چرا نام اران از ميان رفت؟(2)
نويسنده:کتايون پرتوي
در دوران سلطنت نادرشاه ، شخصي به نام پناه خان(پناه علي خان)از ايل جوانشير ديزاق،از طايفه ي اويماق ساروجلو که به پناه علي بيگ سارو جلوي جوانشير شهرت داشت و از خدمتگزاران نادرشاه بود، چنان که مؤلف تاريخ قراباغ اشاره کرده است، مغضوب شد و هنگام اقامت نادر در خراسان به سال 1150هجري، با اغتنام فرصت، به همراه تني چند از ياران خويش گريخت و به ولايت قراباغ روي آورد. وي مدتي نيز در ولايت شکي، در محال قَبَلَه اقامت گزيد.(1)فرزندش ابراهيم خليل خان که در خراسان بود، نزد پدر آمد و در قراباغ سکني گرفت . پس از قتل نادر، در سال 1160هجري، پناه خان گروهي را گرد خويش آورد و کساني را از ولايتهاي شروان و شکي و گنجه و ايراوان و قراباغ با خود متحد ساخت و بر سرزمين قراباغ، جز از محال خمسه ي ارامنه، مسلط شد. خانهاي شروان و شکي در آغاز با پناه علي خان از در مخالفت در آمدند، ولي سرانجام با او صلح کردند. پناه خان در سايه ي پشتيباني ايلهاي جوانشير و اوتوزايکي (سي و دو گانه ) و ديگر طوايف، توانست موقعيت خود را تحکيم بخشد.
پس از قتل نادرشاه ، برادر زاده ي او عليقلي خان که خود را عادل شاه ناميده بود، در غرب ايران خود را جانشين نادر خواند. عليقلي خان در سال 1161هجري(1745ميلادي)پناه علي نامبرده را به لقب خاني ملقب، و وي را به حکومت قراباغ منصوب نمود.(2)
پناه علي خان قلعه ي بيات را ساخت و با خانواده و سپاهيان خود در آن قلعه مستقر شد. با قدرت يافتن او، فرمانروايان شروان و شکي و چند تن از ملوک قراباغ که احساس نگراني مي کردند، به خان گنجه، حاجي چلبي خان نامه نوشتند و با او متحد شدند. پيکارهايي ميان طرفين روي داد که نتيجه اي از آن به دست نيامد.
در فاصله ي زمان قتل نادر تا اوايل حکومت کريم خان زند، ايران دستخوش اختلافهاي دودماني فراوان بود.در اين زمان پناه علي خان فرصت يافت تا از اين اختلافها بهره جويد و به تحکيم موقعيت خويش مبادرت ورزد. اين زمان ميان او و لشکريان فتحعلي خان افشار، سردار اورميه، پيکارهايي روي داد. فتحعلي خان با توسل به نيرنگ، ابراهيم خليل فرزند پناه علي خان را به اورميه دعوت کرد و در آنجا او را به زندان افکند . عاقبت کريم خان زند وي را از زندان خلاص کرد و به «حضور خود آورده ، اسب و شمشير و خلعت و فرمان خاني و حکومت قراباغ را داده، با اعزاز و اساس تمام به قراباغ راهي نموده و به پناه خان از راه لطف و مهرباني و مزيد محبت خواهش کردند که بايد چند وقت در نزد من باشد».(3) پناه علي خان به شيراز رفت و ابراهيم با عنوان خاني جانشين پدر شد و بر مسند حکومت نشست. پناه علي خان مدتي در شيراز ماند و در آنجا درگذشت . کريم خان جسد او را با احترام و تکريم به قراباغ فرستاد که در ناحيه اي که به نام آغدام(Aghdam)شهرت دارد ، مدفون گشت .(4)
ابراهيم خان از سال 1174هجري(1756ميلادي)تا 1221هجري(1806ميلادي)در قراباغ حکومت کرد.(5)در عهد او خان نشين قراباغ نيرو گرفت. وي نه تنها بر قراباغ، بلکه بر نخجوان نيز فرمان راند.
