توفیقی شد این شبها رجزها و شعارهای پنج تن از اصحاب ابیعبدالله (ع) را مطرح کردیم و پیامهایش را ذکر کردیم؛ البته عنایت داشته باشید این رجزها و شعارهایی که از آن روز نقل میکنیم به منظور این است که هم اصحاب را بشناسید و هم کربلا را؛ بتوانیم پیامهایش را برداشت کنیم و همین که درسی برای امروز بگیریم. همانطورکه شهدا درس گرفتند.
شما یک مروری به وصیتنامه شهدا، یک نگاهی به رشادتهای بسیجیان در جبهه داشته باشید میبینید این شعارها و رجزها به خوبی در زندگی آنها متجلی و پیاده بوده و به آن عمل کردهاند.
شهید جعفر حیدریان
بنیاد شهید قم کتابی به نام چلچراغ چاپ کرده است که کتاب بسیار خوبی است. چهل نفر از شهدای شاخص قم را که بیشتر مطرح بودهاند، زندگینامه و نامههایشان را منعکس کرده است، مثلاً: شهید جعفر حیدریان.مقام معظم رهبری مدظله العالی فرمود: سال ۵۹ در غربت ایران، این شهید به کردستان رفت و یک تنه در مقابل دشمن ایستاد. شهید بزرگواری که من در شرح حالش خواندم یک سخنرانی در فردوی قم کرد، ۱5۰ رزمنده را از آنجا به جبهه برد که تعدادی از آنها به شهادت رسیدند.
یکی از دوستانش گفته بود ما وقتی لیست نگهبانان را تنظیم میکردیم ایشان فرمانده بود، میگفت: من را هم در ساعت دوی شب نگهبان بگذارید. چهل روز در والفجر۸ با عده اندکی در مقابل دشمن مقاومت کرد.
ایشان یک نامهای نوشته است که بسیار عجیب است. در آن نامه میگوید: من از قرآن خط گرفتم به سر چه کسی بزنم، از چه کسی و برای چه دفاع کنم.
شهید سیدمحسن روحانی
استادِ شهید سید محسن روحانی میگفت: من یک روز در قم به او گفتم: آقا سید محسن! حافظه تو خیلی خوب است، در قم بمان و درس بخوان. به من گفت: استاد! اگر امثال من نرویم، در قم درسی باقی نمیماند؛ ما آنجا باید این امنیت را فراهم کنیم.من خودم یادم است درس آیتالله جوادی آملی، مدرسه آیتالله گلپایگانی وقتی بمباران شد، تمام فضای درس پر از خاک و غبار شد که درس تعطیل شد.
کتابی به نام آفتاب در مصاف از فرمایشات مقام معظم رهبری مدظله العالی چاپ شده است که تمام حرفهای ایشان را که در طول سی سال برای امام حسین (ع) زده است در این کتاب جمعآوری کردهاند. ایشان میگوید: اگر این جوانان امروز ما بودند ابیعبدالله (ع) هیچگاه تنها نمیماند.
من نشنیدم امام خمینی (ره) در یکجا از جوانها شکوه و گله کرده باشد؛ ولی امیرالمؤمنین (ع) از سپاهش شکوه کرده است. پیامبر (ص) در احد و امام حسین (ع) نسبت به سپاهش شکوه کرده است. اما من ندیدم یکجا امام شکوه کرده باشد. امام یاران مختلفی داشت. یاد شهدا را با عمل به وصیتنامه آنها حفظ کنیم. اخلاق شهدا را کاربردی کنیم. شهدای ما اهل عبادت، پرهیز از گناه، تواضع و فروتنی بودند. شهید صیاد شیرازی همواره نگران نماز اول وقت بود و حتی در آسمان سوار بر بالگرد مواظب بود نماز اول وقت فوت نشود.
رجز یزید بن زیاد
یک فراز از رجز یزید بن زیاد در این مقاله بیان شد و یک فراز دیگر ماند که بیان کنم. یزید بن زیاد مهاجر به میدان آمد که بیت اولش این بود:یا رَبِّ إِنِّی لِلْحُسَینِ نَاصِرٌ وَ لاِبْنِ سَعْدٍ تَارِکٌ وَ مهَاجِرٌ
خدایا! من امام حسین (ع) را یاری میکنم و از پسر سعد جدا میشوم و هجرت میکنم.
پانزده مرتبه در قرآن کلمه هجرت آمده است.
