مقدمه:
سلامت یک جامعه به تربیت سالم و سلامت همهی افراد آن(زن و مرد) بستگی دارد. اگر در جامعهای تنها زنها سالم باشند و مسائل تربیتی و اخلاقی را رعایت کنند، ولی مردها رها باشند و اصول اخلاقی را رعایت نکنند.این جامعه روی آرامش نخواهد دید و بالعکس اگر مردها کاملا سالم باشند و زنها رها شوند، باز جامعهی سالمی نخواهیم داشت و این جامعه نیز همواره در معرض خطر است.
جامعه آنگاه سالم خواهد بود که هم مردان و هم زنان آن، بر اساس تربیت صحیح تربیت شده باشند و با شناخت آفتها و خطرها، خود را حفظ نمایند.
در این مقاله به بعضی شبهات و و ایراد هایی که برای زنان در دین اسلام بیان شده است. پاسخ می دهیم .شبهاتی که در تفاوت ها جسمی یا در احکام دین و دستورات اعتقادی وارد شده است.
و درحقیقت در یک سوال کلی این شبهه بیان شده است که چرا زنان باید در اسلام اینقدر محدودیت داشته باشند. در صورتیکه در ادیان دیگر اینطور نیست.
چرا بیشتر محدودیت ها برای خانم هاست؟
آیا تفاوت مرد و زن محدویت نیست؟
از آنجا که زن و مرد(یا دختر و پسر) هر یک دارای ویژگیهای خاص خود هستند، عوامل و موانع سلامت هر یک با دیگری تفاوت دارد.همانطوری که در یک بوستان، هر یک از گلها و گیاهان متفاوت، به یک نوع خاص از پرورش و مواظبت نیاز دارند، در اجتماع انسانی نیز گلهای باغ زندگی(دختر و پسر)، پرورش و مواظبت ویژهی خود را میطلبند که با پرورش دیگری متفاوت است.
زن و دختر از آنجا که موجود بسیار لطیفی هستند، و به فرموده حضرت علی(ع) «زن گل خوشبو است»،(1) حساستر و شکنندهتر است و با یک نسیم ممکن است پرپر شود،
به همین جهت باید مواظبتها و مراقبتهای خاص خود را داشته باشد؛ از اینرو است که اسلام حجاب و پوشش خاصی را بر زنان واجب کرده است.
حجاب محدویت نیست مصونیت است
این حجاب، موجب مصونیت زن از آفات و خطراتی است که هر آن ممکن است ارزش و کرامت و گوهر عفاف او را به خطر بیندازد.این حجاب در حقیقت اکرام و بزرگداشت زن است، نه محدودیت او و نه اهانت به او. آیا آنگاه که شما گوهری با ارزش را برای حفظ از دستبرد راهزنان و حرامیان در صندوقچهای قرار داده، قفل محکمی برآن زده و آنرا در محیط امنی قرار میدهید، ا
رزش آن گوهر را پایین آوردهاید، یا به دلیل با ارزش بودن آن، چنین کاری میکنید؟ قطعا چون ارزش آن گوهر را میدانید چنین اقداماتی انجام میدهید. دستور اسلام دربارهی پوشش و حجاب زنان از همین رهگذر است.
اما جنس مرد دارای چنین ویژگی و چنین لطافت و حساسیتی نیست. بنابراین، به آن مراقبت و مواظبت و پوشش(در حد پوشش زن) نیاز ندارد.
اما در عین حال اسلام وظایفی هم بر عهدهی مرد گذاشته است که اگر به درستی انجام پذیرد و زنها هم وظایف خود را رعایت کنند، جامعه سالم باقی خواهد ماند.
آیا تفاوت ساختار زنان محدویت نیست؟
نکتهی دیگر، تفاوت روحیات و احساسات زن و مرد است. از آنجا که زن دارای احساسات بسیار رقیقی است، خداوند متعال دستوراتی خاص در مورد زن داده است که رعایت این دستورات، تعدیل این روحیات و احساسات را در پی خواهد داشت؛چرا که اگر این روحیات تعدیل نشود، بنیاد خانوادهها و ... فرو خواهد ریخت.
خلاصه اینکه تمام دستوراتی که اسلام به زنها داده و تکالیفی که برای آنان تعیین کرده است، در جهت حفظ مصلحت آنان و جامعه است.
که از آن به مصونیت تعبیر میکنند، نه محدود کردن و سختگیری، همین طور وظایف و تکالیفی که برای مردان تعیین کرده است، در همین جهت است. (2)
اگر بگوئیم: زن و طرفداران او، خواستار مساوات در حقوق و وظایف هستند، نه خواستار مساوات از تمام جهات، حتّى- مثلا- در باردارى و شیر دادن. در جواب باید گفت:
تفاوت در خلقت مرد و زن، ایجاب مىکند کهکسى که خواستار برابرى میان زن و مرد در تمام حقوق و وظایف مىباشد، کاملا از حقیقت دور است؛
همانند کسى که تفاوت میان آن دو را در تمام جهات جستجو مىکند. درست آن است که این دو در بیشتر حقوق یا در بسیارى از حقوق با یکدیگر برابرند که مهمترین آنها، برابرى در پیشگاه خدا و قانون، آزادى تصرّف در مال و گزینش شریک زندگى است در بعضى از حقوق و وظایف نیز با یکدیگر تفاوت داشته باشند،
بلکه حتّى در بعضى از غرایز روحى. بنابراین کسى که خواستار برابرى میان زن و مرد در تمام حقوق و وظایف مىباشد، کاملا از حقیقت دور است؛ همانند کسى که تفاوت میان آن دو را در تمام جهات جستجو مىکند.
