هماهنگي مهر و قهر با جمال و جلال
نویسنده : آيتالله جوادي آملي
چون خداوند بسيط الحقيقه است وهيچ گونه كثرت و تعدد در او راه ندارد، لذا اوصاف ذاتى وى عين ذات او بوده، چنانكه عين هماند. بنابراين اسماى حسناى او همگى آيت همان ذات و يكتاست؛ يعنى هر اسمى همه كمالهاى ذاتى و وصفى وفعلى را به همراه دارد و تفاوت نامهاى الهى، گذشته از محيط ومحاط بودن و تقسيمهاى ديگر، فقط در ظهور و خفاى كمالهاست؛ يعنى هر اسمى واجد تمام كمالهاى الهى بوده و مظهر همه آنهاست، ليكن در ظهور وخفاى آن كمالها بين اسماء اختلاف است، بنابراين مظهر هر نامى كمالهاى اسامى ديگر را داراست، گرچه فعلا كمالهاى مزبور در او ظهور ندارد.
جلال وجمال كه از اسماء الهىاند، مظاهر گوناگون دارند؛ ولى چون جلال حق در جمال وى نهفته است و جمال وى در جلال او مستور است، چيزى كه مظهر جلال الهى است، به نوبه خود واجد جمال حق بوده و چيزى كه مظهر جمال خداست، به نوبه خويش داراى جلال الهى خواهد بود. نمونه بارز استتار جمال در كسوت جلال را مىتوان از آيات قصاص و دفاع استنباط نمود؛ يعنى حكم قصاص، اعدام، اماته، خونريزى، قهر، انتقام، غضب، سلطه، استيلا، چيرگى و مانند آن، كه از مظاهر جلال وجنود ويژه آن به شمار مىروند و احيا، صيانت دم، مهر، تشفى، خشنودى و نظاير آن را كه از مظاهر جمال وسپاهيان خاص آن شمرده مىشوند، به همراه دارد، چنانكه خداوند صاحب جلال و جمال چنين مىفرمايد:
«و لكم فيالقصاص حياه يا اولى الالباب: و اى خردمندان، شما را در قصاص زندگانى است.»
يعنى اين اعدام ظاهرى احياء را در درون خود داشته و مانع از بين بردن ظالمانه ديگران است و اين مرگ فردى حيات جمعى جامعه را تامين مىنمايد و اين قهر زودگذر مهر مستمر را به دنبال دارد و... چنانكه درباره دفاع مقدس وپيكار در برابر تهاجم بيگانگان نيز مىفرمايد:
«يا ايها الذين امنوا استجيبوا لله وللرسول اذا دعاكم لما يحييكم: اى كسانى كه ايمان آوردهايد، چون خدا و پيامبر، شما را به چيزى فرا خواندند كه به شما حيات مىبخشد، آنان را اجابت كنيد.»(انفال/24)
اين آيه در سياق آيات قتال و دفاع نازل شده است و براى دفع توهم كسانى كه مرگ در راه خدا را نابودى دانسته و جهاد و دفاع را زوال مىپندارند، سند گويايى است و عصاره مضمون آن اين است كه: جنگ در برابر زور و قيام در قبال قهر و اقدام در صحنه نبرد با باطل، گرچه مظهر جلال الهى است، ليكن صلح با حق و تسليم در برابر قسط و عدل و تامين حيات خود و ديگران را كه همگى از مظاهر جمال خدا به شمار مىآيند، به همراه دارد. البته تمام دستورهاى آسمانى حيات بخش بوده و اين حيات بخشى اختصاصى به جهاد و دفاع ندارد، ليكن آيه مزبور در جريان جنگ با باطل و ايثار و نثار در راه حق نازل شده است كه هنگام بسيج نيرو به صحنه پيكار مىفرمايد: پذيرش دعوت مناديان دفاع، زندگى شما را تثبيت مىنمايد. چنانكه بعد از قيام و اقدام و جهاد و اجتهاد و حضور در صحنه ستم ستيزى ونيل به مقام شامخ شهادت مىفرمايد:
«ولاتحسبن الذين قتلوا في سبيلالله امواتا بل احياء عند ربهم يرزقون: هرگز كسانى را كه در راه خدا كشته شدهاند، مرده مپندار، بلكه زنــدهاند و نــزد پروردگـــارشان روزى داده مىشونـــــــد.» (آل عمران/169)
پس دفاع كه مظهر جلال خداست، عامل تضمينكننده حيات فردى و جمعى و ضامن زندگى سالم دنيا وآخرت خواهد بود واين همان استتار جمال در جامه جلال و اشتمال كسوت جلال بر هسته مركزى جمال است.
«كتب عليكم القتال وهو كره لكم وعسى ان تكرهوا شيئا و هو خير لكم: بر شما كارزار واجب شده است، در حالى كه براى شما ناگوار است، وبسا چيزى را خوش نمىداريد وآن براى شما خوب است.» (بقره/216)
يعنى قتال كه ظاهرا شر شمرده مىشود و مايه كراهت است، خير را در درون خود دارد و پايه ارادت شما خواهد بود. در مسائل خانوادگى نيز تحمل برخى از مصائب اخلاقى ظاهرا شر به شمار مىآيد، ليكن خير بىشمار را كه همان تحكيم خانواده و حراست از كيان آن است، در درون خود خواهد داشت. چنانكه مىفرمايد:
«فعسى ان تكرهوا شيئا و يجعلالله فيه خيرا كثيرا: پس چه بسا چيزى را خوش نمىداريد وخدا در آن مصلحت فراوان قرار مىدهد.» (نساء/19)
خلاصه آنكه تكليف الهى گرچه با كلفت ورنج همراه است و به نوبه خود نشانه جلال خداوند است، ليكن درون آن جز تشريف كه آيت جمال خداست، نخواهد بود. لذا هر مكلفى مشرف خواهد شد واين كلفت و رنج زودگذر امتثال دستورهاى الهى، شرف پايدار را به ارمغان خواهد آورد. از اين رهگذر قرآن كريم بعد از دستور وضو و غسل وتيمم مىفرمايد: خداوند مىخواهد شما را تطهير كند؛ يعنى اين تكليف ظاهرى، تطهير معنوى كه جمال دل را تضمين مىنمايد، به همراه دارد:
«... ما يريدالله ليجعل عليكم من حرج ولكن يريد ليطهركم وليتم نعمته عليكم لعلكم تشكرون: خدا نمىخواهد بر شما تنگ بگيرد، ليكن مىخواهد شما را پاك و نعمتش را بر شما تمام گرداند، باشد كه سپاس او بداريد.» (مائده/6)
چنانكه زكات مال ظاهرا مايه نفاد آن است، ليكن درون آن نمو ورشد تعبيه شده است:
«يمحقالله الربا ويربي الصدقات: خدا از بركت ربا مىكاهد، و بر صدقات مى افزايد.» (بقره/276)
«وما اتيتم منزكاة تريدون وجه الله فاولئك هم المضعفون: آنچه را از زكات مىدهيد وخشنودى خدا را بدان خواستاريد پس آنان فزونى يافتگاناند.» (روم/39)
وشاهد استتار جمال در كسوت جلال همان است كه بهشت در درون رنجها ودشواريهاي سير وسلوك و صبر و استوارى جهاد اصغر و اوسط و اكبر جا گرفته است: «حفت الجنة بالمكاره: بهشت با ناگواريها پيچيده شده است.» همانطورى كه جلال در درون برخى از جمالها واقع شده است: «حفت النار بالشهوات: آتشجهنم با تمايلات دلخواه پيچيده شده است.»
زيرا شهوتها و لذتها و نشاطها و نظاير آن مظاهر جمالند و اگر تعديل نشوند و از مرز حلال بگذرند وجنبه حيوانى محض بگيرند، در درون خود قهر خدا را به همراه دارند.
مهمترين نمونه اختفاى جمال در چهره جلال، و بهترين شاهد نهان بودن جمال در جامه جلال واستتار مهر در كسوت قهر، تبيين وضع دوزخ يا عذابهاى دردناك ديگرى است. چنانكه در سوره الرحمنكه براى يادآورى نعمتهاى ويژه الهى نازل شده و مكرراً از همه مكلفان اعتراف مىطلبد وراه هرگونه تكذيبى را براى آنها مسدود مىكند، دوزخ وشعلههاى گدازنده آن به عنوان نعمتهاى خاص الهى اعلام شده و از همگان اقرار گرفته مىشود كه تكذيب آنها روا نيست و نمىتوان اصل وجود آنها را دروغ دانست:
«هذه جهنم التي يكذب بها المجرمون، يطوفون بينها و بين حميم ان، فباي الاء ربكما تكذبان: اين است همان جهنمى كه تبهكاران آن را دروغ مىخوانند، ميان آتش و ميان آبجوشان سرگردان باشند. پس كدام يك از نعمتهاى پروردگارتان را منكريد؟» (رحمن/44ـ43)
همان طورى كه عذاب دوزخ هماهنگى جلال وجمال را به همراه دارد، عذاب استيصال و تدمير دنيا نيز پيام هماهنگى قهر و مهر و هماوردى نقمت ونعمت را به همراه دارد، چنانكه مىفرمايد:
«وانه هو رب الشعرى، وانه اهلك عادا الاولى و ثمود فما ابقى، وقوم نوح من قبل انهم كانوا هم اظلم واطغى، والمؤتفكه اهوى، فغشاها ما غشى، فباي الاء ربك تتمارى: و هم اوست پروردگار ستاره شعرى، وهم اوست كه عاد قديم را وثمود را هلاك كرد و چيزى باقى نگذاشت و پيشتر از آنها قوم نوح را؛ زيرا آنان ستمگرتر و سركشتر بودند، وشهرهاى مؤتفكه را فرو افكند، پس پوشاند بر آن شهرها آنچه پوشاند، پس به كدام يك از نعمتهاى پروردگارت ترديد روا مىدارى؟» (نجم/55ـ49)
در اين آيات سرنگونى طاغيان و براندازى نظام طغوى وتعدى را از الاء ونعمتهاى الهى شمرده و هيچگونه مريه وشك در آن روا نمىداند وگرچه انكار نعمتهاى خدا وكفران آنها كيفرى چون كيفر اقوام ياد شده دارد، ليكن ظاهر آيههاى مزبور آن است كه براندازى نظام ظلم بر اساس مهر الهى به محرومان است؛ يعنى آن مهر وجمال در جامه قهر و جلال ظهور كرد، و رفع محرومان با وضع مستكبران در آميخت تا كوثر صبر و شكيبايى بر تكاثر بطر واشر پيروز آيد.
اين امتزاج قهر ومهر در هر موجودى برابر باسعه وجود آن موجود ظهور دارد؛ يعنى در موجود مستكفى نيرومندتر از موجودهاى ناقص است و در ذات اقدس خداوند كه فوق تمام است، به كمال محض مىرسد.
در نشئه كثرت و منطقه ماده چون ظهور جمعى آن كم است، هماهنگى و اتحاد دو وصف جمال و جلال محسوس نيست، بلكه چنان مىنمايد كه برخى فقط مظهر قهر بىمهرند و بعضى مدار مهر بىقهرند، ليكن برهان و عرفان، حاكمان بر حساند و نقص احساس را با تحليلى مفهومى يا تجليل شهودى ترميم مىنمايند؛ زيرا ممكن نيست چيزى آيتحق تعالى باشد؛ ولى همه اوصاف او را ارائه ندهد.
البته در نحوه آيت بودن و كيفيت ارائه بين آنها تمايز برقرار است.
منبع:روزنامه اطلاعات /س
جلال وجمال كه از اسماء الهىاند، مظاهر گوناگون دارند؛ ولى چون جلال حق در جمال وى نهفته است و جمال وى در جلال او مستور است، چيزى كه مظهر جلال الهى است، به نوبه خود واجد جمال حق بوده و چيزى كه مظهر جمال خداست، به نوبه خويش داراى جلال الهى خواهد بود. نمونه بارز استتار جمال در كسوت جلال را مىتوان از آيات قصاص و دفاع استنباط نمود؛ يعنى حكم قصاص، اعدام، اماته، خونريزى، قهر، انتقام، غضب، سلطه، استيلا، چيرگى و مانند آن، كه از مظاهر جلال وجنود ويژه آن به شمار مىروند و احيا، صيانت دم، مهر، تشفى، خشنودى و نظاير آن را كه از مظاهر جمال وسپاهيان خاص آن شمرده مىشوند، به همراه دارد، چنانكه خداوند صاحب جلال و جمال چنين مىفرمايد:
«و لكم فيالقصاص حياه يا اولى الالباب: و اى خردمندان، شما را در قصاص زندگانى است.»
يعنى اين اعدام ظاهرى احياء را در درون خود داشته و مانع از بين بردن ظالمانه ديگران است و اين مرگ فردى حيات جمعى جامعه را تامين مىنمايد و اين قهر زودگذر مهر مستمر را به دنبال دارد و... چنانكه درباره دفاع مقدس وپيكار در برابر تهاجم بيگانگان نيز مىفرمايد:
«يا ايها الذين امنوا استجيبوا لله وللرسول اذا دعاكم لما يحييكم: اى كسانى كه ايمان آوردهايد، چون خدا و پيامبر، شما را به چيزى فرا خواندند كه به شما حيات مىبخشد، آنان را اجابت كنيد.»(انفال/24)
اين آيه در سياق آيات قتال و دفاع نازل شده است و براى دفع توهم كسانى كه مرگ در راه خدا را نابودى دانسته و جهاد و دفاع را زوال مىپندارند، سند گويايى است و عصاره مضمون آن اين است كه: جنگ در برابر زور و قيام در قبال قهر و اقدام در صحنه نبرد با باطل، گرچه مظهر جلال الهى است، ليكن صلح با حق و تسليم در برابر قسط و عدل و تامين حيات خود و ديگران را كه همگى از مظاهر جمال خدا به شمار مىآيند، به همراه دارد. البته تمام دستورهاى آسمانى حيات بخش بوده و اين حيات بخشى اختصاصى به جهاد و دفاع ندارد، ليكن آيه مزبور در جريان جنگ با باطل و ايثار و نثار در راه حق نازل شده است كه هنگام بسيج نيرو به صحنه پيكار مىفرمايد: پذيرش دعوت مناديان دفاع، زندگى شما را تثبيت مىنمايد. چنانكه بعد از قيام و اقدام و جهاد و اجتهاد و حضور در صحنه ستم ستيزى ونيل به مقام شامخ شهادت مىفرمايد:
«ولاتحسبن الذين قتلوا في سبيلالله امواتا بل احياء عند ربهم يرزقون: هرگز كسانى را كه در راه خدا كشته شدهاند، مرده مپندار، بلكه زنــدهاند و نــزد پروردگـــارشان روزى داده مىشونـــــــد.» (آل عمران/169)
پس دفاع كه مظهر جلال خداست، عامل تضمينكننده حيات فردى و جمعى و ضامن زندگى سالم دنيا وآخرت خواهد بود واين همان استتار جمال در جامه جلال و اشتمال كسوت جلال بر هسته مركزى جمال است.
تجلى مهر و قهر در گستره هستى
«كتب عليكم القتال وهو كره لكم وعسى ان تكرهوا شيئا و هو خير لكم: بر شما كارزار واجب شده است، در حالى كه براى شما ناگوار است، وبسا چيزى را خوش نمىداريد وآن براى شما خوب است.» (بقره/216)
يعنى قتال كه ظاهرا شر شمرده مىشود و مايه كراهت است، خير را در درون خود دارد و پايه ارادت شما خواهد بود. در مسائل خانوادگى نيز تحمل برخى از مصائب اخلاقى ظاهرا شر به شمار مىآيد، ليكن خير بىشمار را كه همان تحكيم خانواده و حراست از كيان آن است، در درون خود خواهد داشت. چنانكه مىفرمايد:
«فعسى ان تكرهوا شيئا و يجعلالله فيه خيرا كثيرا: پس چه بسا چيزى را خوش نمىداريد وخدا در آن مصلحت فراوان قرار مىدهد.» (نساء/19)
خلاصه آنكه تكليف الهى گرچه با كلفت ورنج همراه است و به نوبه خود نشانه جلال خداوند است، ليكن درون آن جز تشريف كه آيت جمال خداست، نخواهد بود. لذا هر مكلفى مشرف خواهد شد واين كلفت و رنج زودگذر امتثال دستورهاى الهى، شرف پايدار را به ارمغان خواهد آورد. از اين رهگذر قرآن كريم بعد از دستور وضو و غسل وتيمم مىفرمايد: خداوند مىخواهد شما را تطهير كند؛ يعنى اين تكليف ظاهرى، تطهير معنوى كه جمال دل را تضمين مىنمايد، به همراه دارد:
«... ما يريدالله ليجعل عليكم من حرج ولكن يريد ليطهركم وليتم نعمته عليكم لعلكم تشكرون: خدا نمىخواهد بر شما تنگ بگيرد، ليكن مىخواهد شما را پاك و نعمتش را بر شما تمام گرداند، باشد كه سپاس او بداريد.» (مائده/6)
چنانكه زكات مال ظاهرا مايه نفاد آن است، ليكن درون آن نمو ورشد تعبيه شده است:
«يمحقالله الربا ويربي الصدقات: خدا از بركت ربا مىكاهد، و بر صدقات مى افزايد.» (بقره/276)
«وما اتيتم منزكاة تريدون وجه الله فاولئك هم المضعفون: آنچه را از زكات مىدهيد وخشنودى خدا را بدان خواستاريد پس آنان فزونى يافتگاناند.» (روم/39)
وشاهد استتار جمال در كسوت جلال همان است كه بهشت در درون رنجها ودشواريهاي سير وسلوك و صبر و استوارى جهاد اصغر و اوسط و اكبر جا گرفته است: «حفت الجنة بالمكاره: بهشت با ناگواريها پيچيده شده است.» همانطورى كه جلال در درون برخى از جمالها واقع شده است: «حفت النار بالشهوات: آتشجهنم با تمايلات دلخواه پيچيده شده است.»