معنای هجرت
هجرت یعنی دوری؛ در زبان عرب اگر دو نفر با هم قهر کنند میگویند: «هَجَرَ فلاناً»؛ اینها از هم جدا شدند.انواع هجرت
1. هجرت جغرافیایی
اولین نوع هجرت، هجرت جغرافیایی است. مسلمانان دو هجرت داشتند یکی به حبشه و دیگری به مدینه؛ به این هجرت، هجرت جغرافیایی میگویند. یک عده مثل جعفر بن ابیطالب به حبشه رفتند که به اینها هم مهاجر میگویند. امیرالمؤمنین (ع) فرمود:«اَلْهِجْرَةُ قَائِمَةٌ عَلَى حَدِّهَا الْأَوَّلِ»؛
هجرت، بر جایگاه ارزشی نخستین خود قرار دارد.
امروز هم هجرت جغرافیایی داریم. شما در یک شهری هستید که به معصیت میافتید اگر میتوانید شهرتان را عوض کنید. هجرت جغرافیایی؛ یعنی انتقال از یک شهر به یک جای دیگر.
۲. هجرت عقیدتی
دومین نوع هجرت، هجرت عقیدتی است. وقتی انسان متوجه شد که یک عقیده باطلی دارد وظیفه دارد که کنار بگذارد. امروز در دنیا با این، مشکل داریم. خیلیها میدانند بر حق نیستند اما جرأت بازگشت از عقیده باطل خود را ندارند.عکرمه بیست و یک سالش بود، او فرزند ابوجهل است. بعد از بیست و یک سال پشیمان شد. یک روز خدمت پیامبر گرامی اسلام (ص) آمد تا مسلمان شود، پیامبر (ص) او را در آغوش گرفت. فرمود: بارکالله بر تو که هجرت کردی؛ یعنی فهمیدی عقیدهات اشکال دارد، کنار گذاشتی.
هجرت عقیدتی این است که اگر انسان یک جایی احساس کرد عقیدهاش باطل است از عقیدهاش برگردد.
امام رضا (ع) با بزرگ مسیحیها بحث کرد. ایشان گفت: حق با شماست. آقا فرمود: از عقیدهات برمیگردی؟ گفت: نه. من رئیس مسیحیها هستم اگر بگویم من برگشتم بد میشود و حاضر نشد.
عقیده از عقد میآید، عقد یعنی گره. عقیده که به اجبار نیست. به گالیله گفتند: بگو زمین نمیچرخد. گفت: من هم بگویم اما زمین میچرخد. عقیده باور است. «لَا اِکْرَاهَ فِی الدّینِ» برای فروع نیست؛ یعنی دین احتیاج به اکراه ندارد. آدم به زور به یکی میگوید روز است؟! اکراه نمیخواهد. اینقدر خداشناسی روشن است که اجبار نمیخواهد.
هجرت عروة بن مسعود
عروة بن مسعود رئیس و بزرگ شهر طائف است. میدانید طائفیان آخرین گروهی هستند که مسلمان شدند. سر مسلمان شدنشان خیلی بازی درآوردند. اولین باری که پیامبر (ص) به طائف رفت با سنگ و چوب او را مجروح کردند و تا سال نهم هجری یعنی یکی دو سال به فوت پیامبر (ص) مسلمان نشده بودند. البته یک بار آمدند، گفتند: مسلمان میشویم به شرط این که نماز نخوانیم یا زکات ندهیم.
رئیس اینها یک زمانی نزد پیامبر (ص) آمد و گفت: من میخواهم مسلمان شوم. مسلمان شد و گفت: خودم میروم مردم را به اسلام دعوت میکنم. من رئیس هستم و آنجا من را قبول دارند. به طائف آمد؛ اولین بار بالای بام رفت و شهادتین گفت. مردم کافر طائف دیدند رئیس قبیله دارد اذان میگوید. او را آنقدر زدند تا به شهادت رسید.
پیامبر اکرم (ص) خیلی متأثر شد، فرمود: این مثل شهید آلیاسین است. امامشناسی؛ مهمترین هجرت
على (ع) فرمود:
«لاَ یقَعُ اِسْمُ الْهِجْرَةِ عَلَى أَحَدٍ إلّا بِمَعْرِفَةِ الْحُجَّةِ فِی الْأَرْضِ»؛
نام مهاجر بر کسی نمیتوان گذاشت جز آن کس که حجت خدا را بر روی زمین بشناسد.
یکی از بزرگترین هجرتها این است که آدم امام زمانش را بشناسد، نه امروز ولیامر را ملک سلمان در سعودی بداند، نه امروز عدهای حاکمان ستمگر و عیاش را در دنیا حاکم دینی خودشان بدانند. امامشناسی خودش مهمترین هجرت است.
