گر نيستي زمانه به جنگ و نبرد خلق

گر نيستي زمانه به جنگ و نبرد خلق شاعر : انوري پيوسته با زمانه کجا در نبردمي گر نيستي زمانه به جنگ و نبرد خلق در جوي آسيا متوطن نگردمي ور آسياي چرخ بر غمم نگرددي ورنه قفا ز ورطه‌ي طوفان نخوردمي آب مراد زير پل کس نمي‌رود کي جفت گرددي اگر آزاد و فردمي با من غم خرابي عالم به کلبه‌اي من در خلاص او به مثل حمله بردمي نفسي که گر بدان دگري مبتلا شدي يا گوييا که حادثه را ناگزردمي يا در مدد چو مهره ميان بندمي به مهر يا خود بساط حاصل خود در نوردمي...
شنبه، 28 اسفند 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
گر نيستي زمانه به جنگ و نبرد خلق
گر نيستي زمانه به جنگ و نبرد خلق
گر نيستي زمانه به جنگ و نبرد خلق

شاعر : انوري

پيوسته با زمانه کجا در نبردميگر نيستي زمانه به جنگ و نبرد خلق
در جوي آسيا متوطن نگردميور آسياي چرخ بر غمم نگرددي
ورنه قفا ز ورطه‌ي طوفان نخوردميآب مراد زير پل کس نمي‌رود
کي جفت گرددي اگر آزاد و فردميبا من غم خرابي عالم به کلبه‌اي
من در خلاص او به مثل حمله بردمينفسي که گر بدان دگري مبتلا شدي
يا گوييا که حادثه را ناگزردمييا در مدد چو مهره ميان بندمي به مهر
يا خود بساط حاصل خود در نوردمييا کعبتين جانب خود باز مالمي
گويي که صورت غم و تيمار و دردميبر هر که عرضه داشتم از من کرانه کرد
گر خواجه شهريار نبودي چه کردمياز خواجگان شهر چو ياري نيافتم
آن دستگاه کو که من آزاد مردميآزاد کيست حليه‌ي مردان و اي دريغ


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما