مقدمه:
شبهه ای که وهابیون در ایام فاطمیه طرح کرده اند این است که اگر خانه علی بن أبی طالب را آتش زدند، چرا مسجد اتش نگرفته است؟مگر ادعا نمی کنید که درب منزل علی بن ابیطالب به مسجد باز می شده است؟ پس چگونه منزل آتش گرفته است ولی مسجد سالم مانده است؟
این شبهات بخاطر این طرح می شود که وهابیون در مقابل تمام شبهاتی که به واقعه هجوم به خانه خضرت زهرا دارند پاسخ های متقن را از منابع خودشان دریافت کردهاند؟
جریان و اتفاقات تلخ شهادت حضرت؛ بعد از گذشت حدود ۱۴۰۰ سال هنوز که هنوز است در خاطرات جمعی مسلمانان بخصوص پیروان واقعی ولایت و مدافع ولایت باقی مانده است.
در میان این سیر تاریخی پر فراز و نشیب ماجرای آتش زدن خانه حضرت زهرا (س) یکی از غمناکترین اتفاقاتی است که در صفحات کتب تاریخی ثبت شده است.
لذا دشمنان شیعیه چون در پاسخ به تاریخ هیچ سحنی ندارند. مجبورند به حواشی اشاره کنند .که ثمره ای برای برائت کردن دست جنایتکاران واقععه شهادت حضرت زهرا (س) ندارد.
اگر خانه فاطمه زهرا (س ) را آتش زدند، چرا مسجد پیامبر آتش نگرفت!؟
بی حرمتی به خانه ی حضرت زهرا یا پیامبر (ص) یا نزدیکی مسجد از فرازهایی است که اثبات آتش می کند آنهم از سیره ی اهل سنت.لذا در اینجا مباحث اهل سنت را بیان می کنیم.حقیقت ماجرای هجوم به بیت حضرت زهرا (سلاماللهعلیها)
1. از منظر عقل و منظقمباحثی که در کتاب های مورد اعتماد سنی ها وجود دارد. این است که هر زمانی که توانستند پاسخ به این ادله را بیان کنند می توان به حقیقت شبهه و غیر آن پی برد.
سخن این است که مگر قرار بوده است اگر در خانه حضرت آتش بگیرد همه ی مسجد یا در مسجد هم آتش بگیرد...حضرت که در مسجد زندگی نمی کرده است بلاخره یم فاصله ی کوتاهی هم که باشد می توان آتش را خاموش کرد.
الف: قداست انسان یا قداست مسجد
نکته دیگر اینکه ظاهرا از منظر شبهه کننده وجود دارد این است که :آیا قداست مسجد بزرگتر از قداست جان انسان است. وقتی حرمت انسانی شکسته شود چه فرقی دارد مسجد آتش گرفته یا نگرفته است.
این همه دلیل از خودکتب اهل سنت بر هجوم و آتش زدن خانه دلیل بر این است که اصلا نزاع در خانه امیر المومنین (ع) بوده و ربطی به مسجد نداشته است. تا بخواهد مسجد هم آتش بگیرد.
طرح این شبهه معلوم است از روی نفاق و کینه وباعث اثبات این می شود که شما حتی معتبرترین روایات اهل سنت را کنار بگذارید.
از طرفی در کدام روایات شیعی و سنی بحث از مسجد آمده است که شما این شبهه را از مسجد طرح کرده ا ید.
با توجه به انسانیت و بشر بودن، اصحاب پیامبر(ع) و کسانیکه برای بیعن گرفتن آمده بودند میتوان گفت که قداست انسان بیشتر از مسجد است.
تا جایی که دلیل برآتش بر خانه و اهل خانه وجود دارد . چه نوع حمله و آتشی را برای مسجد تعریف می کنید
فرض کنید مسجد هم آتش گرفته است . که نگرفته ، در این صورت هم صد البته مدعای شیعیه را اثبات می کند. در حالیکه شما از نبودن مسجد در بحث واقعه می خواهی برای خود سوالی واهی درست کنید.
و بدتر اینکه بدنبال پاسخ هم می گردید. سوالی که از روی عقل شما بوجود آمده نه استنادات قوی و محکم.
ب:انتخاب بین قداست انسان و قداست بیعت با خلیفه
اگر انتخاب بین قداست انسان و قداست بیعت، بیان شود .یقنا قداست انسان اهمیت بیشتری دارد.
در مواقع بحرانی و ضروری، انسان معمولاً اولویت خود را برای نجات و حفظ جان قرار میدهد. این به این معنی است که اگر انسان با هرگونه خطری مواجه شود، معمولاً تلاش کنند تا آسیبی به جان افراد وارد نشود.