درست آن است که این دو در بیشتر حقوق یا در بسیارى از حقوق با یکدیگر برابرند که مهمترین آنها، برابرى در پیشگاه خدا و قانون، آزادى تصرّف در مال و گزینش شریک زندگى است. (3)
ایا اسلام در آموزش زن محدویت قائل نشده است؟
پیامبر اکرمصلى الله علیه وآله جهاد مقدس پیکار با بىسوادى را از خانه خود آغاز کرده بود. بلاذرى با سندروایت مىکند که هنگام ظهور اسلام در مکه تنها هفده نفر با سواد بودند.وى پس از شمردناسامى آنها، از یک زن قرشى نام برده که در دوره جاهلیت مقارن ظهور اسلام خواندن و نوشتنمىدانست. نام او «شفا» و دختر عبدالله بن عبد شمس بود. این زن مسلمان شده بود.
و از مهاجراناولیه و از زنان فاضله به شمار مىرود (4) بلاذرى مىگوید: این زن همان است که به دستور پیامبرصلى الله علیه وآله به حفصه همسر پیامبر کتابتآموخت (5).
بلاذرى آنگاه چند زن از زنان مسلمان را نام مىبرد که در دوره اسلام، هم مىخواندند و هممىنوشتند و یا تنها مىخواندند. او نام «حفصه» دختر عمر، «امکلثوم» دختر عقبة بن ابى معیط«عایشه»
دختر سعد، «کریمه» دختر مقداد و بالاتر از همه «شفا» دختر عبدالله بن عدویه رامىنگارد. شفا به حفصه درس مىداد و پیامبر از او خواست تا به حفصه پس از زناشویى با پیامبرهمچنان درس بدهد. پس حفصه، خواندن و نوشتن مىدانسته است و نام او را جزء دارندگانمصاحف ضبط کردهاند (6).
از این جریان معلوم مىشود که پیامبر اکرمصلى الله علیه وآله براى زنان خود معلم زن انتخاب کرده بودند اینعمل پیامبر براى آموختن به دختران و زنان الگو و نمونهاى شد.
و دیرى نپایید که در مدینه افراد باسواد رو به فزونى نهادند و آمار باسوادها بهطور چشمگیرى بالا رفت، در میان زنان و دخترانکسانى پیدا شدند که خواندن و نوشتن را فرا گرفتند.
تعلیمات دینى پیامبرصلى الله علیه وآله براى زنان
پیامبر اکرمصلى الله علیه وآله بخشى از اوقات خود را به آموزش زنان در مسایل دینى اختصاص داده بود.بخارى به سند خود روایت کرده است که زنان به پیامبر گفتند:مردان در استفاده از محضر شما بر ما پیشى گرفتهاند. پس خود، روزى را بهما اختصاص بده.
آن حضرت قبول کرد و روزى را به ایشان اختصاص داد و در آن روز به وعظ و ارشاد زنانپرداخت (7) و مرتب آنان را براى آموختن و دلگرم ساختن دیدار مىکرد.
دختر پیامبر اکرم و همسران او در زمان حیات و پس از رحلت آن حضرت مرجع در مسایلدینى و فقهى بودند و «خانه هریک از ایشان به منزله مدرسهاى بود که طالبان دانش و حدیث در آناجتماع مىکردند .
و به فراگرفتن احکام شریعت و انواع دانش و حکمتسرگرم مىشدند. بین مردمو همسران پیامبر نیز پردهاى آویخته بود تا کسى نتواند ایشان را ببیند». (8)
بزرگان صحابه بسیارى مسایل دقیق و مهم را از زنان پیامبر مىپرسیدند. (9) با این ترتیب زن درروزگار پیامبر و صدر اسلام یکى از مصادر دانش و مورد تایید دین و پذیرش جامعه بود (10)
رفتن زنانبه مساجد براى اداى نماز در آن زمان کارى عادى و معمول بود. و این رفت و آمد فرصت مناسبىبود تا در مجالس علمى که از سوى بزرگان صحابه در مساجد برپا مىشد حضور یابند.
داستان آنزن که پیشنهاد عمر را درباره پایین آوردن میزان مهریهها رد کرد و عمر پس از شنیدن دلیل وى،رجوع به حق کرد، مشهور است و این خود دلیلى استبر اینکه آزادى اندیشه براى مردها و زنهایکسان بوده است. (11)
آیا در اسلام زنان در تعلیم و سخنرانی محدودیت ندارند؟
برخى از زنان در تعلیم مردم به همسران پیامبر اقتدا مىکردند. بنا به گفته ابن خلکان مادر حسنبصرى که در سده اول هجرى زندگى مىکرده براى زنان داستانهاى دینى تعریف مىکرد.و باسخنان پندآمیز آنان را موعظه و ارشاد مىکرد و این در زمانى بود که پسرش حسن به نقلداستانهاى دینى و تشکیل مجالس درس براى مردها مىپرداخت (12) .
