انديشه اصلاحات درايران قرن نوزدهم و انعکاس آن در سفرنامه هاي ايرانيان (2)
سفر نامه ميرزا ابو الحسن ايلچي
نگاه ميرزا ابو الحسن خان به نظام اداري انگليس نه تنها اطلاعاتي درباره چگونگي گردش سياست در آن دوران در بريتانيا ،بلکه اطلاعاتي پيرامون شيوه نگرش يک ايراني نزديک به دربار در آن عصر به ما مي دهد . اطلاعات او شامل راه حل ها و رهيافت هايي است ،که از ديدگاه او براي حفظ ايران و سلطنت مفيد به نظر مي آمده اند . در اين جا فقط به وجوهي توجه مي شود که براي دنبال کردن چگونگي فکر سياسي و تحول آن در اين قرن داراي اهميت هستند .در کنار موارد جانبي دو امر براي حاکمان و مباشران اصلاح خواه آنها داراي اهميت ويژه بوده است. اول اين که نظام سياسي و اداري غرب چگونه است دوم اين که چگونه مي توان صنايع آنها و به ويژه صنايع نظامي آنها را شناخت شيوه کارکرد و توليد آنها را آموخت و در صورت امکان تقليد کرد . موردي که با يک درجه مورد بي اعتنايي قرار گرفت،نظام اجتماعي غرب بود.نظامي که در بستر نظام سياسي شکل گرفته است و صنايع پيشرفت کرده اند . البته بي توجهي به نظام اجتماعي بعضاً اجتناب ناپذير بود چون در آن صورت کار به جاهاي حساس مي کشيد و تفاوت هاي ساختار اجتماعي روشن مي شد پيگيري تمايزات ساختاري را به حوزه شناخت شناسي مي برد و اين ميداني است که تا به امروز در ايران کسي جرأت ورود به آن را نداشته است . بنا براين آنها به سهو يا به عمد در دايره سياست مي مانند . عنصري که در اين دايره توجه آنها را جلب مي کند ،قانون و به تبع آن آزادي موجود در چارچوب قانون است . در بررسي سفرنامه ها نيز توجه ما معطوف به اين نکته است.
سفرنامه ميرزا ابوالحسن خان در سال 1810-1809نوشته شده است . منظور از تأکيد مجدد برتاريخ نگارش نشان دادن نخستين نشانه هاي قانون خواهي در بين ايرانيان و يا شرقيان است،تا بتوانيم بهتر درک کنيم ،چرا ملکم در آخر همين قرن نشريه خود را «قانون ناميد ،تا باور کنيم ،جنبش قانون خواهي کار مأمور دون پايه اين سفارت يا آن سفارت نبوده است . ميرزا ابوالحسن خان مي نويسد :«رسم آزادي در اين شهر زياده از آن است که کسي تصور تواند کرد و شاه بدون قانون نمي تواند به کسي بد گويد » .(2)يکي از ابزارهاي ابزار آزادي روزنامه است :«کاغذ اخبار را نوز مي گويند به کشتي آورند ،همگي جمع شده مطالعه مي نمودند »(3)
وسيله ديگر براي ابراز آزادي انتخابات است از اين رو چگونگي انتخاب شهردار لندن را شرح مي دهد .(4)شکاف در آگاهي اش وجود دارد .از يک سوي خواهان حکومت قانون است، از سوي ديگر «بي اختياري » پادشاه انگلستان تعجب مي کند :«اگر دانستمي که شاه لندن را اقتدار اين است هر آئينه به شاه ايران عرضه مي داشتند تا (از )ديرباز گشتنم ،مورد مواخذه شاهي نباشم اصرار من از اين رهگذر است »(5)
در حوزه پيشرفت و صنعت پس از ابراز تعجب از وجود اسکناس (6)توضيح کارکرد بانک (7) اعلام نبود رشوه خواري در انگلستان و وجود حقوق بازنشستگي براي کارمندان دولت (8)تمجيد از نظام قضايي انگلستان که در آن کسي بي گناه مؤاخذه نمي شود (9)،سرانجام نظر خود را براي توسعه ايران به صورت زير خلاصه مي کند :«خلاصه عقل معاش اهل آن سرمين به سر حد کمال است ،و ناتمامي ندارد. به اعتقاد خاطر ،و محرر اين دفتر آن که اگر اهل ايران را فراغت حاصل شود و اقتباس از کار اهل انگلستان نمايند ،جميع امر روزگار ايشان بروفق صواب گردد . و بعد از آن که امر مدد معاش آدمي مضبوط باشد در تحصيل علوم نهايت جد و جهد به عمل آورد و در اندک زماني سررشته عقل معاد کما هو حقه به دست آيد(10)وي سپس يکي از اقداماتي که در اين مسير انجام گرفته است را نام مي برد:
«براي صرفه کار رعيت و استحکام نظم امور مملکت ،قبله عالم استعمال شاه ترميه و بعضي از اقمشه را قدقن فرمود که نقود طلا و نقره مملکت به کشمير نرفته باشد »(11)از سوي ديگر پادشاه دستور داده است ،تا تعدادي کارشناس استخدام شود.
