اي رفته به فرخي و فيروزي شاعر : انوري باز آمده در ضمان بهروزي اي رفته به فرخي و فيروزي در باغ مصاف کرده نوروزي از لالهي رمح و سبزهي خنجر يک ساعته در کمان تو کوزي چون تير نهاده کار عالم را يزدان همه نصرتت کند روزي تو ناصر ديني و ازين معني صف ميدري و جگر همي دوزي در حمله درندهاي و دوزنده چون مشعلهي سنان برافروزي پروانه سمندر ظفر باشد آنجا که به لعب اسب کين توزي فرزين بنهي به عرصه رستم را آنرا که تو بازيي درآموزي صد شه به...