مورخان ايراني دکن
چکيده
کليد واژه ها: دکن، تذکره الملوک، صفويه، قطب شاهيان و عادل شاهيان.
مقدمه
اين روابط پس از سقوط ساسانيان نيز قطع نشد و ادامه يافت. در واقع، ناآرامي هاي داخلي ايران پس از حمله چنگيز و سپس تيمور و پس از آن جنگ قدرت بين قره قويونلوها و آق قويونلوها نه تنها موجب کاسته شدن اين روابط نشده بلکه باعث گسترش دامنه نفوذ ايرانيان به دکن شد. ايرانيان در کسوب سرباز، سردار، محدث، معلم، هنرمند و بزرگان علم و انديشه، عامل تغييرات شگرفي در اوضاع سياسي - اجتماعي دکن شدند. دکن که پس از حمله علاءالدين خلجي و سپس محمدبن تغلک به روي مسلمانان گشوده شده بود، سرزميني ايده آل براي ايرانيان به شمار مي آمد.
تشکيل سلسله ايراني بهمني و سلسله هاي شيعه ايراني دکن توسط شاهزادگان قره قويونلو طبيعتا فضايي کاملا ايراني در دکن پديدار ساخت که در آن فضا همه چيز متاثر از فرهنگ و هنر ايراني بود. در زمينه تاريخ نگاري نتيجه حضور ايرانيان در دکن پيدايش مورخاني بود که گرچه برخي از آنها در ايران شناخته شده اند، اما همچنان شماري از آنها ناشناس مانده اند.
ايرانيان در دکن در دوره پيش از اسلام
بر مبناي مشاهدات باستان شناسي گورهاي مشهور به مگاليتيک (4) يا گورهاي گران سنگي جنوب هند شباهت زيادي به گورهاي سيلک و مارليک دارد. اما اساطير، چهره واقع بيانه تري از روابط ايران با جنوب هند را در معرض داوري ما قرار مي دهند. در گرشاسپ نامه اسدي توسي مي خونيم که چون مهراج پادشاه هند از سرکوب بهو، (5) حاکم دست نشانده خود در ديب يا سريلانکا، برنيامده بود از ايرانيان مدد خواسته و ايرانيان پس از سرکوب و قتل بهو به ايران باز گشتند.(6)
همچنين مهرهاي ايراني متعلق به عصر ايلام در سواحل غربي و جنوب غربي هند يافت شده است که به روابط تجاري بين ايران و هند در دوران باستان اشاره دارد. ظهور گانش (7) يا گانپاتي (8) ايزدي که تن انساني و سرفيلي دارد يا ايزدي ديگر که چون شيوا (9) توسط حيوانات محاصره شده و در زمره کشفيات مشهور به برنز لرستان محسوب مي شوند، اشاره به اين روابط بسيار کهن دارد. همين طور خط نوشته هاي غار ماسيتي (بندرلنگه در استان هرمزگان) به خطي شبيه خط گجراتي نوشته شده و حاکي از روابط دکن با ايران در گذشته هاي دور تاريخي است.(10)
به نظر پروفسور سانکاليا (11) ظهور سکه هاي داريوش و ديگر شاهان هخامنشي به همراه النگو و ساير ادوات زينتي يا وسايل خانگي بر روابط ايران با هند در عصر هخامنشي دلالت دارد. (12) با سقوط دولت هخامنشي شمار زيادي از ايرانيان به انگيزه حفظ دين و آيين هاي خود يا به هند مهاجرت نمودند و احتمالا گروهي از اين ايرانيان، هنرمند نيز بودند که براي شاهان سلسله ماوريا (13) کاخي چون تخت جمشيد درماتورا (14) بنا کردند. (15) در عين حال نام تني چند از اين سرداران يا شخصيت هاي حکومت هخامنش ايران چون فرن زاترس و توشاسپ به ما رسيده است.(16) گفتني است که زنان جنگجوي ايراني که به نام ياواني (17) خوانده مي شدند، حفاظت از شاه و حرم او را به عهده داشتند(18).
در دوران اشکانيان يکي از مهم ترين حوادث حمله سکاها در معيت مهرداد دوم اشک نهم يا به دستور او به سرزمين هند است. اين حمله موجب به کارگيري تقويم سکايي يا مهر اشکاني در هند شد. فرزندان آن مهاجمان اکنون راجپوتان هند را تشکيل مي دهند.(19) داستان عشقي - حماسي ويس و رامين حاصل روابط اين عصر ايران و هند است.
عصر ساساني دوران وفور منابع اطلاعاتي است که به کمک آن مي توان تصوير عصر واقع بينانه اي از روابط دو کشور ارائه کرد. در اين عصر، روابط بازرگاني موجب نزديکي دو کشور شد و در پي آن، روابط سياسي نيز بين آنها برقرار گرديد. برخي منابع به لشکرکشي ايران به سرنديب در راستاي حفظ منابع تجاري ايران در عصر خسرو يکم اشاره دارند.(20) همين منافع پر بار بازرگاني بود که در نهايت، موجب جانب داري ايران از پولکسين دوم (21) شاه چالوکيا (22) عليه رقباي سلطنتي او شد. (23)
محققان هندي حضور ايرانيان در نقاشي هاي غار شماره 16 اجانتا (24) را شاهدي براي روابط ايران با پولکسين دانسته اند.(25) در همين دوره است که مهاجرت مسيحيان ايراني که به نام مسيحيان سوريائي (26) شهرت دارند، به کرالا استان جنوب باختري هند آغاز شد. اکنون گورهاي اين ايرانيان که بر صليب آنها نام و نشان آنها به خط پهلوي ساساني ذکر شده است، در قبرستان کهن شهر کوچين وجود دارد. (27) در اين دوره، سيل مهاجرت زردتشتيان ايراني، به ويژه پس از سقوط ساسانيان به دکن ادامه يافت. اين مهاجرت تا عصر ناصرالدين شاه قاجار، به خصوص در سايه جانب داري مانکجي هاتريا، (28) زردشتي سرشناس ادامه يافت.(29).
ايرانيان در دکن در دوره اسلامي
شعار هندوان که «جيو اور جينه دو؛ زندگي کن و بگذار ديگران زندگي کنند» باعث شده بود که هند از ديرباز مأمني براي ايرانيان به رغم اعتقادات مختلف آنها که چه بسا باعقايد و باورهاي هندوان در تضاد بود باشد. شماري اندک، اما صاحب نفوذ که به هند مهاجرت کردند صوفيان بودند که نقش عمده اي در ترويج اسلام در هند ايفا نمودند. به عبارتي گويا زبان اين صوفيان پاک اعتقاد از شمشير غازيان در گسترش اسلام موثرتر بوده است.
شايد به دليل همين زمينه هاي تاريخي بود که محمدبن تغلک، دومين پادشاه سلسله تغلک که شخصيتي جدي، پر تلاش و صبور بود هنگامي که خطر نزديک شدن امير تيمور گورکاني را احساس کرده و از سقوط سلطنت خود هراس داشت، پايتخت خود را به دوگيريا دواگيري که پس از آن مدتي قبه الاسلام و سپس دولت آباد خواند شد منتقل کرد.(31) بعدها و در عصر اورنگ زيب، دولت آباد به اورنگ آباد تغيير نام داد. در اينجا بود که نخستين سلسله ايراني به نام بهمني در دکن پايه گذاري شد. علاءالدين حسن، بنيانگذار سلسله نسب خود را به بهمن فرزند اسفنديار، شاهزاده کياني رسانده و بنابراين، سلسله اي که بنياد نهاده بود به بهمني شهرت يافت.(32) سلسله بهمني از عوامل اصلي حضور گسترده ايرانيان در دکن بود. به تدريج، شخصيت هاي صاحب نامي در اينجا پيدا شدند که شاخص ترين آنها خاندان شاه نعمت الله ولي، محمود گاوان گيلاني، صدر جهان شوشتري و غيره بودند. (33) شاهان بهمني با دعوت از بزرگان علم و ادب، گلبرگا و سپس بيدر را که پس از دولت آباد به پايتختي برگزيده شده بودند، به مراکز علم و ادب تبديل کردند. گفته مي شود که سلطان محمد شاه بهمني از حافظ براي سفر به هند دعوت کرده بود. (34) از ديگر چهره هاي نامدار ادب فارسي بايد از حکيم آذري ياد کرد که منظومه بهمن نامه يا تاريخ سلسله بهمني تا عصر احمد شاه را تهيه کرد.(35) بنابراين در چنان جوي که فارسي گويي مزيتي در دربار شمرده مي شد (و البته منجر به بروز اختلافات دامنه داري بين درباريان گرديد که به دو دسته آفاقي و دکني تقسيم شدند (36) و در اين ميان، آفاقي ها ايرانياني بودند که به تازگي به دکن قدم نهاده بودند)، همه چيز، اعم از آداب درباري، هنر، نظامي گري و حتي غذاها ايراني شد.
با روي کار آمدن سلسله آق قويونلو در ايران تعقيب، تعذيب و کشتار شاهزادگان قره قويونلو آغاز شد و آنها براي حفظ جان خود به دکن گريختند که از اين شاهزادگان و بزرگ زادگان، يوسف بيگ ساوي، سلسله عادلشاهي، و سلطان قلي، سلسله قطب شاهي را بنيان نهادند. شماري از شاهزاده خانم هاي قره قويونلو نيز از حرم شاهان سني مذهب نظام شاهي سربرآوردند که از عوامل اصلي تغيير مذهب آن سلسله از تسنن به تشيع شدند.(37)
به هر روي، اين دو سلسله به ويژه از مبلغان فرهنگ و تمدن ايران در دکن گرديدند. بديهي بود که دربار آنها محل تجمع بزرگان علم، ادب و هنر ايران در جنوب هند يا دکن شود. اين دو سلسله به ويژه با گنجاندن نام شاهان صفوي در خطبه نماز جمعه، خود را به نوعي وابستگان و مريدان خاندان صفوي در هند نشان دادند. حضور رو به تزايد ايرانيان باعث تغييرات شگرفي در تمام زمينه هاي علمي، ادبي، هنري و صنعتي در دکن شد. شاهان اين دو سلسله توانستند نوابغي در به دنياي علم و ادب تحويل دهند که به مراتب از همگنان خود در ايران شهرت و توانايي بيشتري يافتند. در اين دوران بود که برهان قاطع تدوين شد و شاعراني، چون نظيري نيشابوري درعرصه ادب پديد آمدند. در هنر خوش نويسي، بزرگاني چون مغيث شيرازي و شاه خليل الله اصفهاني پيدا شدند و نقاشان نامي، چون فرخ بيگ يا فرخ حسين يا فرخ شيرازي دنياي نقاشي را دگرگون نمودند. در عرصه معماري، رياضي دان و معمار شايسته اي چون شهنواز خان شيرازي بنيان بزرگترين، زيباترين و در عين حال پر رمز و رازترين بناي جهان يا گل گنبد را ريخته و به کمال رساند.
اما اين شاهان از تاريخ نگاري نيز غافل نشدند و دوران آنها به دليل تدوين کتاب هاي تاريخي، حائز اهميت فراوان است از آنجا که بسياري از اين کتاب ها نزد بزرگان عرصه تاريخ، ناشناس مانده است به، چند اثر مهم را که مبناي کار تاريخ نويسان بزرگ غربي شده است، معرفي مي کنيم. شاکرم که در مدت اقامتم در هند توانستم به بسياري از دست نويس هاي اين مورخان دست يافته و کتيبه ها و نقاشي هاي بسياري از اين بزرگان را رويت کنم. مهم ترين اين آثار که سند گويايي از نفوذ ايرانيان دردکن به شمار مي آيد به شرح زير است.
مهم ترين آثار تاريخي ايرانيان در دکن
1- تذکره الملوک
تذکره، منبع بسيار خوبي براي شناخت سلسله هاي عادل شاهي و قطب شاهي و روابط موجود بين حکومت هاي دکن است. در خصوص قطب شاهيان علاوه بر اطلاعات سياسي، آگاهي هايي در مورد بناي شهر حيدرآباد و کاخ هاي آن، همچنين درباريان صاحب نفوذ در اين اثر آمده است. دست نويس اين کتاب به شماره Mss.No.1081 در کتابخانه آصفيه شهر حيدرآباد هند ثبت شده است.
2-برهان مآثر
3-حديقه السلاطين
4-حديقه السلاطين في کلام القوالين
5-مآثر قطب شاهي
6-فتوحات عادل شاهي
7- بساتين السلاطين
8- گلشن ابراهيمي (تاريخ فرشته)
نتيجه
پی نوشت ها :
*عضو هيئت علمي گروه تاريخ دانشگاه شهيد چمران اهواز
1- vindya.
2-Dakshina patta.
3-Dr.sadiq Naqvi,The Iranian Afaquis, U.G.C2003,New Delhi INDIA.z,P.120
4-Mega Litique
5-Baho
6-Hasan.Hadi,The History OF Persian Navigation. Metheuen and co Landan, 1928,P.3.
7-Ganesh
8-Ganpati
9-Shiva
10-احمد اقتداري، آثار و بناهاي تاريخي خوزستان،ص 654-655. براي آگاهي بيشتر از اين خط نوشته ها، ر.ک: احمد اقتداري، بنادر و جزاير خليج فارس و درياي عمان.
11-Sankalia
12-Sankalia H.D Iranian influence on early Indo Pakistan Culture.Indica,No.6,1969,P.88.
13-Mauria
14-Matura
15-يکتايي، مجيد. فرهنگ و تمدن ايران و اسلام در سرزمين هند پاکستان، انتشارات اقبال. سال 1353. ص40.
16-Mahagan V.D History of inda. chand publication.New delhi 1985.P.142.
17-Yawani
18-Ibid. P143
19-Ibid P.195
20-Hasan.Hadi, P.67
21-Pulksin II
22-Chalulya
23-Ibid P.80
24-Ajanta
25-Ibid. P.88
26-Syrian/Christians
27-Smith. vincent, south Indian inscriptions Mysore. 1930.P47
28-Manikji Hateria
29-مجيد يکتايي، فرهنگ و تمدن ايران و اسلام در سرزمين هند و پاکستان، ص 117.
30- براي اطلاعات بيشتر ر.ک: داريوش شايگان، اديان و مکتب هاي فلسفي هند.
31-Naqvi.S. The iranina afaquis.P59
32-Sherwan.H.K Bahmanis of the Deccan. Hyderabad. 1953.
P.7
33-Yazdani G,P.9
34-علي اصغر، حکمت، سرزمين هند، ص 54.
35-محمد زمان، خدايي، نامنامه فارسي، ص 58.
36-Naqavi .S. The iranian afaquis, P15-22
37-idid, P.166
38-Khodae, Persian elements in the culture ort of bijapure phd thesis p.12
39-Naldurg
40-Ibid p.11
41-Naqavi S. The iranian afaquis p8.
42-نسخه خطي موزه سالار جنگ حيدرآباد هندوستان.
43-نسخه خطي نگارنده، چاپ سنگي، ص 87.
44-نسخه خطي نگارنده، چاپ سنگي، ص 54.
45-ابراهيم زبيري، بساطين السلاطين، ص 220.
46-نسخه خطي نگارنده، چاپ سنگي، ص 13.
47-Bhagmati
منابع:
-اقتداري، احمد، آثار و بناهاي تاريخي خوزستان، تهران، موسسه فرهنگي نشر اشاره، 1375.
-اقتداري، احمد، بنادر و جزاير خليج فارس و درياي عمان، تهران، انجمن آثار علمي، 1355.
-حکمت، علي اصغر، سرزمين هند، تهران، دانشگاه تهران، 1377.
-خدايي، محمدزمان، نامنامه فارسي، اهواز، معتبر، 1386.
-زبيري، ابراهيم، بساطين السلاطين، بي جا، چاپ بيجاپور، 1825م.
-شايگان، داريوش، اديان و مکتب هاي فلسفي هند، تهران، اميرکبير، 1362.
-علي بن طيفور بغدادي، حديقه الاسلاطين في کلام القوالين، نسخه خطي نگارنده.
-فزوني استرآبادي، فتوحات عادل شاهي، نسخه خطي نگارنده.
-يکتايي، مجيد، فرهنگ و تمدن ايران و اسلام در سرزمين هند و پاکستان، تهران، اقبال،1353.
Hasan, hadi the history of persian navigation.Methuen and co Landon, 1928.
Khodae , persian elements in the culture art of bijapur , phd thesis.
mahagan. VD.History of india. Chand publicaion. NEW Delhi 1985
Naqvi. S Iranian afaquies contribution the Qutb shahi and adel shahi kingdoms, University Grant commision new dehli first edition , press 2003.
Nayeem. M.A External relations of the bijapur kingdom. Bright publishers, Hyderbad, INDIA.1934.
Sankalia H.D Iranian influence on early indo pakistan culture Indica No 6, 1969.
Sherwan. H.K Bahmanis of the Deccan Hyderabad 1953.
Smith Vincent southe indian inscriptions mysore 1930.
فصلنامه تاريخ در آينه پژوهش- ش 22
/ج