سفرنامه ميرزا ابو طالب اصفهاني
اعضاي «پارلمنت » که او آنها را « عمده الرعايا مي نامد چون « خيلي طوطي » و بيشتر نظر آنها از کساني است که « پشت آئينه » هستند . اما به رغم اين « وضع آن مشتمل بر فوايد کثيره است » (13) پارلمان سه وظيفه بر عهده دارد :« يکي تحصيل مال سلطنتي به سهولت (جمع آوري ماليات )، دوم صيانت اهل کاران از خطا ، سيوم نظر در امور پادشاه و وزرا و کليات امور (14) شهروندان از سه طريق دستگاه حکومتي را کنترل مي کنند :« وزراء از کارهايي که پسنديده عوام نيست هم بدين کاغذ تحذير مي شوند ، زيرا که جمع مجهول الاسم آن ، مردم را بر مقابح افعال ايشان تنبيه و از بلواي عام تخويف مي نمايند »(15) افزون بر روزنامه دو راه ديگر مهار قدرتمندان موجود است : « ايضاً باي تنبيه وزراء و ساير غافلين دو راه ديگر هم است . يکي در تصويرات مضحک که کرکيتور نامند . بناي آن تمام بر رموز و ايماهاي مصوري است ... دوم پلي هوس در اثناي نقل و بازي ... احدي را قدرت بر منع ايت تنبيهات ثلاث ، اگر حق باشد يا ناحق ، نيست » (16) مردم امنيت جاني و مالي دارند : « شنيدم که شاهزاده وليعهد از بي ادبي ، در اثناي مشي (گردش ) ، تنه خورده به ضرب چوب دستي که داشت ، او را تاديب فرمود . آن شخص به محکمه رفته ، وليعهد شاهزاده را چند هزار روپيه جرمانه ، هم چيز به خصم دادن افتاد »(17) به تفاوت قوانين موضوعه از احکام شرعي واقف است :« حتي حدود گنهکاران هم تعلق به شريعت و احکام سماوي ندارند »(18) از وجود آزادي به وجود آمده ، مي نويسد :« از يافتن اين آزادي آنقدر سبک دوش شدم که گويا هزاران بار از دوش من برداشتند و مقيد بودم ، اکنون رهايي يافتم »(19)
ميرزا ابوطالب مانند ابوالحسن در هنگام شرح اوضاع سياسي انگليس بر قانونمندي و آزادي تأکيد دارد . اما ببينم گرفتاري شرق را چگونه مي بيند . گرفتاري کشورهاي اسلامي از آن است ، که بزرگان غافل جاهل و فاسد و زير دستان مشغول امر معاش هستند :« اگر چه به ملاحظه قصور همت ابناي روزگار ، و اخلاق رذيله و دستورات باطله ، که در ممالک اسلامي و ميان مسلمانان در هر جا به ( رنگي ديگر ) شيوع يافته ، بزرگان و اغنيا از باده غفلت و غرور سرشار و به آنچه دارند مشعوف ، بلکه علم کل را منحصر در معلومات قاصره و مختار خود مي دانند ، و عامه و فقرا به سبب عدم امنيت و دشواري تحصيل معيشت ، زير بار کسب (قوت ) روزمره در مانده ، فرصت سرخاريدن ندارند »(20) يکي از موانع آگاهي مردم را چنگ بسياري به ريسمان اسلام دروغين مي داند :« بلکه ،تعصب دروغي اسلامي را بهانه ساخته اند »(21) نتيجه تعصب دروغي « فتور بسيار در تحقيق و تدقيق » است . (22) اشکال ديگر مسلمانان اين است که « به خلوت و فکر مطلقاً عادت ندارند ، تمام اوقات بيداري ايشان صرف گپ و اختلاط مي شود »(23)