معاویة بن وهب میگوید: ما در سفری به مکه میرفتیم. پیرمردی در کاروان ما بود که خیلی مؤمن و متدین بود ولی ولایت نداشت؛ یعنی امامت امیرالمؤمنین (ع) را قبول نداشت. مریض شد و به بستر افتاد. پسر برادرش که شیعه بود کنارش نشست و برایش تعریف کرد که پیامبر (ص) جانشین تعریف کرده و امیرالمؤمنین (ع) امام ماست و الآن امام صادق (ع) امام ما است. آدم باادبی بود همه را که خوب گوش کرد گفت:
«أَنَا عَلَى هَذَا وَ خَرَجَتْ نَفْسُه»؛
این حرفهایی که گفتی را قبول دارم و از دنیا رفت.
خدمت امام صادق (ع) آمدم و گفتم: تکلیف این فرد چیست؟ آقا فرمود: به خدا قسم اهل بهشت است.
این میشود هجرت عقیدتی.
3. هجرت اخلاقی
سومین نوع هجرت، هجرت اخلاقی است؛ یعنی اگر کسی اخلاق زشتی دارد کنار بگذارد. ائمه ما روی هجرت اخلاقی خیلی تلاش کردند و خیلی تذکر دادند که افراد بتوانند آن ویژگی بدی را که دارند کنار بگذارند. نگویید ما نسل در نسل بداخلاق بودیم. صفات اخلاقی ارثی نیست.شخصی بود که بسیار عجیب صبور بود. به او گفتم: شما از کجا به اینجا رسیدید؟ گفت: من در عصبانیت و بداخلاقی مَثَل و تک بودم. یک سفری به عمره رفتم نگاهم به کعبه افتاد، گفتم: خدایا! این حالت را از من بگیر و تمام شد. پیامبر (ص) فرمود:
«وَ الْمُهَاجِرُ مَنْ هَجَرَ اَلسَّیئَاتِ وَ تَرَکَ مَا حَرَّمَهُ اَللَّهُ»؛
مهاجر واقعی کسی است که از گناه هجرت کند و معصیت را کنار بگذارد و حرام را ترک کند.
هجرت اخلاقی خیلی مبتلابه است. امام هادی (ع) دیدند چند تا جوان در جلسهای دارند شوخیهای ناپسند میکنند به آنها تذکر دادند که این کار را کنار بگذارید. این همان توصیه به هجرت اخلاقی است.
4. هجرت سیاسی
چهارمین هجرت، هجرت سیاسی است. انسان عاقل مؤمن، موضع سیاسی دارد، نمیشود خاکستری باشد. اگر تشخیص داد یک جایی باطل است هجرت کند، یک جایی حق است دفاع کند، یک جایی ظلم است مباره کند، از مظلوم دفاع و بر ظالم افشاگری کند. همه ائمه ما سیاسی بودهاند: «الْإمَامُ عَارِفٌ بِالسِّیاسَة». هجرت قاسم بن هارونقاسم بن هارون پدرش هارونالرشید است که حاکمی ظالم و ستمگر بود. این جوان تشخیص داد پدرش اشتباه میکند، از پدر هجرت کرد. به بصره آمد و کارگری میکرد؛ درآمد کسب میکرد. پدرش حکومت مصر را برایش تعیین کرد زیر بار نرفت.
هجرت عدی بن حاتم
عدی بن حاتم از یاران ویژه امیرالمؤمنین (ع) است که در جنگ صفین پسرش به معاویه پیوست. تا به او گفتند، در میدان آمد و فریاد زد و گفت: این پسر من نیست. همان کاری که حضرت نوح کرد. حضرت ابراهیم (ع) از عمویش تبری جست. حنظله از پدرش تبری جست. عبدالله بن ابی پدرش منافق بود از او تبری جست. خداوند در آخر سوره مجادله میفرماید: ولو پدر یا خویش شما باشد در موضع سیاسی اگر دیدی طرف ظالم و ستمگر است از او جدا شو.
آرزوهای دشمنان
عزیزان من! قرآن کریم میفرماید: دشمن چند چیز را خیلی دوست دارد. مواظب باشید؛ دشمنشناسی یک هنر است، حربه شناختن دشمن، هنر است. کلمه «ود» یعنی دوست داشتن.
1. «وَدُّوا لَوْ تَکْفُرُونَ کَمَا کَفَرُوا»؛
آنان آرزو میکنند که شما هم مانند ایشان کافر شوید.
