به همين سادگي به همين پيچيدگي
نويسنده:ايثار قنواتي
بالاخره فرزانه طاهري ترجمه «خانم دلوي» و برجينيا وولف را براي نشر نيلوفر تمام کرد. ترجمه اي که سه سال طول کشيد و به قول خود مترجم سراغ گرفتن از ترجمه شد موضوع هميشگي صحبت ها و چت هايي که ميان او و دوستانش از راه دور و نزديک اتفاق مي افتاد. هر چند دو سال قبل خجسته کيهان (نشر نگاه) خانم دلوي را ترجمه کرده بود اما وير ترجمه اين رمان وولف دست از سرفرزانه طاهري بر نداشت و با وجود همه سختي ها او ترجمه يکي از خواندني ترين رمان هاي وولف را تمام کرد.
وير جينيا وولف خواندن اصلا کار راحتي نيست. او درباره همه اتفاق هايي که در اطراف داستانش اتفاق مي افتد،حرف مي زند. وولف حتي از کنار «جزئيات» ي که در داستانش در حال اتفاق است به سادگي نمي گذرد و با آب و تاب فراوان تمام آنها را برايمان تعريف مي کند رمان «خانم دلوي» هم پر است از جزئياتي که وولف سعي کرده با دقت فراوان تعريف کند؛ جزئياتي که از زندگي روزمره خانمي به نام دلوي.اين رمان، داستان از صبح تا شب زني را تعريف مي کند که قرار است در پايان روز، مهماني جمع و جور دوستانه اما مجللي را در خانه اش برپا کند.براي همين هم به گلفروشي مي رود تا براي ميزمهمان هايش گل بخرد و اصلا داستان از همين جا شروع مي شود؛ از گلفروشي.
ويرجينيا وولف از همان ابتداي داستان شروع مي کند به دادن اطلاعات درباره شخصيت ها. وولف اين اطلاعات را در شکل وشمايل جريان سيال ذهن به خواننده مي دهد و او را به شدت درگير آدم هايي مي کند که فقط اسمشان را شنيده است و هيچ اطلاعات ديگري درباره آنها ندارد. او بعد از اينکه از تمام شخصيت هاي داستانش نام برد و بعد از اينکه «تو» به تصوير «شخصي» ات از آن شخصيت ها رسيدي، تازه شروع مي کند به شخصيت پردازي آدم هاي داستانش.او اين بازي را تقريبا در تمام رمان هايش با خواننده انجام مي دهد؛بازي اي که به شرط کمي باهوشي نهايتا بتواني به درک درستي از روابط حاضر در متن برسي و نه بيشتر.
وولف اين رمان را در اواسط قرن نوزدهم نوشت؛ قرني که امپراتوري بريتانيا شکست ناپذير به نظر مي رسيد اما جنگ جهاني اول همه واقعيت ها را رو کرده بود. براي اولين بار انگليسي ها در سرزمين خودشان آسيب پذير شده بودند. انگلستان تقريباً به ويرانه اي با هزاران کشته تبديل شده بود و مردم کوچه و بازار ديگر حاضر نبودند به قيد و بندهاي نظام طبقاتي انگلستان تن بدهند. حالا زنان که در زمان جنگ وارد بازار کار شده بودند تا جاي مردهاي به ميدان جنگ رفته را پر کنند، چيز عجيب و غريبي مي خواستند. آنها خواهان حق راي بودند؛ اتفاقي که ريچارد در رمان «فانوس دريايي» با آرزوي اينکه «کاش بميرم و نبينم که زنان در انگلستان حق راي دارند» به آن اشاره مي کند.
خانم دلوي ويرجينيا وولف هم در همين سال ها مي گذرد. کلاريسا و پيتر شکست امپراتوري را با همان شدتي احساس مي کنند که ناکامي شخصيت هاي خود. عمه هلنا و ليدي بروتن،ديگر پيرو به عتيقه هايي تبديل شده اند که همچنان طرفدار سنت انگليسي اند. ريچارد همين موقع هاست که به سرش مي زند تا تاريخ خاندان بزرگ نظاميان بريتانيا را بنويسد؛ تاريخي که همه شخصيت هاي داستان يک جورهايي مي خواهند از آن فرار کنند تا شايد بشود به واسطه آن جنگ را فراموش کرد.
در همان شروع داستان اين طور به نظر مي رسد که شخصيتي که در برابر کلاريسا قرار دارد، پيتروالش است؛ مردخوش مشربي که در همان روز مهماني از هند برگشته. اما در صحنه اي که خانم دلوي رو به روي پنجره ايستاده و به مرگ فکر مي کند مي فهميم شخصيتي که بيش از همه در زندگي اش اهميت داشته و حال و هواي او را در داستان پيش مي برده، سپتيوس، سرباز از جنگ برگشته اي است که دست آخر هم براي فرار از خاطرات جنگ، راهي جز پايين پريدن از پنجره اتاقش پيدا نمي کند.
کتابخانه وولف به زبان فارسي
با چراغ روشن وارد شويد
فضاي رمان هاي وولف مه گرفته است؛ يک مه غليظ و شناور درست مثل مهي که بيشتر سال روي لندن نشسته است. پس براي ورود به اين کتابخانه ها بايد حسابي حواستان جمع باشد
* زهرا فرهنگ نيا
$خانم دلوي: خانم دلوي يک صبح بهاري از خانه بيرون مي زند تا براي مهماني اش خريد کند. هواي بهاري و همه چيزهاي خوب دوروبرش وسوسه اش مي کند که گشت و گذاري هم در شهر بزند. او در شهر قدم مي زند و زندگي گذشته و آرزوهايش را به ياد مي آورد. با کمي اغماض، خانم دلوي نسخه مونث اوليس جيمز جويس است.
$به سوي فانوس دريايي: اين رمان که ماجراي آن بين سال هاي 1910 و 1920 ميلادي اتفاق مي افتد، داستان خانواده اي به نام «رمزي» و ديدار آنها از جزيره اسکايپ در اسکاتلند را نقل مي کند. همه چيز از يک بگو مگو سر رفتن به يک فانوس دريايي و ديدنش شروع مي شود. سال ها مي گذرد و خانواده به خانه اي که شاهد ساکت دعواي آن روزشان بود بر مي گردند، همه چيز عوض شده؛ در واقع ويران شده. فقط فانوس دريايي هنوز سرجايش ايستاده است.
$موج ها (خيزاب ها): اين داستان نه ماجرا دارد و نه گفت و گو. فقط يک سري مونولوگ هاي دروني با جمله هاي بلند است که از طريق آنها زندگي شش نفر -از کودکي تا مرگ- طي «موجي مداوم و همواره تجديد شونده» که از بين صفحات کتاب خيز بر مي دارد و مخاطب را خيس مي کند و بعد باز عقب نشيني مي کند روايت مي شود.
$ارلاندو: وولف به سيال ذهن قانع نشده و در اين کتاب سيال جسم را هم امتحان کرده است. کتاب اساسا يک فانتزي شاعرانه است. کتاب «سرگذشت ارلاندو» درباره شاعر مقرب دربار ويکتوريا و عاشق ساشا- برادرزاده سفير روس- است که سرخورده از عشق و شعر و زن به طبيعت پناه مي برد و يکدفعه تبديل به يک زن مي شود. ارلاندوبا جسم تازه اش به شهر بر مي گردد؛ جايي که صدسال جلوتر از زمان ارلاندو است.
$اتاقي از آن خود: اين کتاب با اينکه اثري داستاني نيست اما مشهورترين کتاب وولف به حساب مي آيد. کتاب مجموعه سخنراني هايي است که وولف سال 1927 در کالج هاي ويژه زنان در کمبريج درباره زن و ادبيات انجام داده. وولف اول کتابش اين جمله را مي گويد:
«زني که مي خواهد نويسنده شود بايد پول داشته باشد و اتاقي از آن خود»؛ جمله اي که ورد زبان نويسنده هاي زن بعد از او شد. امروزه در مباحث مربوط به نقد ادبي و همينطور جامعه شناسي به اين کتاب زياد ارجاع داده مي شود.