اولویت معمولاً برای نجات و حفظ جان انسانها قرار میگیرد. این به این معنی است که در صورتی که بین نجات یک انسان و بیعت با خلیفه داشته باشد، عموماً انسان اولویت را به انسان میدهد.
چرا که جان و سلامتی انسانها ارزشمندترین چیز برای جامعه است و حفظ آنها اولویت بالاتری دارد.
به دلیل این است که جان انسان بسیار ارزشمند و حق اساسی اوست
ج: عقلانیت و طبیعت بشر چه میگوید.
عقلانیت و طبیعت بشر است و به دلیل اهمیت بیشتری که جان انسان دارد، در موارد فوری و بحرانی به نجات انسانها اولویت داده میشود.
مبنای عقلانیت و طبیعت بشر بر این است که انسانها به دنبال حفظ جان و ایمنی برای اشخاص دیگر را فراهم اورد.
سوال ما این است کدام عقل سلیم اجازه هجوم میدهد و کدام عقل سلیم می گوید آتش را فراهم کن برای از بین بردن اهل خانواده.
د:حق زنده ماندن حق اساسی است
این مفهوم در فلسفه و اخلاق به عنوان "حق زنده ماندن" شناخته میشود. بشر به طور طبیعی سعی میکند خطرات و تهدیدهایی که بر جان و سلامتی او میاندازد را کاهش دهد و به حفظ خود بپردازد.
اگر حضرت زهرا پشن در بوده است این حق ططبیعی او بوده است. سوال این است پس مردانگی و شجاعت عرب و غیرت عرب کجا رفته بود..
این حق به طور طبیعی برای همه انسانها وجود دارد و مبنای آن در عقلانیت و طبیعت بشر است.
جان انسان بسیار ارزشمند و حق اساسی اوست. این اولویت بر مبنای عقلانیت و طبیعت بشر است و اغلب در موارد فوری و بحرانی، نجات انسانها به عنوان اولویت اصلی در نظر گرفته میشود.
حق زنده ماندن" یک حق اساسی و انسانی است که برای همه انسانها وجود دارد. این حق به معنای حق هر فرد برای حفظ جان و بقاء است.
به عبارت دیگر، هر فرد دارای حقی است که در مواجهه با خطرات و تهدیدها، تلاش کند تا جان خود را حفظ کند و ایمنی شخصی خود را تامین کند.
این حق در تمام جوامع و فرهنگها به عنوان حق اساسی و عالمانه در نظر گرفته میشود.
بنابراین، "حق زنده ماندن" به عنوان یک حق اساسی انسانی، بر اولویت دادن به جان و سلامتی افراد تأکید میکند و در تصمیمگیریهای مربوط به حفاظت از جان انسانها، اولویت اصلی است.
پس اینکه اولویت با قداست مسجد است یا قداست بیعت است یا جان عزیز آدمی، هر عقلی می گوید جان انسان محترم است و با لگد و آتش به دری که پشت آن در دختر پیامبر ایستاده است فشار وارد نکن.
آتش در منزل حضرت زهرا از منظر روایات اهل سنت
برای بیعت یا برای آتش«بلاذری» در کتاب «انساب الاشراف» مینویسد:
«ان ابابکر ارسل الی علی یرید البیعة، فلم یبایع، فجاء عمر و معه فتیلة. فتلقته فاطمة علی الباب فقالت فاطمة: یابن الخطاب! اتراک محرّقا علیّ بابی؟! قال: نعم، و ذلک اقوی فیما جاء به ابوک؛ (1)
ابو بکر به دنبال علی برای بیعت کردن فرستاد چون علی (علیهالسّلام) از بیعت با ابوبکر سرپیچی کرد، عمر با شعله آتش به سوی خانه فاطمه (علیهاالسّلام) رفت.
فاطمه (علیهاالسّلام) پشت در خانه آمد و گفت: ای پسر خطّاب! آیا تویی که میخواهی درِ خانه را بر من آتش بزنی؟ عمر پاسخ داد: آری! این کار آنچه را که پدرت آورده محکمتر میسازد».
طلب یاری امام از اصحاب
«سلمان بعد از جریان بیعت عدهای از مردم با ابوبکر میگوید: امیرالمؤمنین (صلواتاللهوسلامهعلیه) صدیقه طاهره (سلاماللهعلیها) را سوار بر مرکب مینمودند و شبانه درب خانه انصار میرفتند و از آنها یاری میطلبیدند:
وقتی شب شد علی (علیهالسّلام) حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) را سوار بر چهارپایی نمود و دست دو پسرش امام حسن و امام حسین (علیهماالسّلام) را گرفت،.
و به درب خانه تک تک اهل بدر از مهاجرین و انصار رفت و حق خود را بر ایشان یادآور شد و آنان را برای یاری خویش فراخواند. ولی جز چهل و چهار نفر، کسی از آنان دعوت را قبول نکرد.
حضرت به آنان دستور داد هنگام صبح با سرهای تراشیده و در حالیکه اسلحههایشان را به همراه دارند بیایند و با او بیعت کنند که تا سرحد مرگ استوار بمانند.
وقتی صبح شد جز چهار نفر کسی از آنان نزد او نیامد. (سلیم میگوید: ) به سلمان گفتم: چهار نفر چه کسانی بودند؟ گفت من و ابوذر و مقداد و زبیر بن عوام.
امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) در شب بعد هم نزد آنها رفت و آنان را قسم داد. گفتند: «صبح نزد تو میآییم». ولی هیچ یک از آنها غیر از ما نزد او نیامد.
در شب سوم هم نزد آنان رفت ولی غیر از ما کسی نیامد.(2)
عمر و اتش زدن خانه
روایت ابنشحنه : ابوولید محمد بن شحنه حنفی (۸۱۷هـ. ق) مینویسد: «ثم ان عمر جاء الی بیت فاطمة لیحرقه علی من فیه... (3)
عمر به سوی خانه فاطمه (علیهاالسّلام) آمد تا خانه را بر ساکنان آن آتش بزند...»مشابه این روایات در «کنز العمال»، «المغنی» و «السقیفة» آمده است. (4) (5)
برای بیعت با ابوبکر هجوم وارد خانه شوید.
همچنین مینویسد:
«ثم ان عمر جاء الی بیت علی لیحرقه علی من فیه فلقیته فاطمة (علیهاالسّلام). فقال: ادخلوا فیما دخلت فیه الامة؛ (6)
عمر به خانه علی آمد تا آن را با کسانی که در آن بودند به آتش بکشد، پس فاطمه او را دید؛ عمر به او گفت: در آن چیزی که همه امت در آن وارد شدند، وارد شوید (بیعت باابوبکر).»
1.خانه حضرت زهرا(س) خانه پیامبر(ص) است.
این خانه ای که غاصبان خلافت آن را به آتش زدند متعلق به چه کسی بوده است؟ و آن شخص از چه درجه اعتباری نزد خدا و رسولش برخوردار بوده است؟
آیا این پیامبر نبود که به قول تمام مورخین و محدثین بیش از شش ماه هر روز بر در این خانه می ایستاد و بر اهل آن سلام ودرود و تحیت می فرستاد؟ آیا همین پیامبر نبود که بارها فرمود:
فاطمه پاره تن من است هر کس او را بیازارد من را آزرده است؟ مگر آن بانوی دو عالم چه جرمی مرتکب شده بود که با او چنین رفتاری کردند؟ آیا مزد رسالتی که خدا در قرآن از قول پیامبرش نقل کرده:
قل لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبى: من از شما پاداشى نمىطلبم جز دوستى خویشاوندانم (7)
به آتش کشیدن درب تنها یادگارش و شکستن پهلو و شهید کردن جنینش و سیلی زدن و... بوده است؟
حال اگر ما هم بی اعتنا به تمامی این وقایع جانسوز باشیم در ردیف همان افرادی که این وقایع ننگین را به وجود آوردند نخواهیم بود؟
چگونه می توانیم در روز قیامت جوابگوی رسول خدا باشیم وقتی از ما در این مورد سوال بفرماید؟
مدارک و اسناد جسارتهای به حضرت صدیقه طاهره و آتش زدن درب خانه آن حضرت از منابع اهل سنت:
شاید بارزترین این مدارک کلام خود ابوبکر باشد زمانی که وی در حالت مرگ افتاد از سه کار خود ابراز ندامت کرد که یکی از آنها حمله به خانه حضرت زهرا است.
عبدالرحمان بن عوف که مورد وثوق اهل سنت است این روایت را نقل کرده و احمد حنبل پیشوای اهل سنت حنبلی و دیگران آن را در کتابهای خود آوردهاند(8)
هنگام بیماری ابوبکر
عبدالرحمان بن عوف میگوید:«دخلت علی ابیبکر اعوده فی مرضه الذی ممات فیه فسلمت و سألته به کیف به»؛ در هنگام بیماری ابوبکر همان بیماری که از آن درگذشت به عیادت او رفتم بر او سلام کردم و احوال او را پرسیدم.
پس از نقل جملاتی خطاب به او گفتم:«فو اللَّه ان علمناک الا صالحاً مصلحاً»؛ به خدا سوگند ما تو را مردی صالح و مصلح شناختیم.
ابوبکر پاسخ داد:«اما انی لا آملی الا علی ثلاث فعلتهن وددت انی فعلتهن و ثلاث وددت انی سألت رسول اللَّه(ص) عنهن»؛
من به واسطه سه کار که انجام دادهام، اندوهناکم و ای کاش این سه کار را انجام نمیدادم و این سه مطلب را از پیامبر(ص) میپرسیدم.
فاما الثلاث التی فعلتها و ددت انی لم اکن فعلتها فوددت انی لم اکن کشفت عن بیت فاطمه و ترکته و لو اغلق علی حرب»؛ اما آن سه کاری که انجام دادم و ای کاش انجام نمیدادم:
ای کاش حریم خانه فاطمه را نمیشکستم و به آن حمله نمیبردم و او را به حال خودش رها میکردم و لو این که به سبب این کار جنگی صورت میگرفت.
در این روایت خلیفه اول تصریح میکند که ای کاش به خانه فاطمه(س) حمله نمیبردم و حریم آن خانه را نمیشکستم و این مطلب به خوبی مؤید حمله به خانه آن حضرت به خاطر رسیدن به خلافت است.
عمر و قنفذ و جماعتی دیگر
مقاتل بن عطیه میگوید: ابابکر بعد از آن که با تهدید و ترس و شمشیر از مردم بیعت گرفت، عمر و قنفذ و جماعتی را به درب خانه علی و زهراعلیهماالسلام فرستاد.
عمر هیزم را درِ خانه فاطمه جمع نمود و درب خانه را به آتش کشید، هنگامی که فاطمه زهرا علیهاالسلام پشت در آمد، عمر و اصحاب او جمع شدند .
و عمرآن چنان حضرت فاطمه علیهاالسلام را پشت در فشار داد که فرزندش را سقط نمود و میخ دربه سینه حضرت فرو رفت (و بر اثر آن صدمات) حضرت به (بستر) بیماری افتاد تا آن که ازدنیا رفت.»(9)
مسعودی (که برخی وی را سنی مذهب می دانند) نیز در قسمتی از کتاب خود آورده است:«فَوَجهُوا اِلی مَنْزلِهِ فَهَجَمُوا عَلَیْهِ وَ اَحْرَقُوابابَهُ… وَ ضَغَطُوا سَیدَةَ النساءِ بِالْبابِ حَتی اَسْقَطَتْ مُحْسِنا؛
پس (عمر و همراهان) به خانه علی علیه السلام رو کرده وهجوم بردند، خانه آن حضرت را به آتش کشیدند؛ با در به پهلوی سیده زنان عالم زدند؛چنان که محسن را سقط نمود.»(10)
هجوم و اتش زدن خانه
پس (عمر و همراهان) به خانه علی علیه السلام رو کرده وهجوم بردند، خانه آن حضرت را به آتش کشیدند؛ با در به پهلوی سیده زنان عالم زدند؛چنان که محسن را سقط نمود.»(11)
دستور عمر برای آتش زدن
ابو بکر عبداللَّه بن محمد بن ابى شیبه ، شیخ و استاد بخارى ، در کتاب المصنف ، مىگوید : « آنگاه که بعد از رسولخدا ( ص ) براى ابوبکر بیعت مىگرفتند .
على ( ع ) و زبیر براى مشورت در این امر نزد فاطمه ( س ) دختر پیامبر ( ص ) رفت و شد مىکردند . عمر بن خطاب با خبر گردید و بنزد فاطمه ( س ) آمد وگفت :
اى دختر رسول خدا ( ص ) ! به خدا در نزد ما کسى از پدرت محبوبتر نیست و پس از او محبوبترین تویى ! ! وبه خدا قسم این امر مرا مانع نمىشود که اگر آنان نزد تو جمع شوند ، دستور دهم که خانه را با آنها به آتش کشند .
اسلم گفت : چون عمر از نزد فاطمه ( س ) بیرون شد ، على ( ع ) و ...به خانه بر گشتند . پس فاطمه ( س ) گفت :
مىدانید که عمر نزد من آمد ، و به خدا قسم یاد کرده اگر شما ( بدون اینکه با ابوبکر بیعت کنید ) به خانه برگردید خانه را با شما آتش مىزند ؟ وبه خدا قسم که او به سوگندش عمل خواهد کرد »(12)
ابوالفداء نیز مىگوید : « سپس ابوبکر، عمر بن خطاب را به سوى على و آنانکه با او بودند فرستاد تا آنان را از خانه فاطمه ( س ) بیرون کند، وگفت :
اگر از دستور تو سر باز زدند با آنان بجنگ . پس عمر مقدارى آتش آورد تا خانه را آتش زند .
پس فاطمه ( س ) بر سر راهش آمد وفرمود : کجا ؟ اى پسر خطاب ! آمدهاى تا کاشانه ما را به آتش کشى ؟ ! گفت : بلى. (13)
احمد شهرستانی در الملل و النحل به نقل از نظام می نویسد: از جمله عقائد نظام آن بود که می گفت: عمر به خانه فاطمه حمله ور شده و فریاد می زد:
خانه را با اهلش به آتش بکشید، در حالی که در خانه نبود مگر علی و فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام. او در ادامه می نویسد:
همانا عمر چنان ضربه ای به شکم فاطمه در روز بیعت زد که فاطمه جنین خود (محسن) را از شکم انداخت.(14)
یکی از علمای بزرگ سنى شافعی به نام جوینی از همه صریحتر به این مطلب اشاره کرده و می نویسد: از پیامبر اکرم ( ص ) نقل شده که فرمود :
« چون به دخترم فاطمه مىنگرم بیاد مىآورم آنچه را که بعد از من بر سر او خواهد آمد و حال آنکه در خانهاش ذلّت وارد گردیده ، .
از وى هتک حرمت شده ، حقش غضب ، و ارثش منع شده ، پهلویش شکسته و جنینش سقط گردیده و او فریاد برمىآورد .
« یا محمداه » ...پس او اولین کسى از اهلبیتم مىباشد که به من ملحق مىگردد ، پس بر من وارد مىشود ، محزون ، مکروب ، مغموم ، مقتول . . . » . (15)
ذهبی در شرح زندگانی ابن ابی دارم از قول ابن حماد کوفی می نویسد: هنگامى با مشعل آتش براى تسلیت دختر پیامبر اکرم ( ص ) آمدند که وى « به محسن » باردار بود و تهاجم به خانه و ... موجب قتل محسن طفلى که هنوز پا به دنیا ننهاده بود گردید . (16)
چنانکه ابن ابى دارم در ادامه می گوید: عمر لگدى بر حضرت زهرا ( س ) زد تا محسن سقط گردید.
ابن عبد ربّه می نویسد: پس عمر با شعله ای از آتش روانه خانه فاطمه شده تا آنجا را به آتش بکشد در این هنگام عمر با فاطمه برخورد کرده، فاطمه به وی گفت:
ای پسر خطاب آیا برای آتش کشیدن خانه ما آمده ای، عمر گفت: آری، مگر آنکه با ابوبکر بیعت کنید.(17)
1- خانه امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) دو درب داشت
خانه امیرالمؤمنین دو در داشت؛ یک در به مسجد باز میشد و یک در به کوچه باز میشد. بعد از حدیث سد الأبواب که میفرماید:«أن رسول الله صلی الله علیه وسلم أمر بسد الأبواب إلا باب علی» : پیغمبر اکرم دستور داد درهای تمام خانههایی که به مسجد گشوده میشد را ببندند، غیر از در خانه علی بن أبی طالب.(18)
حضرت زهرا سلام الله علیها دو خانه داشته است که محل زندگی آن بزرگوار بیشتر در خانه دومی بوده که توسط حارثه بن نعمان به پیامبر و حضرت زهرا بخشیده شده بود .(19)
و حوادث مهم تاریخی از جمله یورش به خانه حضرت زهرا (س) و آتش زدن آن، دوران نقاهت ایشان، ملاقاتها و حوادثی که در ایام نقاهت حضرت زهرا (س) اتفاق افتاده در خانه دوم بوده است.
2-فقط خانه امیرالمؤمنین به مسجد باز بود.
رسول گرامی اسلام درب خانههای تمامی صحابه که به مسجد باز میشد را بست و تنها در خانه امیرالمؤمنین را باز گذاشت. وقتی صحابه اعتراض کردند، رسول گرامی اسلام قسم یاد کرد و فرمود:«فقال فیه قائلکم والله ما سددت شیئا ولا فتحته»: بعضی از شما مردم اعتراض دارید، اما به خدا سوگند من از نزد خودم در کسی را باز نکردم و در کسی را هم نبستم.
«ولکن أمرت بشیء فاتبعته» به من دستور داده شد و من هم تبعیت کردم.
«هذا حدیث صحیح الإسناد ولم یخرجاه»(20) این قضیه مفصل است، و بنده نمیخواهم در این زمینه ورود پیدا کنم. یک در از خانه امیرالمؤمنین به مسجد باز میشد و در دیگر هم به کوچه باز میشد.
3- عمر بن خطاب از در کوچه وارد شدند
افرادی که به خانه امیرالمؤمنین هجوم آوردند تا حضرت را کشان کشان به مسجد ببرند، عمدتاً از دری که به کوچه باز میشد وارد شدند و خانه را مورد هجوم قرار دادند.عمر بن خطاب و همراهانش آن در را آتش زدند، نه دری که از خانه حضرت به مسجد باز میشد.
ر اینکه بر فرض هم که حضرت در خانه مشرف و نزدیک مسجد النبی هم حضور داشته بوده باشد باز هم خللی در اصل ماجرا ایجاد نمی کند .
چرا که به تصریح مورخان و نیز روایات، خانه حضرت دو درب داشته است که یکی به داخل مسجد باز می شده و یکی خارج از مسجد و به بیرون باز می شده که اتفاقات تاسف بار و حزن انگیز از این درب می تواند واقع شده باشد.
2- امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) در خانه «حارث بن نعمان» زندگی میکرد!
جواب دوم این است که اصلاً حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) و حضرت فاطمه زهرا در خانه «حارث بن نعمان» زندگی میکردند که با مسجد فاصله داشت.پیغمبر اکرم دو نوع منزل داشتند؛ یکی از منازل حضرت منزلی بود که زنانش آنجا بودند. این منازل همگی در قسمت قبله مسجد و جنوب مسجد واقع شده بود.
رسول اکرم همچنین منزل دیگری داشتند که محل ملاقات عمومی بود که در قسمت شرق مسجد واقع شده بود که در حال حاضر هم قبر رسول گرامی اسلام در آنجاست.
پشت این منزل، منزل «حارث بن نعمان» بود که امیرالمؤمنین و حضرت فاطمه زهرا در آنجا زندگی میکردند.
«ابن جوزی» که یکی از استوانههای علمی اهل سنت متوفای 597 هجری در کتاب «المنتظم» مطلبی در این خصوص نقل میکند.
ایشان غیر از «سبط ابن جوزی» است که آقایان قدری حرف نسبت به او دارند. ایشان در صفحه 87 مینویسد:
«فلما تزوج علی بفاطمة قال لعلی اطلب منزلا» امیرالمؤمنین معمولاً خانه زاد پیغمبر اکرم بودند، به طوری که از ابتدای طفولیت در دامن رسول الله بزرگ شدند.
همانطور که حضرت در «نهج البلاغه» میفرمایند: وقتی من کودک بودم، پیغمبر اکرم غذا را در دهانشان میجویدند و در دهان من میگذاشتند.
«فلما تزوج علی بفاطمة قال لعلی اطلب منزلا»: وقتی پیغمبر اکرم حضرت فاطمه زهرا را به عقد امیرالمؤمنین درآورد، به حضرت فرمود که منزلی تهیه کند.
«فطلب علی منزلا فأصابه مستأخرا عن رسول الله قلیلا فبنی بها فیه» : امیرالمؤمنین دورتر از منزل پیغمبر اکرم منزلی تهیه کردند و زندگی تشکیل دادند.
5- دور بودن خانه ی امیر المومنین علیه السلام.
وقتی پیغمبر اکرم نزد امیرالمؤمنین و حضرت فاطمه زهرا آمدند، مشاهده کردند که آنها دور هست.«فجاء النبی إلیهما فقال (إنی أرید أن أحولک إلی)» :پیغمبر اکرم آمدند و فرمودند: من میخواهم شما را نزد خود بیاورم.
«فقال یا رسول الله فکلم حارثة بن النعمان أن یتحول عنی»: امیرالمؤمنین فرمودند: با حارثة بن نعمان صحبت کنید تا خانهای که نزدیک مسجد دارد را با خانه ما عوض کند.
«فقال رسول الله قد تحول حارثة عنا حتی قد استحییت منه»:رسول الله فرمود: من شرم دارم از این که ماجرای تعویض خانه را با حارثه مطرح کنم.
پیغمبر اکرم فرمود: منزل من دور بود و منزل «ابو ایوب انصاری» بودم. ایشان منزل خود را در اختیار من قرار داد و با منزل من عوض کرد. من دیگر خجالت میکشم این قضیه مطرح کنم.
6- حارث بن نعمان و پیشنهاد خانه نردیک مسجد
«فبلغ ذلک حارثة فتحول»:وقتی این قضیه به گوش حارث بن نعمان رسید، خیلی ناراحت و متحول شد.«وجاء إلی النبی فقال یا رسول الله إنه بلغنی أنک تحول فاطمة إلیک»:او نزد پیغمبر اکرم آمد و عرضه داشت: یا رسول الله! من شنیدم که میخواهی خانه حضرت فاطمه زهرا را نزد خود بیاوری.
«وهذه منازلی وهی أسقب بیوت بنی النجار بک»:من چند منزل اطراف مسجد تو دارم و نزدیکترین آنها خانههای بنی نجار است.
«وإنما أنا ومالی لله ولرسوله»:یا رسول الله! من و همه اموالم ملک پیغمبر اکرم است.
«والله یا رسول الله المال الذی تأخذ منی أحب إلی من الذی تدع»: به خدا سوگند پیغمبر اکرم هر کاری میخواهد با ملک من انجام دهد.
«فقال (صدقت بارک الله علیک)» :سپس مینویسد:
«فحولها رسول الله إلی بیت حارثة»: پیغمبر اکرم خانه امیرالمؤمنین را با خانه حارثة بن نعمان که نزدیک مسجد بود، با هم عوض کرد.(21)
7- پنجرهای به خانه امیرالمؤمنین(ع)
«مرحوم مجلسی» خیلی مفصل قضیه را نقل میکند و مینویسد: «وَ کانَ بیتها مُلَاصِقَ بَیتِ رَسُولِ اللَّهِ ص»: خانه حضرت فاطمه زهرا به خانه رسول اکرم چسبیده بود.نقل شده است رسول گرامی اسلام به امیرالمؤمنین و حضرت فاطمه زهرا علاقه خاصی داشت، به همین خاطر از خانه خصوصی خود پنجرهای به خانه امیرالمؤمنین باز کرده بود.
هرگاه پیغمبر اکرم دلتنگ میشدند، پنجره را باز میکردند و به امیرالمؤمنین و حضرت فاطمه زهرا میفرمودند:
السَّلَامُ عَلَیکمْ یا أَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّةِ وَ مُخْتَلَفَ الْمَلَائِکةِ وَ مَهْبِطَ جَبْرَئِیلَ الرُّوحِ الْأَمِینِ بِالتَّنْزِیلِ مِنْ عِنْدِ رَبِّ الْعَالَمِینَ »
در ادامه آمده است: «فَقَالَتْ فَاطِمَةُ وَ عَلَیک السَّلَامُ فَمَنْ أَنْتَ یا هَذَا»
حضرت فاطمه زهرا میفرمود: علیک السلام، شما چه کسی هستید؟
«قَالَ شَیخٌ مِنَ الْعَرَبِ أَقْبَلْتُ عَلَی أَبِیک سَیدِ الْبَشَرِ مُهَاجِراً مِنْ شُقَّةٍ وَ أَنَا یا بِنْتَ مُحَمَّدٍ عَارِی الْجَسَدِ جَائِعُ الْکبِدِ فَوَاسِینِی یرْحَمُک اللَّهُ»(22)
این روایات همگی نشانگر این است که قضایا کاملاً واضح و روشن بود. نقل شده یکی از اعراب از پیغمبر اکرم تقاضای غذا کردند.
رسول گرامی اسلام فرمودند: فعلاً در خانه من غذا موجود نیست. شما به خانه حضرت فاطمه زهرا که در مجاورت خانه پیغمبر اکرم هست بروید و بپرسید که اگر طعام دارند، در اختیار شما قرار دهند.
نتیجه:
بنابراین این ادعا که آقایان مطرح میکنند مبنی بر اینکه اگر در خانه حضرت فاطمه زهرا را آتش زده بودند باعث آتش گرفتن مسجد میشد، باطل است.ظاهراً این افراد خیلی بی سواد هستند و تاریخ نخواندهاند. البته شاید تاریخ خواندهاند و عناد دارند زیرا حقایق کتب خودشان را بیان نمی کنند.
از طرفی کجای دوایات سنی و شیعیه بحث مسجد را پیش آورده است که شما شبهه را به آتش کشین مسجد سوق میدهید.
ضمن اینکه خانه حضرت علی دو در داشته است و هجوم آورندگان می قهمیدند نباید چند بی حرمتی را یکجا درست کنند.
در صورتی که ای کاش مسجد را اتش می زدند ولی حرمت دحن=تر پیغمبر را مگه می داشتند. ولی قضییه برعکس شد.
پس سعس کرده اند از در کوچه وارد شوند و آنجا را به آنش بکشند تا مردم به آنها اعتراض نکنند که چرا مسجد را اتش زدی. حداقل حرمت انسان را نداری حرمت مسجد را داشته باش.