مساجد، مراکز تعلیمات عمومى بود که زنان نیز مىتوانستند به آن رفت و آمد کنند و درمجالس علمى آن حضور یابند. زنان در صدر اسلام نه تنها از حق تحصیل دانش برخوردار بودند .
بلکه این حق را هم داشتند که به تعلیم و نشر دانش بین زنان و مردان بپردازند و در بین آنان معلمانو استادانى در بخشهاى مختلف علوم اسلامى وجود داشت، به ویژه در زمینه علم حدیث کهزنان مىتوانستند.
در آن رشته به درجه استادى نایل شوند و در اینباره با محدثان و حافظان بزرگبه قابتبرخیزند و نمونه بارزى در امانت و عدالتباشند.
کار زنان محدث به جایى رسید کهعلما و ناقدان حدیث اعتبار و اعتماد کاملى براى آنان قایل شدند که بسیارى از بزرگان از بیندانشمندان مشهور اسلام نتوانستند به این مرتبه از اعتماد نایل شوند.
ذهبى در کتاب میزانالاعتدال فىنقدالرجال که آن را به نقد راویان حدیث و میزان صداقت و جایگاهعلمى ایشان اختصاص داده، در باب زنان محدث مىگوید:
من از بین زنان محدث کسى را نمىشناسم که در این زمینه متهم و متروکشده باشد. (13)
آیا عادت زنانگی یک محدویت برای زنان نیست؟
به عقیده بعضی حجاب و خانه نشینی زن ریشه روانی دارد. زن از ابتدا در خود نسبت به مرد احساس حقارت میکرده است از دو جهت: یکی احساس نقص عضوی نسبت به مرد، دیگری خونروی ماهانه و حین زایمان و حین ازاله بکارت.اینکه عادت ماهانه نوعی پلیدی و نقص است، فکری است که از قدیم در میان بشر وجود داشته است و به همین دلیل زنان در ایام عادت مانند یک شیء پلید در گوشهای محبوس بودهاند و از آنها دوری و اجتناب میشده است.
شاید به همین علت است که از پیغمبر اکرم درباره این عادت سؤال شد. ولی آیهای که در پاسخ این سؤال نازل شد این نبود که حیض پلیدی است و زن حائض پلید است.(14)
و با او معاشرت نکنید، پاسخ رسید که نوعی بیماری تن است و در حین آن بیماری از همخوابگی احتراز کنید (نه از معاشرت):
یسْئَلْونَک عَنِ الْمَحیضِ قُلْ هُوَ اذی فَاعْتَزِلُوا النِّساءَ فِیالْمَحیضِ (15)
از تو درباره حیض سؤال میکنند. بگو نوعی بیماری است، در حال این بیماری با زنان نزدیکی نکنید.قرآن این حال را فقط نوعی بیماری مانند سایر بیماریها خواند و هرگونه پلیدی را از آن سلب کرد.
در سنن ابو داود جلد اول صفحه 499 در شأن نزول این آیه مینویسد:
«انس بن مالک گفت عادت یهود این بود که همینکه زنی از آنها حائض میشد او را از خانه بیرون میکردند، نه با او غذا میخوردند و نه از ظرف او آب میآشامیدند و نه با او در یک اتاق میزیستند.
لهذا از رسول خدا دراین باره سؤال شد و این آیه نازل گشت. رسول خدا از دوری گزیدن از آنها منع کرد و فرمود جز همبستری هیچ ممنوعیت دیگری ندارند.».
از نظر اسلام زن حائض حکم یک انسان به اصطلاح «مُحْدِث» را یعنی انسان فاقد وضو و غسل را دارد که در آن حال از نماز و روزه محروم است.
هر موجب «حَدَث» نوعی پلیدی است که با «طهارت» یعنی وضو یا غسل مرتفع میگردد. بدین معنی حیض را نیز میتوانیم مانند جنابت، خواب، بول و غیره پلیدی بدانیم. ولی این نوع پلیدی اولاً اختصاص به زن ندارد و ثانیاً با غسل یا وضو مرتفع میگردد.
در میان یهودیان و زردشتیان با زن حائض مانند یک شیء پلید رفتار میشده است و این جهت، هم در زن و هم در مرد این فکر را به وجود آورده که زن موجود پست و پلیدی است، و مخصوصاً خود زن در آن حالت احساس شرم و نقص میکرده خود را مخفی میساخته است.(16)
قبلاً از ویل دورانت نقل کردهایم که گفت: «پس از داریوش مقام زن مخصوصاً در میان طبقه ثروتمندان تنزل پیدا کرد. زنان فقیر چون برای کارکردن ناچار از آمد و شد در میان مردم بودند آزادی خود را حفظ کردند.
ولی در مورد زنان دیگر گوشه نشینی زمان حیض که برایشان واجب بود رفته رفته امتداد پیدا کرد و سراسر زندگانی اجتماعی ایشان را فرا گرفت.»
و هم او میگوید: «نخستین مرتبه که زن حیا و شرم را احساس کرد آن وقت بود که فهمید در هنگام حیض نزدیک شدن او با مرد ممنوع است.».
درباره اینکه زن ابتدا در خود احساس نقص میکرده است و سبب شده که هم خود او و هم مرد او را موجود پست بشمارد سخنان زیادی گفته شده است.
خواه آن سخنان درست باشد و خواه نادرست، با فلسفه اسلام درباره زن و پوشیدگی زن رابطهای ندارد. اسلام نه حیض را موجب پستی و حقارت زن میداند و نه پوشیدگی را به خاطر پستی و حقارت زن عنوان کرده است، بلکه منظورهای دیگری داشته است.
آیا حجاب باعث محدویت استعداد فطری زن می شود؟
موجب هدررفتن نیروی زن و ضایع ساختن استعدادهای فطری او نیست. ایراد مذکور بر آن شکلی از حجاب که در میان هندیها یا ایرانیان قدیم یا یهودیان متداول بوده است وارد است.ولی حجاب اسلام نمیگوید که باید زن را در خانه محبوس کرد و جلوی بروز استعدادهای او را گرفت. مبنای حجاب در اسلام چنانکه گفتیم این است که التذاذات جنسی باید به محیط خانوادگی و به همسر مشروع اختصاص یابد و محیط اجتماع، خالص برای کار و فعالیت باشد.
به همین جهت به زن اجازه نمیدهد که وقتی از خانه بیرون میرود موجبات تحریک مردان را فراهم کند و به مرد هم اجازه نمیدهد که چشم چرانی کند. چنین حجابی نه تنها نیروی کار زن را فلج نمیکند، موجب تقویت نیروی کار اجتماع نیز میباشد.
اگر مرد تمتعات جنسی را منحصر به همسر قانونی خود کند و تصمیم بگیرد همینکه از کنار همسر خود بیرون آمد و پا به درون اجتماع گذاشت، دیگر درباره این مسائل نیندیشد.
قطعاً در این صورت بهتر میتواند فعال باشد تا اینکه همه فکرش متوجه این زن و آن دختر و این قد و بالا و این طنّازی و آن عشوهگری باشد و دائماً نقشه طرح کند که چگونه با فلان خانم آشنا شود.
آیا اگر زن، ساده و سنگین به دنبال کار خود برود برای اجتماع بهتر است یا آنکه برای یک بیرون رفتن چند ساعت پای آئینه و میز توالت وقت خود را تلف
کند و زمانی هم که بیرون رفت تمام سعیش این باشد که افکار مردان را متوجه خود سازد و جوانان را که باید مظهر اراده و فعالیت و تصمیم اجتماع باشند به موجوداتی هوسباز و چشم چران و بیاراده تبدیل کند؟.(17)
عجبا! به بهانه اینکه حجاب، نیمی از افراد اجتماع را فلج کرده است، با بیحجابی و بیبند و باری نیروی تمام افراد زن و مرد را فلج کردهاند. کار زن پرداختن به خودآرایی و صرف وقت در پای میز توالت برای بیرون رفتن، و کار مرد چشم چرانی و شکارچیگری شده است. (18)
آیا محدویت حریم میان زن و مرد باعث افزایش اشتیاق و طمع زن و مرد می شود؟
و طبق اصل «الْانْسانُ حَریصٌ عَلی ما مُنِعَ مِنْهُ» حرص و ولع نسبت به اعمال جنسی را در زن و مرد بیشتر میکند. به علاوه، سرکوب کردن غرایز موجب انواع اختلالهای روانی و بیماریهای روحی میگردد.در روانشناسی جدید و مخصوصاً در مکتب روانکاوی فروید روی محرومیتها و ناکامیها بسیار تکیه شده است. فروید میگوید ناکامیها معلول قیود اجتماعی است، و پیشنهاد میکند که تا ممکن است باید غریزه را آزاد گذاشت تا ناکامی و عوارض ناشی از آن پیش نیاید.:
برتراند راسل قائل است :اثر معمولی تحریم، عبارت از تحریک حس کنجکاوی عمومی است. و این تأثیر، هم در مورد ادبیات مستهجن و هم در موارد دیگرمصداق پیدا میکند...
اکنون برای اثر تحریم مثالی میزنم: فیلسوف یونانی «امپدکل» جویدن برگهای شجرة الغار را خیلی شرمآور و زشت میپنداشت. او همیشه جزع و فزع میکرد از اینکه باید ده هزار سال به علت جویدن برگ درخت غار در ظلمات خارجی (دوزخ) به سر برد.
هیچ وقت مرا از جویدن برگ غار نهی نکردهاند و من هم تاکنون برگ چنین درختی را نجویدهام ولی به «امپد کل» تلقین شده بود که نباید این کار را بکند و او هم برگ درخت غار را جوید.».
سپس در جواب این سؤال که «آیا شما عقیده دارید انتشار موضوعهای منافی عفّت علاقه مردم را به آنها زیاد نمیکند؟» جواب میدهد:
«علاقه مردم نسبت بدانها نقصان مییابد. فرض کنید چاپ و انتشار کارت پستالهای منافی عفت مجاز و آزاد گردد. اگر چنین چیزی بشود این اوراق برای مدت یک سال یا دو سال مورد استقبال واقع شده سپس مردم از آن خسته میشوند و دیگر کسی حتی به آنها نگاه هم نخواهد کرد.».
پاسخ این ایراد این است که درست است که ناکامی، بالخصوص ناکامی جنسی، عوارض وخیم و ناگواری دارد و مبارزه با اقتضای غرایز در حدودی که مورد نیاز طبیعت است غلط است، ولی برداشتن قیود اجتماعی مشکل را حل نمیکند بلکه بر آن میافزاید.
در مورد غریزه جنسی و برخی غرایز دیگر برداشتن قیود، عشق به مفهوم واقعی را میمیراند ولی طبیعت را هرزه و بیبند و بار میکند. در این مورد هرچه عرضه بیشتر گردد هوس و میل به تنوع افزایش مییابد.
اینکه راسل میگوید: «اگر پخش عکسهای منافی عفت مجاز بشود پس از مدتی مردم خسته خواهند شد و نگاه نخواهند کرد» درباره یک عکس بالخصوص و یک نوع بیعفتی بالخصوص صادق است،
ولی در مورد مطلق بیعفتیها صادق نیست یعنی از یک نوع خاص بیعفتی خستگی پیدا میشود ولی نه بدین معنی که تمایل به عفاف جانشین آن شود بلکه بدین معنی که آتش و عطش روحی زبانه میکشد و نوعی دیگر را تقاضا میکند؛ و این تقاضاها هرگز تمام شدنی نیست.(19)
یوْمَ نَقولُ لِجَهَنَّمَ هَلِ امْتَلأْتِ وَ تَقولُ هَلْ مِنْ مَزیدٍ» «1» (به جهنم میگوییم پرشدی؟ سیر شدی؟ میگوید آیا باز هم هست؟) چشم هرگز از دیدن زیبارویان سیر نمیشود و دل هم به دنبال چشم میرود.
به قول شاعر:
دل برود چشم چو مایل بود
دست نظر رشته کش دل بود
در این گونه حالات، سیر کردن و ارضاء از راه فراوانی امکان ندارد و اگر کسی بخواهد از این راه وارد شود درست مثل آن است که بخواهد آتش را با هیزم سیر کند.
به طورکلی در طبیعت انسانی از نظر خواستههای روحی محدودیت در کار نیست انسان روحاً طالب بینهایت آفریده شده است.
وقتی هم که خواستههای روحی در مسیر مادیات قرار گرفت به هیچ حدی متوقف نمیشود، رسیدن به هر مرحلهای میل و طلب مرحله دیگر را در او به وجود میآورد.
اشتباه کردهاند کسانی که طغیان نفس امّاره و احساسات شهوانی را تنها معلول محرومیتها و عقدههای ناشی از محرومیتها دانستهاند.
همانطور که محرومیتها سبب طغیان و شعلهور شدن شهوات میگردد، پیروی و اطاعت و تسلیم مطلق نیز سبب طغیان و شعلهور شدن آتش شهوات میگردد(20).
بوصیری مصری در قصیده معروف «بُرده» که از شاهکارهای ادبیات اسلامی است و در مدح رسول اکرم صلی الله علیه و آله است و ضمناً پند و اندرزهایی هم دارد میگوید:
النَّفْسُ کالطَّفْلِ انْ تُهمِلْهُ شَبَّ عَلی
حُبِّ الرِّضاعِ وَ انْ تَفْطِمْهُ ینْفَطِمُ
یعنی نفس همچون طفلی است که به پستان علاقهمند است. اگر او را به حال خود بگذاری با همین میل باقی میماند و روز به روز ریشه دارتر میشود و اگر او را از شیر بگیری به ترک پستان خو میگیرد. دیگری میگوید:
النَّفْسُ راغِبَةٌ اذا رَغَّبْتَها
وَاذا تُرَدُّ الی قَلیلٍ تَقْنَعُ
یعنی هرچه موجبات رغبت نفس را فراهم کنی بر رغبت میافزاید ولی اگر او را به کم عادت دهی قناعت پیشه میکند.(21)
آیا اسلام زنان را حبس نکرده است؟
آنچه اسلام میگوید نه آن چیزی است که مخالفان اسلام، اسلام را بدان متهم میکنند، یعنی محبوسیت زن در خانه، و نه نظامی است که دنیای جدید آن را پذیرفته است و عواقب شوم آن را میبیند، یعنی اختلاط زن و مرد در مجامع.حبس کلی زن در خانه، نوعی مجازات بود که به طور موقت در اسلام برای زنان بدکار مقرر شد:
وَاللّاتی یأْتینَ الْفاحِشَةَ مِنْ نِسائِکمْ فَاسْتَشْهِدوا عَلَیهِنَّ ارْبَعَةً مِنْکمْ فَانْ شَهِدوا فَامْسِکوهُنَّ فِی الْبُیوتِ حَتّی یتَوَفّیهُنَّ الْمَوْتُ اوْ یجْعَلَ اللهُ لَهُنَّ سَبیلًا (22)
زنانی از شما که مرتکب زنا میشوند چهار شاهد بر آنان بگیرید. اگر چهار شاهد شهادت دادند (به ترتیبی که به تفصیل در سنّت بیان شده و فقه متصدی آن است) آنان را در خانه حبس کنید تا عمرشان به پایان رسد یا خدا راه دیگری برایشان معین کند.
مفسران میگویند: مقصود از «راه دیگر» اشاره بدین است که این حکم موقت است و در آینده حکم دیگری برای آنان خواهد آمد. آیه 2 از سوره نور که حکم زانی و زانیه را بیان کرده است همان است که این آیه با اشاره آن را وعده داده است.
مقصود این است که اسلام با اختلاط مخالف است نه با شرکت زن در مجامع ولو با حفظ حریم.اسلام میگوید: نه حبس و نه اختلاط بلکه حریم. سنت جاری مسلمین از زمان رسول خدا همین بوده است.
که زنان از شرکت در مجالس و مجامع منع نمیشدهاند ولی همواره اصل «حریم» رعایت شده است. در مساجد و مجامع، حتی در کوچه و معبر، زن با مرد مختلط نبوده است.
شرکت مختلط زن و مرد در برخی مجامع، مانند برخی مشاهد مشرّفه که در زمان ما محل ازدحام فوق العاده است، برخلاف مرضی شارع مقدس اسلام است.
آیا بیان و اظهار همه ی حقایق باعث محدویت زنان نمی شود؟ پس مصلحت اندیشی اسلام چه معنایی دارد؟
روی همین حساب در این مسئله عملاً دو جریان مخالف به وجود آمده است. یکی اینکه صاحبان فتوا در عصر اخیر با مشاهده اوضاع و احوال موجود سخت در عمق وجدان خود میترسند که فتوا به عدم وجوب سَتر وجه و کفّین و عدم حرمت نظر بر وجه و کفّین بدهند، لهذا طریق سلامت میپویند و با یک «الْاحْوَط» خود را نجات میدهند.جریان دوم این است که بعضی دیگر را عقیده این شده که هرچند از نظر حقیقت و واقع، مطلب همین است ولی با ملاحظات عصر و زمان که مردم دنبال بهانه میگردند که قیود عفاف را به هر شکل و به هر صورت دور بریزند باید قسمتی از واقعیات را کتمان کرد که موجب بهانه نشود.
درست است که اسلام پوشش چهره و دو دست را واجب نکرده است ولی نباید این را به مردم گفت زیرا با شنیدن این مطلب نه تنها چهره و دستها را نمیپوشند، سر و سینه و پاها تا بالای زانو را هم نخواهند پوشید.
اینجاست که فلسفه «کتمان» و محافظه کاری پا به میان مینهد. فلسفه کتمان اختصاص به این مسئله ندارد، عدهای نظیر این عقیده را در باب استماع اخبار رادیو و خرید و فروش آن نیز داشتند.
پس از انتشار کتاب داستان راستان یکی از علمای خوزستان نامهای به من نوشت.این مرد عالم ضمن اینکه از این کتاب تجلیل کرده آن را بسیار سودمند تشخیص داده بود.
و اعتراف کرده بود که همه داستانها را با اصل تطبیق کرده درست یافته است پیشنهاد کرده بود که دو تا از داستانها را بردارم زیرا مورد سوء استفاده واقع میشود:
یکی داستان تقسیم کار که مربوط به جریان تقسیم کردن رسول خدا کارهای خانه را میان حضرت امیر علیه السلام و حضرت زهرا علیها السلام است.
رسول اکرم صلی الله علیه و آله کارهای بیرون را به علی و کارهای داخلی را به زهرا واگذار میکند و حضرت زهرا در نبودن حضرت امیر بعضی از کارهای خارجی آن حضرت را به عهده میگیرد.
یکی دیگر داستان «حتی برده فروش» که جملهای دارد رسول خدا در مذمت برده فروشی.این مرد عالم به من توصیه کرده بود این دو داستان را در عین اینکه اصل و اساس دارد از آن کتاب بردارم .
زیرا داستان اولی موجب سوء استفاده کسانی میشود که معتقدند زن میتواند از منزل بیرون برود و داستان دوم مورد سوء استفاده مخالفان بردگی میشود.
من منکر این اصل کلی نیستم که احیاناً اگر گفتن حقیقتی سبب انحراف مردم از آن حقیقت بشود نباید گفت، زیرا گفتن برای ارشاد مردم به حقیقت است نه برای اینکه وسیله دور شدن از حقیقت بشود. البته کتمان حقایق حرام است. قرآن کریم میفرماید:
انَّ الَّذینَ یکتُمونَ ما انْزَلْنا مِنَ الْبَیناتِ وَ الْهُدی مِنْ بَعْدِ ما بَینّاهُ لِلنّاسِ فِی الْکتابِ اولئِک یلْعَنُهُمُ اللهُ وَ یلْعَنُهُمُ اللّاعِنونَ (23)
کسانی که حقایق فرودآمده از جانب ما را پس از آنکه ما گفته و بیان کردهایم کتمان میکنند خدا و هر لعنت کنندهای آنان را لعنت میکند.
لحن آیه فوقالعاده شدید است. قرآن کریم در کمتر موضوعی به اندازه این موضوع با چنین لحن شدید و خشمناکی سخن گفته است.
در عین حال من معتقدم مقصود این است که مردم حقایق را به خاطر منافع خود کتمان نکنند ولی اینکه حقیقت را به خاطر خود حقیقت (و البته در شرایط محدود و موقت و معینی برای فرار از سوء استفاده) اظهار نکنیم مشمول این آیه نیست.
به عبارت دیگر دروغ گفتن حرام است اما راست گفتن همیشه واجب نیست یعنی احیاناً در مواردی باید سکوت کرد.
من معتقدم این گونه مصلحت اندیشیها اگر بر مبنای مصالح واقعی حقایق باشد نه بر مبنای حفظ منافع افراد و اشخاص و اصناف و طبقات، مانعی ندارد.