منبع:نشريه همشهري جوان، شماره 257
/ن
وير جينيا وولف خواندن اصلا کار راحتي نيست. او درباره همه اتفاق هايي که در اطراف داستانش اتفاق مي افتد،حرف مي زند. وولف حتي از کنار «جزئيات» ي که در داستانش در حال اتفاق است به سادگي نمي گذرد و با آب و تاب فراوان تمام آنها را برايمان تعريف مي کند رمان «خانم دلوي» هم پر است از جزئياتي که وولف سعي کرده با دقت فراوان تعريف کند؛ جزئياتي که از زندگي روزمره خانمي به نام دلوي.اين رمان، داستان از صبح تا شب زني را تعريف مي کند که قرار است در پايان روز، مهماني جمع و جور دوستانه اما مجللي را در خانه اش برپا کند.براي همين هم به گلفروشي مي رود تا براي ميزمهمان هايش گل بخرد و اصلا داستان از همين جا شروع مي شود؛ از گلفروشي.
زندگي به روش خانم دلوي
ويرجينيا وولف از همان ابتداي داستان شروع مي کند به دادن اطلاعات درباره شخصيت ها. وولف اين اطلاعات را در شکل وشمايل جريان سيال ذهن به خواننده مي دهد و او را به شدت درگير آدم هايي مي کند که فقط اسمشان را شنيده است و هيچ اطلاعات ديگري درباره آنها ندارد. او بعد از اينکه از تمام شخصيت هاي داستانش نام برد و بعد از اينکه «تو» به تصوير «شخصي» ات از آن شخصيت ها رسيدي، تازه شروع مي کند به شخصيت پردازي آدم هاي داستانش.او اين بازي را تقريبا در تمام رمان هايش با خواننده انجام مي دهد؛بازي اي که به شرط کمي باهوشي نهايتا بتواني به درک درستي از روابط حاضر در متن برسي و نه بيشتر.
تابستان 1922؛ شروع يک تاريخ متفاوت
وولف اين رمان را در اواسط قرن نوزدهم نوشت؛ قرني که امپراتوري بريتانيا شکست ناپذير به نظر مي رسيد اما جنگ جهاني اول همه واقعيت ها را رو کرده بود. براي اولين بار انگليسي ها در سرزمين خودشان آسيب پذير شده بودند. انگلستان تقريباً به ويرانه اي با هزاران کشته تبديل شده بود و مردم کوچه و بازار ديگر حاضر نبودند به قيد و بندهاي نظام طبقاتي انگلستان تن بدهند. حالا زنان که در زمان جنگ وارد بازار کار شده بودند تا جاي مردهاي به ميدان جنگ رفته را پر کنند، چيز عجيب و غريبي مي خواستند. آنها خواهان حق راي بودند؛ اتفاقي که ريچارد در رمان «فانوس دريايي» با آرزوي اينکه «کاش بميرم و نبينم که زنان در انگلستان حق راي دارند» به آن اشاره مي کند.
خانم دلوي ويرجينيا وولف هم در همين سال ها مي گذرد. کلاريسا و پيتر شکست امپراتوري را با همان شدتي احساس مي کنند که ناکامي شخصيت هاي خود. عمه هلنا و ليدي بروتن،ديگر پيرو به عتيقه هايي تبديل شده اند که همچنان طرفدار سنت انگليسي اند. ريچارد همين موقع هاست که به سرش مي زند تا تاريخ خاندان بزرگ نظاميان بريتانيا را بنويسد؛ تاريخي که همه شخصيت هاي داستان يک جورهايي مي خواهند از آن فرار کنند تا شايد بشود به واسطه آن جنگ را فراموش کرد.
