شرعي سازي سياست ؛چارچوبي معرفتي براي تحقق ايده سياست اسلامي (4)
1-3-2.اصول
يک.ابتنا بر عقل ضعيف که در آن ،عقل و خردورزي به مثابه بديلي براي تأملات و راهنماييهاي ديني مطرح است ؛
دو.جداانگاري نهادهاي ديني از نهادهاي سياسي -اجتماعي به اقتضاي ماهيتشان که به رغم ايشان ،اجتماع آن دو را غير ممکن مي کند ؛
سه.تاکيد بر ماهيت دوگانه ي حاکميت ديني و حاکميت مردمي که به قبول دو الگوي متفاوت از مديريت در حوزه هاي ديني و سياسي منتهي مي شود؛
چهار.قدسي زايي از پديده ها به منظور ممکن ساختن اعمال نظارت بر آنها ؛به دليل محوريت عقل ضعيف ، سکولاريسم اعمال نظارت را اصولاً با التزامات و باورهاي ديني غير ممکن مي داند ؛
پنج.جايگزيني حقوق طبيعي به جاي حقوق فطري و الهي ،تا بدين شيوه وجدان به جاي خداوند در کانون تنظيم مناسبات فردي و جمعي قرار گيرد.
بر اين اساس ،سکولاريسم به ترسيم جهان بيني تازه اي همت مي گمارد که در آن ،سمت و سوي فعاليتها و تلاش بازيگران معطوف به «به حاشيه راندن امر مقدس »و جايگزين کردن عناصر مادي -انساني به جاي آن ،است .طبيعي است که در اين فرآيند ،تنها ادياني مي توانند به حيات خويش استمرار بخشند که در چارچوب اصول و مباني قابل درک و مورد قبول انسان ،باز تعريف و به تعبيري «انسان ساز »شوند ؛در غير اين صورت ،به دليل تعارض با عقل و آسيب رساندن به هويت انسان و حيات جمعي طرد خواهند شد.
1-4.سکولاريسم ديني
-تفکيک احکام تأسيسي از امضايي ؛
-پذيرش حجيت اجماع ؛
-پذيرش حوزه اي به نام «منطقة الفراغ »(ما لا نص فيه )؛
-تنقيح مناط احکام ؛
-پذيرش حجيت عقل و اعتبار بخشي به آن (به گونه اي که رسول باطني قلمداد مي شود و به رغم خاتميت حضور رسول ظاهر ،همچنان نقش خود را ايفا مي کند ).
گرچه هر يک از توجيهات ذکر شده مي تواند بر نقش و اهميت عرف در رويکرد ديني دلالت داشته باشد ،چنان که در قسمت مربوط به حضور فراگير دين در حيات انساني خواهد آمد ،اين نقش آن قدر پررنگ نيست که دين را معنا کند ؛به عبارت ديگر ،عرف در چارچوب دين ،و نه به صورت بر عکس ،فهم خواهد شد و از اين نظر استدلال هاي مذکور در نهايت ،مؤيد چيزي به نام عرف گرايي از ناحيه ي دين اسلام نخواهد بود.(2)
نتيجه آنکه حيات سکولار بنا به ماهيت از حيات ديني مجزا مي شود و چنين به نظر مي رسد که تمام تلاشهاي به عمل آمده براي جمع بين اين دو الگوي حيات به نوعي بر محوريت «باز تعريف»يا «باز سازي دين »براي انطباق با آموزه هاي الگوي سکولار ،قرار دارد و از اين نظر نمي تواند ،به دليل فرسايش دين ،براي دينداران مطلوب باشد؛ به عبارت ديگر ،ماهيت ،اهداف ،ابزار و روشهاي پيشنهادي اسلام در مقام مديريت حيات انسان ، در سطوح فردي و جمعي ،مانع از آن مي شود تا نسبت به پذيرش اصول و مباني سکولاريسم در عمل و نظر اقدام شود .تجربه اديان ديگر نيز حکايت از آن دارد که اين مهم تحقق نمي شود ،مگر آنکه نخست تحديد و سپس تحريف دين پذيرفته شود و اين دو به اقتضاي ماهيت از سوي اسلام پذيرفتني نيست .بر اين اساس آنچه که در ادامه مي آيد ،نتيجه گيري اي درون ديني است که بر حضور فراگير دين با اعتبار بخشي به عقل و شان در حيات فردي و جمعي او اشاره دارد که در نهايت ،«شرعي سازي حيات »،و نه سکولاريسم ،را در پي دارد .
2.نظريه حضور فراگير دين و شرعي سازي حيات
2-1.مستندات
2-1-1.ماهيت سعادت
2-1-2.ماهيت اهداف شارع
«طبق [آيات]شريفه ،احکام اسلام محدود به زمان و مکان [خاص]نيست و تا ابد باقي و لازم الا جراست...؛بنابراين ،چون اجراي احکام پس از رسول اکرم (ص)و تا ابد ضرورت دارد ،تشکيل حکومت و برقراري دستگاه اجرا و اداره ضرورت مي يابد»(موسوي خميني ،بي تا ،ص26)
بر همين سياق ايشان به احکام مالي ،دفاعي ،حقوقي ،جزايي و...اشاره مي کند و در نهايت چنين نتيجه گيري مي کند :«احکام شرع حاوي قوانين و مقررات متنوعي است که يک نظام کلي اجتماع را مي سازد »(موسوي خميني ،بي تا ،ص28)؛به عبارت ديگر هدف شارع بدون پذيرش «نظريه حداکثري »تحقق پذير نيست.
2-1-3.وجود الهي
2-1-4.خلقت انساني
2-2.ساختار
2-2-1.ربط وجود شناختي
«اين است پروردگار شما ،خدايي که جز او نيست و آفريننده همه چيزاست »
(انعام :102)(7).
2-2-2.ارتباط اخلاقي
براين اساس ،شناسايي ارتباط اخلاقي خدا و انسان با دو چهره امکان پذيراست:چهره نخست که ناظر بر عمل قادر متعال است ،به صورت رحمت و غضب نمايان مي شود ؛چهره دوم که ناظر بر رفتار انسان است ،به صورت شکر و کفران تعريف مي شود.در تعاملي دو سويه،رحمت الهي ،چنانچه با شکر انساني همراه شود،توسعه مي يابد و چنانچه با کفران مواجه شود ،غضب الهي را در پي خواهد داشت .اين تفسير وسيع است و بسياري از اعمال و رفتار انسان را تحت دو عنوان «کفر -شکر»جاي مي دهد و هويتي ديني به آنها مي بخشد و بدين ترتيب ،راه را براي سکولار ديدن آنهاسد مي کند .
2-2-3.ارتباط کلامي
«وحي در اسلام به آن معناست که خدا سخن مي گويد ...؛اين مهم ترين و اصلي ترين واقعيت است [و]بدون صورت گرفتن اين فعل ...دين نمي توانسته است روي زمين پيدا شود ...[از سوي ديگر ]،بدان صورت که از قرآن فهميده مي شود ....،به هر چه معمولا نام نمود طبيعي مي دهيم ،از قبيل باران ،باد ،ساختمان و آسمان و...،نبايد تنها به عنوان نمودهاي طبيعي نظر شود بلکه بايد آنها را نشانه يا نمودهايي بدانيم که دخالت خدا در کارهاي بشري را نشان مي دهند »(ايزوتسو ،1372،صص193و196).با توجه به سه نوع ارتباط مذکور ،حال مي توان به شبکه اي از روابط بين خدا و انسان اشاره کرد که در آن ،هيچ فضايي خالي از هنجارهاي ديني وجود ندارد (نمودار شماره2)
پی نوشت ها :
*عضو هيئت علمي و معاون پژوهشي دانشگاه امام صادق (ع)
http://www.Eftekhary.ir-
Eftekhari_asg@Yahoo.com
1.براي بررسي استدلالهاي اين رويکرد ، رک . حجاريان ، 1380.
2.به منظور بررسي انتقادي هر يک از اين استدلالها رک .جبار گلباغي ماسوله ، 1378.
3.قال الله تعالي :«فا ينما تولوا فثم وجه الله » (بقره :115 ).
4.براي آشنايي با مبادي کلامي و استدلالي اين بحث رک .مطهري ، 1360 ، ج 1 ؛ براي مطالعه برداشتي عرفاني از اين بحث رک .موسوي خميني ، 1359 ، ج 1 ؛ براي آشنايي با برداشت سياسي - اجتماعي از اين رويکرد رک .موسوي الخميني ، 1369.
5.بر اساس تحليل نويسنده ، انسان کامل چنان که در قرآن کريم معرفي شده ، بدون حضور فراگير الهي در شئون مختلف وي قابل تصور نيست و نقصان تصاوير ارائه شده توسط ساير مکاتب نيز در همين جا نهفته است که مقتضيات و مقدمات آن را پيش بيني و تمهيد نکرده اند ؛ به منظور آشنايي با تصاوير ارائه شده از انسان در اسلام ، و مقايسه آن با ساير تصاوير موجود ، و همچنين سنجش ميزان تحقق آن بدون مساعدت الهي رک .نصري ، 1372؛ در مورد ديدگاه ساير مکاتب نيز رک .رزمجو ، 1368.
6.پرفسور ايزوتسو ، استاد فلسفه دانشگاه مک گيل کانادا و استاد ممتاز دانشگاه «کيو »در توکيو، بوده است .رشته اصلي تحصيلي وي «معنا شناسي » (سمانتيک )بوده و از مدرسان برجسته اين رشته به شمار مي آمده است :او که مسلط به زبان عربي بود ، اولين ترجمه قرآن کريم را به زبان ژاپني را تهيه و منتشر کرد .ايزوتسو با منابع فلسفه اسلامي آشنايي داشته و صاحب تأليفات متعددي در اين زمينه است . وي در کتاب «خدا و انسان در قرآن »الگوي ارتباطاتي اي را بين خدا وانسان مستند به آ يات الهي عرضه داشته که در اينجا از آن با داخل و تصرفي اندک استفاده شده است .
7.قال الله تعالي :«ذلکم الله ربکم ، لا اله الا هو خالق کل شيء ....».
ادامه دارد...