اما سخن در این است که مصلحت اندیشیهایی از قبیل فتوا ندادن به جواز خرید و فروش رادیو یا به عدم وجوب پوشیدن چهره و دو دست آیا یک مصلحت اندیشی صحیح و عاقلانه است و نتیجه صحیح میدهد یا خیر؟
آیا واقعاً جریان امر این است که طبقهای از زنان چهره و دو دست خود را میپوشند و با گفتن این حقیقت چهره و دستها و سپس تمام بدن را عریان خواهند کرد؟
یا جریان امر برعکس است؛ یعنی بسیاری از مردها و زنها خیال میکنند که از نظر مذهبی اساس کار این است که چهره زن گشوده نباشد و وقتی که چهره گشوده شد کار گذشته است (آب که از سر گذشت چه یک نی و چه صد نی) و از طرف
دیگر پوشیدن چهره را غیرعملی و از نظر منطق غیرقابل دفاع میبینند و هیچ فلسفه و استدلالی هم نمیتوانند برای آن ذکر کنند، از این رو از سر تا پا لخت میشوند.
عقیده بعضی از کارشناسان اجتماعی این است که علت این افراط و بیبند و باری توهّمهای غلطی است که اجتماع درباره حجاب داشته است. علت این بوده که حقایق گفته نشده است.
اگر همانطور که اسلام خود گفته است گفته میشد کار به اینجاها که کشیده است کشیده نمیشد. اینجا از آن جاهاست که باید گفت: «از پاپ کاتولیکتر نباید بود»، «کاسه از آش گرمتر صحیح نیست».
قرآن کریم در سوره حُجُرات میفرماید: «یا ایهَا الَّذینَ امَنوا لا تُقَدِّموا بَینَ یدَی اللهِ وَ رَسولِهِ» «1» یعنیای مؤمنین! از خدا و رسول خدا جلو نیفتید.
مقصود از جلو افتادن از خدا و پیغمبر این است که کار دینداری و مقدس مآبی را به جایی رسانیم که خدا و رسول نگفتهاند و بخواهیم از پیغمبر هم جلوتر حرکت کنیم.
امیرالمؤمنین علی علیه السلام میفرماید: انَّ اللهَ حَدَّدَ حُدوداً فَلا تَعْتَدوها وَ فَرَضَ فَرائِضَ فَلا تَتْرُکوها وَ سَکتَ عَنْ اشْیاءَ لَمْ یسْکتْ عَنْها نِسْیاناً فَلا تَتَکلَّفوها (24).
خداوند حدود و مرزهایی قرار داده است، از آنها تجاوز نکنید (محرّماتی قرار داده آنها را نقض نکنید)، و واجبات و فرایضی قرار داده آنها را ترک نکنید،.
و درباره بعضی چیزها سکوت کرده است (نه آنها را حرام کرده و نه واجب)، این سکوت از روی فراموشی نبوده است بلکه خواسته است شما در آن موارد آزاد باشید، پس شما خود
را در آن زمینهها به تکلّف و مشقّت نیندازید و از پیش خود برای خود به نام دین و خدا تکلیف درست نکنید. پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله در حدیثی که در جامع الصغیر نقل کرده است میفرماید:
انَّ اللهَ یحِبُّ انْ یؤْتی رُخَصُهُ کما یکرَهُ انْ یؤْتی مَعْصِیتُهُ..خداوند همانطور که ناخوش میدارد آنچه را نهی کرده است مردم انجام دهند دوست دارد آنچه را اجازه داده است و بلامانع شمرده مردم آن را همانطور بلامانع تلقی کنند؛ از پیش خود چیزی را که خداوند ممنوع نکرده است ممنوع نشمارند.
این حدیث بدین عبارت نیز نقل شده است:انَّ اللهَ یحِبُّ انْ یؤْخَذَ بِرُخَصِهِ کما یحِبُّ انْ یؤْخَذَ بِعَزائِمِهِ..خداوند دوست دارد هر چیزی را که مباح قرار داده است و رخصت فرموده مردم آن را مباح شمارند همچنانکه دوست دارد هرچه را نهی کرده است ناروا به شمار آورند.
ممکن است نظر من اشتباه باشد. مکرر گفتهام که در این گونه مسائل که مسئله فرعی است هرکس باید فتوای مرجع تقلید خود را بخواهد و عمل کند.
ولی از نظر آنچه به نام مصلحت اندیشی عنوان میشود که میگویند مصلحت نیست گفته شود هرچند حقیقت باشد، عقیده من برخلاف این مصلحت اندیشی است.
من مصلحت را در گفتن حقیقت میدانم. آنچه مصلحت ایجاب میکند جز این نیست که باید این خیال را از سر زنان امروز خارج کنیم که میگویند حجاب در عصر حاضر غیرعملی است؛ ثابت کنیم که حجاب اسلامی کاملاً منطقی و عملی است.
ثانیاً کوشش کنیم که در فعالیتهای فرهنگی، اجتماعی، بهداشتی، واحدهای اختصاصی برای زنان به وجود آوریم و با فعالیتهای مختلط و واحدهای مختلط که تقلید احمقانهای از اروپاییان است مبارزه کنیم.
تنها در این صورت است که زنان شخصیت واقعی خود را بازخواهند یافت و به نام آزادی و مساوات ابزار و بازیچه و احیاناً وسیله اطفاء شهوت مردان قرار نخواهند گرفت.(25)
نتیجه:
شبهات و ایرادت وارد بر قوانین اسلام هیچ وقت پایانی ندارد.دشمنان دین و مخالفین اسلام با توجه به شرایط امروز و پیشرفت امکانات و تبلیغات بسیار شدید با توجه به آسانی تبلیغات در رسانه های اجتماعی اشکلات زیادی را به راحتی وارد می کنند.آگاهی و پاسخ دادن به این شبهات اگر چه همیشه بوده و خواهد بود. اما از جهت رسانه ای در سرعت انتقال پاسخ خها بسیار ضعیف هستیم که باید مسئولین امر در این زمینه فکر اساسی داشته باشند.
پایان این مطلب را با بیاناتی از رهبر انقلاب به پایان می بریم. ن همچون مردان در تمامی حوزههای سیاسی اجتماعی مسئولیت دارند و حق بیعت زنان به رسمیت شناخته میشود.
«در اسلام بیعت زن، مالکیّت زن، حضور زن در این عرصههای اساسی سیاسی و اجتماعی، تثبیت شده است: (26) زنها میآمدند و با پیغمبر بیعت میکردند.
پیغمبر اسلام نفرمود که مردها بیایند بیعت کنند و به تبع آنها، هرچه که آنها رأی دادند، هرچه که آنها پذیرفتند، زنها هم مجبور باشند قبول کنند؛ نه.
گفتند زنها هم بیعت میکنند؛ آنها هم در قبول این حکومت، در قبول این نظم اجتماعی و سیاسی شرکت میکنند. غربیها هزار و سیصد سال در این زمینه از اسلام عقبند و این ادّعاها را میکنند! در زمینهی مالکیّت نیز همینطور؛ و در زمینههای دیگری که مربوط به مسائل اجتماعی و سیاسی است.» (27)
«اسلام وقتی که میگوید: (28) (، یعنی مؤمنین و مؤمنات در حفظ مجموعهی نظام اجتماعی و امر به معروف و نهی از منکر همه سهیم و شریکند؛ زن را استثناء نکرده. ما هم نمیتوانیم زن را استثناء کنیم.
مسئولیت ادارهی جامعهی اسلامی و پیشرفت جامعهی اسلامی بر دوش همه است؛ بر دوش زن، بر دوش مرد؛ هر کدام بهنحوی بر حسب تواناییهای خودشان.» (29)
«در فعّالیت سازندگی، در فعّالیت اقتصادی، در طرّاحی و فکر کردن و برای امور کشور و یک شهر و یک روستا و یک مجموعه و امور شخصی خانواده مطالعه کردن، میان زن و مرد تفاوتی نیست. همه مسؤولند و همه باید انجام دهند.» (30)
پی نوشت:
1. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 5، ص 510، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق. «... فان المرأه ریحانه و لیست بقهرمانه...».2.برای آگاهی بیشتر، ر. ک: مطهری، مرتضی، فلسفه حجاب، بخش سوم، ص 71 به بعد.
3.مغنیه، محمد جواد، دانش، ترجمه تفسیر کاشف، 1386ش، ج2، ص 497.
4. الاصابه، کتاب النساءات، ص 619 و تهذیب التهذیب، ج12، ص 428 و طبقات ابن سعد، ج8، ص 196.
5. فتوحالبلدان بلاذرى، صص 459-458، طبع مصر.
6. تاریخ قرآن، دکتر رامیار، ص 385.
7. صحیح بخارى، ج1، ص 30، کتابالعلم.
8. فىمیدانالاجتهاد صعیدى، صص 35-34 .
9. سعیدافغانى، الاسلاموالمراة، ص 102.
10. فىمیدانالاجتهاد، ص 39 .
11. تاریخ دانشگاههاى اسلامى، ترجمه: دکتر نورالله کسائى، ص 366.
12. وفیات الاعیان، ابن خلکان، ج 1، ص 160.
13. میزان الاعتدال ذهبى، ج3، ص 395.
14.شهید مظهری مسئله حجاب (صفحه60)
15.سوره بقره/ 222.
16.مسئله حجاب (صفحه61)
17.شهید مطهری/ مسئله حچاب ص 105
18.سوره ق/ 30
19.برتراند راسل در صفحه 69 و 70 (ترجمه فارسی) کتاب جهانی که من میشناسم.
20.شهید مطهری/ مسئله حچاب ص 108
21.شهید مطهری/ مسئله حچاب ص 109
22. سوره نساء/ 15.
23. سوره حجرات/ 1
24. نهج البلاغه، حکمت 105
25. 21.شهید مطهری/ مسئله حچاب ص 235
26. سورهی ممتحنه، آیهی ۱۲.
27.بیانات در دیدار گروه کثیری از بانوان، ۱۳۷۹/۶/۳۰.
28. سورهی توبه، آیهی ۷۱.
29.بیانات در دیدار گروهی کثیری از بانوان نخبه در آستانهی سالروز میلاد حضرت زهرا (س)، ۱۳۸۶/۴/۱۳.
30.بیانات در اجتماع مردم خوزستان، ۱۳۷۵/۱۲/۲۰.
منابع:
https://womenstudy.ihcs.ac.ir/article_538_b9a1a1d14d56cc4ef80f928f07a8cdbe.pdfhttps://farsi.khamenei.ir/others-note?id=50835
https://www.islamquest.net/fa/archive/fa435
https://lms.motahari.ir/book-page/80/=102
https://lms.motahari.ir/book-page/80/=19
https://ensani.ir/fa/article/53813