آنهايي که مي خواهند جنگ را فراموش کنند
در همان شروع داستان اين طور به نظر مي رسد که شخصيتي که در برابر کلاريسا قرار دارد، پيتروالش است؛ مردخوش مشربي که در همان روز مهماني از هند برگشته. اما در صحنه اي که خانم دلوي رو به روي پنجره ايستاده و به مرگ فکر مي کند مي فهميم شخصيتي که بيش از همه در زندگي اش اهميت داشته و حال و هواي او را در داستان پيش مي برده، سپتيوس، سرباز از جنگ برگشته اي است که دست آخر هم براي فرار از خاطرات جنگ، راهي جز پايين پريدن از پنجره اتاقش پيدا نمي کند.
چه کسي ويرجينيا وولف را مي ترساند؟
کتابخانه وولف به زبان فارسي
با چراغ روشن وارد شويد
فضاي رمان هاي وولف مه گرفته است؛ يک مه غليظ و شناور درست مثل مهي که بيشتر سال روي لندن نشسته است. پس براي ورود به اين کتابخانه ها بايد حسابي حواستان جمع باشد
* زهرا فرهنگ نيا
$خانم دلوي: خانم دلوي يک صبح بهاري از خانه بيرون مي زند تا براي مهماني اش خريد کند. هواي بهاري و همه چيزهاي خوب دوروبرش وسوسه اش مي کند که گشت و گذاري هم در شهر بزند. او در شهر قدم مي زند و زندگي گذشته و آرزوهايش را به ياد مي آورد. با کمي اغماض، خانم دلوي نسخه مونث اوليس جيمز جويس است.
$به سوي فانوس دريايي: اين رمان که ماجراي آن بين سال هاي 1910 و 1920 ميلادي اتفاق مي افتد، داستان خانواده اي به نام «رمزي» و ديدار آنها از جزيره اسکايپ در اسکاتلند را نقل مي کند. همه چيز از يک بگو مگو سر رفتن به يک فانوس دريايي و ديدنش شروع مي شود. سال ها مي گذرد و خانواده به خانه اي که شاهد ساکت دعواي آن روزشان بود بر مي گردند، همه چيز عوض شده؛ در واقع ويران شده. فقط فانوس دريايي هنوز سرجايش ايستاده است.
$موج ها (خيزاب ها): اين داستان نه ماجرا دارد و نه گفت و گو. فقط يک سري مونولوگ هاي دروني با جمله هاي بلند است که از طريق آنها زندگي شش نفر -از کودکي تا مرگ- طي «موجي مداوم و همواره تجديد شونده» که از بين صفحات کتاب خيز بر مي دارد و مخاطب را خيس مي کند و بعد باز عقب نشيني مي کند روايت مي شود.
$ارلاندو: وولف به سيال ذهن قانع نشده و در اين کتاب سيال جسم را هم امتحان کرده است. کتاب اساسا يک فانتزي شاعرانه است. کتاب «سرگذشت ارلاندو» درباره شاعر مقرب دربار ويکتوريا و عاشق ساشا- برادرزاده سفير روس- است که سرخورده از عشق و شعر و زن به طبيعت پناه مي برد و يکدفعه تبديل به يک زن مي شود. ارلاندوبا جسم تازه اش به شهر بر مي گردد؛ جايي که صدسال جلوتر از زمان ارلاندو است.
$اتاقي از آن خود: اين کتاب با اينکه اثري داستاني نيست اما مشهورترين کتاب وولف به حساب مي آيد. کتاب مجموعه سخنراني هايي است که وولف سال 1927 در کالج هاي ويژه زنان در کمبريج درباره زن و ادبيات انجام داده. وولف اول کتابش اين جمله را مي گويد:
«زني که مي خواهد نويسنده شود بايد پول داشته باشد و اتاقي از آن خود»؛ جمله اي که ورد زبان نويسنده هاي زن بعد از او شد. امروزه در مباحث مربوط به نقد ادبي و همينطور جامعه شناسي به اين کتاب زياد ارجاع داده مي شود.
منبع:نشريه همشهري جوان، شماره 257
/ن