پی نوشت ها :
*عضو هيأت علمي دانشگاه آزاد اسلامي واحد جهرم
1-رائين ، يکي از « تاريخ نگاران ، پيرو نظريه توطئه ميرزا ابوالحسن خان را به زشتي مي آلايد (رائين ، اسماعيل ،1357:ميرزا ابوالحسن خان ايلچي ، تهران :جاويدان )، او را عاقد در حد آمر قرار داد گلستان (ص77،98،102-67) ، رشوه خوار (ص61،65) و ... مي نامند . تاريخ نگاري به همين شيوه در کتاب «حقوق بگيران انگليس در ايران » و آثار بسيار ديگر به همين منوال ادامه يافته است (ص47-17) . با تأسف مصحح « فارس نامه ناصري » اين اثر وزين و زيبا را با زير نويس گرفته شده از منابع آن چناني آلوده است . اما بخوانيم که فارس نامه چگونه اوضاع را آن طور که بوده است ، شرح مي دهد : روز هجدهم همين ماه ، جناب حاجي ملا احمد نراقي کاشاني که بر تماميت مجتهدين برتري داشت و حاجي ملا عبدالوهاب قزويني و جماعي از علماء ،چون نزديک اردو شدند باز مانند روز پيشين با احترام تمام و درود و سلام به ازدحام خاص و عام وارد گرديدند و آن جمله مجتهدين به اتفاق فتوا دادند که هر کس با قدرت از جنگ با روسيان باز نشيند از اطاعت خداي تعالي ، دور و به متابعت شيطان نزديک است و شاهنشاه ديندار و وليعهد نامدار سخنان آنان را استوار داشتند و از ميانه ، جناب قدوه سادات ميرزا عبدالوهاب معتمد الدوله و حاجي ميرزا ابوالحسن خان وزير دول خارجه ، رزم روسيان را به مصالح ديني و ملکي پسنديده نداشتند » (فارس نامه ، ص729)
2-ميرزا ابوالحسن خان ايلچي ، 1364:حيرت نامه ، به کوشش حسن مرسل وند ، تهران : موسسه خدمات فرهنگي رسا ، ص319.
3- همان جا ، ص120.
4- همان جا ، ص307،272،167
5-همان جا ، ص133.
6- همان جا ، ص149.
7-همان جا ، ص 146.
8-همان جا ، ص160.
9-همان جا ، ص252.
10-همان جا ، ص155.
11-همان جا ، ص184.
12-ميرزا ابوطالب اصفهاني ، 1363: مسير طالبي يا سفرنامه ميرزا ابوطالب خان ، به کوشش حسين خديو ، تهران : سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامي ، ص241.
13-همان جا ، ص247.
14-همان جا ، ص250،242
15-همان جا ، ص195.
16-همان جا ، ص197،196
17-همان جا ، ص232.
18-همان جا ، ص251.
19-همان جا ، ص213.
20-همان جا ، ص5.
21-همان جا .
22-همان جا .
23-همان جا ، ص375.
فصلنامه علمي-پژوهشي ( ويژه نامه علوم سياسي )