکی از موانعی که در راه وحدت حوزه و دانشگاه وجود دارد این است که این دو نهاد علمی اگرچه روی کاغذ و مطابق سیاستهای کلی وحدت آرمانی دارند اما در میدان عینیت وحدت آرمانی ندارند؛ بدون تعارف باید عرض کنیم که دانشگاه با همین دست فرمان به سمت اروپا کردن ایران می رود و حوزه به همین منوال به سمت مسجد کردن کل کشور؛ در حالی که اگر حوزه و دانشگاه به یک آرمان مشترک و تعریف واحد از نقطه هدف برسند آنجا است که می توان انتظار داشت وحدت حوزه و دانشگاه ایرانی سربلند و مقتدر بسازد.
 

پی‌نوشت:
[1] 27 آذر 1361 ؛ سخنرانی امام خمینی


مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط