رويکرد احساسي - عاطفي به واقعه عاشورا در ايران(1)
( از صفويه تا مشروطه)(1)
چکيده
کليد واژه ها
مقدمه
پيش از پرداختن به تبيين اين قرائت، يادآوري اين نکته ضروري است که بهره گيري از اين قرائت در اين مقطع، لزوماً به اين معنا نيست که مورخان و راويان تاريخ عاشورا براي گزارش و تبيين و تحليل واقعه عاشورا، تنها به قرائت يادشده بسنده کرده اند، بلکه آنان در برخي موارد، براي نمود بيشتر اين گونه قرائت و حتي تبيين و توجيه آن، برخي از قرائت هاي همسو و مکمل از قبيل قرائت هاي حماسي- اسطوره اي، عرفاني- ابتلايي، مسيحيانه و ... را نيز به خدمت گرفته اند.
تبيين قرائت
پيشينه قرائت
شاخص ها و ويژگي هاي اين قرائت
1. افراط در نقل گزارش ها و حکايات غير معتبر تاريخي محرک احساسات و عواطف
2. تأکيد بسيار بر تشنگي امام (ع)و خاندان و يارانش
الف) امام و يارانش در حال جنگ در هواي نسبتاً گرم سرزمين کربلا در سال 61 هجري - که بر اساس محاسبات تقويمي - نجومي، آن سال مصادف با بيست و يکم مهر ماه بوده ( ملک پور و صياد، 1370، ص 26)- تحرّک و فعاليت بسيار داشتند که اين امر سبب تعريق و از دست رفتن آب بدن شده است؛ افزون بر اين، جراحت و زخم هايي که بر بدن ياران امام(ع)تا پيش از شهادت شان وارد مي شد و سبب خونريزي مي گشت، تشنگي را تشديد مي کرد.
ب) به سبب اشتغال سپاه امام(ع)به نبرد، از صبح عاشورا و اينکه اوضاع و شرايط روز عاشورا با حمله و جنگ و درگيري رقم خورده بود و هر چه مي گذشت حلقه محاصره تنگ تر مي شد، ديگر مجال و امکاني براي دستيابي به آب نبود؛ از اين رو وقتي در آخرين لحظات اين نبرد خونين، امام حسين(ع)(بلاذري، 1417ق، ج3، ص 407/طبري، 1409ق، ج4، ص 343/ شيخ مفيد، 1413 ق، ج2، ص 109) و بنابر برخي گزارش ها، حتي حضرت عباس (ع)( ابن شهر آشوب، 1379، ج4، ص 117)، آخرين تلاش را براي دستيابي به آب مي کنند، اين کوشش عقيم مي ماند؛ البته در برابر ادعاي فوق، اخبار و گزارش هايي درباره دسترسي سپاه امام(ع) به آب از طريق کندن چاه ( ابن اعثم، 1411ق، ج5، ص 91/ خوارزمي، 1418 ق، ج1، ص 346) در روزهاي پيش از عاشورا و يا سيراب شدن آنان در روز عاشورا به شيوه معجزه آسا و خارق العاده ( طبري، 1413ق، ص 188-189/ ابن حمزه طوسي، 1412ق، ص 327-328، ح 1و2. به نقل از: بستان الکرام محمدبن شاذان قمي، جزء 86) موجود است که چندان از اعتبار و اتقان مناسب برخوردار نيست.(4)
همچنين بر خلاف گزارش برخي از منابع مقطع مورد بحث، در هيچ يک از منابع کهن و حتي متأخر معتبر تا قرن هفتم سخن از کوشش حضرت عباس (ع)براي آوردن آب براي زنان و کودکان اهل بيت به ميان نيامده است و تنها طلب و تلاش وي و امام حسين(ع)براي دستيابي به آب، براي سيراب شدن خود است که اين امر يکي از شواهد نبود و يا کمبود آب در خيمه گاه مي باشد؛ اما به هر تقدير، اين امر را نمي توان انکار کرد که از روز هفتم که سپاه عمر سعد آب را بر سپاه امام بست (طبري، 1409 ق، ج4، ص 312) تا صبح روز عاشورا، آب در سپاه