طبع تو دمساز نيست چاره چه سازم

طبع تو دمساز نيست چاره چه سازم شاعر : خاقاني کين تو کمتر نگشت مهر چه بازم طبع تو دمساز نيست چاره چه سازم تيغ فراقت دريد پرده‌ي رازم تير جفايت گشاد راه سرشکم ز آتش سودا ببين که در چه گدازم از شب هجران بپرس تا به چه روزم پس به چه دل دست سوي زلف تو يازم زهره‌ي آن نيستم که پاي تو بوسم هر سه توئي ز آن به سوي توست نيازم باز نيازم به شاهد و مي و شمع است
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
طبع تو دمساز نيست چاره چه سازم
طبع تو دمساز نيست چاره چه سازم
طبع تو دمساز نيست چاره چه سازم

شاعر : خاقاني

کين تو کمتر نگشت مهر چه بازمطبع تو دمساز نيست چاره چه سازم
تيغ فراقت دريد پرده‌ي رازمتير جفايت گشاد راه سرشکم
ز آتش سودا ببين که در چه گدازماز شب هجران بپرس تا به چه روزم
پس به چه دل دست سوي زلف تو يازمزهره‌ي آن نيستم که پاي تو بوسم
هر سه توئي ز آن به سوي توست نيازمباز نيازم به شاهد و مي و شمع است


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط