از تو بريدن صنما روي نيست

از تو بريدن صنما روي نيست شاعر : انوري زانکه چو رويت به جهان روي نيست از تو بريدن صنما روي نيست کوي تو گويي که همان کوي نيست تا تو ز کوي تو برون رفته‌اي فارغم از عشق تو يک موي نيست گرچه غمت کرد چو مويي مرا ماه چو آن عارض دلجوي نيست روي ترا ماه نگويم از آنک مشک بدان رنگ و بدان بوي نيست زلف ترا مشک نخوانم از آنک چون رخ تو لاله‌ي خود روي نيست چون لب تو باده‌ي خوش رنگ نه کيست که چوگان ترا گوي نيست زلف تو چوگان و دلم گوي اوست هرکه...
شنبه، 28 اسفند 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
از تو بريدن صنما روي نيست
از تو بريدن صنما روي نيست
از تو بريدن صنما روي نيست

شاعر : انوري

زانکه چو رويت به جهان روي نيستاز تو بريدن صنما روي نيست
کوي تو گويي که همان کوي نيستتا تو ز کوي تو برون رفته‌اي
فارغم از عشق تو يک موي نيستگرچه غمت کرد چو مويي مرا
ماه چو آن عارض دلجوي نيستروي ترا ماه نگويم از آنک
مشک بدان رنگ و بدان بوي نيستزلف ترا مشک نخوانم از آنک
چون رخ تو لاله‌ي خود روي نيستچون لب تو باده‌ي خوش رنگ نه
کيست که چوگان ترا گوي نيستزلف تو چوگان و دلم گوي اوست
هرکه ورا دلبر بدخوي نيستطعنه‌ي بدگوي نباشد زيانش
از سخن دشمن بدگوي نيستانوري از خوي بد تست خوار


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط