مطلب طاعت و پيمان و صلاح از من مست
شاعر : حافظ
که به پيمانه کشي شهره شدم روز الست |
|
مطلب طاعت و پيمان و صلاح از من مست |
چارتکبير زدم يک سره بر هر چه که هست |
|
من همان دم که وضو ساختم از چشمه عشق |
که به روي که شدم عاشق و از بوي که مست |
|
مي بده تا دهمت آگهي از سر قضا |
نااميد از در رحمت مشو اي باده پرست |
|
کمر کوه کم است از کمر مور اين جا |
زير اين طارم فيروزه کسي خوش ننشست |
|
بجز آن نرگس مستانه که چشمش مرساد |
چمن آراي جهان خوشتر از اين غنچه نبست |
|
جان فداي دهنش باد که در باغ نظر |
يعني از وصل تواش نيست بجز باد به دست |
|
حافظ از دولت عشق تو سليماني شد |
|