هنگامي که آقا محمد خان قاجار به عزم تصرف قفقاز عازم اين سرزمين شد، ابراهيم خان رسولاني را نزد زوبوف(Zubov)، سردار روسي فرستاد و بنابر نوشته ي مؤلف تاريخ قراباغ«از صميم خاطر اطاعت و اظهار خلوص و صداقت دولت عليه ي روسيه کرد و عريضه ي عقيدت فريضه هم به حضور امپراتوريسه ي عظما(کاترين دوم ملکه ي روسيه)نوشت».(6)بدين روال ابراهيم خان ، حاکم قراباغ که از کريم خان زند فرمان حکومت قراباغ را دريافت نموده بود، در دشمني با شاه قاجار تا آنجا پيش رفت که به دولت روسيه پيوست.
پس از قتل آقامحمد خان قاجار در قلعه ي شوشي، ابراهيم خان بار ديگر به قراباغ بازگشت و در مقرّ حکومت قرار گرفت.(7)در سال 1805ميلادي (1219هجري)، نيروهاي روسي به فرماندهي ژنرال تسيتسيانوف(Tsitsianov)به قراباغ در آمدند.(8)در سال 1806ميلادي (1221هجري)، ابراهيم خان پس از چهل و چهار سال حکومت درگذشت. پس از او مهدي قلي خان با فرمان امپراتور روسيه، هفده سال و چند ماه در قراباغ حکومت کرد.(9)
در سال 1797ميلادي(1211هجري)شمار ارامنه در قراباغ يازده هزار خانوار بوده است. اين نکته در فرمان پاول اول(Paule)Pavel))امپراتور روسيه مشخص گشته است.(10)در دهه ي چهارم سده ي نوزدهم ميلادي،حدود هفتصد خانوار ارمني از ايران به قراباغ مهاجرت کردند. از اين عده، بعدها سيصد خانواده به ايران بازگشتند. گروه کثيري از ارمنياني که در آن سرزمين مانده بودند، به سبب ابتلاء به بيماري طاعون که در قراباغ شايع شده بود، در گذشتند.(11)در سال 1914ميلادي در قراباغ222 کليساي ارمني وجود داشت و شمار مسيحيان آن استان206768نفر بود که در 224روستا زندگي مي کردند.(12)
ديگر از عمده ترين خانات قفقاز، خان نشين شکه(شکي)بود و چنان که اشاره شد، حاجي چلبي خان اين خان نشين را بنياد نهاد. وي کوشيد حاکميت خود را در سرزمينهاي همجوار نيز گسترش دهد. در اواسط سده ي هجدهم ميلادي (دوازدهم هجري )وي توانست مناطق قَبَله وآرش را به تصرف آورد و سلطان نشينهاي اين منطقه را تابع خودکند. حاجي چلبي خان به منظور سلطه بر گنجه و قراباغ نيز تلاش بسيار کرد. خانهاي قراباغ، گنجه، نخجوان و ايروان که از قدرت يافتن حاجي چلبي خان نگران شده بودند، با شاه گرجستان متحد شدند. در سال 1752ميلادي(1165هجري)تيموراز(Teimuraz)شاه گرجستان و فرزندش هيراکلي(Hirakli)با سپاهيان خويش به گرجستان حمله بردند. چند خان براي گفتگو با هيراکلي به گنجه آمدند. چون هيراکلي انديشه ي تصرف شکي و قراباغ را در سر داشت، لذا حاجي چلبي خان با سپاه خويش به لشکر هيراکلي که در آن زمان شاه گرجستان بود، حمله برد و او را مغلوب کرد و سپس نواحي گنجه، کازاخ و برجعلي را متصرف گشت . در سال 1755ميلادي(1168هجري)حاجي چلبي خان به سوي شروان تاخت. اين زمان حسين علي خان قبه اي به ياري خان شروان شتافت . در پيکاري که ميان طرفين روي داد، حاجي چلبي خان با تحمل تلفات سنگين عقب نشست.
خان نشين شکي در اواخر دوران حکومت حاجي چلبي خان به يکي از نيرومند ترين خانات منطقه بدل شد که مرکز آن شهر نوخا(Nukha)بود. پس از درگذشت حاجي چلبي خان در سال 1755ميلادي(1168هجري)، خانات شکي رو به ضعف نهاد و به صحنه ي مبارزه ميان اشراف محلي بدل گشت .(13)
خان نشيني قبه(قوبا)يکي ديگر از خاناتي بود که بر سر راه بازرگاني داغستان و جنوب روسيه قرار داشت. خانهاي قوبا بنابرمعمول دست نشانده ي شاهان ايران بودند. مقرّ خانهاي قوبا (قبه )در آغازقلعه ي خودات(Khudat)بود که از سال 1735ميلادي(1748هجري)به قوبا منتقل گرديد. در نيمه ي اول سده ي هجدهم ميلادي (قرن دوازدهم هجري)حسين علي خان که از دست نشاندگان نادر شاه بود، عنوان خان قوبا و حکومت آن سرزمين را داشت. وي پس از قتل نادر نيز توانست همچنان در رأس حکومت قوبا، باقي بماند. حسين علي خان بعدها با دولت روسيه رابطه ي نزديک برقرار کرد و هدايايي از دربار امپراتوري روسيه دريافت نمود.(14)وي در سال 1171هجري(1758ميلادي) در گذشت.(15)فرزند او فتحعلي خان جانشين پدر شد و در صدد تحکيم موقعيت خان نشين قوبا برآمد. فتحعلي خان کوشيد تا خان نشينهاي مجاور را ضميمه ي خان نشين قوبا کند. در نتيجه ي اين تلاش، خان نشين در بند به خان نشين قوبا پيوست، زيرا اهالي از سياست خشن محمد حسين خان در بندي ناراضي شده بودند.متعاقب آن، فتحعلي خان با مرتضي علي خان، شمخال در بند متحد شد. فتحعلي خان اراضي حدفاصل ميان کوههاي قفقاز و سواحل غربي درياي خزر را تا کرانه ي راست رود سمور به تصرف آورد. وي پس از فتح دربند، محمد حسين خان دربندي را از دو ديده کور کرد و نخست در قوبا، و سپس در باکو به زندان افکند. محمد حسين خان اندکي بعد در شهر باکو درگذشت . فتحعلي خان توانست خان نشين باکو را نيز تابع خود کند. وي براي انجام اين مقصود خواهر خود خديجه را به همسري ملک محمد خان، فرزند ميرزا محمد، خان باکو در آورد. بدين روال خان قوبا توانست امور اقتصادي و سياسي بخش مهمي از نواحي غرب درياي خزر، از دربند تا مصب رود کورا(کر) را در اختيار گيرد.(16)
فتحعلي خان پس از کسب اين موفقيت بزرگ، از خان شروان خراج طلبيد، ولي خان شروان به منظور گريز از پرداخت خراج با خان شکي متحد شد. در سال 1180هجري(1767ميلادي)فتحعلي خان به شماخي و شروان حمله برد و اين دو سرزمين را ميان خود و خان شکي که از اتحاد با خان شروان سرباز زده بود، تقسيم کرد.(17) فتحعلي خان به منظور دستيابي به مقاصد توسعه طلبانه ي خود از ملکهاي کوچک مناطق قفقاز بهره مي جست. از اينجا مي توان به وجود اختلاف و دشمني ميان خانها و فرمانروايان کوچک قفقاز پي برد. همين اختلاف و دشمني سرانجام کار را به جايي رسانيد که بعضي خانها جانب ايران، برخي جانب روسيه را گرفتند و گروهي نيز با دولت عثماني نزديک و متحد شدند. يکي از آنان همين فتحعلي خان بود که با دولت روسيه نزديک شد.
اين دشمني ها و اختلافات، توجه کاترين دوم امپراتريس روسيه را بيش از پيش به قفقاز معطوف نمود.دولت روسيه آتش افتراق ميان خانهاي قفقاز را دامن مي زد. همين امر موجب دشواريهايي براي ايران در جريان جنگ با روسيه شد.
