به خدايي که بازگشت بدوست شاعر : انوري که مرا بازگشت نيست به مي به خدايي که بازگشت بدوست فارغ از چنگ و ناي و بربط و ني مگر از بهر حفظ قوت و بس گر جهان پر شود ز حاتم طي نکنم خدمت و نگويم شعر آنکه پيروزيست راتب وي جز که پيروز شاه عادل را فيالمثل گر بود بادني شيي دگر آن کز دروغ باشم دور چه بود پس کجا بود پس کي مگر اندر سه گونه حکم نجوم پر شدست از سهيل تا به جدي نسگالم نفاق اگرچه جهان انوري باش ميچهگويي هي نه خيانت کنم نه انديشم...