در صورتی کخ قضییه برعکس است، زیرا جان آدمی مقدم است ولی برای این انسان بعید میدانم حتی قداستی برای مسجد و آدم وجو داشته باشد.
شاید اگر درکوچه نبود دری که به مسجد باز می شد آنجا را به آتش می کشید تا سخن شبهه کننده درست باشد . که در این صورت هم دلیل شیعیه را براتش زدن خانه بیشتر اثبات میکرد
قاعدتا از آنجا که مردم آتش بیار معرکه را محکوم می کردند که چرا هم حرمت دختر پیامبر(ص) را شکستی و هم قداست مسجد را شکستی؟
نتیجه این می شود که ایشون بخاطر حرف مردم هم که شده باشد درب کوچه را آتش زده نه دری که به مسجد باز می شده است.
پی نوشت:
1. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱، ص۵۸۶.2.آلوسی، شهابالدین، روح المعانی، ج۲، ص۱۲۰.
3. ابنشحنه، محمد بن محمد، تاریخ ابنشحنه، ج۷، ص۱۶۴، ذیل کامل فی التاریخ، ابن اثیر.
4. متقیهندی، علی بن حسامالدین، کنز العمال، ج۳، ص۱۴۰.
5. قاضی عبدالجبار، جبار بن احمد، المغنی، ج۲، ص۳۳۵.
6. ابنشحنه، محمد بن محمد، روضة المناظر فی اخبار الاوائل والاواخر، ج۱۱، ص۱۱۳، ـهامش الکامل لابن الاثیر، طالحلبی، الافندی سنة ۱۳۰۱.
7.سوره شورى- 23.
8.کامل فی الغة و الادب، ابی عباس محمد بن یزید مجرد، ج 1، ص 6؛ سقیفه و فدک، ابیبکر احمد بن عبدالعزیز جوهری بغدادی، ص 70؛ مفاخرات، زبیر بن بکار و لسان المیزان، ابن حجر عسقلانی، در ترجمه عمران بن داود رجلی.
9. الامامة والخلافة، مقاتل بن عطیة، ص۱۶۰ ـ ۱۶۱٫.
10 اثبات الوصیة، مسعودی، (چاپ بیروت. ص۱۵۳ و در برخی چاپها ص ۲۳ ـ ۲۴٫)
11. اثبات الوصیة، مسعودی، (چاپ بیروت) ص۱۵۳ و در برخی چاپها ص ۲۳ ـ ۲۴٫.
12.کتاب المصنف ، ج 7 ، ص 432 ، حدیث 37045 ، کتاب الفتن.
13.ابوالفداء ، تاریخ ابى الفداء ج 1 ص 156 . دار المعرفة ، بیروت.
14. الملل و النحل، ج 1، ص 57، چاپ دارالمعرفه بیروت. قابل توجه اینکه نظام معتزلی از رؤسای مذهب معتزله در زمان خود بود که در سال 231 از دنیا رفت)..
15.فرائد السمطین ، ج 2 ، ص34 ، 35 طبع بیروت.
16.سیر اعلام النبلاء ، ج 15 ، ص 578.
17. العقد الفرید، ج 5، ص 13 و 14، چاپ بیروت 1404.
18.صحیح وضعیف سنن الترمذی، المؤلف: محمد ناصر الدین الألبانی (المتوفی: 1420 هـ)، مصدر الکتاب: برنامج منظومة التحقیقات الحدیثیة - المجانی - من إنتاج مرکز نور الإسلام لأبحاث القرآن والسنة بالإسکندریة، ج 8، ص 232، باب 3732
19.. طبقات الکبری، ترجمه، ج 8، ص 20.
20.المستدرک علی الصحیحین، اسم المؤلف: محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاکم النیسابوری، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت - 1411 هـ - 1990 م، الطبعة: الأولی، تحقیق: مصطفی عبد القادر عطا، ج 3، ص 135، ح 4631
21.المنتظم فی تاریخ الملوک والأمم، اسم المؤلف: عبد الرحمن بن علی بن محمد بن الجوزی أبو الفرج، دار النشر: دار صادر - بیروت - 1358، الطبعة: الأولی، ج 3، ص 87، باب زواج علی بن أبی طالب بفاطمة رضی الله عنهما
22.بحار الأنوار، نویسنده: مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی، محقق / مصحح: جمعی از محققان، ج 43، ص 56، ح 50
منابع:
https://www.makarem.ir/maaref/fa/article/index/252866
https://fa.wikishia.net/viewواقعه هجوم به خانه حضرت فاطمه(س)
https://fa.wikifeqh.irهجوم به خانه حضرت زهرا
https://article.tebyan.net/408926