خان قراباغ، ابراهيم خليل خان نيز طريق نزديکي با روسيه را در پيش گرفت . وي در سال 1197هجري(1783ميلادي)به کاترين دوم امپراتريس روسيه نامه نوشت و رسولاني به سن پترزبورگ فرستاد و مراتب تابعيت خود را به امپراتوري روسيه اعلام نمود.(18)
/ن
پس از قتل نادرشاه ، برادر زاده ي او عليقلي خان که خود را عادل شاه ناميده بود، در غرب ايران خود را جانشين نادر خواند. عليقلي خان در سال 1161هجري(1745ميلادي)پناه علي نامبرده را به لقب خاني ملقب، و وي را به حکومت قراباغ منصوب نمود.(2)
پناه علي خان قلعه ي بيات را ساخت و با خانواده و سپاهيان خود در آن قلعه مستقر شد. با قدرت يافتن او، فرمانروايان شروان و شکي و چند تن از ملوک قراباغ که احساس نگراني مي کردند، به خان گنجه، حاجي چلبي خان نامه نوشتند و با او متحد شدند. پيکارهايي ميان طرفين روي داد که نتيجه اي از آن به دست نيامد.
در فاصله ي زمان قتل نادر تا اوايل حکومت کريم خان زند، ايران دستخوش اختلافهاي دودماني فراوان بود.در اين زمان پناه علي خان فرصت يافت تا از اين اختلافها بهره جويد و به تحکيم موقعيت خويش مبادرت ورزد. اين زمان ميان او و لشکريان فتحعلي خان افشار، سردار اورميه، پيکارهايي روي داد. فتحعلي خان با توسل به نيرنگ، ابراهيم خليل فرزند پناه علي خان را به اورميه دعوت کرد و در آنجا او را به زندان افکند . عاقبت کريم خان زند وي را از زندان خلاص کرد و به «حضور خود آورده ، اسب و شمشير و خلعت و فرمان خاني و حکومت قراباغ را داده، با اعزاز و اساس تمام به قراباغ راهي نموده و به پناه خان از راه لطف و مهرباني و مزيد محبت خواهش کردند که بايد چند وقت در نزد من باشد».(3) پناه علي خان به شيراز رفت و ابراهيم با عنوان خاني جانشين پدر شد و بر مسند حکومت نشست. پناه علي خان مدتي در شيراز ماند و در آنجا درگذشت . کريم خان جسد او را با احترام و تکريم به قراباغ فرستاد که در ناحيه اي که به نام آغدام(Aghdam)شهرت دارد ، مدفون گشت .(4)
ابراهيم خان از سال 1174هجري(1756ميلادي)تا 1221هجري(1806ميلادي)در قراباغ حکومت کرد.(5)در عهد او خان نشين قراباغ نيرو گرفت. وي نه تنها بر قراباغ، بلکه بر نخجوان نيز فرمان راند.
هنگامي که آقا محمد خان قاجار به عزم تصرف قفقاز عازم اين سرزمين شد، ابراهيم خان رسولاني را نزد زوبوف(Zubov)، سردار روسي فرستاد و بنابر نوشته ي مؤلف تاريخ قراباغ«از صميم خاطر اطاعت و اظهار خلوص و صداقت دولت عليه ي روسيه کرد و عريضه ي عقيدت فريضه هم به حضور امپراتوريسه ي عظما(کاترين دوم ملکه ي روسيه)نوشت».(6)بدين روال ابراهيم خان ، حاکم قراباغ که از کريم خان زند فرمان حکومت قراباغ را دريافت نموده بود، در دشمني با شاه قاجار تا آنجا پيش رفت که به دولت روسيه پيوست.