امام(ع)هر چند اندک و به صورت جيره بندي، در حد رفع تشنگي موجود بوده است، زيرا معقول به نظر نمي رسد و امکان ندارد ياران و خاندان امام(ع)به ويژه زنان و کودکان در برابر بي آبي و تشنگي بيش از دو شبانه روز، مقاومت کرده باشند؛(5)به ويژه آنکه - چنان که اشاره خواهد شد - بر اساس منابع کهن و معتبر، روز عاشورا امام(ع)و يارانش با بالاترين توان و شجاعت با لشکر عمر سعد نبرد کردند که اين امر شاهدي قوي بر وجود آب در حد رفع تشنگي، در خيمه گاه تا زمان آغاز نبرد در روز عاشورا است؛ بنابراين واکنش و بي تابي در برابر تشنگي به ويژه بي تابي زنان و کودکان امام(ع)آنچنان که مورد تأکيد برخي نگاشته هاي دوران مورد بحث است و براي آن حساب جداگانه باز کرده و حتي در مواردي، افسانه ها براي آن ساخته اند، تا جايي که گويا تمام ابعاد مصيبت و جان سوزي واقعه عاشورا در تشنگي امام(ع)و ياران و به ويژه خاندانش منحصر مي شود، افزون بر آن که در منابع معتبر متقدم، منعکس نشده (6)برخي از گزارش هايي که حاکي از التماس و درخواست ذليلانه آب توسط امام حسين است، (7) با اصل « عزت طلبي» و عدم پذيرش هر گونه ذلت و ننگ و عار در سيره امام، منافات دارد.(8)
به نظر مي رسد: بر اساس ديدگاه برخي از محققان، پرداختن بيش از حد به مسئله آب و تشنگي اهل بيت(ع)در کربلا در مراسم سوگواري ها و عزاداري ها و به طور کلي در فرهنگ ايرانيان اين دوران، معلول شرايط جغرافيايي و طبيعي حاکم بر ايران بوده باشد؛ زيرا يکي از مشکلات بسيار مهمي که ايرانيان از گذشته هاي دور با آن مواجه بودند، مسئله کمبود آب و زحماتي بوده که براي دستيابي به آن تحمل مي کرده اند، از اين رو آب به عنوان پر مسئله ترين مشکل روزمره ايرانيان به مراسم سوگواري و عزداري امام حسين (ع)و به ويژه درون متون تعزيه، راه يافته و يکي از عوامل مهم وقايع کربلا گرديده است؛ به ويژه آنکه اگر به اين نکته توجه شود که کمبود آب و ويراني قنات ها و خشکسالي ها، ايرانيان را مردمان منتظر و ضعيف در برابر نيروها و بلاياي طبيعي و نامطمئن از تأمين معيشت خود مي کرد و بازتاب اين مسئله در سوگواري براي امام حسين(ع)به ويژه در تعزيه و نمايش هاي مربوط به واقعه کربلا، خود را نشان داده است ( براي آگاهي بيشتر ر.ک به: ملک پور، 1363، ج1، ص 232-234). بر اين اساس، به نظر مي رسد گزارشگران و راويان تاريخ عاشورا در مقطع مورد بحث، در پر رنگ نشان دادن موضوع تشنگي، دچار افراط و مبالغه گويي و نيز در مواردي همانند طلب ذليلانه آب از دشمن توسط امام (ع)دچار اشتباه و وارونه نويسي شده اند که از جمله مي توان به گزارش هاي درخواست آب توسط امام حسين (ع)براي خود و يا خاندانش از سپاه دشمن، عمر سعد و شمر يا دستور امام (ع)به حضرت عباس براي تهيه آب براي کودکان و زنان و يا توصيف تشنگي اهل بيت(ع)از زبان امام يا حضرت عباس و ... اشاره کرد.(9)
پي نوشت
1. وصول : 1387/9/3 ؛ تصويب : 1387/11/7
2. در ادامه و به اجمال، به روايات مربوط به اين موضوع اشاره مي شود.