اولین آرزوی دشمن این است که شما مثل خودش کافر بشوید.
۲. «وَدَّ الَّذِینَ کَفَرُوا لَوْ تَغْفُلُونَ عَنْ أَسْلِحَتِکُمْ»؛
کافران آرزو دارند که شما از سلاحها و متاعهای خود غافل شوید.
دومین آرزویش این است که شما از قدرت نظامی غافل شوید. از مسائل شخصی و ورزش و کارهای دیگر غافل شوید.
3. «وَدُّوا لَوْ تُدْهِنُ فَیدْهِنُونَ»؛
آنها دوست دارند نرمش نشان دهی تا آنها (هم) نرمش نشان دهند (نرمشی توأم با انحراف از مسیر حق).
دوست دارد از موضعتان عقبنشینی کنید.
۴. «وَدُّوا مَا عَنِتُّمْ»؛
آنها دوست دارند شما در رنج و زحمت باشید.
دوست دارد شما به زحمت بیفتید.
پس دشمن را بشناسیم.
على (ع) فرمود:
«لاَ تَسْتَصْغِرَنَّ عَدُوّاً وَ إِنْ ضَعُفَ»؛
دشمن را کوچک نشمارید ولو ضعیف باشد.
قرآن کریم میفرماید: در میان همه دشمنان دو دشمن از همه خطرناکتر است: یکی شیطان است و یکی هم «أَشَدَّ النَّاسِ عَدَاوَةً لِّلَّذِینَ آمَنُوا الْیهُودَ»؛ خطرناکترین دشمن یهود است.
همین صهیونیستهایی که امروز در سراسر دنیا نفوذ کردهاند، مراکز اصلی را تصرف کردهاند و اینطور دارند در فلسطین، جوانهای مردم را به خاک و خون میکشند؛ این پیام دشمن است. مواظب باشید از دشمن غافل نشوید. از دشمن باید هجرت کرد؛ این پیامی است که در رجز یزید بن زیاد مهاجر بود.
توبه، ۱۱۹.
المناقب، ج۴، ص۱۰۳؛ روضة الواعظین، ج۱، ص۱۸۷؛ الأمالی للصدوق، ص۱۶۱.
نهج البلاغه، خطبه ۱۸۹
بحارالانوار، ج۹، ص۱۳۷.
اسد الغابه، ج۳، ص۳۰۵؛ سیره ابنهشام، ج۴، ص۱۸۲؛ تحف العقول، ص۴۶۵.
نهجالبلاغه، خطبه ۱۸۹.
الکافی، ج۲، ص۴۴۰؛ الوافی، ج۵، ص۱۰۹۹؛ مرآه العقول، ج۱۱، ص۳۱۵.
«قَالَ قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ : أَ لاَ أُنَبِّئُکُمْ بِالْمُؤْمِنِ مَنِ اِئْتَمَنَهُ اَلْمُؤْمِنُونَ عَلَى أَنْفُسِهِمْ وَ أَمْوَالِهِمْ أَ لاَ أُنَبِّئُکُمْ بِالْمُسْلِمِ مَنْ سَلِمَ اَلْمُسْلِمُونَ مِنْ لِسَانِهِ وَ یَدِهِ وَ اَلْمُهَاجِرُ مَنْ هَجَرَ اَلسَّیِّئَاتِ وَ تَرَکَ مَا حَرَّمَ اَللَّهُ وَ اَلْمُؤْمِنُ حَرَامٌ عَلَى اَلْمُؤْمِنِ أَنْ یَظْلِمَهُ أَوْ یَخْذُلَهُ أَوْ یَغْتَابَهُ أَوْ یَدْفَعَهُ دَفْعَةً» (الکافی، ج۲، ص۲۳۵؛ وسائل الشیعه، ج۱۲، ص۲۸۷؛ بحارالانوار، ج۶۴، ص۳۵۸).
مجادله، ۲۲.
نساء، ۸۹.
نساء، ۱۰۲.
قلم، ۹.
آل عمران، ۱۱۸.
غرر الحکم، ح۷۶۹۸.
مائده، ۸۲.
منبع: برگرفته از کتاب سخن آرای 1 (سیری در رجزها و شعارهای عاشوراییان در سخنرانی های استاد دکتر رفیعی)
منبع: برگرفته از کتاب سخن آرای 1 (سیری در رجزها و شعارهای عاشوراییان در سخنرانی های استاد دکتر رفیعی)