پس از قتل آقامحمد خان قاجار در قلعه ي شوشي، ابراهيم خان بار ديگر به قراباغ بازگشت و در مقرّ حکومت قرار گرفت.(7)در سال 1805ميلادي (1219هجري)، نيروهاي روسي به فرماندهي ژنرال تسيتسيانوف(Tsitsianov)به قراباغ در آمدند.(8)در سال 1806ميلادي (1221هجري)، ابراهيم خان پس از چهل و چهار سال حکومت درگذشت. پس از او مهدي قلي خان با فرمان امپراتور روسيه، هفده سال و چند ماه در قراباغ حکومت کرد.(9)
در سال 1797ميلادي(1211هجري)شمار ارامنه در قراباغ يازده هزار خانوار بوده است. اين نکته در فرمان پاول اول(Paule)Pavel))امپراتور روسيه مشخص گشته است.(10)در دهه ي چهارم سده ي نوزدهم ميلادي،حدود هفتصد خانوار ارمني از ايران به قراباغ مهاجرت کردند. از اين عده، بعدها سيصد خانواده به ايران بازگشتند. گروه کثيري از ارمنياني که در آن سرزمين مانده بودند، به سبب ابتلاء به بيماري طاعون که در قراباغ شايع شده بود، در گذشتند.(11)در سال 1914ميلادي در قراباغ222 کليساي ارمني وجود داشت و شمار مسيحيان آن استان206768نفر بود که در 224روستا زندگي مي کردند.(12)
ديگر از عمده ترين خانات قفقاز، خان نشين شکه(شکي)بود و چنان که اشاره شد، حاجي چلبي خان اين خان نشين را بنياد نهاد. وي کوشيد حاکميت خود را در سرزمينهاي همجوار نيز گسترش دهد. در اواسط سده ي هجدهم ميلادي (دوازدهم هجري )وي توانست مناطق قَبَله وآرش را به تصرف آورد و سلطان نشينهاي اين منطقه را تابع خودکند. حاجي چلبي خان به منظور سلطه بر گنجه و قراباغ نيز تلاش بسيار کرد. خانهاي قراباغ، گنجه، نخجوان و ايروان که از قدرت يافتن حاجي چلبي خان نگران شده بودند، با شاه گرجستان متحد شدند. در سال 1752ميلادي(1165هجري)تيموراز(Teimuraz)شاه گرجستان و فرزندش هيراکلي(Hirakli)با سپاهيان خويش به گرجستان حمله بردند. چند خان براي گفتگو با هيراکلي به گنجه آمدند. چون هيراکلي انديشه ي تصرف شکي و قراباغ را در سر داشت، لذا حاجي چلبي خان با سپاه خويش به لشکر هيراکلي که در آن زمان شاه گرجستان بود، حمله برد و او را مغلوب کرد و سپس نواحي گنجه، کازاخ و برجعلي را متصرف گشت . در سال 1755ميلادي(1168هجري)حاجي چلبي خان به سوي شروان تاخت. اين زمان حسين علي خان قبه اي به ياري خان شروان شتافت . در پيکاري که ميان طرفين روي داد، حاجي چلبي خان با تحمل تلفات سنگين عقب نشست.
خان نشين شکي در اواخر دوران حکومت حاجي چلبي خان به يکي از نيرومند ترين خانات منطقه بدل شد که مرکز آن شهر نوخا(Nukha)بود. پس از درگذشت حاجي چلبي خان در سال 1755ميلادي(1168هجري)، خانات شکي رو به ضعف نهاد و به صحنه ي مبارزه ميان اشراف محلي بدل گشت .(13)
خان نشيني قبه(قوبا)يکي ديگر از خاناتي بود که بر سر راه بازرگاني داغستان و جنوب روسيه قرار داشت. خانهاي قوبا بنابرمعمول دست نشانده ي شاهان ايران بودند. مقرّ خانهاي قوبا (قبه )در آغازقلعه ي خودات(Khudat)بود که از سال 1735ميلادي(1748هجري)به قوبا منتقل گرديد. در نيمه ي اول سده ي هجدهم ميلادي (قرن دوازدهم هجري)حسين علي خان که از دست نشاندگان نادر شاه بود، عنوان خان قوبا و حکومت آن سرزمين را داشت. وي پس از قتل نادر نيز توانست همچنان در رأس حکومت قوبا، باقي بماند. حسين علي خان بعدها با دولت روسيه رابطه ي نزديک برقرار کرد و هدايايي از دربار امپراتوري روسيه دريافت نمود.(14)وي در سال 1171هجري(1758ميلادي) در گذشت.(15)فرزند او فتحعلي خان جانشين پدر شد و در صدد تحکيم موقعيت خان نشين قوبا برآمد. فتحعلي خان کوشيد تا خان نشينهاي مجاور را ضميمه ي خان نشين قوبا کند. در نتيجه ي اين تلاش، خان نشين در بند به خان نشين قوبا پيوست، زيرا اهالي از سياست خشن محمد حسين خان در بندي ناراضي شده بودند.متعاقب آن، فتحعلي خان با مرتضي علي خان، شمخال در بند متحد شد. فتحعلي خان اراضي حدفاصل ميان کوههاي قفقاز و سواحل غربي درياي خزر را تا کرانه ي راست رود سمور به تصرف آورد. وي پس از فتح دربند، محمد حسين خان دربندي را از دو ديده کور کرد و نخست در قوبا، و سپس در باکو به زندان افکند. محمد حسين خان اندکي بعد در شهر باکو درگذشت . فتحعلي خان توانست خان نشين باکو را نيز تابع خود کند. وي براي انجام اين مقصود خواهر خود خديجه را به همسري ملک محمد خان، فرزند ميرزا محمد، خان باکو در آورد. بدين روال خان قوبا توانست امور اقتصادي و سياسي بخش مهمي از نواحي غرب درياي خزر، از دربند تا مصب رود کورا(کر) را در اختيار گيرد.(16)
فتحعلي خان پس از کسب اين موفقيت بزرگ، از خان شروان خراج طلبيد، ولي خان شروان به منظور گريز از پرداخت خراج با خان شکي متحد شد. در سال 1180هجري(1767ميلادي)فتحعلي خان به شماخي و شروان حمله برد و اين دو سرزمين را ميان خود و خان شکي که از اتحاد با خان شروان سرباز زده بود، تقسيم کرد.(17) فتحعلي خان به منظور دستيابي به مقاصد توسعه طلبانه ي خود از ملکهاي کوچک مناطق قفقاز بهره مي جست. از اينجا مي توان به وجود اختلاف و دشمني ميان خانها و فرمانروايان کوچک قفقاز پي برد. همين اختلاف و دشمني سرانجام کار را به جايي رسانيد که بعضي خانها جانب ايران، برخي جانب روسيه را گرفتند و گروهي نيز با دولت عثماني نزديک و متحد شدند. يکي از آنان همين فتحعلي خان بود که با دولت روسيه نزديک شد.
اين دشمني ها و اختلافات، توجه کاترين دوم امپراتريس روسيه را بيش از پيش به قفقاز معطوف نمود.دولت روسيه آتش افتراق ميان خانهاي قفقاز را دامن مي زد. همين امر موجب دشواريهايي براي ايران در جريان جنگ با روسيه شد.
خان قراباغ، ابراهيم خليل خان نيز طريق نزديکي با روسيه را در پيش گرفت . وي در سال 1197هجري(1783ميلادي)به کاترين دوم امپراتريس روسيه نامه نوشت و رسولاني به سن پترزبورگ فرستاد و مراتب تابعيت خود را به امپراتوري روسيه اعلام نمود.(18)
پي نوشت:
1.همان .ص6-8.
2.همان.ص10-15.
3.همان .ص21-22.
4.همانجا .
5.همان، ص23.
6.همان .ص28-29.
7.همان.ص37.
8.همان.ص56-57.
9. ."Polnoe sobranie zakonov Rossiskoi imperii",T.XXIV,p.761 "
10. .Nagornyi Karabakh, Istoricheskaia spravka", Erevan, 1988,p.19 "
11. .Ibid
12. .Ibid
13. .Istoriia Azerbaijana..., T.1,Baku, 1958,p.336-337
14. .Ibid ,T.1, p.340
15.باکيخانوف، عباسقلي آقا . گلستان ارم ...باکو، 1970،ص161
16. .Istoriia Azerbaijana...,T.1,Baku, 1958, p. 340-342
17. .Ibid, T.1, p.342
18. .Ibid,p.350
/ن