3. البته در کتاب نورالعين تنها نان دادن کوفيان گزارش شده است؛ اگرچه اين کتاب به اسفرايني (م 418/417) نسبت داده شده، اما اولاً چنين کتابي در فهرست آثار او ثبت نشده است؛ ثانياً سبک نثر و نگارش اين اثر و گزارش هايي که در آن آمده، به هيچ رو با آثار قرن چهارم و پنجم، سازگاري ندارد؛ بنابراين محتمل است اين کتاب در عصر صفويه و يا در نهايت، در دوران قاجار، توسط مؤلفي مجهول نگارش شده باشد، اما براي آنکه از اعتبار و اعتماد لازم برخوردار باشد، به اسفرايني نسبت داده شده است.
4. به سبب آنکه در سلسله سند آنها، فردي چون محمد بن سنان است که بر اساس گزارش نجاشي ( رجال شناس کهن) محمد بن سنان راوي ضعيفي است که به متفردات او نبايد اعتماد کرد (نجاشي، 1416ق، ص 328، ش 888)؛ افزون بر اين، برخي از گزارش هاي کهن غير مشهور يا حاکي از دستيابي امام(ع)به آب است، مانند روايت امام باقر(ع)که خبر از وجود آب در روز عاشورا داده است (نخبه من الرواه، 1363، ص 122/مجلسي، 1409ق، ص 91)و نيز مانند گزارش دينوري، هر چند بر اساس گزارش وي امام (ع)موفق به آشاميدن آن نمي شود ( دينوري، 1960م، ص 258)و يا حاکي از سيراب شدن امام ( زبيري، 1953م، ص 43/ابن ابي الدنيا، 1411ق، ص 120) و حتي يارانش (نعمان مغربي، 1409ق، ج3، ص 191-193) توسط حضرت عباس است. اين گزارش ها نيز نمي تواند قابل اعتنا باشد؛ زيرا اولاً با گزارش هاي کهن معتبر از جمله گزارش ابومخنف که از انسجام معتبر منطقي برخوردار است، تعارض دارد؛ ثانياً به نظر مي رسد گزارشگران اين اخبار، به سبب رعايت اختصار، دچار انخزال و تقطيع اخبار و در نتيجه، کلي نگاري اجمال نويسي در ثبت اخبار شده و بدون رعايت زمان وقوع هر واقعه و پديده، به ثبت و نگارش آن دست يازيده اند؛ چنان که به نظر مي رسد مورخان و مقتل نويسان ياد شده که به آوردن آب براي امام توسط حضرت عباس و يا موالي امام اشاره کرده اند، جريان آب آوردن حضرت عباس به همراه پنجاه نفر سواره و پياده پس از منع آب در روز هفتم را به سبب رعايت اختصار، با حذف جزئيات، از جمله زمان آوردن آب، روز عاشورا پنداشته اند.
5. البته اگرچه بر اساس منابع کهن، تنها يک بار گزارش شده که حضرت عباس (ع)به همراه پنجاه نفر مأمور آوردن آب از شريعه فرات شدند و در آن يک بار تنها بيست مشک آب آوردند (طبري، 1409 ق، ج4، ص 312/دينوري، 1960م، ص 255)، اما با توجه به جمعيت حداقل صد نفري ياران و خاندان امام (ع)اين ميزان آب به طور قطع تا روز دهم بسيار ناچيز بوده است؛ از اين رو محتمل است سپاه امام(ع)چند بار ديگر نيز موفق به آوردن آب شده باشند؛ چنان که گزارش شيخ صدوق (حاکي از آوردن آب در شب عاشورا توسط علي اکبر (ع)به همراه پنجاه نفر مي باشد ( شيخ صدوق، 1417ق، ص 221).
6. البته تنها در يکي از منابع متأخر، گزارشي به نقل از هشام کلبي (شاگرد و راوي اخبار ابومخنف) درباره درخواست آب توسط امام (ع)از دشمن براي طفل شيرخوار، نقل شده (سبط ابن جوزي، 1426 ق، ج2، ص 164) که چون گزارش ياد شده از يک سو در منقولات طبري، ابوالفرج اصفهاني و شيخ مفيد نيامده، و از سوي ديگر، مقتل هشام موجود نيست تا صحت يا سقم ادعاي سبط ابن جوزي ثابت شود، نمي توان اطمينان پيدا کرد گزارش ياد شده از منقولات مقتل هشام است؛ بر اين اساس نمي توان به اين گزارش چندان اعتماد کرد؛ البته بر فرض پذيرش چنين گزارشي، چنين درخواستي را نمي توان از مصاديق درخواست ذلت بار به حساب آورد، زيرا هيچ عقل سليمي درخواست آب براي طفل شيرخواري که توان چنداني در برابر تحمل تشنگي ندارد، ذلت نمي داند.
7. به برخي از اين گزارش ها در پاورقي صفحه بعد (سه مورد نخست) اشاره شده است.
8. توضيح آنکه: بر اساس آيه شريفه « و لله العزه و لرسوله و للمومنين» (منافقون:8)و روايات معصومان(ع)( براي نمونه ر.ک به : کليني، 1367، ج5، ص 63-64)، يکي از اصول حاکم بر سيره معصومان، اصل عزت طلبي است که در تمام ابعاد زندگي معصومانه به عنوان سرور مومنان، ساري و جاري بوده است. با توجه به حاکميت اين اصل در سيره فردي، اجتماعي و سياسي امام حسين(ع)و از جمله رهبري و هدايت قيام عاشورا، به هيچ رو نمي توان پذيرفت که امام درخواست ها و پيشنهادهاي ذلت بار به عمر سعد کرده باشد، البته پايبندي به اين اصل، با تلاش جهت پرهيز از برخورد فيزيکي تا آخرين لحظات، منافات ندارد؛ از اين رو هر گونه مذاکره (طبري، 1409ق، ج4، ص 322-26/ شيخ مفيد 1413ق، ج2، صص 97-98 و 100-101) مادامي که با اصل ياد شده منافات نداشت، در ايام اقامت در کربلا و حتي تا صبح روز عاشورا پيش از آغاز جنگ، از سوي حضرت و يارانش، پيگيري شد، اما زماني که آن تلاش ها و ريزني ها ثمر نبخشيد و امر دائر ميان شهادت و حفظ عزت از يک سو و ماندن و پذيرش ذلت از سوي ديگر شد، حضرت، شهادت را انتخاب کرد.
9. برخي از اين گزارش ها چنين است:
- گفت و گوي امام(ع)با سپاه دشمن پيش از نبرد : ... عيال و اطفال مرا که از تشنگي جگر ايشان کباب است، مقداري آب بچشانيد تا من فردا بر شما خصمي نکنم.... (کاشفي، 1381، ص 430).
- درخواست دوم امام (ع)از عمر سعد: « اسقوني شربه من الماء قد نشفت( بخوانيد: نشف) کبدي من الظما» (طريحي، 1424ق، ج2، ص 439/قزويني، 1405ق، ص 206/تنکابني، 1423ق، ص 459/ بهبهاني، 1409ق، ج4، ص 341).
- درخواست آب از شمر در آخرين لحظات و رد شمر و جزع و فزع امام (ع)از تشنگي هنگام بريدن سر از قفا (طريحي، 1424ق، ج2، ص 452-453/ قزويني 1405ق، ص 219/ مقتل الحسين منصوب به ابومخنف، [بي تا]، ص 93/ نواب تهراني، 1374، ص 208)؛ همچنين سخن منصوب به امام حسين : اي شمر، جگرم سوخت، قطره آبي به کامم رسان، آن گاه به کار خود پرداز. آن حرامزاده گفت : « هيهات، هيهات، والله ماتذوق الموت غصه و جرعه بعد جرعه» ( دربندي 1415ق، ج3، ص 72/شريف کاشاني، [بي تا]، ص 336-337).
- امام حسين (ع)خطاب به حضرت عباس (ع)« اذا غدوت الي الجهاد، فاطلب لهولاء الاطفال قليلا من الماء» ( طريحي، 1424ق، ج2، ص 306/ مجلسي، 1403ق، ج45، ص 41، تنکابني، 1423ق، ص 442-443)
- توصيف تشنگي امام حسين (ع)با حضرت عباس (ع) خطاب به عمر سعد: « هم عطاشي قد احرق الظما قلوبهم فاسقوه شربه من الماء الطفاله و عياله و صلوا الي الهلاک» (طريحي، 1424ق، ج2، ص306)
- گفت و گوي امام حسين(ع) با حضرت عباس(ع): « .... و اشد ما علينا عطش النسوان و الاطفال» و نيز سخن حضرت عباس : « ويلکم اتهلکون ذريه رسول الله عطشاء و اعظم الاشياء عطش الحسين و عطش اهل بيته و الاطفاله » ( تنکابني، 1423ق، ص 439).
-فسمع الحسين (ع)الاطفال و هم ينادون: العطش العطش! ... فذکر (العباس) عطش الحسين و عياله و اطفاله فرمي الماء من يده، و قال: و الله لا اشربه و اخي الحسين و عياله و اطفاله عطاشي ( طريحي، 1424ق، ص 306/مجلسي، 1403ق، ج45، ص 41/ تنکابني، 1423، ص 443/ لسان الملک سپهر، [ بي تا]، ج6، ص 278-279/ بهبهاني، 1409ق، ج4، ص 322-323)؛ همچنين برخي از نويسندگان مقاتل، شاخ و برگ هاي بيشتري به اين جريان داده و تا توانسته اند بر تحريف اين گزارش افزوده اند. (ر.ک: دربندي، 1415ق، ج2، ص 496به بعد) .
- در بعضي روايات هست که بار ديگر امام (ع)خود را به لب آب فرات رسانيد و کفي آب برداشته، خواست بياشامد، از تشنگي اطفال و عورات بر انديشيده، آن آب را ريخت (کاشفي، 1381، ص 435).
- محروميت طفل شيرخوار امام (ع)از آب به مدت سه روز ابومخنف [ بي تا] ، ص 83/ ابواسحاق اسفرايني، [ بي تا]، ص 46) و يا « اما من احد يأتينا بشريه من الماء لهذا الطفل، فانه لا يطيق الظما....» (طريحي، 1424ق، ص 431).
- امتناع حضرت عباس (ع)از اينکه امام حسين (ع)او را به خيمه گاه ببرد، زيرا به سکينه دختر امام وعده آب داده است، اما نتوانسته است به آن عمل کند! ( دربندي، 1405ق، ج2، ص 504/ بهبهاني، 1409ق، ج4، ص 324/ شريف کاشاني، [ بي تا] ، ص 272).
- انتساب جمله « وي [طفل شيرخوار] را يک جرعه آب دهيد که از غايت تشنگي، شير در پستان مادرش نمانده يا خشکيده» به امام حسين خطاب به سپاه عمر سعد (کاشفي، 1381، ص 426/ نراقي، [ بي تا]، ص 149/ لسان الملک سپهر، [ بي تا] ، ص 285/ نواب تهراني، 1374، ص 200/شريف کاشاني، [ بي تا]، ص 220-222).
- مکالمه سر امام حسين (ع)با راهب دير: « انا عطشان کربلاء انا ظمآن کربلا....» (بحراني، 1414 ق، ج4، ص 129).
- و سار القاسم الي الحسين و قال : يا عماه العطش، العطش، ادرکني بشريه من الماء ... ( طريحي، 1424ق، ج2، ص 366/ بحراني، 1414 ق، ج3، ص 370/بهبهاني، 1409 ق، ج4، ص 316).
- نسبت دادن اين قول به خدا درباره تشنگي اهل بيت (ع)« صغيرهم يميته العطش و کبيرهم جلده منکمش» (مجلسي، 1403ق، ج4، ص 308).
برخي از اشعار تعزيه: حضرت زينب خطاب به ياران امام حسين (ع):
طفل ها کردند غش از تشنگي
جمله اولاد حسين بن علي (ع)
جرعه آبي به اين طفلان دهيد
منتي بر زينب نالان نهيد
(ملک پور، 1363، ص 233)
سخن حضرت سکينه :
مرا هيچ آرزو نبود به جز آب
پدر جانا مرا درياب
دلم از تشنگي بابا کباب است
بده جانا به من آبي ثواب است
دانشيار دانشگاه تربيت معلم تهران / دانشجوي دکتري تاريخ اسلام**
/ن