زيرا شهوتها و لذتها و نشاطها و نظاير آن مظاهر جمالند و اگر تعديل نشوند و از مرز حلال بگذرند وجنبه حيوانى محض بگيرند، در درون خود قهر خدا را به همراه دارند.
مهمترين نمونه اختفاى جمال در چهره جلال، و بهترين شاهد نهان بودن جمال در جامه جلال واستتار مهر در كسوت قهر، تبيين وضع دوزخ يا عذابهاى دردناك ديگرى است. چنانكه در سوره الرحمنكه براى يادآورى نعمتهاى ويژه الهى نازل شده و مكرراً از همه مكلفان اعتراف مىطلبد وراه هرگونه تكذيبى را براى آنها مسدود مىكند، دوزخ وشعلههاى گدازنده آن به عنوان نعمتهاى خاص الهى اعلام شده و از همگان اقرار گرفته مىشود كه تكذيب آنها روا نيست و نمىتوان اصل وجود آنها را دروغ دانست:
«هذه جهنم التي يكذب بها المجرمون، يطوفون بينها و بين حميم ان، فباي الاء ربكما تكذبان: اين است همان جهنمى كه تبهكاران آن را دروغ مىخوانند، ميان آتش و ميان آبجوشان سرگردان باشند. پس كدام يك از نعمتهاى پروردگارتان را منكريد؟» (رحمن/44ـ43)
همان طورى كه عذاب دوزخ هماهنگى جلال وجمال را به همراه دارد، عذاب استيصال و تدمير دنيا نيز پيام هماهنگى قهر و مهر و هماوردى نقمت ونعمت را به همراه دارد، چنانكه مىفرمايد:
«وانه هو رب الشعرى، وانه اهلك عادا الاولى و ثمود فما ابقى، وقوم نوح من قبل انهم كانوا هم اظلم واطغى، والمؤتفكه اهوى، فغشاها ما غشى، فباي الاء ربك تتمارى: و هم اوست پروردگار ستاره شعرى، وهم اوست كه عاد قديم را وثمود را هلاك كرد و چيزى باقى نگذاشت و پيشتر از آنها قوم نوح را؛ زيرا آنان ستمگرتر و سركشتر بودند، وشهرهاى مؤتفكه را فرو افكند، پس پوشاند بر آن شهرها آنچه پوشاند، پس به كدام يك از نعمتهاى پروردگارت ترديد روا مىدارى؟» (نجم/55ـ49)
در اين آيات سرنگونى طاغيان و براندازى نظام طغوى وتعدى را از الاء ونعمتهاى الهى شمرده و هيچگونه مريه وشك در آن روا نمىداند وگرچه انكار نعمتهاى خدا وكفران آنها كيفرى چون كيفر اقوام ياد شده دارد، ليكن ظاهر آيههاى مزبور آن است كه براندازى نظام ظلم بر اساس مهر الهى به محرومان است؛ يعنى آن مهر وجمال در جامه قهر و جلال ظهور كرد، و رفع محرومان با وضع مستكبران در آميخت تا كوثر صبر و شكيبايى بر تكاثر بطر واشر پيروز آيد.
اين امتزاج قهر ومهر در هر موجودى برابر باسعه وجود آن موجود ظهور دارد؛ يعنى در موجود مستكفى نيرومندتر از موجودهاى ناقص است و در ذات اقدس خداوند كه فوق تمام است، به كمال محض مىرسد.
در نشئه كثرت و منطقه ماده چون ظهور جمعى آن كم است، هماهنگى و اتحاد دو وصف جمال و جلال محسوس نيست، بلكه چنان مىنمايد كه برخى فقط مظهر قهر بىمهرند و بعضى مدار مهر بىقهرند، ليكن برهان و عرفان، حاكمان بر حساند و نقص احساس را با تحليلى مفهومى يا تجليل شهودى ترميم مىنمايند؛ زيرا ممكن نيست چيزى آيتحق تعالى باشد؛ ولى همه اوصاف او را ارائه ندهد.
البته در نحوه آيت بودن و كيفيت ارائه بين آنها تمايز برقرار است.
منبع:روزنامه اطلاعات /س